تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843295106




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جامعه بيشتر از بازيگر به آدم سالم نياز دارد/ از نجات‌يافتگان كشتي تايتانيك‌ام


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: جامعه بيشتر از بازيگر به آدم سالم نياز دارد/ از نجات‌يافتگان كشتي تايتانيك‌ام
عليرضا خمسه در اين گفتگو از علاقمندان به بازيگري و چگونگي پرورش اين علاقه و اينكه جامعه بيشتر از بازيگر به آدم سالم نياز دارد، تاثير فشارهاي اجتماعي در نااميدي و خاموش شدن موتور كمدين‌ها و اينكه به خاطر اين فشارها گاهي مجبور شده به شغلي غير از بازيگري فكر كند، سخن گفت.

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و هنر: عليرضا خمسه از آن دسته كمدين هايي است كه براي همه نسلي خاطره ساز بوده است از نسل پدر و مادرهاي ما بچه‌هاي اين روزها كه طرفدار سريالي چون "پايتخت" بوده‌اند. هنوز هم وقتي تلويزيون "آپارتمان شماره 13" و ساير كارهاي خمسه را نشان مي دهد، پاي تلويزيون مي نشينيد و نمي توانيد لذت بازي هاي اين كمدين محبوب را از دست بدهيد.

بازي در "بيست" بود كه بعد از سالها توانست سيمرغ بلورين را براي عليرضا خمسه به ارمغان بياورد. يك بازي متفاوت و جدي و درام از كمديني كه مردم عادت داشتند هميشه آنها را بخنداند. فيلمي كه خودش هم در طول مصاحبه از آن به عنوان يكي از فيلم هايش كه از همه بيشتر دوست دارد نام مي برد. در دو سال اخير هم بازي موفق او در مجموعه تلويزيوني "پايتخت" توانست هنرنمايي ديگري را از او به نمايش بگذارد و نشان داد كه خمسه هميشه متفاوت و تكرارنشدني است.

براي مصاحبه با او به آموزشگاه هنري وي مي روم جايي كه در حدود 6 سال است به آموزش بازيگري مي پردازد. از پله ها بالا مي روم وارد سالن آموزشگاه كه مي شوم تصاويري از كارگردانان و بازيگران مطرح و چهره سينماي ايران بر روي ديوار خودنمايي مي كند. كنجكاوانه به عكس ها، پوسترها و روزنامه هاي قديمي از فيلم ها نگاه مي كنم. خود خمسه هنوز در كارگاه و مشغول تدريس است. روي ديوار بعضي از نام هايي نوشته شده اند كه در همين كارگاه هاي بازيگري شركت كرده اند و بعد وارد دنياي تصوير شده اند. نام ها و چهره هايي كه كمتر شناخته شده هستند. صداي عليرضا خمسه از درون اتاق دربسته اي به صورت مبهم به گوش مي رسد. بعضي از جملات را مي شنوم و بعضي را خير؛ درباره تخيل سخن مي گويد. كارگاه بازيگري با كودكان است. همهمه و سروصدايشان بلندتر به گوش مي رسد. گاهي سكوت مي شود گاهي همه مي خندند. حالا از غده و سرطان مي گويند. هوس مي كنم بدانم آن داخل چه خبر است اما بايد صبر كنم.... تنها وقتي كارگاه تمام مي شود و پدرها و مادرها مي آيند مي توانم به كارگاه وارد شوم و برخورد خمسه را با والدين مي بينم. خانواده از او درمورد فرزندشان سوال مي كنند و او درباره هريك توضيحاتي ارايه مي كند.

عليرضا خمسه آرامش زيادي دارد. چهره اش را انگار با لبخند پيوند زده اند، حتي وقتي از تلخي ها و ناآرامي ها سخن مي گويد آرام و متبسم حرف مي زند. وي در اين گفتگو از تئاتر درماني و نقش گروه در شكل گيري شخصيت اجتماعي كودكان و نوجوانان سخن مي گويد. اينكه نظام هاي آموزشي ما چندان توجهي به بازسازي شخصت هاي نوجوانان نداشته اند و شايد حتي بدتر جلوي تخيل و رشد و پيشرفت شخصيت ها را گرفته اند.

خمسه همچنين از جامعه حال حاضر سخن گفت كه اين روزها در آن حتي كمدين ها هم احساس مي كند موتورشان به سختي روشن مي شود چه برسد به اينكه بخواهند به مردم ديگر انرژي بدهند و آنها را تحت تاثير قراردهند. از علاقمندان به بازيگري مي گويد و اينكه چه راهكاري در مقابل آنها مي گذارد و اينكه چگونه خودش در اين حرفه ماند و نظر خانواده اش در آن زمان چه بود و حالا خودش درباره كار دو دخترش چه فكري مي كند يا چه توصيه اي دارد.

با ما در قسمت اول اين گفتگو همراه شويد.

*در ميان هنرجوها بعضي را ديدم كه عكس هايشان را روي ديوار زده بوديد و وارد كار شده بودند.

- هدف ما اينجا بيشتر آموزش و پرورش و در نتيجه زمينه‌هاي پداگوژيك مورد نظر است تا اينكه بخواهيم هنرجو و بازيگر به سينما تحويل دهيم. يعني بيشتر روانشناسي و مسايل شخصي مطرح است. به طور مثال بعضي از كودكان و نوجواناني كه به اينجا مي آيند شخصيت هاي فعال يا يا برعكس منفعلي دارند. همچنين اعتماد به نفس ندارند يا ممكن است اعتماد به نفس كاذب داشته باشند. بنابراين اينجا براساس روانشناسي نمايش با اين هنرجويان كار مي كنيم تا آنها را به اين تعادل اجتماعي برسانيم در عين حال ممكن است به فيلم و سريال هم دعوت شوند كه اين هدف ثانويه است.

*پس به نوعي تئاتر درماني است؟

- بله كاركردهاي آموزشي و پرورشي تئاتر مطرح است. درواقع از تئاتر و نمايش براي رسيدن به يك شخصيت مطلوب بهره گرفته مي شود.

*در حال حاضر هدف بيشتر كارگاه‌هاي بازيگري ما رسيدن به پرده سينماست. چقدر اين كار شما در جامعه مي تواند جايگاه داشته باشد؟

- به نظرم از اين مساله خيلي غفلت شده است. جامعه بيشتر از اينكه به بازيگر نياز داشته باشد به شخصيت هاي سالم نياز دارد.

*مخصوصا جامعه ما كه هم اكنون اينقدر دچار افسردگي شده است. تا كنون پيش آمده كه از ميان هنرجوها كسي بعد از مدتي مراجعه كند و بگويد چه تغييراتي بعد از اين كارگاه ها داشته است؟

- معمولا خانواده ها و ما عادت نداريم وقتي كه خوب مي شويم، مراجعه كنيم و از حال خوب خود بگوييم براي همين پزشك ها و روانشناسان بيشتر آمار بيماران را دارند. اينجا هم همينطور است هركسي حالش خوب است مي رود و ديگر بازنمي گردد.

*من از بيرون در كارگاه صداي كودكان را مي شنيدم كه از خورشيد و سيب و غده سرطاني حرف مي زدند. درباره كلاس امروزتان توضيح مي دهيد؟

- يكي از مهمترين كارهاي ما پرورش تخيل است. كودكان ما عادت دارند كه هرچيزي را به همان شكلي كه هست ببينند مثلا سيب، ماشين، توپ، و هر شيء ديگري را به همان صورت كه هست، مي شناسند. همين باعث شده كه ذهن كودكان ما به سمت خلاقيت نرود يا اگر هم به اين سمت حركت مي كرده، جامعه آن را تشويق نكرده است. بنابراين در اينجا تخيل به عنوان زمينه رشد و زمينه تعقل در كودكان مورد توجه است.

من هم در كلاس يك توپ را در دست گرفتم و براي اينكه حالا كودكان بتوانند آن را جور ديگري ببينند توپ را گاز مي زدم و بعد همه آن را يك سيب مي ديدند يا بالاي سرم مي گرفتم و عرق مي ريختم يا زير لباسم مي گرفتم و آنها حدس مي زند كه اين يك غده سرطاني است كه درد هم دارد.

يك شيء اين قابليت را دارد كه به اشكال و ابزار مختلف تبديل شود و كودك ياد مي گيرد كه در هر چيزي عناصر تراژيك و خنده دار پيدا كند يا از جامعه اي كه عبوس و افسرده است تصور ديگري از جامعه در ذهنش داشته باشد.

*پس بايد تخيل موجود در افراد را هدايت كرد.

- بله. ما دو نوع تخيل در جامعه داريم. يك نوع تخيل هاي لجام گسيخته كه بيماري و سركوب تخيل هستند و نوع ديگر تخيلي كه جهت داده شده است. مثال نوع اول مادري است كه كودكش را به خاطر بازي با كفگير دعوا مي كند درحاليكه اين كفگير براي كودك مي تواند هر چيزي باشد و مادر هم بايد به بازي او داخل شود.

