محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826022746
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا نويسنده:محسن رنجبرمنبع:مجله معرفت درآمداز زمانی كه واقعه جانگذار عاشورا روی داده است تا به امروز، اندیشمندان بسیاری از جهان اسلام، درباره انگیزهها و چرایی این قیام، سخنها گفتهاند و نوشتهها نوشتهاند. اما در این میان، برخی با توجه به گرایشها و وابستگیهایی كه به حاكمان معاصر خویش داشتهاند، به برداشتهای تحریفآلود و وارونه از قیام كربلا، دست یازیدهاند كه یكی از آنها «نگاه دنیاگرایانه به نهضت عاشورا» است. این نوشتار در ابتدا به معرفی و نقد این دیدگاه پرداخته و در ادامه به اهداف قیام عاشورا از دیدگاه رهبر قیام پرداخته است.یكی از دیدگاههای مهم اهل سنّت درباره فلسفه قیام عاشورا، برداشت دنیاگرایانه از نهضت اباعبداللّه علیهالسلام است. این برداشت حتی از همان آغاز نهضت در برخوردهایی كه امام علیهالسلام با برخی از بزرگان و افراد سرشناس در مدینه و مكه داشتند، به روشنی نمایان است. آنان به این گمان كه حسین بن علی علیهالسلام برای دستیابی به ریاست و حكومت دنیوی قیام كرده، اما در ارزیابی خود برای دست یافتن به چنین هدفی، دچار اشتباه شده است، حركت حضرت را تخطئه كرده و در لباس خیرخواهی، كوشش میكردند امام علیهالسلام را به هرشكل ممكن، از این سفر بازدارند؛ چرا كه میدانستند این حركت به شكست نظامی منجر خواهد شد و دستیابی به حكومت، خیالی بیش نیست. عبداللهبن عمر با چنین نگاهی چندین بار كوشید تا حضرت را از هدف خود منصرف سازد.(1) چنین اندیشهای، محدود به عصر امام حسین علیهالسلام نبود، بلكه در قرون بعدی نیز، برخی ازمورّخان واندیشمندان اهلسنّت ضمن تأیید و پذیرش و ترویج تفكر یادشده، به ارائه تفسیر سطحی و دنیاگرایانه از انگیزه قیام اباعبدالله علیهالسلام و در نتیجه، ارائه چهرهای منحرف و دگرگون از نهضت كربلا پرداختند. این گروه در اثر چنین نگاهی، كه برخاسته از محاسبات بشری است، بر این باورند كه نهضت امام علیهالسلام یك حركت ابتدایی و نسنجیده در شرایط نامناسب زمانی صورت گرفته است؛ چون حسین علیهالسلام آنچنان كه باید در ارزیابی قدرت حكومت و سنجش توان و جایگاه خویش دقت لازم نكرد. ازاینرو، بر اقدام امام علیهالسلام خرده گرفته، آن را موجب تفرقه بین مسلمانان و خلاف مصالح جامعه اسلامی پنداشتند. در این زمینه، برخی از آنان تا آنجا پیش رفتهاند كه حركت امام را برای خود و اسلام و مسلمانان تا روز قیامت زیانبار دانستهاند.این نوشتار در ابتدا، به معرفی و نقد نمونههایی از این اظهارنظرها میپردازد و در ادامه، با استناد به خطبهها، نامهها، وصیتنامه و دیگر بیانات امام حسین علیهالسلام ، كه در مقاطع و مكانهای مختلف این واقعه نوشته یا ایراد فرمودهاند، به فلسفه و اهداف قیام كربلا، از دیدگاه آن حضرت، اشاره مینماید.الف) قاضی ابوبكربن عربی اندلسی مالكی (م 543 ه.) مؤلف كتاب العواصم من القواصم ـ ضمن آنكه معتقد است امام حسین علیهالسلام با قیام خود وحدت امت اسلامی را به هم زد و مردم به حكم فرمایش پیامبر صلیاللهعلیهوآله كه فرمود: «هركس بخواهد امت متحد اسلام را به تفرقه بكشاند، باید كشته شود، هركس كه میخواهد باشد» او را كشتند، هرچند او فرزند پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود. بنابراین، حسین موافق شریعت جدش كشته شد! ـ در اینباره میگوید:«اگر حسین بنعلی، كه بزرگ این امت و پسر بزرگ این امت و شریفترین شخص و پسر شریفترین شخص امت بود، در خانه خود مینشست یا به زراعت یا دامداری میپرداخت، مقرون به صلاح و صرفه بود. و اگر مردم از او درخواست قیام به حق میكردند، از آنان نمیپذیرفت و توجه به هشدار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میكرد، كه از انگیزش فتنه بیم داده بود، و به خاطر میآورد كه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از صلح حسنبنعلی علیهالسلام ستایش كرده و اگر او تنها به این نكته توجه میكرد كه حسنبن علی علیهالسلام با آن همه نیروی نظامی خود حكومت و خلافت را از دست داد، چگونه او میتواند به كمك اوباش و اراذل كوفه خلافت را به چنگ آورد؛ چنین حادثه تأسفباری هرگز رخ نمیداد.»(2)ب) ابن تیمیه (م 728 ه.) نظریه جواز خروج حسینبن علی علیهالسلام بر یزید را باطل میداند. وی بر این باور است كه مفسده چنین خروجی از مصلحتش بیشتر بوده و در خروج و قیام حسین هیچگونه مصلحت دنیایی و دینی وجود نداشته است؛ چرا كه حسین علیهالسلام آنچه را كه از كسب خیر و دفع شر در نتیجه قیامش به دنبال آن بود، به دست نیاورد و حتی با قیام و كشته شدنش خوبی كاهش یافت و بدی فزونی گرفت، بلكه قتل حسین از كارهایی بود كه فتنههای زیادی را دامن زد.(3) وی در جای دیگر، در بحث مقایسهای میان قتل عثمان و شهادت امام حسین علیهالسلام مینویسد: «بیتردید اجر و ثواب عثمان نزد خدا بیشتر و گناه قتلش بیشتر از گناه كشتن كسی است كه حاكم و زمامدار مسلمانان نبوده، اما برای دستیابی به حكومت خروج كرده است؛ چرا كه عثمان از خود صبر پیشه كرد و برای حفظ جان خویش با قاتلانش نجنگید!...»(4)ج) ابن كثیر (م 774 ه.) دركتاب البدایة و النهایة در فصلی با عنوان «قصة الحسین بن علی و سبب خروجه باهله من مكة الی العراق فی طلب الامارة و كیفیة مقتله»(5) به جریان قیام كربلا پرداخته است. وی در عنوان یاد شده، هدف نهضت امام حسین علیهالسلام را طلب حكومت و دستیابی به قدرت (طلب الاماره) بیان نموده و با این سخن، به این قیام ماهیتی سیاسی، دنیوی داده است. د) ابن خلدون (م 808 ه.) دیدگاه خویش را درباره قیام امام حسین علیهالسلام چنین بیان میكند:«... حسین دید كه قیام بر ضد یزید به سبب فسق وی واجب و ضروری است، به ویژه بر كسی كه توانایی چنین قیامی را داشته باشد. او گمان كرد خود به سبب شایستگی و داشتن شوكت و نیرومندی، بر این امر تواناست. اما درباره شایستگی، همچنان كه گمان كرد درست بود و بلكه بیش از آن هم لیاقت داشت، اما درباره شوكت اشتباه كرد!»(6)ه.) شیخ محمد طنطاوی مصری (م 1277 ه.) درباره نهضت امام حسین علیهالسلام مینگارد: «حسینبن علی علیهالسلام از روی خوش گمانی به كسانی كه گرد او جمع شده بودند و شدیدا او را برای قیام و قبضه كردن خلافت تحریك میكردند، اطمینان پیدا كرد. از اینرو، قیام كرد، اما از طرفی قدرت و شوكت بنیامیه و شدت عمل دستگاه حاكم را به حساب نیاورد و از طرف دیگر، فریبكاری مردم عراق را كه در گذشته پدر و برادرش را فریب داده بودند، از نظر دور داشت!»(7)و) عبدالوهاب نجار (م 1360 ه.ق) استاد دانشگاه الازهر مصر نیز درباره قیام اباعبدالله علیهالسلام نظری شبیه دیدگاه طنطاوی دارد. وی مینویسد: «ظلم است كه گفته شود، یزید حسین بن علی را اجبارا به سوی عراق فرستاد؛ زیرا حسین با اختیار خود به عراق رفت. او به دو سبب فریب خورد: یكی آنكه، خیال كرد عراقیان كه دعوتش كردند او را یاری خواهند داد و دیگر آنكه، تصور كرد خویشاوندی با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله چنان مقام اجتماعی به او داده است كه میتواند در این مبارزه پیروز شود.»(8) ز) محبالدین خطیب مصری (م 1389 ه.) در حواشی خود بر كتاب العواصم من القواصم ابن عربی، پس از بیان نظر و كوششهای برخی از كسانی كه میخواستند امام حسین علیهالسلام را از سفر به عراق منصرف كنند، می نویسد: «این همه كوششی كه افراد خیرخواه برای ممانعت از سفر حسین بن علی به كوفه كردند، بینتیجه ماند. سفری كه برای خود و اسلام و امت اسلامی تا امروز و تا روز قیامت نامیمون و زیانآور بوده و تمام این زیانها به سبب جنایتی بود كه شیعیانش مرتكب شدند؛ زیرا آنان بودند كه از روی نادانی و غرور و حس فتنهانگیزی و ایجاد شر و اختلاف، حسین بن علی را برای قیام و سفر به عراق برانگیختند!»(9)نقد و بررسیاینها نمونههایی از نگاه دنیاگرایانه برخی از مورّخان و اندیشمندان اهلسنت درباره فلسفه قیام عاشوراست. این نگرش از چند جهت قابل خدشه و نقد است:اول اینكه، این گروه مسأله تجاوز حاكمان یزیدی و بیعتخواهی اجباری آنان از حضرت را از نظر دور داشته و توجه نداشتهاند كه عاملان یزید در هر فرصتی كه پیش میآمد در پی قتل آن بزرگوار بودند؛ چه زمانی كه حضرت در مدینه بودند و به سبب عدم پذیرش بیعت اجباری، مجبور به كوچ شبانه و مخفیانه از مدینه شدند و چه در ایام اقامت در مكه كه به سبب احتمال ترور شدن، نتوانستند اعمال حج را به پایان برسانند و به سرعت از مكه خارج شدند. و این تهدید جانی هنگام خروج حضرت از مكه كه مورد تعقیب نظامیان مسلح حكومت قرار گرفتند و نیز زمانی كه سپاهیان عبیدالله بن زیاد تحت فرماندهی حُرّ برای محاصره و جلب امام علیهالسلام آمدند و از حركت ایشان به سوی كوفه یا بازگشت حضرت به حجاز ممانعت به عمل آوردند، همچنان ادامه داشت. سرانجام نیز علیرغم میل باطنی امام علیهالسلام وی را در بیابانی خشك و بیپناهگاه فرود آوردند. چنانكه روز عاشورا هم هر چه حضرت برای جلوگیری از برخورد نظامی تلاش كردند، سودی نبخشید و سرانجام با آن تهاجم وحشیانه به امام علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام و اصحاب حضرتش، آن فاجعه و تراژدی تاریخ را آفریدند.بنابراین، این دسته از مورّخان و صاحبنظران اهلسنت چون تهاجم حاكمان یزیدی را به حساب نیاوردهاند یا نخواستهاند به حساب بیاورند، در درك و تحلیل انگیزه و ماهیت قیام آن حضرت دچار اشتباه شده و نتوانسته یا نخواستهاند تشخیص دهند كه عامل اصلی این فاجعه، حكومت متجاوز و زیادهخواه یزید بوده است، نه حسین بنعلی علیهالسلام .دوم اینكه، از نگاه این نویسندگان، اساس قیام حسین بن علی علیهالسلام برای به دست گرفتن حكومت بود و شكست آن هم مستند به سه چیز:
1. اشتباه در ارزیابی نیروی كوفیان و میزان مساعدت آنان؛ 2. عدم توجه به عمق دشمنی بنیامیه با بنیهاشم؛ 3. غفلت از توان نظامی و قدرت تشكیلاتی سپاه یزید.روشن است چنین برداشتی از نهضت عاشورا، ریشه در نگاه دنیاگرایانه به قیام عاشورا دارد. این گروه با چنین نگاهی، چون به بررسی گزارههای تاریخی درباره این نهضت پرداخته و به این نتیجه رسیدهاند كه اوضاع و شرایط برای قیام حسین بن علی علیهالسلام مناسب نبوده است، زبان به اعتراض گشوده، گاهی مردم كوفه را مقصر قلمداد نمودهاند كه به امام علیهالسلام وعدههای فریبنده دادند و به آن عمل نكردند و زمانی حركت حسین علیهالسلام را اشتباه پنداشتهاند كه از یك سو، به وعدههای پوچ كوفیان، با آن سوابق خیانت پیشگی و بیوفایی كه داشتند، اعتماد كرد و از سوی دیگر، توان بالا و قدرت سهمگین سپاه یزید را نادیده گرفت.روح این منطق و چنین اندیشهای آن است كه قدرت مادی، كه تجسم امكانات و قوای زمینی است و با جسم انسان سروكار دارد، اصل به حساب آورده شده، اما احساس وظیفه و تكلیف و دغدغه مصلحت دین، فرع و حتی نادیده انگاشته شده است. از اینرو، در مقوله نهضت كربلا چون امكانات و قوای مادی امام علیهالسلام را اندك میبینند و هدف حضرت را نیز دستیابی به قدرت و حكومت میپندارند، حركت حضرت را، حركتی نسنجیده و عجولانه قلمداد نموده و بر این باورند كه در صورتی قیام حضرت معقول بود كه وی نیروی نظامی كافی و امكانات مادی فراوان در اختیار داشت! غافل از آنكه، امام علیهالسلام از قدرت مادی و نظامی بنیامیه كاملاً آگاه بود و قساوت قلب و سوابق دشمنی این خاندان را با دودمان رسالت از یاد نبرده بود و سابقه بیوفایی مردم كوفه هم زبانزد همه بود. هم چنان كه حضرت نه تنها آرا و نظریات بزرگان و ناصحان را نیز رد نمیكرد، بلكه گاهی حتی به صراحت نظر آنان را تأیید مینمود؛ چون میدانست آنان به خاطر علاقه و محبتی كه نسبت به وی دارند، او را از سفر به عراق كه زندگی و مصالح دنیوی وی را به خطر میانداخت، بازمیدارند. اما حسین بن علی علیهالسلام مصلحت دین و جامعه اسلامی را بر مصالح دنیوی خویش ترجیح داد و مسؤولیت حفظ دین نزد وی بسیار خطیر بود، از اینرو، نمیتوانست برای حفظ مصالح دنیوی خود، اهلبیت علیهمالسلام و یارانش، از مصالح دینی و اخروی چشمپوشی كند. به همین سبب بود كه نهضت حضرت از این بُعد مورد تحسین همگان قرار گرفت.(10) بنابراین، برداشت دنیایی از نهضت عاشورا، با تفكر حسینی، كه اصل را حتی با وجود خطر جانی انجام تكلیف میداند، ناسازگاری و تفاوت ماهوی دارد.سوم اینكه، چگونه میتوان پذیرفت كه امام حسین علیهالسلام برای طلب دنیا و ریاستطلبی قیام كرد، در حالی كه آن بزرگوار طبق آیه شریفه «اِنّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرا» (احزاب: 33)؛ همانا خداوند میخواهد از شما خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله پلیدی را ببرد و به شما پاكی كامل ارزانی دارد؛ مانند جد، پدر، مادر و برادرش، مبرّا از هرگونه پلیدی است. آیه یاد شده، كه بنا به اعتقاد شیعه و روایات بسیار متعدد اهل سنت درباره پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، علی علیهالسلام ، فاطمه علیهاالسلام ، حسن و حسین علیهماالسلام نازل شده است، بهترین دلیل بر عصمت این پنج تن از هرگونه پلیدی است كه از مهمترین آنها دنیادوستی و ریاستطلبی است. افزون بر این، اگر انگیزه حضرت از قیام مسلحانه، دستیابی به حكومت چند روزه این دنیا بود، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله امر به یاری او نمیكردند، در حالی كه روایاتی حتی از طرق اهل سنت وارد شده است كه پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمان به یاری حضرت داده است. از جمله انس بنحارث نقل میكند كه پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «اِنَّ ابْنِی هذا یَعنِی الحُسَیْنَ یُقْتَلُ بِاَرْضٍ مِنَ الْعِراقِ فَمَنْ اَدْرَكَهُ مِنْكُمْ فَلْیَنْصُرْهُ»(11)؛ همانا فرزند من حسین علیهالسلام در زمینی از عراق كشته میشود. پس هركس از شما او را درك كرد، باید او را یاری كند.چهارم اینكه، خطبهها، نامهها و سخنان امام علیهالسلام در زمان نهضت و حتی پیش از آغاز آن در اواخر عمر معاویه، درباره انگیزه قیام و فعالیتهای حضرت، چنین دیدگاهی را به روشنی مردود دانسته است. گویا امام حسین علیهالسلام فضای تبلیغاتی پس از شهادتِ خویش را میدید كه چگونه جنایتكاران اموی و قلم به مزدهای آنان و حتی نسلهای بعد، كه تأمین و تضمین نان و آبشان در گرو تأیید و ترویج چنین افكار و برداشتهایی وارونه از نهضت عاشورا بوده است، این حادثه و اهداف آن را تحریف میكنند. از اینرو، امام علیهالسلام در سخنرانی هشداردهنده و نصیحتآمیز خود در سالهای آخر حكومت معاویه در مكه و در جمع نخبگان و دانشمندان سایر شهرهای اسلامی، انگیزههای ریاستطلبانه و دنیاخواهانه از اقدامات و فعالیتهای خویش علیه نظام حاكم اموی را اینگونه رد میكنند:«خدایا! تو میدانی آنچه از طرف ما انجام گرفته (از اقدامات و مبارزات بر ضد دستگاه حاكم) به سبب سبقتجویی در فرمانروایی و افزونخواهی در دستیابی به متاع ناچیز دنیا نبوده است.»(12)همچنین حضرت در وصیتنامه خود به برادرش محمدبن حنفیه در مدینه (پیش از ترك این شهر) این اتهام را چنین ردّ میكنند: «من از روی سرمستی و گستاخی و تبهكاری و ستمگری از مدینه خارج نشدم.»(13) بنابراین، با وجود چنین تصریحات و روشنگوییهایی از جانب خود حضرت درباره فلسفه حركت خویش، چگونه میتوان ادعاهای غیرمستدل و سست دیدگاه مزبور را پذیرفت و نهضت امام علیهالسلام را تخطئه كرد و زیر سؤال برد؟! فلسفه و اهداف قیام عاشورا از دیدگاه امام حسین علیهالسلاماز آنچه درباره دیدگاه و نگرش دنیاگرایانه به قیام امام حسین علیهالسلام و نقد و بررسی آن گفته شد، روشن میشود كه این نظریه نه تنها در ارائه تفسیری روشن و جامع از انگیزه قیام امام حسین علیهالسلام توفیقی نداشته است، بلكه تصویری وارونه و نامناسب با شأن رهبر قیام از نهضت كربلا ارائه داده است.یكی از عوامل مهم و شاخص این عدم توفیق را باید در عدم شناخت كافی نسبت به شخصیت رهبر این قیام و ماهیت پیچیده حركت وی دانست. بنابراین، پژوهشگر تاریخ عاشورا اگر بخواهد به ماهیت و جوهره قیام عاشورا تا حد زیادی پی ببرد، میبایست در گام نخست به شخصیت و مقام امام حسین علیهالسلام شناخت كافی پیدا كند و سپس با مطالعه و تعمق لازم در بیانات و گفتار حضرت، كه در مقاطع مختلف قیام و حتی پیش از آغاز آن درباره انگیزه حركت خویش بیان كرده است، به فلسفه و ماهیت قیام آن حضرت پی ببرد.اكنون با این مقدمه، سخنان، خطبهها، نامهها و وصیتنامه امام علیهالسلام ، كه درباره انگیزه قیام خویش به ترتیب زمانی ایراد نموده یا نوشتهاند، مورد مطالعه و بررسی قرار میدهیم و سپس، با استخراج فهرستوار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آنها خواهیم پرداخت:1. امام حسین علیهالسلام در سالهای آخر عمر معاویه، برای زیارت خانه خدا، عازم مكه شدند. حضرت در مكه در جمع گروهی از علما و نخبگان سایر مناطق اسلامی با ایراد خطبهای شورانگیز و كوبنده ضمن یادآوری وظیفه سنگین و تكلیف خطیر علما و بزرگان شهرها در برابر پاسداری از كیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سكوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاستهای دینستیزانه حاكمان اموی انتقاد كرده و هرگونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانستند. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعالیتهای خود علیه نظام ستمگر حاكم را، كه چند سال بعد در قالب یك نهضت خود را نشان داد، چنین اعلام فرمودند: «اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ یَكُنْ ما كان مِنّا تَنافُسا فی سُلطان، و لا التماسا من فُضول الحُطام، ولكن لِنُرِیَ (لِنَرُدَّ) المَعالمَ من دینك، و نُظهِر الاصلاحَ فی بلادك، ویَأْمَنَ المظلومونَ من عِبادك، و یُعمَلَ بِفَرائِضِكَ و سُنَنِك و اَحكامِكَ»(14)؛ خدایا تو میدانی آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات علیه حاكمان اموی) به خاطر سبقتجویی در فرمانروایی و افزونخواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است، بلكه برای این است كه نشانههای دینت را (به مردم) نشان دهیم (برپاكنیم) و اصلاح در شهرهایت را آشكار كنیم. میخواهیم بندگان ستمدیدهات در امان باشند و به دستورات و سنن و احكامت عمل شود.از این جملات میتوان چهار هدف را برای اقدامات و فعالیتهای امام حسین علیهالسلام كه در عصر حاكمیت یزید جزو اهداف قیام حضرت به شمار میرفت، استخراج كرد:الف. احیای مظاهر و نشانههای اسلام اصیل و ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله ؛ب. اصلاح و بهبودی در وضع شهروندان؛ج. مبارزه با ستمگران اموی جهت تأمین امنیت برای مردم ستمدیده؛ د. فراهم ساختن بستری مناسب برای عمل به احكام و واجبات الهی.2. امام حسین علیهالسلام در وصیتنامهای كه هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمدبن حنفیه برای وی نوشت، هدف از این حركت خود را چنین بازگو كرد: «انِّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَ لا بَطِرا و لا مُفْسِدا وَ لا ظالِما، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فِی اُمةِ جَدِّی محمد صلیاللهعلیهوآله اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهی عَنِ المُنْكَرِ و اَسیرَبِسیرةِجَدِّیمحمد صلیاللهعلیهوآله و اَبی عَلیِ بنِ اَبِی طالِبٍ علیهالسلام »(15)؛ من از روی سرمستی و گستاخی و تبهكاری و ستمگری از مدینه خارج نشدم، بلكه برای طلب اصلاح در امت جدم خارج شدهام. میخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به سیره جدم و پدرم علیبن ابی طالب عمل كنم.و در جای دیگر میفرماید: «اَلّلهُمَّ اِنِّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و اَكْرَهُ (اُنْكِرُ) الْمُنْكَرَ»(16)؛ خدایا من به معروف اشتیاق و از منكر تنفر دارم.حضرت در این وصیتنامه اهداف ذیل را از قیام خویش تعقیب میكند: الف. طلب اصلاح در امور امت پیامبر صلیاللهعلیهوآله ؛ب. امر به معروف؛ج. نهی از منكر؛د. عمل به سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام .3. امام علیهالسلام در نامهای كه در زمان اقامت خویش در مكه در پاسخ به نامههای اشراف و بزرگان كوفه، كه از حضرت برای آمدن به كوفه دعوت به عمل آورده بودند، نوشتند، فلسفه قیام را چنین بیان فرمودند: «فَلَعَمْرِی مَا الاِمامُ الاّ الحاكِمُ بِالكِتابِ، القائِمُ بِالقِسْطِ، الدائِنُ بِدینِ الحَقِّ، الحابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذاتِ اللهِ»(17)؛ به جانم سوگند، پیشوا كسی است كه به كتاب خدا حكم كند، عدل و داد را محقق سازد، متدین و ملتزم به دین حق باشد، خود را وقف خدا كند.امام علیهالسلام در این نامه، هدف از قیام را (مبارزه و جهاد بر ضد حكومت ستمگر بنیامیه تا براندازی آن و تلاش در جهت) برپایی حكومتی میداند كه رهبر و پیشوای آن، صفات و امتیازات ذیل را داشته باشد:الف. به كتاب خدا حكم كند.ب. عدالت را در جامعه حاكم كند.ج. متدین و معتقد به دین خدا باشد.د. خود را وقف خدا و اهداف الهی كند.4ـ حسین بن علی علیهالسلام در نامهای كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همیاری و همراهی كرده است، علت و هدف از نهضت خویش را چنین بیان میكند: «اَنَا اَدْعُوكُمْ اِلی كِتابِ اللهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ فَاِنَّ الْسُنَّةَ قَدْ اُمیتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ»(18)؛ من شما را به كتاب خدا و سنت پیامبرش میخوانم. همانا سنت (پیامبر صلیاللهعلیهوآله ) از بین رفته، و بدعت زنده شده است.و در جواب عبدالله بن مُطیع میفرماید: «اِنَّ اَهْلَ الْكُوفَةِ كَتَبُوا اِلَیَّ یَسْأَلُونَنَی اَنْ اَقدمَ عَلَیْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِ الْبِدَعِ.»(19)؛ كوفیان به من نامه نوشته و از من خواستهاند به نزدشان بروم، چون امیدوارند (كه با قیام مسلحانه) نشانههای حق احیا و بدعتها نابود شود.از مجموع نامه و پاسخ حضرت، این اهداف را میتوان برای نهضت عاشورا استفاده كرد:الف. دعوت و عمل به كتاب خدا و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله ؛ب. احیای سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله كه از بین رفته است، وبرپایی مظاهر حق و حقیقت؛ج. از بین بردن بدعتها (كه جایگزین احكام خدا و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله شده است.)5. ابا عبدالله علیهالسلام در خطبهای كه پس از برخورد با حرّبن یزید ریاحی در منزل بَیْضَه ایراد فرمودند، انگیزه قیام خود را با استناد به فرمایش رسول خدا صلیاللهعلیهوآله چنین بیان كردند: «اَیُّهَا الناس! اِنَّ رَسُولَ اللهِ صلیاللهعلیهوآله قالَ: مَنْ رَأی سُلْطانا جائِرا مُسْتَحِلاً لِحُرُمِ الله، ناكِثا لِعَهْدِالله، مُخالِفا لِسُنةِ رَسُولِ اللهِ صلیاللهعلیهوآله ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالِاثْمِ وَ الْعُدْوانِ، فَلَمْ یُغَیِّر عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ لاقَوْلٍ، كانَ حَقَّا عَلَی اللهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ. اَلا وَ اِنَّ هؤلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الْشَیْطانِ وَ تَرَكُوا طاعَةَ الْرحْمنِ وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأثَرُوا بِالْفَیْءِ وَ اَحَلُّوا حَرامَ اللهِ وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ وَ اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَیَّرَ»(20)؛ ای مردم! رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: كسی كه فرمانروای ستمگری را ببیند كه حرام خدا را حلال كرده و پیمان الهی را شكسته و با سنت رسول خدا مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار میكند، ولی در برابر او با كردار و گفتار خود برنخیزد، حق خداست كه او را در جایگاه (پست و عذابآور) آن ستمگر قرار دهد. هان (ای مردم) بدانید كه اینها تن به فرمانبری از شیطان داده و اطاعت از فرمان الهی را رها كرده و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نمودهاند، درآمدهای عمومی (بیتالمال) مسلمین را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كردهاند و من شایستهترین فرد برای تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم.از این خطبه یا نامه، هدف از قیام سیدالشهدا علیهالسلام را، مبارزه با افرادی كه ویژگیهای زیر را دارا هستند، میتوان دانست:الف. فرمانبری از خدا را رها كرده و به اطاعت از شیطان رو آوردهاند؛ب. فساد را (در زمین) آشكار كردهاند؛ج. حدود الهی را تعطیل كردهاند؛د. بیتالمال را به خود اختصاص دادهاند؛ه. حرام خدا را حلال و حلال الهی را حرام كردهاند.6. پیشوای سوم در منزل «ذوحُسُم» در توجیه حركت خویش چنین فرمودند: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لایُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لایُتَناهی عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤمِنُ فِی لِقاءِ اللهِ مُحِقِّاً فَاِنِّی لاَ اَرَی الْمَوْتَ اِلّا شَهادَة وَ لا الْحَیاةَ مَعَ الظالِمینَ اِلاّ بَرَما»(21)؛ آیا نمیبینید كه به حق عمل نمیشود و از باطل باز داشته نمیشود؟ (در چنین شرایطی) باید مؤمن خواهان دیدار خدا باشد. من چنین مرگی را جز شهادت، و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمیبینم.از این خطبه این اهداف را میتوان استفاده كرد:الف. ترویج حق و عمل به آن؛ب. نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن.نتیجهگیری و تحلیلی پیرامون اهداف و فلسفه قیام امام حسین علیهالسلام آنچه آورده شد، مجموع سخنان، خطبهها و نامهها و وصیتنامه امام حسین علیهالسلام درباره اهداف و انگیزههای قیام عاشوراست، كه در مقاطع مختلف این حادثه نوشته یا ایراد فرمودهاند. با اندكی دقت در اهداف استخراج شده از این بیانات، میتوان تمام این اهداف را در یك هدف جامع و كلی، یعنی «امر به معروف و نهی از منكر» خلاصه كرد. توضیح مطلب آنكه: اگر حضرت علت حركت خویش را مبارزه با اموری همچون شیطان محوری در عبادت و ترك خدامحوری در اطاعت، رواج بدعتها، مخالفت با حلال و حرام الهی، نابودی سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، ظلم، فساد، بیعدالتی و ناامنی در جامعه اسلامی، تعطیلی حدود الهی، در انحصار گرفتن بیتالمال مسلمانان و ... میدانند، تمام این امور حاكی از شیوع و فراوانی امری به نام «مُنْكَر» در جامعه اسلامی است، كه حضرت خود را موظف به نهی از آن میداند. و نیز اگر اباعبدالله علیهالسلام جامعه اسلامی را به اموری از قبیل عمل به كتاب خدا و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، احیای مظاهر حق، اصلاح امور امت و بهبودی وضع آنان و مسائلی از این قبیل، فرا میخواند، این مسأله نشانگر آن است كه امری به نام «معروف» در جامعه از بین رفته یا دست كم در حال نابودی است. بنابراین، در یك كلام میتوان گفت: هدف از قیام امام حسین علیهالسلام «امر به معروف و نهی از منكر» و احیای این فریضه بزرگ الهی است. از اینرو، اگر حضرت از بیعت با حكومت یزید امتناع میكند به این دلیل است كه بیعت با چنین حكومتی مساوی با ترویج منكر و مبارزه با معروف است و سرباز زدن از بیعت، نهی از منكر و ترویج معروف است.پینوشتها1ـ ابومحمد احمد بن اعثم الكوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضوا، 1411 ه.، ج 5، ص 23ـ25 / ابوالمؤید موفق بن احمد المكی (اخطب خوارزم)، مقتل الحسین علیهالسلام ، تحقیق: محمد السماوی، قم، دارالانوار الهدی، 1418، ج 1، ص 278ـ279 / ابوالقاسم علی بن الحسین بن هبةاللّه (ابن عساكر)، ترجمة الامام الحسین من تاریخ دمشق، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه المحمودی، 1398، ص 201.2ـ ابوبكر بن العربی، العواصم من القواصم، تحقیق و تعلیق: محبالدین الخطیب، قاهره، المكتبة السلفیة، بیتا، ص 232ـ233.3ـ ابوالعباس تقیالدین احمد بن عبدالحلیم (الشهیر بابن تیمیه الحرانی الدمشقی الحنبلی)، منهاج السنة، قاهره، مكتبة الجمهوریة، بیتا، ج 2، ص 241ـ242.4ـ همان، ج 2، ص 240.5ـ ابوالفداء اسماعیل بن كثیر الدمشقی، البدایة و النهایة، تحقیق و تعلیق: مكتب تحقیق التراث، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، بیتا، ج 8، ص 160.6ـ عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، تاریخ ابن خلدون (المقدمه)، بیروت، دارالمكتبة، 1413، ج 1، ص 228.7ـ مجله رسالة الاسلام، قاهره، س 11، ش 1، ص 85.8ـ عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الكرم الشیبانی، الكامل فی التاریخ، تحقیق: ابوالفدا، عبدالله القاضی، چ دوم، بیروت، دارالكتب العلمیه، 1415، ج 3، پاورقی، صفحه446.9ـ ابن عربی، همان، پاورقی صفحه 231.10ـ ابوالفلاح عبدالحی بن احمد بن محمد الحنبلی الدمشقی، شذرات الذهب، تحقیق: عبدالقادر الارناؤوط و محمود الارناؤوط، دمشق، دار ابن كثیر، 1406، ج 1، ص 277.11ـ محبالدین احمد بن عبدالله الطبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، قاهره، مكتبة القدسی، 1356، ص 146.12ـ ابومحمد حسن بن علی بن الحسین بن شعبة الحرانی، تحف العقول عن آل الرسول صلیاللهعلیهوآله ، تصحیح: علیاكبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه، 1384، ص 243.13ـ ابن اعثم، همان، ج 5، ص 21 / خوارزمی، همان، ج 1، ص 273 / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403، ج 44، ص 329.14ـ ابن شعبه حرانی، تحفالعقول، ص 172 / محمدباقر مجلسی، همان، ج 97، ص 79.15ـ ابن اعثم كوفی، الفتوح، ج 5، ص 21 / خوارزمی، مقتل الحسین، ج 1، ص 273 / محمدباقر مجلسی، همان، ج 44، ص 329ـ330. و نزدیك به این تعابیر: ابوجعفر محمدبن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، تحقیق: یوسف محمد البقاعی، چ دوم، بیروت، دارالاضواء، 1412، ج 4، ص 97. البته در نقل یاد شده امام علیهالسلام اولاً این جملات را در پاسخ ابن عباس میفرمایند نه در جواب ابن حنفیه و ثانیا حضرت به صورت پاسخ شفاهی میفرمایند نه در قالب وصیتنامه. همچنین در نقل ابن اعثم و به پیروی او خوارزمی، بعد از تعبیر «سیرة ابن علی بن ابیطالب» این عبارت اضافه شده است: «و سیرة الخلفاء الراشدین المهدیین» كه به نظر میرسد بعدها جاعلین تعبیر یادشده را به فرمایش امام علیهالسلام افزودهاند، چرا كه به اعتقاد برخی از محققان، «راشدین» اصطلاحی است كه استعمال آن بعد از عصر بنیامیه رایج شده است و هیچ نصی كه دلالت كند بر وجود چنین اصطلاحی پیش از زمان یاد شده، وارد نشده است. نكته دیگر آنكه مراد از این واژه، افرادی هستند كه بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله پی در پی و بدون فاصله به خلافت رسیدهاند كه از جمله این افراد امام علی علیهالسلام نیز میباشد. از اینرو، دیگر معنا ندارد كه «راشدین» عطف بر اسم امام علیهالسلام شود. بنابراین، چنین قراینی دلالت میكند كه بعدها این جمله به فرمایش امام علیهالسلام اضافه شده است. در این باره: ر.ك: سید مرتضی عسگری، معالم المدرستین، چ دوم، تهران، مؤسسه البعثه، 1408، ج 3، ص 50.16ـ ابناعثم، همان،ج5،ص19/ خوارزمی، همان، ج 1، ص 270.17ـ ابوعبدالله محمدبن محمد بن النعمان (شیخ مفید)، الارشاد، تحقیق مؤسسة آلالبیت علیهمالسلام ، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1413، ج 2، ص 39 / طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج 4، ص 262 / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ابن اعثم، همان، ج 5، ص 31 / خوارزمی، همان، ج 1، ص 284.18ـ طبری، همان، ج 4، ص 266.19ـ ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عام، قاهره، دار احیاء الكتب العربیة، 1960، ص 246.20ـ طبری، همان، ج 4، ص 304ـ305 / احمدبن یحیی جابرالبلاذری، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زكّار و ریاض زركلی، بیروت، دارالفكر، 1417، ج 3، ص 381. وی خطبه یادشده را از عبارت «ان هؤلاء...» نقل كرده است. همچنین ابن اعثم و خوارزمی این خطبه را با اندكی تفاوت در عبارات، در قالب نامهای كه حضرت خطاب به اشراف و بزرگان كوفه نوشتهاند، آوردهاند: ابن اعثم، همان، ج 5، ص 81ـ82 / خوارزمی، همان، ج 1، ص 335 / محمدباقر مجلسی، همان، ج 44، ص 381.21ـ طبری، همان، ج 4، ص 305 / خوارزمی، همان، ج 2، ص 7 (با اندك تفاوتی در عبارات؛ در این مأخذ به جای كلمه «شهادة» تعبیر «سعادة» آمده است.)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]
صفحات پیشنهادی
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا نويسنده:محسن رنجبرمنبع:مجله معرفت درآمداز زمانی كه واقعه جانگذار عاشورا روی داده است تا به امروز، اندیشمندان بسیاری از جهان اسلام، ...
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا نويسنده:محسن رنجبرمنبع:مجله معرفت درآمداز زمانی كه واقعه جانگذار عاشورا روی داده است تا به امروز، اندیشمندان بسیاری از جهان اسلام، ...
واقعه كربلا برترين جهاد جهان عليه ظلم است
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا این برداشت حتی از همان آغاز نهضت در برخوردهایی كه امام علیهالسلام با برخی از بزرگان و ... مكانهای مختلف این واقعه نوشته یا ایراد ...
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا این برداشت حتی از همان آغاز نهضت در برخوردهایی كه امام علیهالسلام با برخی از بزرگان و ... مكانهای مختلف این واقعه نوشته یا ایراد ...
علت اصلي ترويج گناه غفلت از امر به معروف و نهي از منكر است
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا میخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به سیره جدم و پدرم علیبن ابی طالب عمل كنم. ... كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همیاری و ...
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا میخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به سیره جدم و پدرم علیبن ابی طالب عمل كنم. ... كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همیاری و ...
انتقاد مجلسی ها از برخورد با الف
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا اما در این میان، برخی با توجه به گرایشها و وابستگیهایی كه به حاكمان معاصر خویش ... الف) قاضی ابوبكربن عربی اندلسی مالكی (م ...
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا اما در این میان، برخی با توجه به گرایشها و وابستگیهایی كه به حاكمان معاصر خویش ... الف) قاضی ابوبكربن عربی اندلسی مالكی (م ...
گناه نابخشودنی غفلت نخبگان
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا غفلت از توان نظامی و قدرت تشكیلاتی سپاه یزید. ... جمع نخبگان و دانشمندان سایر شهرهای اسلامی، انگیزههای ریاستطلبانه و ...
برداشت دنیاگرایانه از قیام عاشورا غفلت از توان نظامی و قدرت تشكیلاتی سپاه یزید. ... جمع نخبگان و دانشمندان سایر شهرهای اسلامی، انگیزههای ریاستطلبانه و ...
آنان که جا ماندند !
سلیمان نیز به شیعیان مدائن نامه نوشت و آنان را دعوت به قیام كرد؛ كه آنها هم پذیرفتند. ... مبارزه با شیطانهاى نفسانى و جبران قصور و كوتاهىهاى واقعه عاشورا، قیام خویش را از ... همراهی برخی خواص اهل حق با ولایت در مواقع حساس، دنیاگرایی، عقده و كینه، حب مقام و. ... از نماز، مقداري از خاک کربلا را برداشت و بوييد و فرمود: «واها لک ايتها التربة!
سلیمان نیز به شیعیان مدائن نامه نوشت و آنان را دعوت به قیام كرد؛ كه آنها هم پذیرفتند. ... مبارزه با شیطانهاى نفسانى و جبران قصور و كوتاهىهاى واقعه عاشورا، قیام خویش را از ... همراهی برخی خواص اهل حق با ولایت در مواقع حساس، دنیاگرایی، عقده و كینه، حب مقام و. ... از نماز، مقداري از خاک کربلا را برداشت و بوييد و فرمود: «واها لک ايتها التربة!
صلح عزت آفرين از زبان امام حسن (علیه السلام)
عوامل بنيادين صلح (دنيا زدگي، عدم دينداري) اگر در صحنه «عاشورا» دو عامل «دنيازدگي و عدم دينداري» در نهايت، ... قيس هم دست از جنگ برداشت. ... خيانت به امام عليه السلام رويكرد دنياگرايانه خواص را در «قيام و صلح حسني» در آينه خيانت هايشان مي توان ديد.
عوامل بنيادين صلح (دنيا زدگي، عدم دينداري) اگر در صحنه «عاشورا» دو عامل «دنيازدگي و عدم دينداري» در نهايت، ... قيس هم دست از جنگ برداشت. ... خيانت به امام عليه السلام رويكرد دنياگرايانه خواص را در «قيام و صلح حسني» در آينه خيانت هايشان مي توان ديد.
برخي ارزش ها و ثمرات جنگ تحميلي (1)
... پايان جنگ تحميلي و ظهور مجدد دنياگرايي و ماديگرايي و به قول رهبر معظم انقلاب، همه ... ديگر با نفي مبارزه و واگذاشتن اصلاح امور به قيام قائم و قائل بودن به جدايي دين ... را به عنوان عامل بازدارنده توسعه قلمرو انديشه اسلامي از ميان برداشت و جوانان ايران و ... (ص) و ائمه اطهار و با تأسي به كربلا و عاشورا و امام حسين (علیه السّلام) چهره حقيقي ...
... پايان جنگ تحميلي و ظهور مجدد دنياگرايي و ماديگرايي و به قول رهبر معظم انقلاب، همه ... ديگر با نفي مبارزه و واگذاشتن اصلاح امور به قيام قائم و قائل بودن به جدايي دين ... را به عنوان عامل بازدارنده توسعه قلمرو انديشه اسلامي از ميان برداشت و جوانان ايران و ... (ص) و ائمه اطهار و با تأسي به كربلا و عاشورا و امام حسين (علیه السّلام) چهره حقيقي ...
عصر شکوفایی بحثهای کلامی
... از درگیری نظامی با بنیامیه فارغ شده بودند، اما با قیامهای پیدرپی علویان مواجه .... که در جهت اصلاحات سیاسی - اجتماعی و آزادیهای فردی گامهایی برداشت، در بعد فرهنگی ... بنیامیه و عملکرد سوء آنها بود که باعث دامن زدن به دنیاگرایی و الحاد شد، تا جایی ... امام حسین علیه السلام کرده است، یعنی دستبه قیام خونین کربلا و نهضت عاشورا ...
... از درگیری نظامی با بنیامیه فارغ شده بودند، اما با قیامهای پیدرپی علویان مواجه .... که در جهت اصلاحات سیاسی - اجتماعی و آزادیهای فردی گامهایی برداشت، در بعد فرهنگی ... بنیامیه و عملکرد سوء آنها بود که باعث دامن زدن به دنیاگرایی و الحاد شد، تا جایی ... امام حسین علیه السلام کرده است، یعنی دستبه قیام خونین کربلا و نهضت عاشورا ...
رابطه عرفان و سیاست در صحیفه سجادیه
وضعیت سیاسی، اجتماعی دوران امام سجاد(ع) و بروز ناملایماتی همچون تراژدی عاشورا و ... اعتماد به نفس پیدا کنند و به آنان بر خلاف برداشت عوام، حقیرانه بنگرند (51/7). .... را به عنوان شعار قیام ضد اموی خود انتخاب کنند تا نشان دهند که «پاشنه آشیل» یا «چشم .... و سایر ملاکها تقسیم شد و بنابراین به زودی موجی از دنیاگرایی در میان نسل اول و ...
وضعیت سیاسی، اجتماعی دوران امام سجاد(ع) و بروز ناملایماتی همچون تراژدی عاشورا و ... اعتماد به نفس پیدا کنند و به آنان بر خلاف برداشت عوام، حقیرانه بنگرند (51/7). .... را به عنوان شعار قیام ضد اموی خود انتخاب کنند تا نشان دهند که «پاشنه آشیل» یا «چشم .... و سایر ملاکها تقسیم شد و بنابراین به زودی موجی از دنیاگرایی در میان نسل اول و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها