تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812576816




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اگر که آقا بیاد....


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اگر که آقا بیاد....
گل
توی حیاط خانهدنبال توپ می دومسالم وپر انرژیبالا پایین می پرمحس می کنم سایه اییه مرد پیر و مفلوکایستاده است پشت در با حرکات مشکوکیعنی کیه که اون جاتکیه به این در دادهسایه اش را می بینم که بی حرکت ایستاده
سایه
سایه یک لحظه خم شدبا دست های مردونهیک کاغذی روسر داداز زیر در تو خونهبعدش شبیه تیریکه از چله رها شهچنان دوید که گفتمنزدیک کله پا شهبا دست وپای لرزان دنبال او دویدمبا این که خوب دویدمبه گردش نرسیدمفقط اینو دونستم نه پیر بود و نه مفلوکاتفاقا جوان بودبا سر و وضع مشکوک
شلوار
شلوار او سیاه بودپیراهنش هم آبی صدای پاش تو کوچهپیچیده بود حسابیدست از دوپا دراز تربرگشتم سوی خونهیادم آمد یه کاغذانداخته توی خونهپدر گرفت کاغذ روبا عجله زد دستم منم رفتم کناردست پدر نشستمپدر نامه رو می خواندبا حالتی شاد شادتا خواندنش تمام شدیک صلوات فرستاد
اشک
بعدش دو تا قطر اشک سر خورد به روی گونه ششبیه بچه ها شد اون صورتش مردونه شگفتم پدر چی خوندیکه احساساتی شدی مگر چی توش نوشتهکه قر و قاطی شدییک کاغذ معمولیحال تورا عوض کردبگو چی توش نوشتهکه اشک ات را در آورد؟پدر آمد جلو تر یواشکی گفت تو گوشمیک کمی طاقت بیارای پسر باهوش اماین نامه معمولی نیستاعلامیه است از آقانمی دونی چقدر هستآقا خوب و با صفا
امام خمینی
اگر که آقا بیادایران گلستان می شهکشور مخربه موندوباره ایران می شهآقا زده تا حالا به شاه هزارتا ضربهبدش می آد از بدیدشمن شرق و غربهاگر که آقا بیادهمه چی ارزون می شهکم می شه غصه هامونشادی فراوون می شهحکومت اسلامیدیگه نداره فسادجوون های مملکتدور می شن از اعتیادبا حالت تعجبپرسیدم آقا کیه پدر جونم خب بگواسم این آقا چیهپدر به آرامی گفت این سید حسینی یه مرجع که اسمشهست آقای خمینیپرسیدم: آقا کجاستپس چرا زود نمی آدما دوست داریم که بیادشاید خودش نمی خواد
امام خمینی
پدر با لبخندی گفت که آقا از فرانسهبا اطلاعیه هاشبا ما ها در تماسهشاه اجازه نمی دهآقا بیاد به ایراندوست نداره که یک شیرپا بذاره به میدانآقا با یک اشارهمی تونه کاری کنهکه هوای دلها روشاد و بهاری کنهرهبری که ندارهاز شاه مملکت باکمی تونه خیلی راحت در گیر بشه با ساواکآقا می گه نمی خواینیه شاه آمریکاییبندازه بین مردمبا دینشون جداییآقا می گه که این شاهدلسوز مملکت نیستسفره ی شاهانه اشبا هیشکی مشترک نیست
فقیر
یه عده نون ندارناون آقا سیر سیرهاز مردم بیچاره هم مالیات می گیرهآقا می گه نمی خوایمسلطنت طاغوتیماهم می گیم زنده بادحکومت یاقوتیپاشو بخواب که فرداباهم بریم خیابونباید که زورمون روبدیم به این شاه نشونآقا جاتون خالی اون روز تو راهپیماییداد می زدیم که گم شوای شاه آمریکاییهمه با هم می گفتیمنه شاه می خوایم نه شاپوریه وقت دیدم که هستماز همه آشنا هام دوریکهو دیدم گم شدم تو خیابون ژاله نه مادرو پدرهستنه عمه و خاله هستبا صدای گلوله ما متفرق شدیمدویدیم و شاهدرشد شقایق شدیمبابام رو پیدا کردمالبته نه ایستادههمه چی رو فهمیدمبا یک نگاه سادهحوالی ساعتچهارو نیم بود یا پنجفرزند شاهد شدمشاهد اولین رنج
گل
بابای من اولینشهید انقلاب شدتمام آرزو هاشیکدفعه مستجاب شدوقتی که داشت شربتشهادت رو می نوشیدعکس آقا رو گذاشترو قلبش و پر کشیدبرای اولین باروقتی آقا رو دیدم حرف های خیلی خوبیاز زبونش شنیدمبه آقای خمینیگفتم شما امامی من که بابا ندارمالان شما بابامیامام منو بغل کردگفتش آره باباتمزمان سختی و رنجهمدل و هم صداتم
امام خمینی
چه می دونستم بایددوباره در پدر شمامام که می ره – بایددوباره بی پدر شماز اون روزی که بابامتوژاله لاله شدهخیابونای ذهنمپر چوله چاله شدهاز صبح تا شب تو ذهنم
یا اباصالح
آقاآقا می کنمیا ابا صالح می گماو را صدا می کنماگر که آقا بیاددنیا گلستون می شهغصه هامون کم می شهشادی فراوون می شه......اگر که.... رودابه حمزه ایتنظیم: خرازی **********************************مطالب مرتبطپروازبه سوی من بیا! خورشید شاه (19) من بهار هستم (2) مثل تاج خورشید مثل خُمره! عطر امن یجیب





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن