تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804254139
فقط از خودم دفاع كردم گفت‌وگو با مردي كه دو نفر را به قتل رسانده است
واضح آرشیو وب فارسی:فردا نیوز: فقط از خودم دفاع كردم گفت‌وگو با مردي كه دو نفر را به قتل رسانده است
چابكي و هيكل ورزيده رحيم برايش دردسرساز شد و اين جوان را به سوي قتل كشاند. او متهم است دو نفر را به قتل رسانده و اموالشان را سرقت كرده است. هر چند خودش همه اتهاماتي را كه به او وارد شده، قبول ندارد و مي‌گويد انگيزه قتل‌ها چيزي نيست كه در پرونده آمده اما قتل‌ها را به گردن مي‌گيرد. متهم كه دو هفته قبل در شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شده است، درباره اين جنايت‌ها توضيح مي‌دهد.
متهم هستي دو جوان را به قتل رساندي، اموال آنها را سرقت كردي و چندين ماه هم فراري بودي. قبول داري؟
سرقت را قبول ندارم اما قتل ها را مي پذيرم، با اين حال عمدي نبود، ضمن اين كه من چيزي ندزديدم و با اين كه مي دانستم چند ميليون تومان پول در حساب يكي از مقتولان (كيوان) وجود دارد، به آن دست نزدم.
اگر قتل عمدي نبود، پس چطور دو نفر را كشتي؟ مگر مي شود دو نفر را غيرعمدي كشت؟
من نمي خواستم آنها را بكشم و قصدم فرار از دست آنها بود؛ چون دو نفر بودند مجبور شدم خشونت بيشتري نشان بدهم.
دو مقتول را از كجا مي شناختي؟
كيوان صاحبكارم بود. من در مغازه او كار مي كردم اما سينا (مقتول دوم)را نمي شناختم و تازه با او آشنا شده بودم.
با كيوان از قبل مشكلي داشتي؟
مدتي بود با من مشكل پيدا كرده بود اما برادرش واسطه شده و به او گفته بود كاري به كار من نداشته باشد. البته قرار بود من فقط مدت كوتاهي با آنها كار كنم.
چرا كيوان با تو بد بود؟
چون من متوجه شده بودم او قيمت اجناس را تغيير مي دهد و قيمت غيرواقعي روي آن مي زند.
شغل كيوان چه بود؟
او و برادرش سوپرماركت داشتند و بيشتر اوقات كيوان آنجا بود. من هم به عنوان كارگر استخدام شده بودم. وقتي متوجه شدم قيمت اجناس را با روش خاصي پاك مي كند و بعد روي آنها قيمت جديد مي زند، به اين كار اعتراض كردم و گفتم ديگر در مغازه نمي مانم. اما كيوان گفت اين موضوع به تو ربطي ندارد و وقتي موضوع را با برادرش در ميان گذاشتم، قول داد اين مشكل را حل كند و از من خواست بمانم. دلم نمي خواست پول حرام در زندگي ام باشد.
از آن به بعد بود كه شما مشكل پيدا كرديد؟
چون دست كيوان روشده بود، مي خواست از من انتقام بگيرد. مي گفت حالت را مي گيرم. چندبار هم كارهايي كرد كه من خيلي ناراحت شدم.
چهكار كرد؟
به بدنم دست مي زد و اين كار ناراحتم مي كرد.
تو كه بچه نبودي، مي توانستي از آنجا بيرون بيايي. چرا اين كار را نكردي؟
قرار بود من يك ماه با كيوان و برادرش كار كنم. او مدارك شناسايي مرا هم گرفته بود و گفته بودم اگر مداركم را بدهد، مي روم اما كيوان مقاومت مي كرد.
چه دليلي داشت مانع رفتن تو شود؟
نمي دانم، شايد از ترس برادرش، چون به برادرش گفته بودم كيوان مرا اذيت مي كند و او دوباره تذكر داده بود. كيوان مي گفت تو كارگر من هستي و من حق دارم هر رفتاري دوست دارم با تو داشته باشم. من هم زير بار نمي رفتم. به همين دليل با من بد رفتاري مي كرد.
چرا مي خواستي فقط يك ماه در مغازه باشي؟
در جايي كار مي كردم كه درآمدم خوب بود. به دليل شغلم آمادگي جسماني خوبي داشتم و از اين رو هميشه ورزش مي كردم و بدنم را آماده نگه مي داشتم اما به دليل مشكلات خانوادگي، مجبور شدم شغلم را رها كنم. اول از رئيسم خواستم مرا به جاي ديگري منتقل كند اما آنها مخالفت كردند و من هم مجبور شدم استعفا كنم و به همين دليل در حالت تعليق قرار داشتم تا استعفايم بررسي شود. يك ماه مرخصي گرفته بودم و قرار بود در اين مدت درباره استعفاي من نظر بدهند و اگر موافقت نمي كردند، دوباره بايد سر كارم برمي گشتم. البته من به رئيسم گفته بودم مصمم هستم ديگر در اين شغل نمانم. پيش خودم گفتم اين يك ماه وقتم را تلف نكنم و براي خودم كمي پس انداز كنم. به همين دليل در سوپرماركت كيوان و برادرش حسابرس شدم.
چطور با كيوان آشنا شدي؟
آنها آگهي استخدام داده بودند. من در روزنامه اين آگهي را ديدم و تماس گرفتم و استخدام شدم.
قتل چطور اتفاق افتاد؟
آنها به من جاي خواب هم داده بودند و شب حادثه وقتي وارد آنجام شدم، ديدم كيوان و سينا هركدام يك طرف اتاق دراز كشيده اند. سينا خواب بود اما كيوان با تلفن همراهش بازي مي كرد. پس از دقايقي كيوان فيلمي را از گوشي اش به من نشان داد،وقتي صحنه اول را ديدم، گوشي را پس دادم و گفتم من اهل اين كارها نيستم و ديگر با من كاري نداشته باش اما او دست بردار نبود. با عصبانيت بلند شدم تا از اتاق بيرون بروم كه سينا از صداي ما بيدار شد.
بين تو و كيوان درگيري اتفاق افتاد؟
بله، ما با هم درگير شديم و من توانستم خودم را از دست او خلاص كنم اما اين بار سينا آمد و مرا گرفت. وقتي سينا دست هايم را گرفت، كيوان قصد آزار مرا داشت.
چطور فرار كردي؟
چون من رزمي كار بودم، توانستم در يك لحظه سينا را غافلگير كنم. دست هايم را رها كردم. بعد هم كيوان را هل دادم و او زمين افتاد. سينا دوباره جلو آمد كه او را هم هل دادم و زمين خورد.
چرا فرار نكردي و آنها را كشتي؟
مي خواستم فرار كنم اما آنها باز هم به من حمله كردند. سينا اين بار سيمي دور گردنم انداخت تا مرا خفه كند. سيم را گرفتم و دور گردن خودش پيچيدم. يادم نيست فشار دادم يا نه اما او شل شد و زمين افتاد. بعد كيوان بلند شد تا مرا بزند كه او را هل دادم و سرش به ديوار خورد و من بسرعت فرار كردم.
چرا از كسي كمك نخواستي، مگر نمي گويي جايي كه بوديد مسكوني بود؟
ترسيدم از كسي كمك بخواهم. آن موقع خيلي وحشت زده بودم.
چرا سينا و كيوان را به بيمارستان نرساندي؟
وقتي از خانه فرار كردم، به مغازه رفتم و مدارك شناسايي ام را برداشتم و همان لحظه تصميم گرفتم به خانه برگردم و به آنها كمك كنم. وقتي به خانه برگشتم، با شنيدن صداي خرخر از دهان كيوان، ترسيدم و دوباره آنجا را ترك كردم.
بعد از فرار كجا رفتي؟
به شهري رفتم كه در آنجا درس مي خواندم. من دانشجو بودم. دوماهي كلاس هايم را رفتم و بعد هم در دانشگاه پليس مرا بازداشت كرد.
آن طور كه در پرونده آمده، تو چند كارت بانكي و تلفن همراه كيوان را سرقت كردي، اگر انگيزه تو از اين قتل ها فقط دفاع بود، چرا اين كار را كردي؟
درباره كارت ها بايد بگويم من اصلا خبر نداشتم در كيفي كه برمي دارم، كارت بانك هست چون كيوان مدارك شناسايي مرا در آن كيف گذاشته بود، آن را برداشتم و بعد هم متوجه شدم چند كارت بانك و يك كپي شناسنامه كيوان در آن هست. من از كارت ها فقط 2000 تومان برداشتم در حالي كه ميليون ها تومان در آنها پول بود و اگر مي خواستم سرقت كنم، آن پول ها را برمي داشتم اما اين كار را نكردم. درباره گوشي هم چون كيوان در آن فيلمي از من داشت، آن را سرقت كردم.
اين فيلم از كجا آمده بود؟
مخفيانه از من فيلم گرفته بود و تهديد مي كرد اگر به خواسته اش تن ندهم، اين فيلم را بلوتوث مي كند.
با كپي شناسنامه مقتول چه كردي؟
چون نياز به كد سيمكارت داشتم تا بتوانم همه فيلم ها را پاك كنم، با استفاده از آن به مركز تلفن همراه رفتم و كد را گرفتم و بعد هم كه فيلم را پاك كردم، گوشي را دور انداختم.
اولياي دم درخواست قصاص كرده اند. فكر مي كني بتواني از هر دو خانواده رضايت بگيري؟
نمي دانم. واقعا نمي دانم چه سرنوشتي در انتظار من است. با اين كه از قتل دو نفر بشدت ناراحت هستم اما بايد بگويم من فقط از خودم دفاع كردم./ ضميمه تپش
مريم عفتي
پنجشنبه 21 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فردا نیوز]
[مشاهده در: www.fardanews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]
-
گوناگون
پربازدیدترینها