تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834993729
داستان سیاوش از منظر عرفان(1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
داستان سیاوش از منظر عرفان(1) نويسنده: یدالله قائم پناه داستان سیاوش در ظاهر هیچ نیست الّا جنگ میان زشت و زیبا، حسن و قبح، نیک و بد، خیر و شر، عقل و جهل که رستم، سیاوش، پیران و همفکرانشان شاخصترین نمادهای نیکی و خیر و... عقلاند، و افراسیاب، گرسیوز، سودابه و همنظرانشان بارزترین نماد زشتی و شرّ و... جهلاند. اما اگر قائل به رمزی بودن این داستان شویم و باطنی برای داستان مذکور در نظر بگیریم و چون مولانا بر این باور راستین باشیم که هست اندر باطن هر قصهای خردهبینان را ز معنی حصهای و با این باور اگر صورت افسانه را بشنویم و دانه را از کاه جدا کنیم میتوانیم مطمئن باشیم که یکی دیگر از داستانهای شاهنامه که از تاب عرفانی برخوردار است داستان سیاوش میباشد. چنان که پیش از این در داستان رستم و سهراب بیان شده که سهراب نماد نفس امارة رستم است، سهرابی که لبریز از غرور و سرکشی و جاهجویی بود، فرزندی که با مادر به درشتی سخن میگفت و نشان پدر میجست، سهرابی که قصد نابودی افراسیاب و کاووس را کرده بود و فرمانروایی بر عالم را در سر میپروراند. لیکن رستم در سلک سلوک خود بر او چیره گشته و او را چون اژدهایی که در اسارت برف فراق افتاده باشد افسرده و بیقدرت ساخت، و بر این اساس نفس مطمئنة رستم عرصه را مناسب جولان و رشد و تعالی خود مییابد، لذا سیاوش که نماد نفس مطمئنة رستم است، در پناه و تحت تربیت وی قرار میگیرد و با گذشت زمان رستم او را به کمال میرساند، آنگاه به نزد کاووس میآورد. هرچند باید گفت: در حقیقت این رستم است که در مسیر سلوک کمال یافته و نزد کاووس آمده تا برای ادامة سلوک خویش دستورات لازم را اخذ و اقتباس کند. رستم در مرتبة ولایت و انتخاب سیاوش جهت تربیت وقتی که رستم از کشتن سهراب (که نماد و سمبل نفس امّارة اوست) سربلند و پیروز برآمد، پیروزی او از منظر عرفان بدین معنا بود که وی ابراهیموار بت نفس را شکسته و حال وقت آن رسیده است که کاووس او را ولایت بخشد. چنان که حضرت ابراهیم(ع) آنگاه که از تمامی آزمایشها و شکستن بتها پیروز و سربلند برآمد حضرت حق خطاب به حضرتش فرمودند: «انّی جاعلک للناس اماما»۱ یعنی تو را به پیشوایی و رهبری مردمان برگزیدیم. بنابراین زمانیکه رستم پیش کاووس حاضر شده و چنین گفت کین کودک شیروش مرا پرورانید باید بکش چو دارندگان تو را مایه نیست مر او را به گیتی چو من دایه نیست بسی مهتر اندیشه کرد اندر آن نیامد همی بر دلش آن گران تا اینکه کاووس، به رستم سپردش دل و دیده را جهانجوی پور پسندیده را اینجاست که باید اقرار کرد، اگر قائل نباشیم که این داستان نمادین و رمزی است خندهدار است پذیرش اینکه پادشاهی صاحب نفوذ و قدرتمند از دادن نوشدارو برای سلامت جان فرزند پهلوانی بیبدیل دریغ میکند و در حقیقت پهلوان را دشمن درجه یک خود میسازد؛ اما از سپردن فرزند دلبندش هیچ نمیاندیشد و حتی احتمال نمیدهد که فرزندش به قصد قصاص به بهای خون سهراب به دست رستم هلاک گردد. بر این اساس نگارنده بر این باور است که سیاوش نماد نفس مطمئنة رستم است که با کمکها و راهبردها و دستوراتی که پیر طریقتش (کاووس) میدهد از گیر و دار نفس امّارهاش آزاد شده به رستم سپرده میشود چرا که رستم با کشتن سهراب آزموده شده است و به مقام امامت (والی) رسیده است. او اکنون لایق آن است که بر نفس خویش امام باشد و این را پیر او (کاووس) به آزمایش و به شهود دریافته است. البته ولایت رستم، ولایت صغری و ناسوتی است چون «ولایت صغری مؤمنان و عارفان راست.»۲ به تعبیر دیگر رستم والی است چنان که «ابن عربی گوید: والی و امام برای ولایت منصوب شده است، و از آن رو والی نامند که اموری را که به وی ارتباط دارد بدون سستی و اهمال سرپرستی و اداره میکند»۳. ● کاووس نماد قبلة حاجات سودابه و قطب طریقت رستم است قبله و قطب در اصطلاح عرفا تقریباً نقشی مشابه و همسان دارند چرا که قبله در منظر عارفان عبارت است از کسی که حاجتمندان بدو روی آورند. یعنی کسی که محل توجه دلها بوده اگرچه قبلة حقیقی وجه حق و جمال مطلق است چنان که حضرتش فرموده است: «فاینما تولّوا فثم وجه الله»۴ به هر طرف روی کنید به سوی خدا روی آوردهاید. قطب نیز از نظر عارفان عبارت است از کسی که اهل حل و عقد و مرشدی واجب الاطاعة باشد. قطب آن است که «ملاک و مدار چیزی، شیخ و مهتر قوم، کسی که مدار کارها به وجود او باشد. قطب را از آن جهت قطب گویند که دلهای مریدان و سالکان به دور دل او که انسان کامل است، میچرخد و یا به عبارتی مرید دانة خود را در انبان ارادت، تسلیم مراد میکند، تا در آسیای محبّت و ولایت او نرم شود و از قشر و زاویه برهد و به روغن حقیقت رسد. قطب که غوث هم نامیده میشود کسی است که در عالم در هر زمانی، موضع نظر الهی است.»۵ کاووس هم دقیقاً نقش مذکور را دارد. او پادشاه ایرانزمین است و محور رجوع ملّت ایران امور کشور ایران گرد وجود او میچرخد و به قوت عقل و درایت او به حیاتش ادامه میدهد، اوست که احتیاجات و نیازهای مردمان را برطرف مینماید، به تعبیر دیگر قبلة حاجات ملت ایران است. به همین دلیل رستم نوشدارو را از او میطلبد و سیاوش را از او میگیرد. همچنین سودابه برای دست یازیدن به سیاوش و کشیدن او به شبستان خویش به کاووس رجوع میکند و بعد از تعریف و تمجید از وی و سیاوش، خواستهاش را ابراز میدارد و میگوید: فرستش به سوی شبستان خویش برِ خواهران و فغستان خویش بگویش که اندر شبستان برو بر خواهران هر زمان نوبهنو نمازش بریم و نثار آوریم درخت پرستش به بار آوریم کاووس نیز، هم نیاز رستم را برطرف کرده و سیاوش را بدو میسپارد و هم به خواستة سودابه عمل نموده و سیاوش را به شبستان وی روانه میکند زیرا که او قبلة حاجات سودابه و قطب طریقت رستم است. البته نکتة قابل توجه در اینجا این است که چگونه میشود پذیرفت که شخصی هم قبلة حاجات ابلیسیان باشد و هم قطب طریقت عارفان و...؟ پاسخ این است که از نظر عرفان قطب، انسان کامل است و انسان کامل خلیفةالله است لذا وقتی که خداوند تبارک و تعالی در جواب خواستة ابلیس که گفت: «رب فانظرنی الی یوم یبعثون» پروردگارا پس مرا تا روز قیامت مهلت و طول عمر عطا فرما ـ با اینکه قسم خورد، «فبعزتک لا غوینّهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» به عزتت قسم به جز بندگان مخلَصت همه را گمراه خواهم کرد ـ حضرت حق به او مهلت میدهد و میفرماید: «فانک من المنظرین ٭ الی یوم الوقت المعلوم»۶ آری تو را تا به وقت معیّن و روز معلوم مهلت خواهد بود. در حالی که خداوند «الرحمن الرحیم» است و: انبیا گفتند نومیدی بد است فضل و رحمتهای باری بیحد است از چنین محسن نشاید ناامید دست در فتراک این رحمت زنید رحمت بیحد روانه هر زمان خفتهاید از درک آن ای مردمان بنابراین خلیفة خدا نیز میتواند، هم نیاز ابلیسیان را برآورده سازد و قبلة حاجاتشان باشد و هم خواستة مؤمنان و عارفان را برطرف نموده و پیر مغانشان باشد. ● سودابه نماد ابلیس است ابلیس جزء ملائکه باشد یا نه در بحث ما چندان فرقی نمیکند؛ مهم این است که ابلیس طبق فرمودة قرآن به علت اینکه از دستور خداوند سرپیچی کرده و اطاعت امر خداوند نکرد، از مقام قرب حضرت حق با فرمان «فاخرج انّک مِن الصاغرین»۷ رانده شد. ابلیس پس از رانده شدنش سوگند یاد کرد که نسل بشر را با وسوسههایش از راه حق منحرف و به در کند. این دشمن مبین انسان که دارای اعوان و انصار زیادی است و مورد لعن همیشگی مردمان قرار گرفته است؛ از منظر عرفان مظهر اضلال حق است بنابراین وجود او در نظام هستی مایة کمال و سعادت است زیرا به کمال رسیدگان از فیض و برکت جنگ با شیطان به مقام قرب و کمال رسیدهاند، چون «اگر شیطان خلق نمیشد وسوسهای نمیبود و جنگ درونی وجود نمیداشت؛ در نتیجه سالکی به مقام مجاهد در مصاف اکبر نمیرسید پس در کل نظام آفرینش وجود شیطان نیز رحمت است. گرچه همة ما موظف هستیم که شیطان را لعن و رجم کنیم، او و پیروانش را اهل جهنّم دانسته و از شرّشان به خدا پناه ببریم»۸. علاوه بر این شیطان کلید شناخت گمرهان از رهروان راه حضرت معبود است و لذا نباید او را در نظام هستی موجودی زشت و بیخود دانست. با توجه به مطالب مذکور و مطالب بعدی میتوان گفت سودابه مظهر و نماد ابلیس است. سودابه دختر هامان است و نسل و نسبش به تازیان میرسد. او در سرزمین گرم و آتشخیز عربستان، بزرگ شده است. بر این پایه مجازاً میتوان گفت: نسب سودابه به آتش میرسد، جالب اینکه طبق قرآن ابلیس نیز میگوید: «انا خیر منه خلقتنی مِن نار و خلقته مِن طین»۹ من از انسان برتر و بهترم چون من از آتش آفریده شدم و او از گِل. علاوه بر این در داستان خلقت آدم(ع) اگر به تثلیث خدا، انسان و، شیطان، دقیق بنگریم درمییابیم که در مرتبة بلندای آن خداوند است که نور مطلق است و در مرتبة فرودین انسان است که از خاک و نفخة الهیاست و در مرتبة میانی شیطان است که از آتش است. یعنی نه از جنس نور مطلق است و نه از جنس مادهای که جنس انسان است بلکه از جنس ثالثی است که در مدار ارتباط انسان با خدا وارد شده است. این موضوع در داستان سیاوش نیز ساری و جاریاست چرا که در مرتبة عالی کاووس است که از سرزمین و پادشاه سرزمین نور و عشق است و در مرتبة دانی سیاوش است که آمیخته از ایران و توران است چرا که از طرف مادر با گرسیوز و افراسیاب نسبت دارد و از طرف پدر با ایرانیان پیوند دارد. در مرتبة اوسط سودابه است که وارد مدار ارتباط سیاوش با کاووس شده است چرا که وی نه از ایرانیان است و نه از تورانیان. همچنین از ویژگیهای ابلیس این است که مکر و کیدش ضعیف است چنان که در قرآن میفرماید: «انّ کید الشیطان کان ضعیفا»۱۰ . گویی بر همین اساس است که کید سودابه هم در دل سیاوش کارگر نمیافتد بلکه ضعف کیدش آشکار و محسوس میشود. و از ویژگیهای اوست که دارای قبیله و ذریه است چنان که در سورههای اعراف و کهف در آیات ۲۷ و ۵۰ بدان اشاره شد، سودابه نیز از دختران کاووس به منزلة قبیله و ذریهاش بهره جسته و آنها را وسیلة مکر خود قرار داده است تا بدان وسیله سیاوش را به شبستان خود بکشاند، لذا به کاووس میگوید: فرستش به سوی شبستان خویش برِ خواهران و فغستان خویش بگویش که اندر شبستان برو برِ خواهران هر زمان نوبهنو همچنین بد نیست در نظر داشته باشیم وقتی که خداوند تبارک و تعالی ـ با اینکه ابلیس قسم خورد «فبعزتک لاغوینّهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» به عزتت قسم به جز بندگان مخلَصت همه را گمراه خواهم کرد ـ در جواب خواستة ابلیس که میگوید: «رب فانظرنی الی یوم یبعثون» پروردگارا پس مرا تا روز بعثت (قیامت) مهلت و طول عمر عطا فرما، به او مهلت میدهد و میفرماید: «فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم»۱۱ آری تو را مهلت خواهد بود تا به وقت معیّن و روز معلوم. در داستان مذکور نیز وقتی که گناه و مکر سودابه عیان و آشکار میگردد، کاووس به بهانههای مختلف از قتل وی در میگذرد. اما اینکه چرا در ادب فارسی معمولاً زنان را نماد ابلیس میگیرند؟ چنان که در داستان مورد بحث و در داستان ضحاک گرفته شده است، باید عرض کنم دلیل واضح و روشنی که مبتنی بر تحقیق و پژوهش باشد در دست نیست، شاید به این علت است که روایت شده خداوند پس از رجم شیطان خطاب به او فرموده است: «ابزار نخجیر تو زناناند»۱۲ و یا از آنجا ناشی شده که قریش فرضشان این بود که فرشتگان دختران خدایند. با توجه به اینکه گروهی شیطان را از فرشتگان دانستهاند و یا تجربههای تاریخی از جمله منحرف شدن حضرت آدم به وسیلة حوا (طبق بیان کتاب مقدس) و نفوذ و جاذبة قوی زنان در مردان موجب چنین بینش و نمادگزینی شده است. و الله اعلم. همچنین در اینجا لازم میدانم اشاره کنم به اینکه اگر چه این بخش از داستان سیاوش تفاوتهای بنیادین و اصولی با سرگذشت حضرت یوسف(ع) که در کتاب مقدس و قرآن بیان شده است دارد، اما نکات مشترک آنها هم در حدّی هست که به تطبیقش بیارزد. ● آتش نماد عشق است اگر چه در قدیم مخصوصاً در ایران باستان سوگند یا «وَرَه» و آزمایش با آتش، مرسوم و دارای ارزش و اهمیت ویژهای بوده است به طوری که نشان آن را «در بخشهای گوناگون اوستا و ادبیات دینی زمان ساسانیان و آثار دوران پس از ساسانیان چون شاهنامه، ویس و رامین، سلامان و ابسال»۱۳ بهراحتی میتوان باز جست و گر چه این عمل برای تمییز دادن بیگناه از گناهکار، طی تشریفاتی به اجرا در میآمد، چنان که در داستان سیاوش حکایت از همین امر دارد، اما این ظاهر داستان است و ناظر بر جنبة عادی (غیر رمزی) داستان لیکن اگر از منظری عرفانی و رمزی به داستان بنگریم آتشی که سیاوش خرامان و شادان در آن میرود نماد عشق الهی است. سیاوش دل به عشق سودابه نسپرده او عاشق حضرت حق است و بنابراین دل در گرو حقیقت و راستی دارد، و این همان محبت خاص است که صاحب مصباح الهدایه میگوید: «[مقصود] از محبت خاص میل روح به مشاهدة جمال ذات [است] و محبت خاص، آفتابی [است] که از افق ذات برآید و ناری که وجود را پالایش دهد.»۱۴ و این همان عشق است عشقی که سراج گفت: «عشق آتش است، در سینه و دل عاشقان مشتعل گردد و هر چه مادون الله است همه را بسوزاند و خاکستر میکند.»۱۵ شکی نیست که چنین عشقی را لطف دوست میپسندد چنان که برای حضرت ابراهیم(ع) پسندید و آنچه در منظر نمرودیان آتش بود، در باطن و حقیقت امر گلستان خلیل الله گشت. همچنان که سعدی نیز با اشاره به این داستان میگوید: به تولاّی تو در آتش محنت چو خلیل گوییا در چمن لاله و ریحان بودم این آتش، همان آتشی است که عارف او را بر چشمة کوثری که بیلطف دوست باشد ترجیح میدهد و حافظوار میگوید: عاشقان را گر در آتش میپسندد لطف دوست تنگچشمم گر نظر در چشمة کوثر کنم سیاوش نیز از منظر سودابهها در آتش میرود، غافل از آنکه، چو بخشایش پاکیزدان بود دم آتش و آب یکسان بود اما در حقیقت سیاوش به عرصة آتشی از محبت خاص پای مینهد تا اگر احیاناً وسوسههای سودابه بهطور خواسته یا ناخواسته به اندازة سر سوزنی، دلش را لرزانده و گونهاش را به شرم سرخ کرده پالوده گردد. لذا