تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842266401




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درامتداد تاريكي


واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: درامتداد تاريكي
رضا آذريان -يك سال بود كه از احمد جدا شده بودم. تنهايي بعد از طلاق، فشار روحي سختي به من وارد كرده بود. تا اين كه يكي از دوستانم خبر آورد كه احمد ازدواج كرده و با همسرش به تهران نقل مكان كرده است. ناگهان تمام وجودم لبريز از سرخوردگي شد. دو هفته اي كه گذشت غم عالم در دلم نشست و ۲هفته بعدي كه گذشت سرشار شدم از يك خشم دروني بي منطق. به سرعت تصميم گرفتم كه دوباره ازدواج كنم. فكر مي كردم انتخابم بايد طوري باشد كه اگر اطرافيان و يا احمد بشنوند حالشان گرفته شود. در محل كارم يك مشتري دائمي داشتيم كه در يك مغازه صرافي كار مي كرد. جوان خوش ظاهر و مودبي به نظر مي رسيد و وقتي براي كارهايش نزد من مي آمد خيلي زبان گرم و صميمي داشت. چند بار كه آمد به دليل اين كه مشتري دائمي مان بود، خارج از نوبت كارش را راه انداختم و بالاخره نظرش جلب شد. گاهي جزوه هاي تبليغاتي محل كارم را به او مي دادم در حالي كه جمله اي يا شعر زيبايي روي آن نوشته بودم. او هم به تدريج هديه هاي كوچكي برايم مي آورد.

سيامك فقط ۲۶ سال داشت، يعني درست ۱۱سال از من كوچك تر بود ولي برايم مهم نبود. قرار بود همه را شگفت زده كنم. برايش يك وام حسابي جور كردم و ضامنش شدم تا كارش را مستقل كند و اين كار را هم كرد و يك ساله روي غلتك افتاد و عاقبت به من گفت: با من ازدواج مي كني؟ خيلي خوشحال شدم و موضوع را به همكارم عاطفه گفتم. او هم در پاسخ از من خواهش كرد تا به يك مشاور مراجعه و با او مشورت كنم. براي اين كه ناراحت نشود قبول كردم ولي من تصميم خودم را گرفته بودم.

مشاور به من گفت: اين تفاوت سني به خصوص در شرايطي كه مرد كوچك تر باشد، معمولا نتايج خوبي ندارد. علايق و تمايلات و خواسته هاي شما در ۲دهه متفاوت شكل گرفته است...

ولي من با سيامك ازدواج كردم. چند ماهي از خوشحالي سر از پا نمي شناختم، سعي مي كردم خيلي جوان تر از سنم بپوشم و رفتار كنم تا او احساس كمبود نكند. سيامك خيلي وقت ها قسط وامش را پرداخت نمي كرد، با وجود اين كه وضعش خيلي هم خوب شده بود و من مجبور مي شدم آن را بپردازم چون ضامنش شده بودم. يك بار خواهر احمد را در خيابان ديدم به من تبريك گفت و فهميدم باخبر شده اند، ولي وقت خداحافظي چنان پوزخندي زد كه از كرده ام پشيمان شدم.

يك روز از پنجره ماشين سيامك را ديدم كه كنار خيابان با دختري ايستاده بود و حرف مي زدند تا نزديك شدم به سرعت دور شد ولي وقتي به خانه آمد با پررويي گفت كه مدت ها با او دوست بوده و حالا عقدش كرده است.

به هيچ چيز فكر نمي كردم جز اين كه اگر همه كساني كه به من تذكر داده بودند و من براي لجبازي با آن ها دست به اين ازدواج زده بودم، ماجرا را مي فهميدند، بايد چه مي كردم؟

پنجشنبه 21 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن