واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نتیجه کنکور اعلام شده و وقتش رسیده که فرزند دلبندتان از شما جدا شود و برای ادامه تحصیلات به شهر دیگر برود. شما چه احساسی دارید؟ توصیه میکنیم گفتگوی ما را دراینباره بخوانید. گفتگو با منصور بهرامی، روانشناس بالینی نتیجه کنکور اعلام شده و وقتش رسیده که فرزند دلبندتان از شما جدا شود و برای ادامه تحصیلات در مقاطع بالاتر به شهر و دیاری دیگر برود. شما چه احساسی دارید؟ افسردهاید؟ مضطربید؟ یا شاید ما اشتباه میکنیم و شما با روی باز با این موضوع رو به رو میشوید و خود را با شرایط جدید، وفق میدهید؟ به هر حال توصیه میکنیم گفتگوی ما را با منصور بهرامی، روانشناس بالینی دراینباره بخوانید. سلامت: شما خودتان در جوانی کجا تحصیل کردهاید؟ آیا دوری از خانه و خانواده را تجربه کردهاید؟چه حسی داشتید؟ من دور از خانه تحصیل کردم. خیلی خوشحال بودم چون به من خیلی خوش گذشت. ضمن اینکه وابستگی عاطفی به خانواده نداشتم و آنها نیز به همین صورت و از نظر علمی نیز همین درست است چون وابستگی زیاد عاطفی، بیمارگونه است و البته بستگی به پختگی فرد دارد و خانواده من این اطمینان را به من داشت و نگران آسیبهای روانی و اجتماعی من نبودند. سلامت: اصولا خوب است دوران دانشجویی را در شهری به جز شهر بومیو محل اقامت گذراند یا نه ؟ ببینید این موضوع دو بعد دارد. از طرفی، بودن در شهر محل اقامت والدین مزایایی دارد. از جمله اینکه دانشجویان در رفاه بیشتری هستند و طبیعتا تمرکز بیشتری بر درس و زندگی خود دارند. مزیت دیگر این است که از سوی خانواده، حمایت عاطفی بیشتری میشوند و در نتیجه کمتر در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی قرار میگیرند. شما تصور کنید، غذایتان آماده است و همیشه کسی وجود دارد که لباسهای شما را تمیز و مرتب کند و او همان مادر عزیزتان است. این موضوع موجب میشود وقت کمتری از دانشجو گرفته شود و بیشتر به درس خواندن و تحقیق بپردازد. سلامت: آیا این موضوع موجب نمیشود دانشجو زیادی در رفاه باشد؟ پس کی باید مهارتهای زندگی را بیاموزد؟ از طرفی در کشورهای اروپایی و امریکا مگر دانشجویان هم زمان با تحصیلشان کار نمیکنند؟ آیا از نظر علمیاز ما عقبترند؟ این سوال شما دقیقا برمیگردد به بعد دیگر قضیه که همان استفاده از فرصتهاست. یعنی اگر دانشجویی در شهر دیگری غیر از شهر محل اقامت خود در رشته مورد علاقهاش در دانشگاه قبول شد، باید از فرصت بهدست آمده در جهت کسب مهارتهای زندگی استفاده کند. الان یکی از مشکلات زناشویی زوجهای جوان از این ناشی میشود که یکی از طرفین زندگی زناشویی و بیشتر مردان، نمیتوانند متکی به نفس باشند و در کارهایی به جز شغلشان به همسرشان کمک کنند. برای مثال در کارهای خانه دست به سیاه و سفید نمیزنند چون در بسیاری از اوقات این مادر یا خواهرشان بوده که این کار را برای آنان انجام میداده اما دوران دانشجویی در شهر غیر بومی بهترین فرصت است برای اینکه افراد با خود خلوت کنند و هم خود را بهتر بشناسند و هم یاد بگیرند که چطور روی پای خود بایستند. سلامت: البته به شرطی که با تن ماهی و تخم مرغ روزگار را سپری نکنند. بله. بنده توصیه میکنم که کتاب آشپزی را در کنار کتابهای درسی خود در کتابخانه داشته باشند تا هم تفریحی کنند با انواع طبخ غذا و هم بفهمند که تا الان مادرشان چه زحمتی را برای طبخ غذاهایی حتی به ظاهر ساده میکشیدهاست. سلامت: به نظر شما خانوادهها در کجای کار قرار دارند؟ یعنی چگونه باید با این موضوع کنار بیایند؟ یعنی بخشی از بار خود ساخته شدن افراد و به ویژه دانشجویان ما بر دوش خانوادههاست. والدین باید چه کار کنند؟ اتفاقا سوال خوبی مطرح کردید. بینید اتفاقا به نظر من اگر بخواهیم این فرهنگ خودساخته شدن جوانان را در بخشی از آنان یعنی دانشجویان جا بیندازیم، باید از خودمان یعنی والدین شروع کنیم. ما بیشتر نگاه میکنیم که دیگران چه میکنند یا جامعه چگونه است اما خودمان کمتر حرکت خودجوش داریم. در نهایت وقتی میبینیم والدین دوست و آشنا و فامیل، فرزندانشان در رفاهاند و آنها را همیشه نزد خود و زیر چتر حمایت خود میگیرند، رقابتها بالا میگیردو همه میخواهند پز حمایت خود از فرزندشان را بدهند. خانوادهها باید از استقلال و اتکا به نفس فرزندشان استقبال کنند و البته با توجه به بی تجربگی جوانانشان، بر کارهایشان نظارت کافی داشته باشند. در حقیقت در زمان دانشجویی، علاوه بر درس خواندن، نوبت تجربه کردن آموختههای دوران کودکی و نوجوانی از سوی والدین و اجتماع است اما با نظارت والدین. متاسفانه قبول شدن در شهری دیگر، از این نظارت میکاهد و این، نقطه عطف آسیبهای اجتماعی است. سلامت: آسیبهای عاطفی چطور؟ بسیاری از افرادی که از نظر ژنتیک و ارث در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند، به ویژه اگر شرایط محیطی مساعد باشد یعنی برای مثال همین قبول شدن و زندگی در شهر غیر بومی یا دور بودن فاصله شهر دانشگاهی از شهر محل اقامت والدین و همچنین اختلاف زیاد فرهنگی بین منطقه دانشگاهی با فرهنگ بومی دانشجو. این مسایل موجب میشود تا دانشجویان، بیشتر در معرض آسیبهای روانی به ویژه افسردگی قرار بگیرند. حتی در این زمینه تحقیقات زیادی در ایران و کشورهای دیگر انجام گرفته و مشخص شده است که تفاوت زبان و فرهنگ شهر دانشجویی، تاثیر بسزایی در افزایش میزان بروز افسردگی دانشجویان دارد. سلامت: خانوادهها چطور؟ والدین چه آسیب روانی را متحمل میشوند؟ اگر فرزندی که دانشجوی شهر دیگری شده است، جایگاه ویژهای در خانواده داشته یا بسیار محبوب و عزیز والدین باشد و اگر مورد توجه دیگر بستگان و آشنایان هم باشد، طبیعتا هم خود او و هم والدینش تحتتاثیر قرار خواهند گرفت و به احتمال زیاد، با توجه به وابستگی عاطفی، هر دو طرف، به افسردگی یا اضطراب دچار خواهندشد. این موضوع وقتی تشدید میشود که اختلاف فرهنگی زیادی در شهر دانشگاهی با فرهنگ بومی دانشجو یا زبان او وجود داشته باشد و یا دانشجو به علت مضیقه مالی خانواده خود مجبور باشد حتی به صورت پاره وقت به کار کردن در هر شغلی به ویژه مشاغلی با درآمد کم بپردازد. سلامت: به هر حال در کشورهای اروپایی و امریکای شمالی مانند ایالات متحده و کانادا، دانشجویان در شهر دیگری پذیرفته میشوند و اکثریت قریب به اتفاق آنان نیز به کار میپردازند اما این وابستگی عاطفی که در اینجا وجود دارد، موجب آزار آنان نمیشود نظر شما چیست؟ ببینید، در اینکه ما فرزندانمان را وابسته و حمایت پذیر بار میآوریم و این به زندگی آنان ضربه زده و میزند، هیچ شکی نیست اما ارتباط عاطفی ایرانیها در بسیاری از موارد حمایتکننده و عامل پیشگیری از بسیاری از آسیبهای دیگر است که گریبان گیر کشورهای پیشرفته است. اما باید بدانیم تا کجا و به چه نحوی این حمایت باید صورت بگیرد و ادامه یابد. همان طور که گفتم، از مقطع سنی به خصوصی باید نظارت وجود داشته باشد و از همان ابتدای کودکی باید وابستگی شدید عاطفی را تعدیل کنیم اما در هر صورت باید بپذیریم که در همان کشورهای پیشرفته هم اگر ارتباط عاطفی شدیدی بین والدین و فرزند برقرار باشد، قطعا با پذیرفته شدن دانشجو در شهر غیر بومی خود، همه دچار آسیبهای روانی میشوند و اینجا همان موضوع آموزش مهارتهای مقابله با استرس مطرح میشود. سلامت: چرا مقابله با استرس؟ ببینید هر گونه تغییر در خانواده مانند یافتن شغل جدید از سوی هر فرد خانواده و به ویژه پدر، تغییر محل زندگی خانواده و جدا شدن یکی از افراد خانواده به هر علتی برای مثال دانشجویی، فوت و ازدواج و موارد بسیار دیگر، نوعی استرس محسوب میشود و بهکارگیری مهارت مقابله با استرس در حقیقت از بروز افسردگی بعدی جلوگیری میکند. مطالب مرتبط: بزرگترها! جواني کردن را درک کنيد آیا پدر و مادر خوبی هستیم؟ چرا جوان ها يكباره گوشه گير مي شوند آيا استقلال دادن به نوجوان كار درستي است ؟ تهیه و تدوین: گروه سبک زندگی /lifestyle منبع: سلامت/شماره187
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 752]