واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: پدراني كه دوست دارند فرزندشان مثل خودشان عمل كند
در واقع، در بسیاری از موارد، عکس این قضیه صادق است؛ یعنی پدرها نمی خواهند فرزندان شان سرگذشتی مانند سرگذشت آنان داشته باشند
در واقع، در بسیاری از موارد، عکس این قضیه صادق است؛ یعنی پدرها نمی خواهند فرزندان شان سرگذشتی مانند سرگذشت آنان داشته باشند و احتمالاً اشتباهات آنان را تکرار کنند.این آرزوی آنان است که فرزندشان خیلی بیشتر و سریع تر پیشرفت کند و با کم ترین شکست، به بالاترین سعادت و کامیابی دست یابد. حتی گاهی به وضوح از فرزندشان می خواهند که در مسیری غیر از مسیری که خود آنان در گذشته طی کرده اند، پیش بروند؛ برای مثال، اگر به هر دلیلی نتوانسته اند تحصیلات مناسبی داشته باشند، اکنون به ادامه ی تحصیل فرزند اصرار می کنند تا او به وضعیتی بهتر از پدر دست یابد و به همین دلیل، در اکثر موارد، فرزندان وضعیت تحصیلی بهتری نسبت به پدران خود دارند.در گذشته های نسبتاً دور، افراد شغل شان را برای پسر خویش به ارث می گذاشتند و تمایل داشتند که پسر، به اصطلاح ادامه دهنده ی راه پدر باشد؛ اما در عصر حاضر که تنوع حرف و مشاغل و حتی رشته های تحصیلی، بسیار وسیع تر است و جوانان نیز از قدرت فکر، ابتکار، تصمیم گیری و استقلال طلبی بیش تری برخوردارند، از پدرها نیز انتظار می رود که سلایق، ایده ها، برنامه ها و تصمیمات فرزندان شان را بیش تر مورد پذیرش و احترام قرار دهند. اما در مورد تمایلات اخلاقی، اگر پدر، خود واجد آن هاست و می خواهد فرزندش نیز به همان کمالات، و بلکه بالاتر از آن ها، دست یابد، انتظار بدی نیست؛ برای مثال، پدری که راستگوست، اگر بخواهد فرزندی صادق تربیت کند، امری پسندیده و شایسته ی تقدیر است، زیرا صداقت پدر، عامل آرامش خانواده است. عدالت او نیز همین طور.آیا پسر نمی خواهد پدرش با او با عدالت و صداقت رفتار کند؟
حتماً می خواهد، زیرا اگر پدر خلاف آن عمل کند، به او اعتراض می کند و همین اعتراض نشان می دهد که فرزند علاقه مند به اجرای عدالت است. پس چرا خود باید مرتکب بی عدالتی شود؟ اگر پدری عادل است و از فرزندش نیز می خواهد که عدالت را رعایت کند، این که خود، مطلوب فرزند است و منطقی نیست که کسی به امر مطلوب خود اعتراض کند.خلاصه این که، در این گونه موارد، چند حالت وجود دارد:
1- پدر عادل است و از فرزندش هم می خواهد که عدالت را رعایت کند. در این حالت درخواست او درست و منطقی است و شباهت پسر به پدر، خوب و مطلوب است.
2- پدر عادل نیست و از فرزندش هم می خواهد که مانند او، ناعادلانه رفتار کند. در این حالت، فرزند نباید شبیه پدر رفتار کند و مانند پدر شدن، آشکارا، خطاست.
3- پدر عادل نیست، ولی از فرزند خود می خواهد که عدالت را رعایت کند. در این جا پس پسر باید از او اطاعت کند. او هرگز نباید مانند پدر شود و ناعادلانه رفتار کند.
4- پدر عادل است، ولی از فرزندش می خواهد که ناعادلانه رفتار کند. این حالت تناقض است.
در این حالت، پسر باید در عمل، شبیه پدر رفتار کند، نه این که از خواسته ی او پیروی نماید. خلاصه آن که، در برخی موارد (در مورد رفتارهای نادرست) نباید مانند پدر رفتار و به روش او عمل کرد. اما در مورد رفتارهای خوب، باید مانند او و حتی بهتر از او عمل کرد. پدرها هم باید دقت کنند که فرزندان خود را از نظر آداب، متناسب با زمان خودشان تربیت کنند، چرا که آداب در حال تغییر است و نباید به آموختن آداب عصر خویش (زمان های گذشته)، اکتفاء کرد.
به هر حال، آنان باید تلاش کنند که فرزندان شان بهتر از خودشان باشند. نوجوانان نیز باید توجیه شوند که گفتار درست را از هر کسی بپذیرند و در این زمینه، پدر را الگوی اولیه خود قرار دهد. به همین دلیل گفته اند «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» یعنی نگاه کن و ببین «چه» می گوید نه این که «چه کسی» می گوید.
پنجشنبه 21 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]