*درباره تاثير اين تخيل كتاب هاي بسياري مخصوصا در غرب نوشته شده اما در كشور ما كمتر كار شده است. براي آنكه تخيل به سمت درست حركت كند چه بايد كرد؟

- بايد پدرها و مادرها را آموزش داد. همچنين بايد براي مربيان مهدها و آموزش و پرورش دوره هايي گذاشت كه به اين مسايل توجه كنند. زماني خود من به مربيان اين آموزش ها را مي دادم اما متاسفانه در جامعه ما كارها و آموزش هاي زيربنايي تشويق نمي شود. همه به دنبال سود و ضرر خود هستند. اينكه چه كسي چه اتومبيلي دارد يا خانه اش چقدر مي ارزد يا... جامعه از معنا تهي شده است و دارد از اصول بري مي شود. اگر آدم هايي مثل ما كم نياورند و بتوانند بمانند و تاثيرگذار باشند اين اميد هست كه به مرور جامعه تغيير كند.

*كمدين ها شخصيت هاي شادتري نسبت به ديگران دارند. تابحال شده كه شما هم كم بياوريد؟

- فراوان پيش آمده است.

*چه زمان‌هايي؟

در زمان هايي كه با بي عدالتي و نامهرباني ها مواجه مي شويم.

*چطور دوباره خود را احيا و به اصطلاح موتور خود را روشن مي كنيد؟

- خيلي سخت است. قبل تر ها راحت تر بود. الان گازوئيلي شده است و وقتي خاموش مي شود چند نفر بايد هل بدهند.

*تا بحال شده آشنايان و فاميل و دوستان از شما بخواهند براي فرزندانشان كاري كنيد كه بازيگر شوند؟ و اگر شده است چطور به اين افراد كمك مي كنيد همان ابتدا آنها را به كار معرفي مي كنيد؟

- ابتدا بايد هركس به هر زمينه اي كه علاقمند است كمك كرد تا او را از توهم در آوريم. بايد آدم ها را از رويا دور كرد و پاي آنها را داخل واقعيت كشيد. يكي از آشنايان من زماني مي خواست دامپزشك شود و بعد از او كار سختي در زمينه ارتباط با حيوانات خواسته بودند. كسيكه از كودكي تنها رابطه اي لطيف با گربه و سگ و اين نوع حيوانات دارد حالا به يكباره با خشونتي عجيب و غريب مواجه مي شود.

براي اين كار هم هر كسي كه علاقمند به بازيگري و سينما باشد ابتدا به او مي گويم يك روز سر صحنه فيلمبرداري بيايد. وقتي مي بينند ظل آفتاب يا در اوج سرما و در سخت ترين شرايطي كه فقط در پشت صحنه مي توان ديد يك پلان چندين بار به علل مختلفي مثل هماهنگ نبودن كادر فيلم، لنز دوربين و ... تكرار مي شود تازه با واقعيت هاي اين حرفه آشنا مي شوند. اغلب در اين جور مواقع مي گويند "چه كار سختي شما داريد، يك صحنه 30 ثانيه اي را 80 بار تكرار كرديد!" بعد از آن طبيعتا اگر بازهم علاقمند بودند و حاضر بودند اين سختي ها را تحمل كنند به آنها مي گويم يك دوره شش ماهه به همين كلاس هاي اموزشي بيايند تا با كم و كيف اين كارها و تكنيك ها آشنا شوند.

البته بايد ديد كه فقط علاقه دارند يا استعداد هم در كنار اين علاقه وجود دارد. اكثر اين افراد علاقمند هستند. علاقمنداني كه در بهترين شكل در بين آنها ده درصد مي توان يافت كه استعداد بازيگري داشته باشند. اين يك آمار كلي در همه موسسه ها و آموزشگاه هاي خصوصي و آكادميك است كه از هر 10 نفر 9 نفر استعداد ندارند. همين امروز در كلاسي كه داشتم يك يا دو نفر مستعد بودند بقيه فقط مي توانند آموزش ببينند.

*و بعد شما به بقيه مي گوييد كه استعدادي براي بازيگر شدن نداريد؟

- خودشان مي فهمند. فرض كنيد شما با پارتي بازي وارد دانشكده پزشكي مي شويد اما به تدريج خودتان مي فهميد كه علاقه اي به دست زدن به چاقوي جراحي و ديدن خون و .... نداريد.

*براي نسل من اين مساله خيلي رواج دارد. فكر مي كنيد چرا تصميم گيري درباره حرفه اينقدر سخت است؟ ابتدا فكر مي‌كنيم كاري را دوست داريم و حتي در آن با استعداد هستيم اما بعد به قول شما مي فهميم كه استعدادش را نداريم.

- مشكل اساسي در نقص نظام آموزش و پرورش ما است. رسالت اوليه همه نظام هاي آموزشي جهان شناسايي مهارت ها، استعدادها و توانمندي هاي قواي جسماني و روحاني افراد است.

دختر من قرار است امسال به دانشگاه برود اما هنوز نمي داند چه رشته اي بايد انتخاب كند. مهندسي، پزشكي، موسيقي، نمي داند چه رشته اي را بايد انتخاب كند چون در مدرسه اگر موسيقي، تئاتر و يا هر هنر و كار ديگري داشته اند، تفنني بوده است و نه حرفه اي. اگر تئاتر بازي كرده اند به مناسبت‌ها و مراسم‌ها محدود شده و با اين هدف نبوده است كه شخصيت آنها شناسايي شود.

در خارج از ايران يعني هم در غرب و هم در شرق تئاتر و سينما به عنوان ابزارهاي آموزشي تلقي مي شوند. از سن پنج سالگي كه شخصيت كودكان شروع به شكل گيري مي كند كار آموزش و پرورش هم شروع مي شود و كودكان با قرارگرفتن در برابر موقعيت ها به تدريج علايق و استعدادهايشان كشف مي شود. اينكه به چه چيزي گرايش دارند. پزشك، ديپلمات، مهندس يا هنرمند و .... مي شوند. كودكان به صورت دائم در شادي، بازي و فعاليت و كارگاه ها به صورت مستقيم آزمايش مي شوند. يك بار در فرودگاه ژاپن كودكان 6 يا 7 ساله را ديدم كه براي آشنا شدن با هواپيما و اين فضاها آنها را آورده بودند. يعني افراد را از همان كودكي وارد جامعه و با فضاهاي متفاوت آشنا مي كنند.

*گاهي ما تا ميانسالي هم نمي دانيم چه مي خواهيم!

- بله نمي دانيم چه مي خواهيم يا حتي چه كسي را مي خواهيم. يك سال با يك نفر ازدواج مي كنيم و بعد مي فهميم با او تفاهم نداريم. همه اينها به نقص نظام آموزشي ما بازمي گردد.

*شما چطور درگير اين نقص نشديد و از 13 سالگي فهميديد كه بايد وارد كار نمايش شويد؟

- ببينيد روال معمول اينگونه است كه كشتي تايتانيك هم كه غرق شد يك يا دو نفر از ميان آنها نجات پيدا كردند.

*البته از شوخي گذشته فكر مي كنم خانواده هم تاثير زيادي در روند پيشرفت شما داشته اند و اينكه پدر شما معمار بوده اند.

- بله زغال خوب هم بي تاثير نيست.

از شوخي گذشته همه اينها تاثير دارد ولي واقعا قبل از هر چيز بايد درباره نظام هاي آموزشي صحبت كنيم. ما از بچه هايي كه از پدران معمولي متولد مي شوند توقعي نداريم كه ارشميدس و افلاطون و ... يا هر آدم بزرگ ديگري بشوند...

*اما بتهوون و ارشميدس و افلاطون و ... همه از پدراني معمولي زاده شدند.

- بله من هم همين را مي خواستم بگويم ما از پدران معمولي توقع نداريم كه آدم هاي بزرگ از خانواده هايشان متولد شود ولي از نظام هاي آموزشي اين توقع را داريم كه اگر پدر و مادري ارشميدس تحويل آنها داد، اين استعدادها و نبوغ را در جايگاه هاي عوضي قرار ندهند؛ مثلا هنرمند را سياستمدار كنند.

اينجا آدم هاي بااستعداد زيادي هستند كه ظرفيت ها و نيروهايشان هرز رفته است چون شناسايي نشده اند. خيلي مهم است كه كشف شويد و از كودكي ديگران بفهمند كه به طور مثال شما مي توانيد بيزنس كنيد و تاجر خوبي شويد. از همان كودكي و رفتارهايي كه كودكان نسبت به ديگران از خود بروز مي دهند، اينها را مشخص مي كند اما اصلا توجه نمي شود يا كودكي كه دائم ديگران را مي خنداند مي تواند به يك كمدين تبديل شود اما خانواده اش ممكن است رفتارهاي او را سركوب كنند و به او بگويند دلقك بازي در نياور. بچه بايد مودب باشد نبايد بخندد يا بايد متين باشد... مخصوصا اگر دختر باشد بيشتر او را نصيحت مي كنند. براي همين ما در ايران كمدين زن نداريم چون نه شناسايي مي شود و نه حتي بستر رشد و توسعه اين كار فراهم مي شود.

*شما چه كرده ايد براي اينكه استعدادهاي دختران خود را شناسايي كنيد؟

- (مي خندد) دختر اولم قرباني عشق من و مادرش شد اينقدر حواسم به مادرش بود كه از او غافل شدم.

*چند سال دارند؟

- يكي از آنها 18 سال و ديگري 6 سال دارد. اولي امسال كنكور داشت و حالا مي خواهد وارد دانشگاه شود.

*چه رشته اي؟

- رشته اي كه خودش دوست دارد موسيقي است اما با توجه به محدوديت ها و مسايلي كه اين حرفه در ايران براي زنان دارد ترجيح مي دهد كه آي تي بخواند.

*توصيه شما چه بود؟

- توصيه عمده من هميشه به او و ديگران اين بوده كه به نداي درونشان گوش كنند.

*پس هيچ گاه سعي نكرديد كه آنها را ترغيب به كاري كنيد يا برعكس منعشان كنيد.

- خير. من هيچ گاه نگفته ام كه مثلا وارد بازيگري بشوند يا نشوند الان هم دختر دوم من تا حدي بازيگري را دوست دارد و گرايش هاي هنري و آرتيستي دارد و من او را منع نمي كنم.

*خود شما دوست داريد در خانواده يك نفر راه شما را ادامه دهد و يك بازيگر وجود داشته باشد؟

- من دوست دارم در خانواده ام شخصيت هاي سالم وجود داشته باشند. يك زن با شخصيت سالم مي تواند خانه دار خوبي باشد اما يك زن با شخصيت ناكامل و نپخته اگر بازيگر خوبي هم باشد شايد فقط براي حرفه‌اش مفيد باشد نه براي خانواده. حرفه اهميتي ندارد ممكن است شخصي كارگر، كفاش و نانوا با روحيات متعادلي باشد كه خيلي بهتر است تا اينكه بازيگري خوب اما پرخاشجو و عصبي باشد.

*امروزه حفظ اين تعادل بسيار هم سخت هست. وقتي وارد جامعه مي شويد اينقدر نشانه هاي منفي مي بينيد كه به راحتي تحت تاثير قرار مي گيريد.

- بله براي همين هم هست كه ما تصميم گرفته ايم مدتي را به جايي غير از اين پايتخت مهاجرت كنيم. مثلا به جنگل هاي شمال برويم و كلبه اي در آنجا بزنيم تا ديگر براي موارد جزيي همچون بد رانندگي كردن، توهين نشنويم.

*و بعد چطور سعي مي كنيد بمانيد و فشارها را تحمل كنيد؟

- ببينيد يكي از متدهاي روانشناسي اين است كه شما بتوانيد خود را با اطرافتان آداپته كنيد يا با موقعيت و جامعه اي كه در آن هستيد منطبق شويد. به طور مثال در جايي كه همه در حال سيگار كشيدن هستند، تنها كاري كه شما مي توانيد انجام دهيد اين است كه آن جمع را ترك كنيد. من اگر در جمع چند نفره كسي سيگار بكشد تذكر مي دهم اما در جمع ما سينمايي ها كه گروه هاي 40 و 50 نفره هستيم تنها مي توان جمع را ترك كرد و نمي توانيد به همه بگوييد سيگار نكشند. خود من زماني سيگاري شدم و بعد وقتي ديدم فقط ضرر است آن را ترك كردم.

يا در مثالي ديگر بايد گفت تهراني كه الان در آن زندگي مي كنيم دود و ترافيك و مشكلات زيادي دارد اما نمي توان آقاي قاليباف را عوض كرد. اين توانايي وجود ندارد كه كه شهردار را عوض كنيد، شما تنها مي توانيد خودتان و زندگي خود را عوض كنيد. به خاطر همين هم ما به اين نتيجه رسيديم كه ما بايد خودمان را عوض كنيم و يا به جاي ديگري مهاجرت كنيم.

*در 13 سالگي چطور فهميديد به نمايش علاقمنديد و بعد هم به طور حرفه اي اين كار را دنبال كرديد؟

- من در آن زمان كار نمايش را خيلي دوست داشتم و البته براي من نوعي آرمان گرايي بود. دهه 40 ما كودك بوديم برنامه هاي تلويزيون را تماشا مي كردم. آن زمان من وقتي مي ديدم مردم با كمدي شاد هستند و مي خندند به فيلم هاي كمدي علاقمند شدم و از ديدن كمدي خوشحال مي شدم. هرچند بعدها فهميدم كه كمدي جدي ترين كار جهان است چون شما بايد بفهميد و بعد كار كمدي انجام دهيد.

*خانواده هيچ گاه مانع كار شما نشدند؟

- پدرم چون خودش اهل ذوق بود مانع نشد اما مادرم چون خيلي مذهبي بود تا زمانيكه متوجه نشد كه بازيگري چيست و چرا مي خواهم بازيگر شوم مخالف بود اما بعد كه فهميد هدف ما خير است يكي از مشوق هاي كارهايم شد.

*زمانيكه رفتيد پاريس درباره آينده حرفه كاري خود چه فكري مي كرديد؟

- هميشه هدف من از انتخاب بازيگري ارضاي خواسته هايم بوده است و اعتقاد و باوري كه به اثربخشي اجتماعي كارم داشته ام. من از طريق كارم كه بازيگري كمدي است فكر مي كردم مي توانم روي جامعه ام تاثير داشته باشم. فكر مي كردم مي توانم با نمايش اشتباهات مردم به شكل كمدي، باعث شوم تا اين رفتارهاي غلط به تدريج تصحيح شوند. بعدها به مرور فهميدم كه اين كار يك شاخه گل در بيابان است كه به تنهايي جواب نمي دهد.

همپاي برنامه هاي تئاتر و سينما بايد نظام هاي آموزشي و تربيتي و خانوادگي هم دچار تحول شوند كه اين اتفاق نيفتاد و .... به اين ترتيب شما كم كم نااميد مي شويد چون ما آمده ايم مردم را عوض كنيم حالا خودمان هم همان كارها را مي كنيم. در خانواده عصباني مي شويم، در رانندگي مثل ديگران از كوره در مي رويم، در برخورد با رفتارهاي غيرمنطقي اشتباه عمل مي كنيم و بعد مي بينم كه در نهايت مثل بقيه شده ايم نه تنها اثر نگذاشته ايم كه اثر هم گرفته ايم.

*شغل ديگري جز بازيگري هم داشته ايد؟

- بله مسافركشي، كلاهبرداري...

*البته شما مزاح مي كنيد. اما واقعا تاكنون شغل ديگري هم داشته ايد؟

- جدا خير.

*زمان هايي هم وجود داشته كه از بازيگري نتوانيد به راحتي تامين شويد و بعد مجبور شويد به سراغ كار ديگري برويد؟

- بله وجود داشته است. مثل همين الان كه سر يك پروژه بوديم و بعد اين كار به خاطر بي پولي متوقف و تعطيل شد و حالا يكي از دوستانم رستوراني دارد كه از من مي خواهد آن را اداره كنم.

*در اين سالها چطور؟

- من خيلي كم به كار ديگري جز بازيگري فكر كردم چون فكر مي كردم چندكاره بودن شايد چندان درست نباشد. باورم اين بوده كه تمركز روي يك كار خيلي بهتر از پراكندگي شغل هاست.

*فكر مي كنم يكي از دلايل موفقيت شما هم همين بوده است. همسرتان چطور هيچ گاه اعتراضي به حرفه بازيگري نداشتند؟

- هروقت همه چيز روبراه باشد كسي اعتراض ندارد. در زمان هايي كه موقعيت هاي خوب كمتر پيش مي آيد به طور مثال مي گويد به كاري غير از بازيگري هم فكر كنم يا به پيشنهادهايي كه داشته‌ام فكر مي كند و مي گويد چرا فلان كار را قبول نكردي؟

*روزي كه رفتيد خواستگاري همسرتان مي دانستند شغل شما چيست؟

- بله ما در سال 72 ازدواج كرديم آن زمان من ديگر بازيگر شده بودم.

*هزينه زندگي را به راحتي توانستيد تامين كنيد؟

- بله آن زمان 2 ميليون پول براي ازدواج جمع كرده بودم كه كفاف شروع زندگيم را مي داد.

ادامه دارد...

كد خبر: 2117618

تاريخ مخابره : ۱۳۹۲/۷/۲ - ۰۸:۵۴

سه شنبه 2 مهر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن