درامتدادتاريكي

واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: درامتدادتاريكي
رضا آذريان- ما اختلافات زيادي داشتيم. آقامرتضي همسرم اصلاًحرف مرا نمي فهميد و من هم متقابلاً او را درك نمي كردم. ما ثروتمند بوديم ولي خوشبخت نبوديم، ۴ فرزند داشتيم ۳ پسر و يك دختر . پسرانم همه در كارشان موفق بودند و وضعشان خيلي خوب بود. وقتي تك دخترم به سن ازدواج رسيد، سعي كردم وضعيت مالي در انتخاب همسرش بالاترين امتياز نباشد . دائم مي گفتم اگر انسانيت داشته باشد خودمان تامينش مي كنيم . ولي آقا مرتضي پسر پولداري را پسنديد و خدا را شكر آدم معتقدي از كار درآمد و دخترم با او ازدواج كرد. من هميشه نگران بودم كه نكند پول نقش عاطفه و مهرباني را در زندگي شان بازي كند. آقا مرتضي گاهي به فاميل ما هم رسيدگي مي كرد به خانواده خواهرم كه هميشه با ما بودند، از همه بيشتر كمك مي كرد . زمان سربازي پسرخواهرم به او كمك كرد و براي سهيلا دخترش كه تازه از همسرش جدا شده بود، كار مناسبي پيدا كرد، او از دختر من دو سال بزرگ تر بود و با هم خيلي جور بودند. وقتي بچه ها همه ازدواج كردند ديگر نتوانستم زندگي ام را با او تحمل كنم و با وجود نصايح همه و خواهرم و كش و قوس هاي فراوان از هم جدا شديم. او خانه و مال و منال زيادي به نامم كرد و آپارتمان بزرگي در تهران كه دفتر مركزي كارخانه اش در آنجا بود، خريد و براي زندگي به تهران رفت . پسرانم و دخترم با وجود مخالفت هاي زياد با جدايي ما، بالاخره اين شرايط را پذيرفتند. مريم دخترم همچنان با سهيلا دختر خاله اش خيلي ارتباط داشت و گاهي با او به تهران به خانه آقامرتضي مي رفت و مدت ها در آنجا مي ماند. پس از ۴ ماه كه از جدايي ما گذشت ، شنيدم كه او قصد ازدواج مجدد دارد. نه ناراحت شدم و نه لجم گرفت . ولي وقتي بعداز مدتي فهميدم كه به سهيلا خواهرزاده ام پيشنهاد ازدواج داده است، بسيار تعجب كردم. سهيلا خيلي از او كوچك تر بود ، درست است كه يك بار ازدواج كرده بود و در عقد از همسرش جداشده بود ولي جاي دخترش بود. چند بار خواستم با خواهرم تماس بگيرم ولي صلاح ندانستم. يك بار كه در يك مهماني او را ديدم كمي با طعنه به او تبريك گفتم و او در جواب گفت : متشكرم، شايد تجربه تلخ ديگران تجربه شيرين زندگي ما باشد . حالا دو سال و نيم است كه آنها ازدواج كرده اند. گوشه و كنار آنها را در جمع خانوادگي مان مي بينم. از جدايي ام پشيمان نيستم ولي ديدن آنها لجم را در مي آورد و فكر مي كنم زندگي شان را بيشتر به رخ من و بقيه مي كشند و تظاهر به خوشبختي مي كنند. با اين حال تحمل اين موضوع برايم سخت است و عذابم مي دهد.

چهارشنبه 27 آذر 1392

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]

[مشاهده در: www.khorasannews.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب

صفحات پیشنهادی

ماجراهاي واقعي با همكاري پليس پيشگيري خراسان رضويدرامتدادتاريكي

ماجراهاي واقعي با همكاري پليس پيشگيري خراسان رضويدرامتدادتاريكي هلقي نژاد- نمي توانم خودم را ببخشم خشمي آني زندگي ام را به جهنمي تبديل كرد كه ۲ ماه است در آتش آن مي سوزم اينها بخشي از اظهارات مرد ۳۰ ساله اي است كه چند روز قبل با چهره اي افسرده و غمگين وارد اتاق مددكاري كلان

گوناگون

ترور نافرجام ترامپ؛ افزایش محبوبیت یا بازی سیاسی؟

وظایف وکیل ملکی

شبکه اطلاعاتی بریکس؛ گامی در راستای مقابله با جنگ نرم و تق...

سایت فروش آنلاین شرکت کاج تفلون راه اندازی شد!

قیمت خرید پد سلولزی + صادرات

خدمات حقوقی توسط وکیل ایرانی در ملبورن: راهنمای جامع برای ...

خرید سوسیس پرکن اصل با گارانتی

فرهنگ پوشش و استفاده از لباس کار

کرایه جرثقیل در تمامی مناطق تهران با وزن های مختلف(0912645...

توافق پاشینیان و پزشکیان برای دیدار آتی

بزرگترین منابع پوکه معدنی ایران