واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سخنی از ملکوت دل با دل های ملکوتی
آخرین سفارش در واپسین لخظات زندگی یک بزرگمردسخنان آیت الله العظمی شهید صدر در آخرین درس «خداوند در یک دل دو ولایت را نمی پذیرد و دو عشق هم عرض را بر نمی تابد: یا دوستی خدا، یا دوستی دنیا، عشق به خدا و عشق به دنیا، با هم جمع نمی شوند. بیاییم قلب هایمان را محک زنیم که آیا مرکز دوستی دنیا یا دوستی با خدا است؛ اگر دوستی خدا در دلمان جای گرفته است، ژرفایش بخشیم و استوارش سازیم و اگر دوستی دنیا در آن لانه کرده است، بکوشیم خود را از این درد بدخیم و بیماری مهلک و تباه گر نجات دهیم.هر مهری که بر مرکز دل نشیند، به یکی از اشکال زیر است:دوستی معمولی که محور و پایه ای برای مهرها دلبستگی به خواسته ها و آرزوهای انسان قرار می گیرد، به گونه ای که اگر برای برآوردن نیازی رویکرد دیگری پیدا کند، به سرعت به اصل خویش باز می گردد؛ این دوستی، اساس دل را تشکیل می دهد و مرکز فکر دلبستگی ها و احساسات را مشغول کرده است. گاهی، به طور موقت به گفته ای، کاری، خوراکی یا آشامیدنی دل می بندد، ولی همان مهر نخستین، محور قلب است.دوستی آن است که تمام وجود و درون انسان را در بر گیرد و هیچ چیزی او را از دوستش باز ندارد؛ به هر جا که نگردد، محبوب او، قبله و کعبه اوست.مگر همه این چند روزه دنیا چیست که گرفتار آن شویم و از مقام رضوان من الله اکبر محرم مانیم؟! نعمت هایی را که هیچ گوشی نشنید، هیچ چشمی ندید در خیال بشر نمی گنجد، رها کنیم به دنیایی که خیالی بیش نیست، بچسبیم؟! همه دنیا، وهم است.این دو گونه دوستی، هم نسبت به خدا پدید آید و هم نسبت به دنیا. در مهر به خدا، که مایه شرف انسان است، هر دو درجه محبت یافت می گردند. در جه نخست، در جان مؤمنان شایسته و پاکی دیده می شود که جانشان را از آلودگی های دنیا پیراسته اند. ایشان از مهر حق، مرکزی برای همه آرزوها و احساسات در دل پدید آورده اند، هر چند گاهی به خوردن غذا می پردازند، به بهره ای از بهره های مباح روی می آورند، دوستی را دیدار می کنند، به تفریح می پردازند و... ولی با برطرف شدن گرفتاری، به مهری که محور دل است، باز می گردند، زیرا مرکز دلبستگی آنان یکی است.دوستی درجه دو (عشق) را می توان در دل و جان پیام آوران، اولیای الهی و امامان (علیهم السلام) یافت.همین دو گونه دوستی نسبت به دنیا نیز وجود دارد؛ همان دنیایی که به فرموده پیامبر اکرم(ص)، سرآمد خطاها و اشتباه هاست: درجه نخست دنیاطلبی آن است که دوستی دنیا، مرکز و خاستگاه سلوک و تصرفات انسان گردد، گویی محور تلاش و کوشش او، خواسته های شخصی اش می باشد؛ هر جا سود شخصی او را بکشاند، می رود. دنیا، قاعده و پایه زندگی او می شود. گاهی، مشغولیت های پاک و معنوی، روی او را از دنیا بر می گرداند، به نماز مشغول می گردد و روزه می گیرد، ولی با شتاب به دنیا، که مرجع اساسی قلب اوست، روی می آورد. هنوز از قلمرو سلطه شیطان خارج نشده است، به قلمرو او باز می گردد.این دنیاطلبی آغازین است که بیماری بدخیمی به شمار می رود.گونه هلاکت زای دنیاپرستی جایی است که عشق به دنیا او را کور کرده و همه شبکه های دید او را در برگرفته است.نگویید همین اندک از دنیا را بر می گیرم، سپس از او روی بر می گردانم و این مقدار از مقام و منصب را به دست می آورم، سپس به سوی خدا می روم؛ چنین اندیشه ای عبث است، زیرا هر اندازه از ما ل و مقام دنیا برگیرید، عطش شما بیش تر خواهد شد و عشق شما بیش تر خواهد شد و عشق شما به آن افزن می گردد. دنیا بسان آب شور دریاست. دنیا، سرآمد همه گناهان می باشد. دنیاطلبی، سرآمد همه گناهان است، زیرا نماز را بی روح می کند، روزه را بی معنا و معنویت می سازد و همه عبادات را از یاد خدا تهی می گرداند. هنگامی که مهر به دنیا همه قلب را فرا گرفت، جایی برای چشیدن لذت عبادات باقی نمی ماند.درجه نخست دنیاطلبی آن است که دوستی دنیا، مرکز و خاستگاه سلوک و تصرفات انسان گردد، گویی محور تلاش و کوشش او، خواسته های شخصی اش می باشدامام علی علیه السلام برای خدا کار می کردند و فانی در اراده حق بودند. اگر ایشان دنیا را طلب می کردند و حکومت را برای دنیا می خواستند، بدبختن ترین و سیه روزترین مردم بودند؛ چه ایشان در کودکی از خونشان در راه خدا گذشته و بارها تا دروازه شهادت پیش رفته و در دوران غربت اسلام و تنهایی رسول خدا صلی الله علیه وآله، از آن حضرت و رسالت الهی شان دفاع کرده و در این مهم، لحظه ای تردید به خود راه نداده بودند. نه برای مرگ حسابی باز کرده بودند و نه دنیا نزدشان ارزشی داشت. امیرمؤمنان علیه السلام فارغ از مرگ و زندگی بودند [بلکه فوق مرگ و زندگی بودند.] در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وآله، سرباخته ترین [یاور پیامبر صلی الله علیه وآله] به شمار می رفتند و پس از رحلت آن عزیز نیز تسلیم محض بودند. در راه خدا از همه بیشتر می کوشیدند و بیشترین رنج و تلخی ها را در راه اسلام چشیدند.همین آخرین سخن آن حضرت (فزت و رب الکعبه) گواه است و شهادتشان گواه این که آن حضرت به این دنیا دل نبستند و در همه حال برای خدا کار کردند.مگر همه این چند روزه دنیا چیست که گرفتار آن شویم و از مقام رضوان من الله اکبر محرم مانیم؟! نعمت هایی را که هیچ گوشی نشنید، هیچ چشمی ندید در خیال بشر نمی گنجد، رها کنیم به دنیایی که خیالی بیش نیست، بچسبیم؟! همه دنیا، وهم است.امامان معصوم (علیهم السلام) برای وانهادن دنیا و چیره شدن بر دنیاپرستی، دستورالعمل هایی داده اند؛ یاد مرگ در همه حال، کاراترین دارو و درمان دنیاپرستی است.هنگامی یاد مرگ دوستی دنیا را از دل می برد که خود را در همه حال بر پرتگاه مرگ ببینیم و مرگ همیشه فرادیدمان باشد. باید این دستورالعمل امامان (علیهم السلام) را آویزه گوش کنیم و همیشه مرگ را به یاد داشته باشیم تا حرص به زندگی در دنیا در ما بشکند و هوس ها بسوزند.از خدا می خواهیم دل های ما را پاک سازد، قلب های ما را به نور ایمان جلا دهد، همت ما را خداجویی و خداطلبی کند، دل ما را از مهر، محبت، ترس و باور به او پر نماید و ما را در عمل به کتابش توفیق دهد».تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]