تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل يقين نمى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826104818




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان سیاوش از منظر عرفان(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
داستان سیاوش از منظر عرفان(2)
داستان سیاوش از منظر عرفان(2) نويسنده: یدالله قائم پناه داستان سیاوش در ظاهر هیچ نیست ال‍ّا جنگ میان زشت و زیبا، حسن و قبح، نیک و بد، خیر و شر، عقل و جهل که رستم، سیاوش، پیران و هم‌فکرانشان شاخص‌ترین نمادهای نیکی و خیر و... عقل‌اند، و افراسیاب، گرسیوز، سودابه و هم‌نظرانشان بارزترین نماد زشتی و شر‌ّ و... جهل‌اند.● گرسیوز نماد نفس ام‍ّارة افراسیاب است در بحثی که گذشت گفته شد پیران نماد عقل افراسیاب است لذا وقتی که افراسیاب پیران را از خود دور می‌کند گرسیوز جای آن را می‌گیرد. بنابراین چنان که گفته‌اند: «دیو چو بیرون رود فرشته در آید» عقل هم چو بیرون رود، جهل و خشم و کینه درآید چرا که به گفتة سلیمان نبی(ع) «عقل انسان خشم او را نگاه می‌دارد»۲۰. البته بهتر آنکه بگویم عقل چون از عرصة ذهن انسانی رخت بربندد، بی‌بند و باری، هرج و مرج و ددمنشی در روح و روان انسان حاکم و فرمانروا می‌شود، مگر نه این است که به فرمودة افلاطون «قانون و هنر فرزند عقل‌اند»۲۱ بر این اساس باید گفت: گرسیوز نماد نفس است و مقصود از نفس «جامع قوة غضب و شهوت در انسان است. چنان که این معنا بیشتر در اهل تصو‌ّف به کار می‌رود، زیرا آنان از نفس، اصل جامع صفات مذمومة انسان را اراده می‌کنند و می‌گویند، با نفس مجاهده کرد و آن را شکست، و بدین معنی اشاره می‌کند قول [پیامبر اسلام(ص)] که فرمود: «اعدی‌ عدوک نفسک ال‍ّتی بین جنبیک»۲۲ دشمن‌ترین دشمنان تو نفسی است که بین دو پهلویت قرار دارد. ابن عربی بر آن است «نفس دارای نقص و کمال است، کمالش به علم و عقل و نقصش به جهل و شهوت است و همان گونه که کاستی ماه گاه عل‍ّتش کسوف زمین که فرودین جهان است همچنین کاستی و نقص نفس ارتکاب شهوات است که جایگاهش پایین‌ترین مکان است [چون] همان طور که زمین با نور خورشید روشن می‌شود همچنین اجسام با نور روح روشن و تابان می‌شود.»۲۳ این سخن کاملاً مطابق با مدعای نگارنده است. همچنین است سخن جنید که گفته است «النفس الام‍ّاره بالسوء هی الد‌ّاعیه الی المهالک المعینة للاعداء الم‍ّتبعة للاهواء المغموسة فی البلاء المت‍ّهمه باصناف‌ِ الاسواء»۲۴. نفس ام‍ّاره، نفسی است کشاننده آدمی به مهلکه‌ها، یاور دشمنان، پیرو هواها و هوسها، گرفتار بلا و متهم به انواع بدی است. گرسیوز هم دقیقاً بر این پایه عمل می‌نماید او که نماد نفس ام‍ّاره است به نزد افراسیاب می‌آید و در خلوت با وی شروع می‌کند به وسوسه کردن، بدو گفت گرسیوز ای شهریار سیاوش از آن شد که دیدی تو پار همچنین بدو گفت گرسیوز ای شهریار مگیر این چنین کار پرمایه، خوار از ایدر گر او سوی ایران شود بر و بوم ما پاک ویران شود هر آن‌گه که بیگانه شد خویش‌ِ تو بدانست راز کم و بیش تو از او خویشتن را نگهدار باش شب و روز بیدار و هشیار باش بر‌ِ شاه رفتی زمان تا زمان ب‍َداندیش گرسیوز بدگمان ز هر گونه رنگ اندر آمیختی دل شاه توران بر انگیختی چنین تا برآمد برین روزگار پر از درد و کین شد دل شهریار حتی اینکه «اهل معانی گفته‌اند: ظلم نفس را سه روی است: یکی آنکه بر نفس و ذات خود جنایت کند، چنان که از وی در نگذرد. دیگر آنکه بر خویشان و نزدیکان جنایت کند. سوم آنکه بر دیگری ظلم کند و وبال آن ظلم به وی بازگردد.»۲۵ با آنچه نگارنده ادعا کرده کاملاً مطابق است چرا که گرسیوز، هم به نفس و ذات خود جنایت کرده و هم بر خویشان خود که از جملة آنها افراسیاب و فرنگیس باشد هم بر دیگری که سیاوش باشد و هم اینکه آثار و وبال این ظلم بر وی بازگشته و چون آتشی دامنگیرش شده است. سیاوش با تسلیم خود به سپاه توران در حقیقت به می سجاده رنگین کرده است طبق بیان شاهنامه، کاووس بر جنگ اصرار و پافشاری می‌کند و می‌گوید: تو شو کینه و تاختن را بساز از این در مگردان سخنها دراز چو تو ساز جنگ و شبیخون کنی زمین را ز خون رود جیحون کنی اما سیاوش که بر خلاف نظر او می‌اندیشد تسلیم تورانیان می‌گردد. حال نکته اینجاست که اگر پرسیده شود، از منظر عرفان کاووس که نماد قطب و پیر مغان است؛ چرا با اصرار و پافشاری بر جنگ با تورانیان باعث شد که سیاوش تسلیم سپاه افراسیاب گردد و نهایتاً به دست آنها به قتل برسد؟ راستی چرا؟ آیا سیاوش نمی‌توانست از مقام فرماندهی و ولیعهدی خود استفاده کند و سپاه تحت امرش را به مخالفت با امر شاه (کاووس) تحریک کند و یا حداقل مقاومتی از خود نشان دهد؟ آیا او و سپاهیانش آن قدر ضعیف و ناتوان بودند که حتی قادر به گفتن یک «نه» در مقابل امر شاه نبودند؟ یا اینکه موضوع چیز دیگری‌ست؟! حال اینکه اتفاقاً از نظر نگارنده اوج نکته عرفانی داستان همین جاست زیرا فرمان و اصرار کاووس برای آنکه سیاوش از نظر خود صرف نظر نکند و از تصمیمی که گرفته پشیمان نشود بیان شده چرا که او دریافته سیاوش بر خلاف نظر او می‌اندیشد بنابراین تسلیم تورانیان خواهد شد. کاووس بر حسب اینکه نماد قطب است، از طریق شهود و تجربه دریافته که سیاوش برای رسیدن به مقام فنای فی‌الله باید به توران که نماد مهد ظلمت و تاریکی است برود. چون وی می‌داند که آب حیوان هم به تاریکی در است. به همین علت است که سیاوش بدون چون و چرا حاضر می‌شود تسلیم سپاه افراسیاب شود و به توران رود. در حقیقت و باطن امر، از منظر عرفان سیاوش طبق خواسته باطنی کاووس عمل کرده است چنان که استاد سخن حافظ فرموده: به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزلها بنابراین سیاوش با رفتن خود، در حقیقت به دستور قطب «به می سجاده رنگین» کرده است اگرچه این امر به ظاهر خلاف حکم شرع و بیان شارع مقدس و مرجع است اما به قول عبرت نایینی: تا که بر مقصدشان راهزنان ره نبرند رهروان نعل در این مرحله وارون زده‌اند سیاوش که نماد نفس زکی‍ّه است، خوب می‌داند و به وضوح دریافته که در منزل جانانش که (رستم و کاووس) باشند؛ جای امن آسایش نیست «چون هر دم / جرس فریاد می‌دارد که بربندید محملها» آری سیاوش به آواز و درای جرس از پدر و مربی و به تعبیر دیگر پیرو قطب عالم یعنی رستم و کاووس جدا می‌شود و با بار محملها به توران می‌رود، در آنجا جای خالی این دو را دو زن به نامهای جریره و فرنگیس پر می‌کنند. این دو اگر چه عارف و پیرو قطب نیستند، اما عامة مردم می‌دانند که زنان نماد و سمبل مهر و عاطفه‌اند. سیاوش نیز در این دیار ظلمانی که گرفتار درد فراق و هجران پدر و مربی و... هم هست بیش از هر چیزی نیازمند مهر و محب‍ّت و عاطفه است لذا این دو زن مهربان برای سیاوش به منزلة دو بال کیهانی‌است که او را در مسیر صعود به آسمان بی‌کران عشق و فنای فی‌الله یاری می‌رسانند. شهر و دژی که سیاوش می‌سازد نماد و تجسم پاداش اعمال و اندیشة نیک اوست حکیم ابوالقاسم فردوسی در قسمتی از داستان سیاوش می‌فرماید: افراسیاب قسمتی از زمین توران را به سیاوش بخشید و به او فرمان داد تا در آنجا رفته شهری برای خود بنا کند، سیاوش نیز با پذیرفتن این امر به آن سرزمین رفته و در آنجا مشغول به کار شد و: کنون بشنو از گنگ دژ، داستان بر این داستان باش هم‌داستان که چون گنگ دژ در جهان جای نیست بر آنسان زمینی دلارای نیست که آن را سیاوش برآورده بود بسی اندرون رنجها برده بود بسی رنج برد اندر آن جایگاه ز بهر بزرگی و تخت و کلاه بنا کرد جایی چنان دلگشای یکی شارسان اندر آن خوب جای بدو کاخ و ایوان و میدان بساخت درختان بسیارش اندر نشاخت بسازید جای چنان چون بهشت گل و سنبل و نرگس و لاله کشت بیارست شهری ز کاخ بلند ز پالیز و از گلشن ارجمند بایوان نگارید چندین نگار ز شاهان و از بزم و از کارزار نگار سرگاه کاووس شاه نبشتند با یاره و گرز و گاه بر تخت او رستم پیلتن همان زال و گودرز و آن انجمن ز دیگر سو افراسیاب و سپاه چو پیران و گرسیوز کینه‌خواه به ایران و توران بر داستان شد آن شهر خرم یکی داستان به هر گوشه‌ای گنبدی ساختند سرش را به ابر اندر افراختند سیاوخش گردش نهادند نام همه مردمان ز آن بدل شادکام از منظر عرفان آنچه در این ابیات آمده نماد و تجس‍ّم عینی علم و هنر و اعمال نیک سیاوش است. مثال آنچه پیامبر(ص) دربارة کلمة توحید فرموده‌اند: «پیامبر اسلام(ص) فرمودند: م‍َن قال لااله‌الا‌الله غرست له شجره فی الجن‍ّه م‍ِن یاقوته‌ٍ حمراء منبتها فی مسک ابیض، احلی م‍ِن العسل و اشد‌ّ بیاضاً م‍ِن الثلج و اطیب ریحاً م‍ِن المسک فیها امثال ثدی‌ّ الابکار تعلو عن سبعین حل‍ّه»۲۶ رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: آن که لااله‌الا‌الله گوید: برایش درختی در بهشت کاشته شود سرخ‌تر از یاقوت که ریشة آن در مشک سفید باشد و (محصولش) شیرین‌تر از عسل، سفیدتر از برف، خوشبوتر از مشک، و در آن درخت است مانند پستانهای دوشیزه‌گان که در زیر هفتاد پیراهن برآمده باشد. سیاوش با تحمل رنج و درد فراق و سفر، دانش و تجربه‌ای کسب می‌کند که او را در سلوک، به مقام مطمئن می‌رساند. از طرف دیگر همین دانش و حکمت مکسوب او را به اعمال و کردار نیک ترغیب می‌کند. با توجه به اینکه در نزد رستم نیز کسب معنویت و معرفت کرده است لذا او با عمل و کردار نیک خود، دل همگان را شادکام و خوشحال می‌سازد. حتی آثار گوناگون و رنگارنگ شهر کنایه از گستردگی صفات و کارهای نیک اوست. به تعبیر دیگر این کاخ و شهر نمادی ملموس از بهشت و جایگاه ابدی اوست که از درون او متجلی شده است و او به شهود آن را درک می‌کند. اصلاً هویدا کردن نیکیها یکی از علل کشته شدن وی است. مگر نه این است که رابعه هشدار داده و گفته است: «اکتموا حسنا تکم کما تکتمون سی‍ّأیکم» نیکیهای خود را پنهان دارید همچنان که بدیهای خود را پوشیده می‌دارید۲۷. و مگر غیر از این است که حافظ شیرازی فرموده است: گفت آن یار کزو گشت سر‌ِ دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد ● آنچه رستم به سیاوش آموخت نماد معنویت و معرفت بود به نظر نگارنده قابل توجه‌ترین نکتة داستان سیاوش مسائلی است که رستم (پیر سیاوش) به سیاوش آموخته است و آن عبارت است از: سواری و تیر و کمان و کمند عنان و رکاب و چه و چون و چند اگر در این بیت دقت شود معلوم می‌شود که موضوعات آن به دو قسمت قابل تفکیک است: الف) سواری، تیر، کمان، کمند، عنان و رکاب. ب) چه و چون و چند. شکی نیست که موارد الف از جمله لوازم و آلات جنگی و دفاعی می‌باشد چرا که مهارت در سوارکاری، مرکب، کمند و کمان، تیر و سنان برای به زانو درآوردن خصم بیرونی به کار می‌رود، که از منظر عرفان نماد دعا و نیایش است که از مقولة معنویت به شمار می‌رود و برای به زانو درآوردن خصم درون و جهاد اکبر است،۲۸ و اما چه و چون و چند، خلاصة سه اصطلاح فلسفی است که از مقولات معرفت به شمار می‌رود چرا که فهم این واژگان (که در کل به کیفی‍ّت و کمی‍ّت مربوط می‌شوند) در حقیقت انسان را با چیستی، چگونگی، چرایی، چطور و چسانیها آشنا می‌سازد که در حیطة فلسفه مورد کنکاش و پژوهش قرار می‌گیرد. بنابراین رستم به سیاوش معنویت و معرفت آموخته است و پیداست که معنویت و معرفت چون دو بال ملکوتی است که انسان را به سرچشمة نور و حقیقت می‌رساند. پر سیاوشان نماد جاودانگی سیاوش است سیاوش که به درای جرس منزل جانانش را ترک کرد، از کنگرة عرش صفیر دعوت حق را می‌شنید، او مطمئن شده بود، او می‌شنید که از عرش صدایش می‌زنند: «یا ایتها الن‍ّفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیهً مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»۲۹ او در سایه‌سار معرفت و معنویت بالیده بود. او سالها گرمای آفتاب عشق و سرمای شبهای زمستان فراق را چشیده بود و حال چون میوة رسیده بر شاخة طبیعت قرار گرفته و آمادة چیدن بود که دست غیب آمد و از شاخه جدایش کرد. تو می‌گویی سیاوش بی‌گناه بود؟! نه بی‌گناه نبود، گناه او رسیدن بود، گناه او عشق ورزیدن بود، گناه او گناه عارفانه بود،۳۰ مهم‌تر از همه گناه او بی‌گناهی بود و بی‌گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق یوسف از دامان پاک سوی زندان می‌رود آری او خود یوسفی بود که زندان توران را تحمل کرد و اکنون وقت آن بود که پادشاه بی‌منتهای عشق آزادش کند. و او آزاد می‌شود، آزادی او فنای در حق و حقیقت است. آزادی او بقای در دولت عشق و رحمت است بنابراین پرسیاوشان نماد و سمبل بقای اوست. نماد جاودانگی و بی‌کرانگی اوست. پر سیاوشان فقط گیاهی نیست «که بر روی دیوارهای قدیمی و کهنه و صخره‌های بلند کوهها و گاه در داخل چاهها می‌روید»۳۱ و جهت درمان تعدادی از دردها مورد توجه مردمان قرار گرفته است، پر سیاوشان نماد جاری شدن عشق سیاوش در جان و دل عالم است. پر سیاوشان نماد شکسته شدن حصار تن خاکی و طیران روح انسانی سیاوش است. طیران مرغ دیدی، تو ز پای‌بند شهوت به در آی تا ببینی طیران آدمیتپی نوشت:۱ـ بقره / ۱۲۴۲ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی سجادی، ص ۷۹۲۳ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص ۹۰۸۴ـ بقره / ۱۱۵۵ ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، صص ۶۰۹ و ۶۲۷ ـ ۶۲۸۶ ـ اعراف / ۱۴ـ ۱۵، حجر / ۳۶ـ۴۰۷ـ اعراف / ۱۳۸ ـ حماسه و عرفان، ص ۱۰۸۹ـ اعراف / ۱۲۱۰ـ نساء / ۷۶۱۱ـ نگاه کنید به سوره اعراف آیات ۱۴ـ ۱۵ و سوره حجر آیات ۳۶ـ۴۰۱۲ـ دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، ص ۵۹۳۱۳ـ اوستا، ص ۳۹۴۱۴ـ مصباح الهدایه، ص ۲۸۰۱۵ـ تذکره الاولیاء، ص ۶۴۰۱۶ـ معرفت و معنویت، ص ۵۲۱۷ـ امثال، ۱۶/۲۰۱۸ـ همان، ۱۶/۲۲۱۹ـ همان، ۱۵/۷۲۰ـ همان، ۱۹/۱۱۲۱ـ معرفت و معنویت، ص ۴۹۳۲۲ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص ۸۶۳۲۳ـ همان، ص ۸۶۵۲۴ـ مصباح الهدایه، ص ۵۸۲۵ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی سجادی، ص ۷۶۴۲۶ـ اصول کافی، ج ۴، ص ۲۸۴۲۷ـ مبانی عرفان و عارفان، ص ۲۴۸۲۸ـ برای توضیح این مطلب به مقاله «رستم و سهراب و مرگ رستم از منظر عرفان» در فصلنامه شعر شماره ۴۲ رجوع کنید.۲۹ـ فجر / ۲۷ـ۳۰۳۰ـ در ارتباط با گناه عارفانه تحقیقی مفصل تحت همین عنوان به قلم نگارنده، نگاشته شده است.۳۱ـ خواص میوه‌ها و سبزیها، ص ۶۱منابع:۱ـ اوستا، رضی هاشم، انتشارات بهجت، چاپ سوم، ۱۳۸۱۲ـ اصول کافی، کلینی، محمد بن یعقوب، ترجمة رسولی، سید هاشم، دفتر نشر فرهنگ اهل البیت(ع)۳ـ به پاکی خورشید، صادقی، امیر، انتشارات سرای مهر، چاپ اول، ۱۳۸۲۴ـ تحف العقول، الحرانی، حسین بن شعبه، ترجمه جنتی عطایی، احمد، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۶۳۵ ـ تذکرة الاولیاء، عطار نیشابوری فریدالدین، تصحیح استعلامی، محمد، انتشارات زو‌ّار، چاپ سوم، ۱۳۶۰۶ ـ حماسه و عرفان، جوادی آملی، عبدالله، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸۷ـ خواص میوه‌ها و سبزیها، ترجمه و گردآوری قره‌گزلو، غلامحسین، چاپ اول، انتشارات عارف، ۱۳۶۰۸ ـ دیوان کامل عبرت نایینی، مصاحبی نایینی محمدعلی، تصحیح برزآبادی فراهانی مجتبی، انتشارات سنایی، چاپ اول، ۱۳۷۶۹ـ دیوان عطار نیشابوری، عطار فریدالدین، تصحیح نفیسی سعید، انتشارات کتابخانه سنایی، چاپ چهارم، ۱۳۶۳۱۰ـ دیوان غزلیات سعدی، سعدی، مصلح‌الدین، به کوشش خطیب رهبر، خلیل، انتشارات مهتاب، چاپ دهم، ۱۳۷۷۱۱ـ دیوان غزلیات حافظ، حافظ، شمس‌الدین محمد، به کوشش خطیب رهبر، خلیل، انتشارات صفی علی شاه، چاپ سی‌ام، ۱۳۸۰۱۲ـ شاهنامه، فردوسی، ابوالقاسم، ژول مول، ترجمه افکاری، جهانگیر، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ چهارم، ۱۳۶۹۱۳ـ شاهنامه آبشخور عارفان، محمودی بختیاری، علیقلی، نشر علمی، چاپ اول، ۱۳۷۷۱۴ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، سعیدی گل بابا، انتشارات شفیعی، چاپ اول، ۱۳۸۳۱۵ـ فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه، شامبیاتی، داریوش، نشر آران، چاپ اول، ۱۳۷۵۱۶ـ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سجادی، سید جعفر، انتشارات طهوری، چاپ پنجم، ۱۳۷۹۱۷ـ فرهنگ اشعار حافظ، رجایی بخارایی، احمدعلی، انتشارات علمی، چاپ هشتم، ۱۳۵۷۱۸ـ قرآن۱۹ـ کتاب مقدس، ترجمه قدیم۲۰ـ کشف المحجوب، هجویری، علی بن عثمان، تصحیح عابدی، محمود، انتشارات سروش، چاپ اول، ۱۳۸۳۲۱ـ مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، محمود کاشانی، عزالدین، مقدمه و تصحیح کرباسی، عفت و برزگر خالقی، محمدرضا، انتشارات زو‌ّار، چاپ اول، ۱۳۸۲۲۲ـ مبانی عرفان و احوال عارفان، حلبی، علی‌اصغر، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۷۷۲۳ـ مثنوی معنوی، مولوی، جلال‌الدین، به کوشش نیکلسون، رینوارالین، ناشر علمی، چاپ دوم، ۱۳۶۴۲۴ـ مثنوی، مولوی، جلال‌الدین، استعلامی، محمد، انتشارات زو‌ّار، چاپ سوم، ۱۳۷۱۲۵ـ معرفت و معنویت، نصر، سید حسین، ترجمه رحمتی، انشاءالله، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، چاپ دوم، ۱۳۸۱۲۶ـ فصلنامه شعر، شماره ۴۲، سال سیزدهم، بهار ۱۳۸۴، انتشارات سوره مهر.سورۀ مهر
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1129]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن