واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: نحن حسينيون ما بقينا +عكس
در ادامه خاطره اي ديدني از پياده روي اربعين قرار داده شده است.
به گزارش خيمه گاه باشگاه خبرنگاران؛
طبق قرار قبل، سحر روز سه شنبه دومين روز پياده روي را آغاز كرديم. هنوز خيلي نرفته بوديم كه اذان صبح شد.نماز را خوانديم. هواي اول صبح سرد بود. جمعيت هم كم كم زياد مي شد.
تازه نفس بوديم و سعي كرديم تا جايي كه مي شود بدون توقف ادامه دهيم. موكب ها آماده تدارك صبحانه بودند. يكي از موكب ها وسايل صبحانه را خيلي منظم چيده بود:
با شروع پذيرايي موكب ها، ما كه بسيار گرسنه بوديم اولين جايي كه ديديم مناسب است توقف كرديم. تخم مرغ آب پز داشتند. داغ بود و با نان مي چسبيد.
علي رغم اينكه به ما گفته بودند توي مسير شايد نكات بهداشتي خيلي رعايت نشود اما شاهد مواردي بوديم كه نشان دهنده تطبيق آداب پذيرايي عراقي ها با فرهنگ هاي مختلف بود. از ظروف و ليوان يكبار مصرف گرفته تا بطري و ظرف هاي پلاستيكي آب. حتي چاي عراقي ها هم در بعضي از موكب ها بر اساس ذائقه زائر داده مي شد. چايي قاشق پهلو كه به پررنگي و مملو از شكربودن معروف است. انقدر غلظت چاي و شكر هر دو بالاست كه هيچ كدام بر ديگري غلبه نمي كند و شما هنگام خوردن هم طعم تلخي را حس مي كنيد و هم شيريني. ظاهراً ايراني ها بعد از گرفتن چاي تقاضاي آب جوش كرده بودند، چرا كه بعضي از موكب ها بعد از شنيدن"ماي حار" (آبجوش) مي پرسيدند: ايراني؟ و كتري ديگري كه حاوي چاي رقيق شده و متناسب با ذائقه ايراني ها بود، مي آوردند.
اين هم تصوير چاي عراقي:
اين هم عكس مردان دسته 8 نفري خودمان در حال نوشيدن چاي
بعد يك پياده روي سرعتي، مشغول استراحت بوديم كه به يكباره سوژه اي براي عكاسي پيدا كردم. اين هم تصويرش بدون شرح:
و اين هم يك بدون شرح ديگر:
موضوعي كه زياد به چشم مي خورد، حضور زوار از نقاط مختلف جهان بود همراه با نمادها و پرچم هاي مختلف.
همانطور كه مي رفتيم پرچم ها را نگاه مي كرديم و حدس مي زديم براي كدام كشور است. پرچم هايي مثل حزب الله لبنان، آلمان، روسيه، تركيه، پاكستان، بحرين و قطيف عربستان به چشم مي خورد.
جالب اينكه بعضي هاي شان در راه موكب داشتند و خدمت رساني مي كردند.
از ديگر شگفتي هاي پذيرايي عراقي ها گاو و گوسفند و شترهايي بود كه براي قرباني كردن بر سر راه زوار آورده بودند. همان جا قرباني مي كردند و با گوشت تازه از زائران پذيرايي مي نمودند.
بره كوچكي را هم ديديم كه صاحبش پياده مي برد تا نزديك كربلا قرباني اش كند.
همه جور امكاناتي را هم در مسير تدارك ديده بودند؛ از مراكز درماني و مخابراتي تا تعمير ويلچر و كالسكه كودكان!
مسير پر از زيبايي و شگفتي بود؛ الله اكبر. چقدر دوست داشتم به جاي آن پسركي كه مشغول شستن استكان هاي چاي بود، كار مي كردم و يا به جاي دختربچه هايي كه ايستاده بودند كنار جاده فرياد مي زدم"هلابيكم يا زوار بوسجاد".
انگار همه براي حسين بودند و حب حسين براي همه.
منبع: وبلاگ حافيان
سه شنبه 26 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]