واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اخلاق از منظر علامه جعفری و راسل
گزیده ای از كتاب «توضیح و بررسی مصاحبه راسل – وایت» اعتقاد و التزام به اصول اخلاقی جزء اولین التزامات بشری بوده كه در ادوار مختلف زمانی تكامل یافته است و هر دینی به فراخور زمان نزولش به بعضی از این اصول اشاره نموده است. تا مرحله ای كه خاتم انبیاء، محمد مصطفی(ص) هدف از بعثت خویش را كامل كردن اخلاق بیان مینمایند «انی بعثت لاتمم مكارم الاخلاق». اصول اخلاقی كه از وحی و عقل نشأت گرفته از استحكام و استدلال بیشتری برخوردار میباشد به همین جهت آثار التزام به این اصول محسوستر و همگانیتر میباشد و یكی از ثمرات آن مصون ماندن اجتماع از آسیبهاست زیرا عدم تجاوز افراد به یكدیگر پایه تمامی قوانین است، درچنین اجتماعی جرم كاهش مییابد و فضائل اخلاقی به طور گسترده فزونی مییابد و افراد هم مقید به محكمه وجدان و درون بوده و هم مقید به كیفر بیرونی و اجتماع میباشند. اینها ثمره تقید به اوامر و نواهی اخلاقی برخاسته از وحی میباشد ولی در جوامع غیر دینی اصول اخلاقی وجود دارد كه هیچ پایه و اساس علمی ندارد و از آن به نام اخلاق تابو نام برده میشود كه دارای شرایطی غیر از شرایط مذكور میباشد. در مصاحبه آقای وایت با آقای راسل (فیلسوف انگلیسی)، به این نوع اخلاق اشاره شده است و علامه محمد تقی جعفری«ره» نیز این نوع اخلاق را به نقد كشیده اند. این نوشتار به بیان نظرات آقای راسل در رابطه با اخلاق و نقد علامه جعفری«ره» پرداخته است. اخلاق تابووایت:منظور از اخلاق تابو چیست؟ راسل: نوعی از قواعد مطلق اخلاقی، است بدون اینكه دلیلی برای آن اقامه شود. خصوصاً در محرمات كه نباید آنها را انجام داد. البته گاهی برای بعضی از موارد دلایلی اقامه میشود. نقد علامه جعفری«ره»: در هر دورانی اقوام و ملل مختلفی بوده اند كه به آداب ورسومی كه گاهی عاری از دلیل بوده است، اعتقاد داشتهاند. البته بین منهیات تابو و منهیات مذهبی فرق است. منهیات تابو به هیچ اصل و دلیلی متكی نیست، اما منهیات مذهبی اعم از معاملات، حقوق اجتماعی، عبادات و سیاسات واجد علل و مصالحی است، در غیر عبادات روشن و قابل فهم همگانی میباشد، مثلاً در باب معاملات، منهیاتی از این قبیل وجود دارد: هرگز طرف خود را در معامله مغبون مساز، جنس معیوب را بدون اعلام مفروش و یا رباخواری ممنوع است. در باب حقوق اجتماعی به منهیاتی از این قبیل اشاره میشود: مپسند بر دیگران آنچه را كه كه برای خود نمیپسندی؛ سودجویی شخصی و مسامحه در تعلیم و تربیت دیگران، ممنوع میباشد. اما در باب سیاست، با منهیاتی مواجه هستیم، از قبیل: زمامداران در رهبری اجتماع، منافع شخصی خود را بر اجتماع، مقدم ندارند، در اجرای قوانین تفاوتی میان طبقات جامعه نگذارند و در تشخیص وسایل ترقی اجتماع مسامحه نورزند. وایت:مقررات اخلاق تابو چیست؟ راسل:این مسأله بستگی به درجه تمدن دارد. اخلاق تابو از خصوصیات روحی بدوی ناشی میشود، از اخلاق تابو میتوان به دو مصداق اشاره نمود: اول، اگر كسی از ظرف رئیسی غذا بخورد، این امر منجر به مرگ انسان میشود، دوم، قوم داهوم بر این باور بودند كه پادشاه نمیبایست چشم خود را برای مدتی در جهت معینی بدوزد، زیرا اگر او چنین كاری انجام دهد، از ناحیه قلمرو حكومتش طوفان بر میخیزد، بدین جهت قانونی وجود داشت كه پادشاه داهوم مجبور بود همیشه دیدگان خود را به اطراف بگرداند.
وایت: اینها انواعی از اخلاق تابو بودند، كه در جوامع اولیه مشاهده میشد، اما درباره اجتماعات كنونی نظر شما چیست؟ راسل:روش اخلاقی ما نیز تابو است. انواعی از «تابو» ها، حتی در امور خیلی با عظمت وجود دارد. یكی از مواردی كه به طور مطلق گناه شمرده میشود و من هرگز مرتكب آن نشده ام این است كه «چشم طمع به گاو (وسایل) همسایه ات ندوزی». نقد علامه جعفری «ره»:البته موهومات و خرافات در گذشته و حال فراوان دیده میشود، اما جواب آقای راسل از چند جهت باید بررسی شود. اولاً: باید معلوم شود منظور از كلمه «معصیت» در این مورد چیست؟ آیا به هر كاری كه مخالف قوانین اخلاقی باشد، معصیت اطلاق میشود و یا كاری كه مخالف قوانین مذهبی باشد؟ اسلام مجرد نیت انجام كار خلاف را معصیت نمیشمارد، بلكه در اسلام، مرتكب شدن كار خلاف به عنوان معصیت شمرده میشود. اگرچه از حیث روانی، نیت سوء، قسمتی از انحراف میباشد. یعنی كسی كه چشم طمع به وسایل همسایه میدوزد یا حسدی میورزد و به آن حسد جنبه عملی نمیدهد، چنین شخصی اعتدال روحی ندارد ولی هنوز انسانی معصیتكار نیست، لذا از جنبه حقوقی و مذهبی چنین شخصی مسئول نمیباشد، زیرا اسلام قصاص قبل از جنایت را منتفی میداند. ثانیاً: به جهت اینكه معلوم شود اخلاق تابو با اخلاق مذهبی، هم سنخ نیست بعضی از مصادیق اخلاق اسلام را متذكر میشویم. - «انما الاعمال بالنیات» تمام كردار انسانی از جهت ارزش، تابع نیت و هدفی است كه عمل به اتكاء آن انجام میشود. - «لایكون المؤمن مؤمناً حتی یرضی لاخیه ما یرضی لنفسه» انسان مؤمن دارای ایمان واقعی نمیباشد، مگر اینكه بپسندد برای دیگران آنچه را كه برخود میپسندد. - «كفی بالتجارب تأدیبا و تقلب الایام عظه» برای انسان، كافی است كه از تجربه ها متنبه شود و از تحولات روزگار پند بگیرد.- «من غلب عقله هواه افتضح» كسی كه هوی و هوسش بر عقلش پیروز شود، رسوا میگردد. - «صدر العاقل صندوق سرّه و البشاشه حبابه الموده و الاحتمال قبر العیوب و من رضی عن نفسه كثر الساخط علیه» سینه انسان خردمند محل رازهای اوست، خوشرویی مثل ریسمانی است كه دوستی را جلب میكند، احتمال دادن نسبت به دیگران، محل دفن عیوب انسان است و كسی كه از خودراضی باشد ناراضی از او زیاد میشود. - «خالصوا الناس مخالطه ان مِتّم معها بكوا علیكم و ان عشتم حنوا الیكم» با مردم آنچنان دوستی كنید كه اگر بمیرید در فراق شما بگریند و اگر زنده باشید به شما رغبت كنند.- « اعجز الناس من عجز عن اكتساب الأخوان و اعجز منه من ضیّع من ظفر بره منهم» ناتوان ترین مردم كسی است كه از پیدا كردن دوست ناتوان باشد و ناتوان تر از او كسی است كه دوستی را پیدا كند، بعد او را ضایع كرده و از دست بدهد.- «فوت الحاجة اهون من طلبها الی غیر اهلها» برطرف نشدن احتیاج، بهتر از پیشنهاد آن به غیر اهل است. جملات فوق و امثال آن از فضائل عالیه اخلاق اسلامی میباشد كه بین موارد ذكر شده و اخلاق تابو هیچ سنخیتی وجود ندارد. زیرا برای موارد فوق دلایل منطقی وعلمی موجود است پس نمیتوان نتیجه گرفت كه اخلاق مذهبی، همان اخلاق تابو است. وایت:راجع به قوانینی كه جنبه واقعی تری دارد چه میگویید، آیا نمونه هایی از اخلاق تابو را میتوانید در آنها نشان بدهید؟ راسل:البته مواردی از اخلاق تابو وجود دارد كه كاملاً با اخلاق، سازش دارد. مثلاً: ترك كردن دزدی و قتل نفس؛ این دستورات با دلیل همراه هستند، اما نتایجی به بار میآورند كه نباید داشته باشند، مثلاً: در مورد قتل نفس به نظر میرسد كه این دستور حتی مانع كشتن كسی میشود كه از زندگی قطع امید كرده و در رنج فراوانی به سر میبرد و در حالیكه من فكر نمیكنم یك فرد عاقل با آن موافقت داشته باشد. نقد علامه جعفری «ره»: اولاً: شاید آقای راسل منشاء دو قانون فوق را تابو بداند، اما هر دو قانون در زمان حاضر از جنبه حقوقی، الزامی عمومی دارند. ثانیاً: قانون منع دزدی، در صورت ضرر رسیدن به فرد، واجب نیست، رعایت شود. مثلاً در مذهب اسلام، آمده اگر انسان مضطر باشد میتواند به اندازه رفع اضطرار خود، از مال دیگری بردارد و بعد ضمان آن را پرداخت نماید. اما قانون قتل نفس، در موقعی كه یأس از زندگی وجود دارد، شامل اخلاق تابو نمیگردد، زیرا این حقیقت در نزد تمام اقوام و ملل انسانی مسلم است كه با اهمیت ترین پدیده جهان هستی، زندگی است. حال اگر از منظر خداشناسان به این مسئله نگاه كنیم، قتل نفس به كلی ممنوع است؛ زیرا به اعتقاد آنان خداوند، مالك زندگی و مرگ انسان است و تحمل شكنجه و ناراحتی برای جبران نقص های گذشته و تكامل بیشتر روح، یك امر منطقی میباشد. اما از نظر زندگی و شؤون طبیعی جوامع بشری میتوان دلایلی برای ممنوعیت این عمل ارائه نمود. الف) تشخیص بیماریی كه منجر به فوت انسان شود، فوق العاده دشوار است؛ زیرا مكرراً دیده و شنیده ایم كه پزشكان معالج یك بیمار به طور قطع از زندگی فردی ناامید شده و معالجه را قطع نمودهاند و با این وجود، بیماری بهبود یافته است. ب) پیشرفت های روزافزونی كه در علم طب به وجود آمده، احتمال معالجه هرگونه بیماری غیر قابل علاج را میسر مینماید. ج) اگر عده ای از انسانها به طور صددرصد زندگی آنها خاتمه یافته باشد. و تنها بهره آنها از زندگی شكنجه و آزار باشد، این سؤال پیش میآید كه آیا این مسئله میتواند، مجوز قتل نفس این اشخاص گردد؟ قاعدتاً جواب منفی است، زیرا این تجویز باعث میشود كه هر كسی به مجرد رو به رو شدن با ناملایمات سنگین اقدام به خودكشی نماید، در این حال دیگر مردم قبول نمیكنند كه پزشك متخصص باید تجویز مرگ را بكند. بلكه خود راساً اقدام به این عمل میكنند، با این وجود، دیگر چه قدرتی میتواند مانع از خودكشیِ بیماری شود كه با شكنجه روبرو است. این مطلب با نظر به اعتقاد آقای راسل در مورد طبیعت بشری و با توجه به اینكه وی بر این باور میباشد كه در وجود آدمی زوایایی از جنون و عدم اعتدال وجود دارد، لذا چطور میتواند حق زندگی و مرگ را به دست چنین انسانی بدهد. تهیه و تنظیم: زهرا شوشتری پیوند به:او به حق جعفری بود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1004]