خلیلوار و رقصکنان در آتش عشق در میآید و عشق و ارادت نیکطلبان عالم را به خود معطوف میدارد. ● پیران، نماد نفس لوامه و عقل افراسیاب است «واژه عربی «العقل» که به معنای «به هم بستن است»۱۶ از ریشة عقال یعنی زانوبند شتر اشتقاق یافته است، در حقیقت همان گونه که عقال شتر را از حرکت باز میدارد عقل نیز انسان را از عمل زشت و ناروا باز میدارد و بر این اساس سعادت و نیکبختی به انسان روی میآورد چنان که حضرت سلیمان(ع) فرموده است «هر که در کلام تعقل کند سعادتمند خواهد شد.»۱۷ عقل است که انسان را از افتادن به دام ظلمت، ضلالت و هلاکت باز میدارد چرا که به گفتة سلمان نبی(ع) «عقل برای صاحبش چشمة حیات است»۱۸ بنابراین اگر انسانی از عقل تهی باشد دلش سست و نامستحکم گردد، چنان که سلیمان حکمت فرمود: «دل احمقان مستحکم نیست»۱۹ و آنگاه که دل سست شد روی به ویرانی مینهد و خانة اشباح و شیاطین میگردد؛ و آن دل که خانة اشباح و شیاطین شد دیگر قادر نخواهد بود که در مقابل زشتیها مقاومت کند. در روایات اسلامی از عقل تعبیر به «حجت باطن» شده است و نیز گفته شده، عقل بهترین چیزی است که در میان مردم قسمت شده، خواب عاقل از شببیداری جاهل به مراتب بهتر و افضل است. با توجه به مطالب فوق از منظر عرفان در داستان مذکور پیران نماد عقل و نفس لوامة افراسیاب است. به همین دلیل پیران از ابتدای برخوردش با سیاوش که نماد نفس زکیه، راستی، درستی و حقیقت است با کمال احترام و بزرگواری تا میکند. چون به قول مولوی متّحد جانهای شیران خداست پیران وقتی سیاوش را میبیند به احترامش از اسب پیاده میشود و به استقبال سیاوش میشتابد. بشد تیز و بگرفتش اندر کنار بپرسیدش از شهر و از شهریار بدو گفت کای پهلوان سپاه چرا رنجه کردی روان را به راه؟ همه بر دل اندیشه بُد از نخست که بیند دو چشمم تو را تندرست ببوسید پیران سر و پای اوی همان خوبچهر دلارای اوی همیگفت با کردگار جهان که ای آگه از آشکار و نهان چو دیدم تو را روشن و تندرست نیایش کنم پیش یزدان نخست همچنین وی سیاوش را دلداری میدهد و میگوید: تو را چون پدر باشد افراسیاب مهان بنده باشند ازین روی آب مرا هست پیوسته بیش از هزار پرستندگاناند با گوشوار همه گنج من سر به سر پیش توست تو جاوید و شاداندل و تندرست تو بیکام دل هیچ دم بر مزن تو را بنده باشد چه مرد و چه زن مرا گر پذیری تو با پیر سر ز بهر پرستش ببندم کمر بر همین اساس است که سیاوش با وی به مشورت میپردازد و به سخنانش عمل میکند. چرا که همیشه رسم بر این بوده که عاقلان، دانایان و پیران که از عقل و تجربه برخوردار بودهاند مورد مشورت و احترام دیگران قرار گرفته و به نظر و گفتار آنها عمل گردد. در اینجا نیز سیاوش در ادامة سخنان پیران به روایت شاهنامه، چنین داد پاسخ سیاوش بدوی که ای پیر پاکیزه و راستگوی خنیده به گیتی به مهر و وفا ز آهرمنی دور و دور از جفا گر ایدون که با من تو پیمان کنی بدانم که پیمان من نشکنی بسازم بر این بوم آرامگاه به مهر و وفای تو ای نیکخواه گر از بودن ایدر، مرا نیکویست برین کردة خود نباید گریست و گر نیست، فرمای تا بگذرم نمایی رهِ کشور دیگرم در جواب سیاوش پیران میگوید: مرا بینیازی است از هر کسی نهفته جز این نیز دارم بسی فدای تو بادا همه هر چه هست گر ایدر کنی تو به شادی نشست پذیرفتم اکنون ز یزدان تو را به رأی و دل هوشمندان تو را پذیرفتم از پاک یزدان که من پرستنده باشم به جان و به تن نمانم که یابی ز بدها گزند نداند کسی راز چرخ بلند نیز بر این پایه است که تا پیران به همراه سیاوش و افراسیاب است سیاوش از گزند افراسیاب و سپاهیانش در امان است اما وقتی که افراسیاب او را از خود دور میکند و گرسیوز را به نزد خود میخواند گرسیوز که نماد نفس امّاره است با دسیسهها و وسوسههایش افراسیاب را بر ضد سیاوش میشوراند.پی نوشت:۱ـ بقره / ۱۲۴۲ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی سجادی، ص ۷۹۲۳ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص ۹۰۸۴ـ بقره / ۱۱۵۵ ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، صص ۶۰۹ و ۶۲۷ ـ ۶۲۸۶ ـ اعراف / ۱۴ـ ۱۵، حجر / ۳۶ـ۴۰۷ـ اعراف / ۱۳۸ ـ حماسه و عرفان، ص ۱۰۸۹ـ اعراف / ۱۲۱۰ـ نساء / ۷۶۱۱ـ نگاه کنید به سوره اعراف آیات ۱۴ـ ۱۵ و سوره حجر آیات ۳۶ـ۴۰۱۲ـ دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ص ۵۹۳۱۳ـ اوستا، ص ۳۹۴۱۴ـ مصباح الهدایه، ص ۲۸۰۱۵ـ تذکره الاولیاء، ص ۶۴۰۱۶ـ معرفت و معنویت، ص ۵۲۱۷ـ امثال، ۱۶/۲۰۱۸ـ همان، ۱۶/۲۲۱۹ـ همان، ۱۵/۷۲۰ـ همان، ۱۹/۱۱۲۱ـ معرفت و معنویت، ص ۴۹۳۲۲ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص ۸۶۳۲۳ـ همان، ص ۸۶۵۲۴ـ مصباح الهدایه، ص ۵۸۲۵ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی سجادی، ص ۷۶۴۲۶ـ اصول کافی، ج ۴، ص ۲۸۴۲۷ـ مبانی عرفان و عارفان، ص ۲۴۸۲۸ـ برای توضیح این مطلب به مقاله «رستم و سهراب و مرگ رستم از منظر عرفان» در فصلنامه شعر شماره ۴۲ رجوع کنید.۲۹ـ فجر / ۲۷ـ۳۰۳۰ـ در ارتباط با گناه عارفانه تحقیقی مفصل تحت همین عنوان به قلم نگارنده، نگاشته شده است.۳۱ـ خواص میوهها و سبزیها، ص ۶۱منابع:۱ـ اوستا، رضی هاشم، انتشارات بهجت، چاپ سوم، ۱۳۸۱۲ـ اصول کافی، کلینی، محمد بن یعقوب، ترجمة رسولی، سید هاشم، دفتر نشر فرهنگ اهل البیت(ع)۳ـ به پاکی خورشید، صادقی، امیر، انتشارات سرای مهر، چاپ اول، ۱۳۸۲۴ـ تحف العقول، الحرانی، حسین بن شعبه، ترجمه جنتی عطایی، احمد، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۶۳۵ ـ تذکرة الاولیاء، عطار نیشابوری فریدالدین، تصحیح استعلامی، محمد، انتشارات زوّار، چاپ سوم، ۱۳۶۰۶ ـ حماسه و عرفان، جوادی آملی، عبدالله، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸۷ـ خواص میوهها و سبزیها، ترجمه و گردآوری قرهگزلو، غلامحسین، چاپ اول، انتشارات عارف، ۱۳۶۰۸ ـ دیوان کامل عبرت نایینی، مصاحبی نایینی محمدعلی، تصحیح برزآبادی فراهانی مجتبی، انتشارات سنایی، چاپ اول، ۱۳۷۶۹ـ دیوان عطار نیشابوری، عطار فریدالدین، تصحیح نفیسی سعید، انتشارات کتابخانه سنایی، چاپ چهارم، ۱۳۶۳۱۰ـ دیوان غزلیات سعدی، سعدی، مصلحالدین، به کوشش خطیب رهبر، خلیل، انتشارات مهتاب، چاپ دهم، ۱۳۷۷۱۱ـ دیوان غزلیات حافظ، حافظ، شمسالدین محمد، به کوشش خطیب رهبر، خلیل، انتشارات صفی علی شاه، چاپ سیام، ۱۳۸۰۱۲ـ شاهنامه، فردوسی، ابوالقاسم، ژول مول، ترجمه افکاری، جهانگیر، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ چهارم، ۱۳۶۹۱۳ـ شاهنامه آبشخور عارفان، محمودی بختیاری، علیقلی، نشر علمی، چاپ اول، ۱۳۷۷۱۴ـ فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، سعیدی گل بابا، انتشارات شفیعی، چاپ اول، ۱۳۸۳۱۵ـ فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه، شامبیاتی، داریوش، نشر آران، چاپ اول، ۱۳۷۵۱۶ـ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سجادی، سید جعفر، انتشارات طهوری، چاپ پنجم، ۱۳۷۹۱۷ـ فرهنگ اشعار حافظ، رجایی بخارایی، احمدعلی، انتشارات علمی، چاپ هشتم، ۱۳۵۷۱۸ـ قرآن۱۹ـ کتاب مقدس، ترجمه قدیم۲۰ـ کشف المحجوب، هجویری، علی بن عثمان، تصحیح عابدی، محمود، انتشارات سروش، چاپ اول، ۱۳۸۳۲۱ـ مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، محمود کاشانی، عزالدین، مقدمه و تصحیح کرباسی، عفت و برزگر خالقی، محمدرضا، انتشارات زوّار، چاپ اول، ۱۳۸۲۲۲ـ مبانی عرفان و احوال عارفان، حلبی، علیاصغر، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۷۷۲۳ـ مثنوی معنوی، مولوی، جلالالدین، به کوشش نیکلسون، رینوارالین، ناشر علمی، چاپ دوم، ۱۳۶۴۲۴ـ مثنوی، مولوی، جلالالدین، استعلامی، محمد، انتشارات زوّار، چاپ سوم، ۱۳۷۱۲۵ـ معرفت و معنویت، نصر، سید حسین، ترجمه رحمتی، انشاءالله، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، چاپ دوم، ۱۳۸۱۲۶ـ فصلنامه شعر، شماره ۴۲، سال سیزدهم، بهار ۱۳۸۴، انتشارات سوره مهر.سورۀ مهر
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1079]
صفحات پیشنهادی
داستان سیاوش از منظر عرفان(1)
داستان سیاوش از منظر عرفان(1)-داستان سیاوش از منظر عرفان(1) نويسنده: یدالله ... داستان سیاوش از منظر عرفان(1) نويسنده: یدالله قائم پناه داستان سیاوش در ظاهر هیچ ...
داستان سیاوش از منظر عرفان(1)-داستان سیاوش از منظر عرفان(1) نويسنده: یدالله ... داستان سیاوش از منظر عرفان(1) نويسنده: یدالله قائم پناه داستان سیاوش در ظاهر هیچ ...
داستان سیاوش از منظر عرفان(1)
داستان سیاوش از منظر عرفان(1)-داستان سیاوش از منظر عرفاناشاره:داستان سیاوش در ظاهر هیچ نیست الّا جنگ میان زشت و زیبا، حسن و قبح، نیك و بد، خیر و شر، عقل و جهل ...
داستان سیاوش از منظر عرفان(1)-داستان سیاوش از منظر عرفاناشاره:داستان سیاوش در ظاهر هیچ نیست الّا جنگ میان زشت و زیبا، حسن و قبح، نیك و بد، خیر و شر، عقل و جهل ...
داستان رستم و سهراب از منظر عرفان
داستان سیاوش از منظر عرفان(1) نويسنده: یدالله قائم پناه داستان سیاوش در ظاهر هیچ ... چنان که پیش از این در داستان رستم و سهراب بیان شده که سهراب نماد نفس امارة رستم ...
داستان سیاوش از منظر عرفان(1) نويسنده: یدالله قائم پناه داستان سیاوش در ظاهر هیچ ... چنان که پیش از این در داستان رستم و سهراب بیان شده که سهراب نماد نفس امارة رستم ...
مرد عرفان و عمل
داستان سیاوش از منظر عرفان(1)-داستان سیاوش از منظر عرفان(1) نويسنده: یدالله ... و هم به خواستة سودابه عمل نموده و سیاوش را به شبستان وی روانه میکند زیرا که او قبلة .
داستان سیاوش از منظر عرفان(1)-داستان سیاوش از منظر عرفان(1) نويسنده: یدالله ... و هم به خواستة سودابه عمل نموده و سیاوش را به شبستان وی روانه میکند زیرا که او قبلة .
داستانهای عجیب مردمان عادی قبل از ظلمات
داستان سیاوش از منظر عرفان(1) ... به حضرتش فرمودند: «انّی جاعلک للناس اماما»۱ یعنی تو را به پیشوایی و رهبری مردمان برگزیدیم. .... داستان سیاوش حکایت از همین امر ...
داستان سیاوش از منظر عرفان(1) ... به حضرتش فرمودند: «انّی جاعلک للناس اماما»۱ یعنی تو را به پیشوایی و رهبری مردمان برگزیدیم. .... داستان سیاوش حکایت از همین امر ...
عقل، عرفان يا عاطفه؟
داستان سیاوش از منظر عرفان(2)-داستان سیاوش از منظر عرفانقسمت اول را . ... فقه و عقل(1) نویسنده : ابو القاسم عليدوست تاريخچه قانون، ضرورت جعل و عمل به آن، به .
داستان سیاوش از منظر عرفان(2)-داستان سیاوش از منظر عرفانقسمت اول را . ... فقه و عقل(1) نویسنده : ابو القاسم عليدوست تاريخچه قانون، ضرورت جعل و عمل به آن، به .
امام حسين(ع) و شهادت، عنصر هويت بخش در رمان سووشون سيمين ...
نه تنها رمان و نه تنها شكل هاي ديگر داستان، بل كل ادبيات، بهترين مجلاي فرهنگ و ... دارد، كه بر همه جنبه هاي زندگي انسان ايراني نظر داشته است و اين شايد بدان دليل است كه به قول ... حسين (ع)، و پيوند بين شخصيت سياوش، امام حسين (ع) و يوسف(قهرمان داستان)، جنبه ... دانشوردراين رمان به دو گروه افراد توجه دارد :1- انسان هاي خود فروخته كه براي ...
نه تنها رمان و نه تنها شكل هاي ديگر داستان، بل كل ادبيات، بهترين مجلاي فرهنگ و ... دارد، كه بر همه جنبه هاي زندگي انسان ايراني نظر داشته است و اين شايد بدان دليل است كه به قول ... حسين (ع)، و پيوند بين شخصيت سياوش، امام حسين (ع) و يوسف(قهرمان داستان)، جنبه ... دانشوردراين رمان به دو گروه افراد توجه دارد :1- انسان هاي خود فروخته كه براي ...
فردوسي و شاهنامه در سينما
زباني فارسي، زبان دوم اسلام است و بدون ترديد، زبان اول عرفان در دنيا. ... حتي داستان هايي از شاهنامه فردوسي، از جمله كاوه آهنگر، رستم و سهراب و داستان سياوش ... فيلم تصوير نادرستي از اثر حماسي فردوسي به دست مي داد و از نظر تجاري نيز موفق نبود. .... منابع : 1. سينما و ساختار تصوير شعري در شاهنامه، احمد ضابطي جهرمي، نشر كتاب افرا ...
زباني فارسي، زبان دوم اسلام است و بدون ترديد، زبان اول عرفان در دنيا. ... حتي داستان هايي از شاهنامه فردوسي، از جمله كاوه آهنگر، رستم و سهراب و داستان سياوش ... فيلم تصوير نادرستي از اثر حماسي فردوسي به دست مي داد و از نظر تجاري نيز موفق نبود. .... منابع : 1. سينما و ساختار تصوير شعري در شاهنامه، احمد ضابطي جهرمي، نشر كتاب افرا ...
بهترين شاعر معاصر از ديد شما !!!؟
بهترین شاعر سهراب سپهری البته از نظر من مونا!!17th August 2008, 01:59 PMكاش نظرسنجي ... مشيري ) movlana6th September 2008, 05:42 AMخداوندگار عشق و عرفان مولانا جلال الدين محمد ... داستان ، داستان ماندگاري نزديك به 650 سال است . ... من کلامی شیوا تر و دلنشین تر از حافظ شیراز ندیدم لا اقل اگه روزی 1 بار شعرای حافظ و زمزمه ...
بهترین شاعر سهراب سپهری البته از نظر من مونا!!17th August 2008, 01:59 PMكاش نظرسنجي ... مشيري ) movlana6th September 2008, 05:42 AMخداوندگار عشق و عرفان مولانا جلال الدين محمد ... داستان ، داستان ماندگاري نزديك به 650 سال است . ... من کلامی شیوا تر و دلنشین تر از حافظ شیراز ندیدم لا اقل اگه روزی 1 بار شعرای حافظ و زمزمه ...
جهاندار و پیروز و پروردگار
در داستان «سياوش» وارسته ترين شخصيت پس از رستم در شاهنامه نيايش مي کند: سياوش ... نيايش هاي سلطاني: فردوسي و سلطان محمود اختلاف نظر داشتند اما فردوسي در ... عمقش ادبيات در تمامي شاخه ها و فنون است، غزل، اخلاق، عرفان، فلسفه،حکمت، تراژدي و. ... حسين، در قلمرو ادبيات حماسي، پژوهشگاه علوم انساني، ج 1، 1381.4- اوستا، ترجمه ي ...
در داستان «سياوش» وارسته ترين شخصيت پس از رستم در شاهنامه نيايش مي کند: سياوش ... نيايش هاي سلطاني: فردوسي و سلطان محمود اختلاف نظر داشتند اما فردوسي در ... عمقش ادبيات در تمامي شاخه ها و فنون است، غزل، اخلاق، عرفان، فلسفه،حکمت، تراژدي و. ... حسين، در قلمرو ادبيات حماسي، پژوهشگاه علوم انساني، ج 1، 1381.4- اوستا، ترجمه ي ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها