واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: مجید خراطها، سلطان نفرین یا احساس؟!/عکس
ترانه «لحظه آخر» ترانهای بود که برای یکی از هنرجویانم ساختم و به دلیل سخت بودن ملودی، این ترانه را با صدای خودم به ایشان دادم تا تمرین کنند. در جاهای مختلفی این قطعه را با صدای خودم شنیدم که این اتفاق، استارتی برای ادامه این مسیر شد.
مجله زندگی ایده آل: موسیقی سالهای زیاد و قبل از من، در خانوادهام به اشکال گوناگون بوده است و من هم با قرار گرفتن در این محیط با موسیقی بزرگ شدم. خانوادهام را جدا از گفتارهای متداول و تعارفات معمول به شدت در شکلگیری شخصیت هنریام موثر میدانم و تقریبا تمام افراد خانوادهام دستی در موسیقی داشتهاند و دارند که از آن جمله میتوان به نوازندگی سازهای نی، تنبور، دف، سنتور و... اشاره کنم .ترانه «لحظه آخر» ترانهای بود که برای یکی از هنرجویانم ساختم و به دلیل سخت بودن ملودی، این ترانه را با صدای خودم به ایشان دادم تا تمرین کنند. در جاهای مختلفی این قطعه را با صدای خودم شنیدم که این اتفاق، استارتی برای ادامه این مسیر شد.
حرفهای دلم را به شعر تبدیل میکنم
اما از دیدگاه کمی تخصصیتر میتوانم موضوعات ترانه و ملموس بودن آنها آمیخته با آهنگسازی در فضاهای شبیه ترانه را هم مهم بدانم. سعی من بر این است که توجه ویژهای به رخدادها و پدیدههای ملموس اجتماعی مثل طلاق، اعتیاد و... داشته باشم. البته ناگفته نماند،این مسئله که مخالفینی هم وجود دارد،برای خودم بسیار شیرین است چونهمیشه تعریف و تمجید نیست که من را تشویق به پیشرفت میکند. البته خودمهم با ماهیت خیلی از این موضوعات از جمله خشونت، طلاق و... مخالفم اما بیان رنجهای مردم همیشه شیرین نیست. من فقط حرفهای دلم و زیباییهایی که میبینم را به شعر تبدیل میکنم و هنرمند اصلی خالق این زیباییهاست.
اصولا صفتهایی که به یک هنرمند داده میشود، میتواند نظر شخصی طرفدارانش باشد و نظر این عزیزان برای من قابل احترام است که دلیل این لقب شاید میتواند پافشاری من به اجرای ترانههای احساسی در برههای از زمان باشد. در مورد واژه استاد هم راستش خیلی با این موضوع مواجه نشدهام اما لطف عزیزان هست .
من تلخ نمیخوانم، حقیقت تلخ است
من هیچ وقت سعیام بر غمگینخوانی نبوده اما به نظر من صورت و محتوا باید با هم همرنگ باشند یعنی نمیشود یک موضوع همراه با دلتنگی یا... را با گویش و خوانش شاداب بیان کرد و شاید قرارگیری من به جای شخصیت اصلی شعرم است که خوانش من را تحت تاثیر قرار میدهد. البته در جریان تمام شایعات مد نظر شما نیستم اما گاهی میتوانند این شایعات احتمال انطباق زندگی شخصی من با ترانههایم باشد. هیچوقت تنهایی و غمگینی را از ترانهها و آهنگهایم حس نکردم اما احساسی و عاطفی بودن ترانههایم را میپسندم و بیشباهت با شخصیت اجتماعیام نیستند.با فهم موضوعهایم به درک کامل از آنها و شرایطشان میرسم اما لزوما ترانههایم شرح موضوعات شخصیام نیستند. همیشه اصرار به این شیوه کار کردن داشتهام تا جایی که دیگر از انتقادهایی که به سبک کاری من میشد، خبری نیست. کارهای من را شاید کسی به رسمیت قبول نداشت چون میگفتند غمگین است. حرف حق همیشه تلخ است و من چون روی یکسری حقایق مانور میدهم کارم تلخ به نظر میرسد.
من از زبان بقیه حرف میزنم
من به نوعی زبان گویای مردم هستم تا شاید بتوانم یکسری از حرفها که به گوش مردم نمیرسد را بیان کنم، مثلا کسی که در حالت «کما» قرار دارد و نمیتواند صحبت کند، من این شرایط را تجربه کردم و میدانم که آن لحظه خیلی دوست داری حرفهایت را بزنی ولی نمیتوانی. آن فرد با ما صحبت میکند چون قلبش همراه ما میزند و نفس میکشد. به همین دلیل من سعی میکنم زبان گویای او باشم. یا مثلا یک فرد کارتنخواب که مسائل او به خوبی درک نمیشود و صدای او را کسی نمیشنود ولی من میتوانم برای خفه نشدن صدای او زبان گویایش باشم و روند کاریام را تغییر خواهد داد. در حال حاضر تلاشم این است که یکسری کار جدید انجام دهم. همچنین مطالعاتم را در زمینه موسیقی کمی گستردهتر کردم و در حال ساختوساز و نوشتن قطعاتی هستم تا در صورت امکان آنها را به ثبت برسانم.
اجرای زندهای در تهران نخواهم داشت
شايد من رکورددار اجرای زنده در شهرستانها باشم اما برای برنامه در تهران اعلام میکنم تا زمانی که تحریمهای ناجوانمردانه شکسته نشود و وضعیت مملکت به یک حالت بسامان نرسیده باشد مطمئنا اجرای زندهای در تهران نخواهم داشت. در جریان هستید که قیمت بلیت کنسرتها در تهران گاهی 100 یا 150 هزار تومان نیز هست. من خودم به عنوان یکی از افراد این جامعه در جریان هستم که با شرایط موجود افراد زیادی توان رفتن به چنین برنامههایی را ندارند. البته الان حرف خاصی هم در کنسرتهای تهران نمیتوانم بیان کنم. من بیشتر دوست دارم اگر قرار است کار جدیدی انجام شود یا در قالب صدای خودم یا هنرنمایی روی صحنه باشد. فعلا فکر میکنم صلاح نیست که در این وضعیت اقتصادی جامعه بخواهم بلیتهای 100 یا 150 هزار تومانی به فروش برسانم که وضع مالی خودم بهتر شود.
چهارشنبه, 27 آذر 1392 ساعت 18:04
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]