واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
معصومه ميخواست به نظافتچي مطبي كه در آن كار ميكرد، لطف كند. او بدون خبر دادن به شركت خدماتي كه سعيد در آن كار ميكرد، به خود او زنگ زد تا سعيد بتواند همه دستمزد را براي خودش نگه دارد. اما ناگهان همه چيز برعكس شد. برق طلاهاي معصومه، چشمان سعيد را كه تا چند روز پيش كارگر خوب و خوش اخلاق و كاري بود، گرفت. او خواست طلاهاي دختر را بردارد اما معصومه مقاومت كرد و سعيد براي اينكه سر و صدايي به بيرون درز نكند، او را با روسرياش خفه كرد. از آنجا كه معصومه، منشي مطب دندانپزشكي بود و آن زمان تنها بود، چند ساعتي طول كشيد تا جسدش كشف شود. اما بعد كارآگاهان با مراجعه به شركتي كه معمولا براي مطب، نظافتچي ميفرستاد، توانستند رد سعيد را بگيرند. او در بازپرسيهاي اوليه به قتل اعتراف كرد اما گفت نميخواسته كسي را بكشد. بلكه ميخواسته طلاها و پول معصومه را بردارد. او كارت بانك معصومه را برميدارد و 150 هزار تومان از حسابش برداشت ميكند. سعيد 37ساله، از همسرش جدا شده و داراي سوابقي چون روابط نامشروع، مشاركت در سرقت اتومبيل، سرقت و جعل حواله، صدور چك بلامحل، تحصيل مال از طريق نامشروع، جعل و استفاده از سند مجعول است. تحقيقات كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي درخصوص ساير موارد در اين پرونده كماكان ادامه دارد. فهيمه اسدي/ وكيل بررسي پروندههاي قتل بستگي زيادي به جزئياتش دارد و نميشود بسادگي قضاوت قاضي را پيشبيني كرد اما اگر فرد ميگويد من دختر جوان را با روسري خودش خفه كردهام، پس اقدام به فعل داشته است. او گفته قصد قبلي نداشته، اما عمل خشني كه انجام داده باعث كشته شدن دختر جوان شده است. نتيجه عملش اين است كه جسدي پيدا شده. حال اينكه آيا اين فعل كشنده بوده بستگي به تشخيص پزشكي قانوني دارد. پزشكي قانوني بايد تشخيص بدهد كه مرگ بر اثر چه چيزي اتفاق افتاده كه در اين مورد به احتمال قريب به يقين علت مرگ، خفگي با روسري اعلام خواهد شد. اين نكته را هم بايد اضافه كرد كه معمولا در قتل عمد هم قاتل نميگويد من عمدا كشتم بلكه ادعا ميكند كه تصادفا كشته و قصدش قتل نبوده. كشنده بودن فعل هم خودش جاي بحث دارد. قاضي با بررسي نوع آلت قتاله و توانايي مقتول و شرايط ديگر تشخيص ميدهد كه قتل عمدي بوده يا نه. مثلا اگر مقتول، پيرزن ناتواني باشد، ممكن است قاضي تشخيص دهد كه هل دادن، يك فعل كشنده است و در نتيجه قتل عمد است. يا مثلا اگر قتل با شليك گلوله شكل بگيرد حتي اگر به پا هم بزند، جاي تامل دارد و نميتوان گفت قصد كشتن نداشته. اين پروندهها بسيار پيچيده هستند و بايد ساعتها صرف جمعآوري و بررسي جزئيات كرد، اما در مورد اين پرونده به نظر ميرسد فعل كشنده محرز و قاتل به قصاص محكوم شود. به طور كلي مجازات قتل عمد در قوانين مجازات اسلامي قصاص است. يعني اگر كسي به عمد و از روي قصد و غرض كس ديگري را به قتل برساند، به اعدام با طناب دار محكوم ميشود. از آنجا كه ديه زن و مرد برابر نيست و ديه زن نصف ديه مرد است، چنانچه يك زن توسط يك مرد به قتل برسد، خانواده مقتول بايد نيمي از ديه كامل يك مرد را بپردازند تا قاتل قصاص شود. در غير اين صورت در زندان خواهد ماند تا تكليفش مشخص شود. تا زماني كه خانواده مقتول رضايت بدهند يا ديه پرداخت كنند، فرد منتظر و بلاتكليف خواهد ماند. قانونگذار براي قصاص شرايط خاصي در نظر ميگيرد كه همه چيز بايد برابر باشد. برابري در دين، عقل، جنسيت و مسائل ديگر. در قوانين قتل عمد تنها يك استثنا وجود دارد و آن در صورتي است كه قاتل پدر يا جد پدري مقتول باشد. در اين شرايط قاتل چون ولي دم است، قصاص نميشود. تنها به پرداخت ديه و حبس محكوم ميشود. امانالله قرايي مقدم/ جامعهشناس يك مرد تنهاي 37 ساله، داراي سوءسابقه كيفري، ساكن يك مسافرخانه در حاشيه تهران، با شرايط مالي بسيار بد. همه اين عوامل در ايجاد زمينه بزهكاري موثر است. اين مرد تنهاست و از جامعه بريده است. هيچ كس را ندارد، نه همسري و نه فرزندي. همسرش به خاطر كارهاي خلافش از او جدا شده. پيشينه كيفري دارد و قبلا مرتكب جرايم متعدد شده. درآمد چنداني ندارد و در حاشيه شهر زندگي ميكند. جامعهشناسان همواره از اين سخن گفتهاند كه در حاشيه شهرهاي بزرگ، به دليل اينكه ترس از شناخته شدن وجود ندارد و سرشار از خردهفرهنگهاي مختلف است، وقوع جرم بيشتر است. در شهرهاي مهاجرپذير و در حاشيه شهرها، در مسافرخانهها، اطراف پايانهها و ايستگاههاي راهآهن هميشه وقوع جرم بيشتر است. دليلش چيزي نيست جز وجود همين خردهفرهنگها و نبود ترس از شناخته شدن. كسي كه در شهرش همه او را ميشناختهاند، حالا به محيطي آمده كه كسي او را نميشناسد. خودكنترلياش پايين ميآيد. ديگر جلوي خودش را نميگيرد، چون از آبروي خود نميترسد. معمولا اين گونه افراد، تحصيلات كمي هم دارند، اما اين آقا مدرك كارشناسي داشته كه به خاطر تقلبي كه مرتكب شده، شغل خود را از دست داده است. در چنين فردي خودكنترلي و ارزشهاي فرهنگي هم ضعيف ميشود. او خودش نتوانسته كنترل رفتار خود را به دست بگيرد. خودش گفته كه با ديدن طلاهاي زن جوان وسوسه شده. از سوي ديگر، نبايد نبود شغلي ثابت و درآمدي مكفي را ناديده گرفت. اين فرد در عين اينكه خود را بريده از دنيا ميبيند، نياز مالي شديدي هم دارد. در نهايت 150 هزار تومان از حساب برداشت كرده، يعني به خاطر 150 هزار تومان و چند تكه طلا آدم كشته است. سوال ميشود كه چطور ممكن است كسي به خاطر مبلغي اندك دست به آدمكشي بزند؟ پاسخ استيصال است. زماني كه فرد دست به كار خلافي ميزند، زماني كه مستاصل است و نميداند چه كار بايد بكند، ديگر عقلش درست كار نميكند و به عواقب كار خود نميانديشد. فكرش در لحظه اسير ميشود، با خود ميگويد با برداشتن اين پول بخشي از مشكلاتم را حل ميكنم. درماندگي، بي كسي و بريدن از زندگي باعث شده كه اين فرد بدون اينكه از قبل نقشهاي كشيده باشد، قاتل بشود و زندگياش تباه شود. حسين شاملو/ قاضي دادگستري يكي از مواردي كه موجب وقوع قتل ميشود، انگيزه سرقت است. در چنين مواردي، صاحب كار بدون اينكه چارچوب و ضوابطي را در نظر بگيرد، از افرادي كه شناختي از آنها ندارد، درخواست ميكند براي كار به منزل يا محل كار او بروند. آيا پيشينه اين افراد مشخص است؟ مشخص است از كجا آمدهاند، اهل كجا هستند و در گذشته چه كارهايي كردهاند؟ اين افراد بدون اينكه در مورد قابل اعتماد بودن اشخاص كنجكاو شوند، گول ظاهر و رفتار مودبانه آنها را ميخورند. بسياري از اين افراد كه در نهايت مرتكب قتل شدهاند، قصد قبلي نداشتهاند. آنها وارد خانهاي ميشوند و ميبينند كه يك زوج مسن يا زني تنها در خانه است، پول و طلا وسوسهشان ميكند و مرتكب قتل ميشوند. پروندههاي بسياري داريم كه قتل به اين كيفيت واقع شده و تنها با دقت بيشتر ميشد جلوي وقوع اين اتفاقات را گرفت. بايد به افرادي كه نياز به كارگر و نظافتچي دارند، توصيه كنيم كه از افراد شناس استفاده كنند. كسي را به خانه خود راه دهند كه چند نفر او را تاييد كرده باشند، يا از شركتهايي درخواست كارگر كنند كه شركتهاي خوشنامي هستند و چندين نفر اين شركتها را تاييد كرده باشند. به تناسب سن و سال خود و جنسيت خود كارگر بخواهند. هيچ وقت يك خانم تنها يك كارگر مرد نخواهد. همچنين كار متناسب با تواناييهاي روحي و جسمي از كارگر بخواهند. سعي كنند زماني كه كارگر در خانه يا محل كار خود ميآورند، تنها نباشند يا دستكم افرادي را در جريان كار قرار دهند. اما در مورد شركتهاي خدماتي نياز به بررسي بيشتري هست. چرا كه تنها داشتن پروانه ثبت براي اين شركتها كافي نيست. اين شركتها زير نظر ارگان خاصي نيستند و درجهبندي نشدهاند. در حالي كه اين شركتها بايد تحت نظارت دقيق قرار بگيرند و موظف شوند كساني را كه استخدام ميكنند، مورد معاينه و درمانهاي پزشكي و روانپزشكي قرار دهند. به افرادي كار دهند كه داراي پيشينه كيفري نباشند. متاسفانه بيشتر اين شركتها به هر كسي كار ميدهند تا صرفا سود بيشتري عايدشان شود و پيشينه و وضعيت كارگران برايشان مهم نيست. براي اين شركتها بايد آييننامه خاصي تدوين شود كه شركتها را ملزم به رعايت ضوابط كند؛ به گونهاي كه در صورت پيش آمدن مشكل، اين شركتها پاسخگو باشند. سارا لقايي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 443]