محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830970425
دكتر معتمدنژاد از دوران كودكي، نوجواني و تحصيل خود ميگويد: وقتي به كلاس دكتري رفتم فكر كردند اشتباه آمدهام
واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: دكتر معتمدنژاد از دوران كودكي، نوجواني و تحصيل خود ميگويد: وقتي به كلاس دكتري رفتم فكر كردند اشتباه آمدهام
دكتر كاظم معتمدنژاد كمتر اهل مصاحبه بود و بيشتر به تحقيق و پژوهش مشغوليت داشت. اما يكي از معدود مصاحبههاي او با نشريه كيهان فرهنگي بود كه در پاييز سال 1388 انجام شد و دكتر معتمدنژاد در آن گفت و گو از دوران كودكي و نوجواني و ادامه تحصيل خود سخن گفته كه بازخواني بخشهايي از آن ميتواند جالب باشد. با گراميداشت ياد دكتر معتمدنژاد، بخشهايي از آن گفت و گو را ميخوانيم.
استاد! همانطوركه مستحضريد، روال ما در كيهان فرهنگي، طرح شخصيتها و به تبع آن، بحث در تخصص آنهاست. در طرح شخصيتها هم، ابتدا از اجداد و خانواده، كودكي، تحصيلات و همينطور از تأثيرگذاريهاي افراد و محيط و آثار پرسش ميكنيم. البته، ما جسارت ميكنيم كه در حضور حضرت عالي كه به حق استاد و پدر علم ارتباطات در ايران هستيد، تعيين موضوع ميكنيم، پس اگر موافقيد بحث را از اجداد و خانواده، آغاز كنيد.
بنده در سال 1313 در خانوادههاي روحاني و فرهنگي، در روستاي «مود» در 30 كيلومتري بيرجند، متولد شدم.
اجداد شما هم، در همان روستا زندگي ميكردند؟
خير، آنها ساكن بيرجند بودند و بعد به روستا رفتند. دايي من تعريف ميكرد كه در گذشتههاي نه چندان دور، روزي خواهر امير شوكت الملك، نزد يكي ازاجداد ما كه روحاني بيرجند بوده، ميرود و با مردي عقد ازدواج ميبندد. امير شوكتالملك علم، از اين وصلت، ناراضي بوده و نميخواسته آن مرد، داماد آنها باشد؛ از اين جهت به جد ما فشار ميآورد كه شما بايد خواهر مرا يك طرفه از جانب آن مرد، طلاق بدهيد! جد ما ميگويد: اين كار، خلاف شرع است و من نميتوانم به دستور شما، آنها را از هم جدا كنم و طلاق بدهم. امير شوكت الملك از حرف جد ما ناراحت ميشود، طوري كه جد ما احساس ميكند كه ديگر نبايد آنجا بماند و بايد شهر را ترك كند و به جاي ديگري برود. به همين جهت، به 30 كيلومتري بيرجند ميرود و در درهاي ساكن ميشود و در آنجا، به كشاورزي ميپردازد. بعدها، مردم اسم آن محل را، به نام ايشان «حسينآباد» ميگذارند.
اسم ايشان، حسين بوده؟
اسم كامل او، «شيخ محمدحسين فاضل» بوده. در گذشته در حوزههاي علميه رسم بود كه به روحانيون كوشايي كه از آگاهي بيشتري برخوردار بودند، «فاضل» ميگفتند و اين صفت را به دنبال اسم يا شهرت آن روحاني، اضافه ميكردند. البته حالا هم، اين رسم كم و بيش هست، اما كم رنگتر شده.
به هر حال، بعد از چند سال، امير شوكت الملك از كاري كه كرده بود، ناراحت و پشيمان ميشود و يك روز ظاهراً به رسم شكار با سوارانش وارد آن دره ميشوند. جد ما، آن روز مشغول آبياري جاليز بوده و اتفاقاً فصلي بوده كه ميوههاي جاليز رسيده بودند. امير شوكتالملك نزد جد ما ميآيد و سلام ميكند و جد ما هم جواب ميدهد و به آنها خربزه تعارف ميكند، امير پياده ميشود و چيزي ميخورد و به اين ترتيب، كدورت آنها از بين ميرود. اما جد ما، ديگر حاضر نميشود به بيرجند برگردد. تا يكي دو نسل بعد هم، اجداد ما، همانجا ميمانند، تا اين كه يكي ديگر از اجداد ما، كه روحاني مشروطه خواهي بوده و آن زمان، درجه اجتهاد داشته، درگير مسايل مشروطه و مخالفان مشروطه ميشود و چون اوضاع و احوال، طوري بوده كه ايشان هم در شرايطي مثل محمدحسين فاضل قرار ميگيرد، او هم منزوي ميشود و در همان روستاي حسين آباد، به زندگي خودش ادامه ميدهد. اين سابقه روحانيت در خانواده ماست.
استاد، لطفاً از دايي تان كه راوي اين خاطرات بودند، بفرماييد.
دايي من، آقاي علي اصغر فاضلي بود. ايشان در فرهنگ ايران، نقش مهميداشت؛ از فارغالتحصيلان مدرسه شوكتيه بود. مدرسه شوكتيه را شوكتالملك در بيرجند تأسيس كرده بود. اين مدرسه، بعد از مدرسه دارالفنون و تقريباً همزمان با مدرسه رشديه، يكصد سال پيش يعني سال 1324 قمري، سال پيروزي مشروطيت داير شد.
دايي من، شاگرد اين مدرسه بود. مدتي بعد از جنگ جهاني دوم، مرحوم سيد محمد فرزان كه از دانشمندان بنام خراسان بود و در زمان رضاشاه به جاهاي مختلفي تبعيد شده بود، به بيرجند ميآيد و دوباره كار قبلياش را، دنبال ميكند و رييس فرهنگ بيرجند ميشود و دايي من هم، كفيل او ميشود و 5-6 سال اين كار را، ادامه ميدهد. آن زمان، مدتها كفالت خراسان و بلوچستان تا مكران، همه زير نظر رياست فرهنگ بيرجند بود و همين دايي كوچك من، اولين دبستان دولتي را در روستاي ما «مود» تأسيس كرد.
يعني تا قبل از آن، روستاي مود، مدرسه نداشت؟
چرا، مدرسه شوكتيه بود، اما مدرسه دولتي نبود. مدرسه شوكتيه هم همانطور كه گفتم در سال 1324 قمري آنجا تأسيس شده بود و چند سال بعد هم، مدرسه تدين، در آنجا تأسيس شد.
جناب عالي هم در همان روستا، دوره ابتدايي را گذرانديد؟
بله، بنده تا كلاس ششم آنجا بودم. بعد ميخواستم به دبيرستان بروم، در حالي كه در روستاي مود، دبيرستان نبود و بايد به بيرجند نزد اقوام ميرفتم؛ اما خانواده ام راضي به اين كار نبودند. پدرم نميخواست كه من موجب ناراحتي بستگان بشوم. در نتيجه، شرايطي پيش آمد كه در روستاي مود، دبيرستان داير كنند. البته، از قبل هم براي تأسيس دبيرستان، موقعيت وجود داشت و مردم مدتها پيش از آن، تقاضا كرده بودند كه آنجا دبيرستان داير شود. به اين ترتيب از سال 1325 در روستاي مود، دبيرستان داير شد و پدر من هم كه معلم بود، در آن دبيرستان شروع به كار كرد. البته، اين مربوط به زماني است كه من ديگر در آن دبيرستان نبودم و به تهران آمده بودم. پدرم 7-8 سال، رياست آن مدرسه را به عهده داشت و بعد بازنشسته شد.
به اين ترتيب، شما در روستاي مود، داراي يك پشتوانه و نسب فرهنگي بوديد.
خالههايم و فرزندانش و داييزادههايم، تقريباً همه فرهنگي هستند. يك برادرم و خواهرم در نيشابور و بيرجند، معلم اند. برادر ديگرم، دكتر اسدالله معتمدنژاد در همين دانشكده علوم ارتباطات اجتماعي، سابقه تدريس دارد و حالا بازنشسته شده. بنابراين، همانطور كه گفتيد ما يك نسب فرهنگي داريم و از يك خانواده قديمي، فرهنگي و روحاني هستيم.
البته به اين فهرست، بايد اسم دخترتان خانم دكتر رؤيا معتمدنژاد؛ استاد حقوق ارتباطات را هم اضافه كنيد. استاد! سابقاً در شهرهاي كوچك و بعضي مناطق، دبيرستانها غالباً تا سال سوم يا پنجم متوسطه، كلاس داشتند. آيا دبيرستان شما در مود هم، همينطور بود؟
درست است، دبيرستان ما هم تا كلاس نهم بيشتر نداشت و به همين خاطر، من براي ادامه تحصيل به بيرجند رفتم و تا سال پنجم متوسطه را، آنجا خواندم وچون بيرجند كلاس ششم متوسطه نداشت، براي ادامه تحصيل به مدرسه مروي تهران رفتم و همان سال در رشته ادبي، در تهران شاگرد دوم شدم.
استاد قبل از اين كه به سراغ تحصيلات دانشگاهي شما برويم، تقاضا ميكنيم از موقعيت جغرافيايي روستاي «مود» بفرماييد.
روستاي ما «مود» در كنار جاده زاهدان به مشهد قرار داشت و ميدانيد كه اين جاده، يك جاده استراتژيك بود و در جنگ جهاني اول، مورد استفاده انگليسيها قرار گرفت و باشگاه ژاندارمري هم، نزديك آنجا بود.
چند خانواده در آن روستا، زندگي ميكردند؟
آنجا، نزديك به سه هزار نفر جمعيت داشت.
پس در حد يك مركز بخش بوده.
بله، «مود» بايد شهرستان ميشد، ولي به خاطر مهاجرت اهالي آن به شهرهاي اطراف، جمعيتش كم شد. البته، تمام كساني كه مهاجرت كردند، فرزندانشان داراي تحصيلات خوبي شدند. افراد آن روستا، شايد حدود 200 نفر هستند كه اكثراً پزشك، يا آدمهاي برجستهاي شدهاند.
پس، نتيجه ميگيريم كه مهاجرت از روستا به شهر، هميشه هم نامطلوب نيست، علاوه بر اين، روستاي «مود» از بعضي جهات ديگر هم استثنا بوده، تأسيس دبستان در سال 1324 قمري در آنجا و بعد تأسيس دبيرستان، در حالي كه آن موقع، بعضي از شهرهاي بزرگ ما هم دبستان نداشتند؛ چه رسد به دبيرستان!
جالب اين كه در منابع تاريخي نوشته اند كه بسياري از تأسيسات تمدني جديد، زودتر از جاهاي ديگر كشورمان در منطقه بيرجند و قائنات آمده بود، حتي ذكر كردهاند كه لولهكشي آب در بيرجند، زودتر از تهران بوده است!
درست است. اولين شهري، كه لوله كشي آب در آن تأسيس شد، بيرجند بود. آقاي محيط طباطبايي ميگفت، در بيرجند هشت موزه وجود دارد كه اغلب در خانهها يا در باغهاي امراي سابق منطقه است.
وقتي بيرجند را، مثلاً با دامغان مقايسه ميكنيم، ميبينيم به نسبت قدمت شش هزار ساله اش، به اندازه بيرجند، موزه ندارد.
درست است. اين به خاطر وضع خاص اين منطقه است. اتفاقاً، من از دامغان خاطره خاصي دارم، دايي من، مرحوم علي اصغر فاضلي، در سالهاي 31 تا 34 با رييس فرهنگ دامغان بود و آن موقع مرحوم مرتضوي، معاون دايي من بود و پسر ايشان، در دبيرستان مروي تهران، با من همكلاس بود، اما حالا خبري از او ندارم.
استاد، در آن سالها، وضع روستاي «مود» از نظر وسايل ارتباطي، چگونه بود؟
آن زمان مثل هرجاي ديگر، در آن روستا، ارتباطات سنتي حاكم بود و مردم در مراسم و مجالس محرم و ماه مبارك رمضان، بخصوص در شبهاي احياء، مشاركت فعال داشتند و چون روحاني در محلي داشتيم، كس ديگري از خارج به آنجا نميآمد. دايي بزرگ من هم، روحاني بود و آنجا، شغل سردفتري داشت و منبر ميرفت. وسايل ارتباطي جديد، راديو و باطري از سال 1324 شمسي به آنجا، آمده بود.
روزنامه، چطور؟
بعضي از روزنامهها به آنجا ميرسيد.
رشد فرهنگي مردم آن روستا و تركيب جالب ارتباطات سنتي و ارتباطات جديد و همينطور، وجود بستگان روحاني شما و تأسيس دبستان و دبيرستان در آنجا، تركيب خاصي داشته كه در كمتر جايي سابقه داشت، استاد! در سالهاي نوجواني و جواني در «مود» كتاب غيررسميهم ميخوانديد و اصولاً در منزل شما، كتاب بود؟
بله، ما در منزل، كتابهاي زيادي داشتيم. يادم هست كه مرحوم پدرم به من ميگفت: اگر روزي بخواهي حقوق بخواني، من كتابهاي «شرح لمعه» را دارم و اين كتابها را حتماً بايد ببري و من وقتي به دانشگاه رفتم و با مرحوم دكتر مشكات در دوره دكتراي حقوق درس داشتم، همان نسخه شرح لمعه پدرم را، سر كلاس ميبردم. مرحوم مشكات هم، خيلي به من لطف داشت. ايشان، استادي نمونه و براي من الگو بود. شايد شنيده باشيد، كه استاد مشكات، آنقدر به كتاب علاقه داشت كه گاهي لباسش را ميفروخت تا بتواند كتاب بخرد! با اين همه، بعداً مجموعه كتابهايش را به دانشكده حقوق هديه كرد و بعد آن كتابها، به كتابخانه مركزي دانشگاه تهران منتقل شد.
استاد، خاطرات ايام كودكي معمولاً به صورتي پررنگ در ذهن انسان باقي ميماند. لطفاً از خاطرات كودكي تان در سالهاي دبستان بفرماييد.
من خاطرات زيادي از دوران دبستان دارم. خوشبختانه، خانم شريف زاده، خانم معلميكه در دوره دبستان به ما درس ميدادند، هنوز زنده هستند. ايشان حالا 90 سال دارند. آن زمان، كلاسهاي ما تا سال چهارم، مختلط بود. سال اول هم همين خانم شريفزاده، معلم ما بود. يادم هست كه در همان كلاس اول، دوستي داشتم كه كنارم مينشست. يك روز موضوع درس، داستان نمازگزاراني بود كه به خاطر صحبت كردن، نمازشان باطل شد و قصه اش، خنده دار بود. پس از خواندن آن داستان در كلاس، دوستم خنديد، من هم از خنده او، خندهام گرفت، خانم معلم ما ناراحت شد و ما را از كلاس بيرون كرد. زمستان سردي بود و برف ميباريد. خانم معلم ما دو نفر را «يك دست بالا، يك پا بالا» نگهداشت. اتفاقاً خاله من هم، معلم همان مدرسه بود، از دور، ما را ديده بود و ناگهان به سرعت آمد و به معلم ما اعتراض كرد، كه چرا در آن صبح سرد ما دو نفر را، در آن وضع نگهداشته است.
استاد، در ايام جواني، شعر هم ميسروديد؟
بله آن زمان، شعر هم ميگفتم.
اشعارتان در آن سالها، جايي هم چاپ ميشد؟
بله، بعضي از اشعارم در سال 1331 در روزنامه پولاد كه آقاي جواد تربتي؛ دبير ادبيات ما منتشر ميكرد، چاپ شده است.
از محتواي اشعارتان در آن سالها بفرماييد.
اشعار دوره جواني من، بيشتر محتواي اجتماعي داشت.
آيا پس از گرفتن ديپلم، بلافاصله به دانشگاه رفتيد؟
من بعد از كودتاي سال 1332 كنكور دادم. آنجا از ما خواسته بودند كه كتابهايي را كه خواندهايم، اسم ببريم. من هم، اسم كتابهايي را، كه خوانده بودم،نوشتم. اين اساميبراي آنها خوشايند نبود، چون درآن كتابها، از استقلال، آزادي و ملي شدن نفت دفاع شده بود و آنها، اصلاً ورقه مرا تصحيح نكردند و وقتي نتيجه را اعلام كردند، اسم من جزو قبوليها نبود. بعد ازآن، من به دانشكده ادبيات و رشته زبان فرانسه رفتم و يك سال، زبان فرانسه خواندم و سال بعد، دوباره كنكور دادم و قبول شدم و به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفتم و بعد با يكي از دانشجويان هم رشته ام، ازدواج كردم.
درجريان وقايع 16 آذر دانشگاه هم قرارداشتيد؟
بله. همان روز 16 آذر، من در رشته حقوق درس ميخواندم. ما در دانشكده ادبيات - دانشسراي عالي سابق درميدان بهارستان بوديم- و عليه نيكسون اعلاميه پخش ميكرديم. اگر اشتباه نكنم، آن وقت رييس دانشسراي عالي ادبيات، دكتر بينا بود. به هرحال، سربازان به داخل دانشسرا ريختند و ما را تعقيب ميكردند و من از پنجره فراركردم و به اين ترتيب، نتوانستند مرا دستگير كنند. بعد، راهي دانشگاه تهران شديم و شنيديم كه دردانشگاه، آن واقعه دردناك اتفاق افتاده. ما شب هفت آن سه شهيد را، در دانشكده ادبيات برگزار كرديم و مخفيانه سر مزار آن شهيدان رفتيم و من همانجا، شعري را كه سروده بودم، خواندم.
اين شعر جايي هم چاپ شده است؟
خير، اما آن را دارم، اگر پيدا كردم ميدهم كه چاپ كنيد. به هر حال، آن سالها ضربه كودتا، در بسياري از جوانان و شاعران ما، تأثير نامطلوبي گذاشت، بسياري از مردم از سياست دلزده شدند، بسياري منزوي و مأيوس شدند و خيليها به مواد افيوني رو آوردند. ادبيات پساز كودتا، يأس آلود بود. افراد خيلي كميبودند، كه هنوز اميد به مبارزه داشتند.
ذهن جوانان آن نسل، به تدريج با ادبيات خاصي مأنوس شد كه كمتر اميدواري در آن بود. همانطور كه فرموديد، پس از كودتاي سال 1332 افراد كميبودند كه اميد به مبارزه را در دل خودشان و ديگران زنده نگه ميداشتند. يكي از آن افراد مرحوم حيدر رقابي «هاله» بود، با آن شعر معروفش «مرا ببوس» كه براساس آن، ترانهاي با همين نام ساختند كه اميد دهنده، حماسي و در عين حال، كميغم انگيز بود. اشعار و قطعات نثر «كارو» هم تاثيرگذار بود، با كتابهاي «شكست سكوت» و «نامههاي سرگردان».
بله، بله. و با آن نامههاي معروفش، كه يكي هم خطاب به علي دشتي بود:
«به كشتيباني بيكشتي علي دشتي»، و نقدهايي كه بر خيلي چيزها داشت و ما ميخوانيم.
بعد از كودتاي سال 1332، دكتر شريعتي، شعري حماسي و اميدوارانه درباره ادامه مبارزه، خطاب به شمع گفته بود كه در مجله فردوسي چاپ شده بود و آنجا براي گريز از سانسور پس از كودتا، شعر را با نام «مرحوم علي شريعتي مزيناني» چاپ كرده بود. استاد! شما آن سالها با دكتر شريعتي آشنايي داشتيد؟
آشنايي من با دكتر شريعتي جريان جالبي دارد، سال 1340 من در فرانسه بودم. آن زمان، دنبال اين بودم كه مهد كودكي پيدا كنم تا دختر كوچكم را به آنها بسپارم. پيدا كردن مهد كودك هم آن زمان در فرانسه، خيلي مشكل بود. سرانجام مهدكودكي نزديك دانشگاه و دور از منزل خودمان پيدا كردم. وقتي كه دختر دو ساله ام را به آنجا بردم و مشغول تعويض لباسش بودم تا او را به مسوول مهدكودك تحويل بدهم، ديدم خانميهم آمد تا فرزندش را به آنجا بسپارد. اين خانم، فارسي صحبت ميكرد. من خوشحال شدم و خودم را به او معرفي كردم و آشنا شديم، او هم خودش را معرفي كرد و گفت: من پوران شريعتي «شريعت رضوي» هستم، و همان روز يا روز بعد از آن بود، كه من و همسرم و خانم دكتر شريعتي به رستوران دانشجويي رفتيم و ناهار خورديم.
به اين ترتيب بود كه من از طريق همسر دكتر شريعتي با ايشان، آشنا شدم و اين آشنايي ادامه پيدا كرد و آنجا با هم، همكاري ميكرديم. سال 1342 كه دكتر شريعتي ميخواست به ايران بيايد، دوستان و دانشجويان در دانشگاه براي او، مراسميبه عنوان خداحافظي گذاشتند و دكتر شريعتي هم برايمان صحبت كرد. آن مراسم و ديدار، آخرين ديدار من با دكتر شريعتي بود، چون وقتي به ايران آمدم، نتوانستم خدمت ايشان برسم.
استاد اجازه بدهيد به تحصيلات دانشگاهيتان برگرديم، فرموديد كه يك سال در دانشكده ادبيات زبان فرانسه خوانديد و بعد در رشته حقوق، ادامه تحصيل داديد. لطفاً از آشنايي تان با دكتر مصباحزاده بفرماييد.
وقتي كه به دانشكده حقوق رفتم، دكتر مصباحزاده مديريت مؤسسه كيهان و استاد دانشگاه بود و به ما در سال دوم رشته حقوق، حقوق قضا درس ميداد. آن موقع هم، دانشجو زياد بود- حدود 150 نفر- و دكتر مصباحزاده همه را نميشناخت. من آن موقع با ايشان آشنايي نداشتم، تا اين كه در مقطع دكتري، مجدداً شاگرد ايشان شدم و او باز هم استاد حقوق جزاي ما شد. ما، در مقطع دكتري 11 نفر بوديم و جز من، آن 10 نفر ديگر، همه از قضات و وكلاي دادگستري بودند.
وقتي كه در مهرماه سال 1336 به كلاس رفتم، به من گفتند: تو اشتباه آمده اي! فكر ميكردند من دانشجوي دوره ليسانس هستم، گفتند: كلاسهاي ليسانس، جاي ديگر است. سن آنها زياد بود، دو نفر از آنها، مرحوم شفايي و مرحوم بشير فرهمند بودند كه قاضي ديوان عالي كشور بودند. يكي ديگر، مرحوم دكتر ناطقي؛ قاضي استيناف بود. مرحوم جهان هم بود، كه وكيل دادگستري بود. تمام آنها، قضات عالي رتبه دادگستري بودند كه در دوره دوم كنكور همراه من قبول شده بودند.
گويا، آن زمان دانشجويان از ليسانس به دوره دكتري ميرفتند، همينطور است؟
بله. آن زمان اين طور بود و من هم آن موقع 23 سال داشتم. در همان زمان بود، كه دكتر مصباح زاده در كلاس حقوق جزا به دانشجويان پيشنهاد كرد، اگر كسي مايل است با كيهان همكاري كند، بيايد كه ترتيب كار را بدهم. آن موقع، من با يكي ديگر از همكلاسيها - از دوستانم- داوطلب شديم. من براي مترجميزبان فرانسه پيشنهاد دادم و مرحوم دكتر ناطقي هم براي آرشيو حقوقي كيهان، داوطلب شد. وقتي كه من پيش مصباح زاده رفتم، ايشان در محل آرشيو روزنامه كيهان، در ساختماني در كوچه اتابك بود. همان جا يكي از سرمقالههاي روزنامه لوموند را به من دادند كه ترجمه كنم و من هم پساز يك ساعت، آن را ترجمه كردم و به ايشان دادم. گفتند: خوب است. به اين ترتيب، من كارم را در بخش اخبار خارجي روزنامه كيهان شروع كردم. دكتر مصباحزاده گفت: اگر ميخواهي اينجا كار كني، بايد مرتب باشي و به موقع بيايي و كار خودت را انجام بدهي، در آن صورت ميتواني در كيهان پيشرفت كني و درس دانشگاه را هم بخواني، در دوره دكتري هم ميتوانيم با هم همكاري بيشتري داشته باشيم.
پنجشنبه 21 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]
صفحات پیشنهادی
افراد متقاضي ثبت نام بدون آزمون دكتري بايد در زمان ثبت نام فارغ التحصيل باشند
افراد متقاضي ثبت نام بدون آزمون دكتري بايد در زمان ثبت نام فارغ التحصيل باشند متقاضيان ثبت نام دوره دكتري بدون آزمون دانشگاه آزاد اسلامي بايد در زمان ثبت نام فارغ التحصيل شده باشند به گزارش گروه دانشگاهي باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومي مركز آزمون ناصر اقبالي گفت دارئيس مركز آزمون دانشگاه آزاد اسلامي: متقاضيان ثبت نام بدون آزمون دكتري بايد فارغ التحصيل باشند
رئيس مركز آزمون دانشگاه آزاد اسلامي متقاضيان ثبت نام بدون آزمون دكتري بايد فارغ التحصيل باشند ناصر اقبالي گفت داوطلبان ممتاز در نظر داشته باشند در صورتي كه در زمان ثبت نام فارغ التحصيل شده و معدل آنها مشخص شده باشد ميتوانند از اين امتياز استفاده كنند به گزارش سرويس اجتماعيفارس گزارش ميدهدادعاي بازگشت به دوران طلايي خودروسازي با پژوي فرانسه/ وقتي پژو تطهير ميشود
فارس گزارش ميدهدادعاي بازگشت به دوران طلايي خودروسازي با پژوي فرانسه وقتي پژو تطهير ميشود يك روزنامه اقتصادي در حالي با استناد به صحبت برخي دستاندركاران صنعت خودرو بازگشت دوران طلايي خودروسازي ايران را منوط به بازگشت پژو به ايران دانسته است كه عملكرد ۲۰ ساله پژو در ايران باثبتنام دوره دكتري تخصصي (PHD) دانشگاه آزاد امروز آغاز ميشود
ثبتنام دوره دكتري تخصصي PHD دانشگاه آزاد امروز آغاز ميشود ثبتنام دوره دكتري تخصصي PHD دانشگاه آزاد از امروز يكشنبه اول دي ماه آغاز ميشود به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاري فارس داوطلبان دوره دكتري تخصصي PHD سال 93 دانشگاه آزاد ميتوانند از امروز يكشنبه اول دي ماهجزئيات بورسيه دكتري دانشگاه آزاد اعلام شد
جزئيات بورسيه دكتري دانشگاه آزاد اعلام شد دانشگاه آزاد اسلامي در فرايند ثبت نام كنكور دكتري 93 دانشجوي بورسيه با در نظر گرفتن برخي شرايط خاص نيز مي پذيرد كه جزئيات آن اعلام شده است دانشگاه آزاد اسلامي از ميان پذيرفته شدگان دوره دكتري تعدادي را به صورت Ph D تخصصي بورسيه مي پذثبتنام آزمون دكتري تخصصي سال 93 دانشگاه آزاد تا 8 دي ماه ادامه دارد
ثبتنام آزمون دكتري تخصصي سال 93 دانشگاه آزاد تا 8 دي ماه ادامه دارد رئيس مركز آزمون دانشگاه آزاد گفت داوطلبان دوره دكتري تخصصي PHD ميتوانند با مراجعه به سايت www azmoon org نسبت به ثبتنام اينترنتي خود اقدام كنند به گزارش آفرينش به نقل از خبرگزاري آنا ناصر اقبالي با اعلامبرنامه زماني آزمون شفاهي رشتههاي علوم پزشكي اعلام شد با انتشار نتايج اوليه دكتري رشتههاي پزشكي؛
برنامه زماني آزمون شفاهي رشتههاي علوم پزشكي اعلام شد با انتشار نتايج اوليه دكتري رشتههاي پزشكي اسامي پذيرفتهشدگان مرحله اول آزمون ورودي دوره دكتراي تخصصي Ph D رشتههاي علوم پايه پزشكي و بهداشت طب سنتي تاريخ علوم پزشكي مواد دنداني و سلامت دهان و دندانپزشكي اجتماعي سال تحصيليك مقام آگاه در گفتوگو با فارس تشريح كردصنعت خودرو با پژو به دوران مونتاژكاري بازگشت/ سنگاندازي فرانسويها د
يك مقام آگاه در گفتوگو با فارس تشريح كردصنعت خودرو با پژو به دوران مونتاژكاري بازگشت سنگاندازي فرانسويها در صادرات يك مقام آگاه با تشريح زيانهاي ناشي از حضور شركت پژو در صنعت خودرو ايران گفت با وجود شركتي مانند پژو در ايران صنعت خودرو كشور به شرايط قبل از انقلاب و مونتاژكسايه سرد سرما بر كلاسهاي درس لنده/ 300 دانش آموز هر صبح به خود مي لرزند
سايه سرد سرما بر كلاسهاي درس لنده 300 دانش آموز هر صبح به خود مي لرزند ياسوج – خبرگزاري مهر چله زمستان آمده و سرما سايه سنگين و سردش را بر كوهستانهاي كهگيلويه و بويراحمد پهن كرده اما 300دانش آموز لنده اي اين روزها در پي بي توجهي مسئولان از سرما به خود مي لرزند به گزارش خبرنگاآغاز ثبتنام آزمون دكتري دانشگاه آزاد از امروز/ امكان انتخاب ۵ واحد دانشگاهي
آغاز ثبتنام آزمون دكتري دانشگاه آزاد از امروز امكان انتخاب ۵ واحد دانشگاهي رئيس مركز آزمون دانشگاه آزاد از آغاز ثبت نام آزمون دكتري اين دانشگاه از امروز خبر داد و گفت امكان انتخاب يك رشته و ۵ واحد دانشگاهي براي داوطلبان وجود دارد به گزارش خبرگزاري مهر ناصر اقبالي گفت داوطلبلاله صبوري از مفقودالاثر شدن همسر خود ميگويد
لاله صبوري از مفقودالاثر شدن همسر خود ميگويد بازيگر پيشكسوت تلويزيون از مفقودالاثر شدن همسر خود در معراجيها ميگويد لاله صبوري بازيگر سينما تئاتر و تلويزيون با اشاره به حضورش در سريال معراجيها در گفتگو با خبرنگار حوزه راديو تلويزيون باشگاه خبرنگاران گفت ضبط سكانسهاي مزمان ثبتنام آزمون دكتري دانشگاه آزاد
زمان ثبتنام آزمون دكتري دانشگاه آزاد رئيس مركز آزمون دانشگاه آزاد با اشاره به آغاز ثبت نام آزمون دكتري اين دانشگاه از امروز گفت امكان انتخاب يك رشته و ۵ واحد دانشگاهي براي داوطلبان وجود دارد به نقل از تسنيم ناصر اقبالي رئيس مركز آزمون دانشگاه آزاد گفت داوطلبان دوره دكتري تخصحيدرپور: باشگاه گهر سختترين دوران خود را سپري مي كند/ شايد براي انحلال تيم سناريو نوشتهاند
حيدرپور باشگاه گهر سختترين دوران خود را سپري مي كند شايد براي انحلال تيم سناريو نوشتهاند به گزارش خبرگزاري خبرآنلاين در روزهاي اخير خبرهايي مربوط به مشكلات باشگاه گهر و انحلال نماينده دورود مطرح شد در همين رابطه اسماعيل حيدرپور مديرعامل باشگاه گهر به خبرآنلاين گفت در حال-
گوناگون
پربازدیدترینها