واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هنر و دین از نگاه علامه جعفرى
تعریف كامل هنر (حدّ تامّ) مانند تعریف دیگر حقایق مخصوصا حقایق اسرارآمیز درون آدمى ـ مثل مغز و روح ـ یا محال است یا حدّاقل بسیار دشوار، لذا در این جا به توصیف هنر قناعت مىكنم. هنر را متشكّل از سه قطب یا مرحله باید در نظر بگیریم: قطب یكم
ـ احساس خاصّى است كه معلول نبوغ یا اشتیاق خاصّ است. هنر با نظر به این قطب یكى از حقایق درون آدمى است و از مقوله خیال و اعتبارات و توهّمات نیست. مانند نبوغ و اكتشافات و اشتیاق به آنها. و از جهت ارزش با قطع نظر از ارزش ذاتى خود این حقیقت، استعداد برخوردارى در ارزشهاى فعلى را دارا مىباشد. قطب دوم ـ كارگاه مغز و روان (و با یك نظر هویّت نفس آدمى) است كه هنگامى كه احساس و فعّالیت هنرى مانند چشمه سار زلال به جریان افتاد از مختصّات كارگاه مغز و روان به همراه كیفیّت پذیرفته و با مختصّات هویّت نفس آدمى توجیه گشته و آماده بروز در صفحه جامعه مىگردد. سرنوشت موضوع هنرى از نظر مختصّات و كیفیّت و ارزشها در این قطب تثبیت مىگردد. مانند چشمه سارى زلال كه از منبعى پاكء به جریان مىافتد و در مسیر خود پیش از آنكه به پاى درختان و گلها و زراعتها برسد، یا با موّادى مخلوط مىگردد كه براى ریشههاى درختان وگلها و زراعت آسیب مىرساند و یا بر عكس با موادّى در مىآمیزد كه موجب تقویت آن ریشهها مىگردد. از همین جاست كه باید ریشه اصلى ارزش و ضدّ ارزش بودن انواع هنر را جست و جو كرد. یعنى باید دید آب حیات بخش احساس هنرى از كدامین مغز حركت مىكند و با كدامین هویّت نفس آدمى توجیه مىشود. هنرهاى مبتذلى كه متأسفانه به عنوان هنر و به نام فرهنگ با ارزشهاى اصیل «حیات معقول» انسانها به مبارزه و تخریب بر مىخیزد، از نوع اول است. یعنى احساس نبوغ به كار رفته در قطب دوم (مسیر فعّالیت و حركت) آلوده به كثافتها و موادّ مضرّ مىگردد.
و هنرهاى اصیل و سازنده بشرى كه نیز مىتوان آنها را از بهترین عوامل «حیات معقول» انسانها معرّفى نمود، در همین قطب، (كارگاه مغز و روان و هویّت نفس آدمى) به فعلیّت مىرسند. قطب سوم عبارت است از وجود عینى هنر در جهان خارجى: در این قطب یا در این مرحله است كه هنر با مردم جامعه ارتباط برقرار مىكند. اگر هدف از به وجود آوردن یك اثر هنرى، جریان دادن آن احساس والاى سازنده از قطب (یا مرحله دوم) و وارد كردن نتیجه آن احساس به قطب سوم (یامرحله سوم) برداشتن گامى مثبت در تقلیل دردها و ناگوارىهاى مردم و اصلاح و تنظیم و شكوفا ساختن زندگى آنان در «حیات معقول» (حیات طیّبه، حیات قابل استناد به خدا: و محیاى و مماتى للّه رّب العالمین) باشد، نه تنها چنین هنرى دینى و اسلامى است، بلكه از یك مطلوبیت والایى برخوردار است كه در صورت جدّى بودن مطلوبیت آن، یكى از واجبات محسوب مىشود. این است قانون كلّى هنر از دیدگاه دین، البته براى تعیین مصادیق شایسته و ناشایسته هنر، مباحثى فراوان وجود دارد كه در رسالهها و كتب مربوطه مطرح مىگردد. و اگر هدفگیرى هنر، تنها ارائه نبوغ هنرى و نمایش احساس عالى كه آن را به وجود آورده است، بوده باشد، در این صورت چنانچه آسیب و اخلالى به اخلاق مردم وارد نسازد و مردم را از بهرهبردارى از دین محروم ننماید، بدون اشكال خواهد بود، مگر تنها از آن جهت كه هنرمند به جهت عشق به خودخواهى، دست به كار شدهاست و مانند چراغ نفتى، خود را در آتش زده و در صورت جالب بودن آن اثر پیرامون خود را موقّتا روشن ساخته است. تقسیمى كه درباره «حقوق» وجود دارد (حقوق پیشرو و حقوق پیرو) در هنر نیز جریان دارد، یعنىهنر نیز بر دو قسم است: هنر پیرو و هنر پیشرو. ارزش هنر پیشرو در این است كه نوابغ هنرى با مغز و روان و روح پاك نبوغ خود را در بهرهبردارى از اصول عالى انسانى فعّال ساخته، و بدون توجّه به تمایلات بى اساس مردم، آنان را به كشف یك زندگى سالم روبه جاذبیت كمال اعلا و بهرهبردارى از آن توجیه مىنماید. منابع مقاله:مجله،هنر دینی،شماره 10 تنظیم برای تبیان:امید واضحی آشتیانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9531]