واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هنوز وقتی سكانس آواز خواندن عبدی جلوی آینه را میبینی خنده وجودت را فرا میگیرد و با حضور كارگران ساختمانی و مجلس انس و طربشان و آن صحنه حیرتانگیز... او قبل از ما میبیند یك تمایل مبهم و عجیب از دیر باز برای تقلیل ارزش كار مهرجویی وجود داشته است. این كه ثابت كنند موفقیتهای مهرجویی اتفاقی بوده و یا به خاطر استفاده و حتی سوء استفاده از هنر دیگران بوده است. عزیزان دوست داشتند در هر مرور بر آثار مهرجویی رد پای «الماس 33» را پر رنگ تر نشان دهند و ساخت فیلمهایی مثل گاو، پستچی و دایره مینا را به پای چیزهای دیگر بنویسند. پس موفقیت گاو را به غلامحسین ساعدی نسبت دادند و از دایره مینا هم به عنوان برخورد فرصت طلبانه با فضای نارضایتی ایران در آستانه انقلاب یاد كردند و البته استفاده از شهرت فروزان و سعید كنگرانی. مهرجویی در سالهای پیش از انقلاب از حمایت هیچ كدام از لابیهای منتقدان برخوردار نبود. منتقدان دور كیمیایی و بیضایی جمع شده بودند و كیماوی و شهید ثالث و نادری و تقوایی هم حامیان خود را داشتند. در آن سالها در دوران بوی گندم و گنجشكك اشی مشی، میخواستند به مهرجویی در قالب یك روشنفكر بی درد از فرنگ برگشته بنگرند كه ایدئولوژی مشخصی نداشته و الا بختكی فیلم میسازد و در حال مطرح كردن و چسباندن خود به جناح چپ است. *****این داستان بعد از انقلاب هم ادامه داشت. در آن سالها به شكل یكپارچه در حال شمایل سازی از بیضایی بودند و فیلمی مثل شاید وقتی دیگر را چون شاهكاری بی بدیل ارزشیابی كردند و تصنع تنیده شده در باشو غریبه كوچك را نادیده گرفتند و ... چه میگویم؟ بحث بر سر مهرجویی بود.در سال 1365، مهر جویی اجاره نشینها را ساخت. این بار نمیشد پای هیچ كس را وسط كشید نه بحث اقتباس ادبی در میان بود نه استفاده از یك سوژه مد روز. اجاره نشینها یك كمدی بكر و بینظیر بود كه هنوز هم به لحاظ ظرافت ساختاری و مهارت فنی به كار رفته در آن هماوردی ندارد. فیلمی بسیار پر فروش كه پس از بیست و سه سال سر پا و به شدت خنده دار باقی مانده است. هنوز وقتی سكانس آواز خواندن عبدی جلوی آینه را میبینی خنده وجودت را فرا میگیرد و با حضور كارگران ساختمانی و مجلس انس و طربشان و آن صحنه حیرت انگیز فینال فیلم كه پیشگویی همه اتفاقاتی بود كه سالها بعد بر سر ما رفت و خواهد رفت.... ***** اجاره نشینها در پس لحن شوخ و مفرحش حاوی آن دیدگاه و تیز بینی خاص مهرجویی است كه حالا پس از سالها مقاومت انتقادی، چنین جایگاه رفیعی به او بخشیده است و نشان میدهد چگونه بیاعتنایی او به دل مشغولیهای مد روز، مستلزم نگاه ویژه اش به مسائل بنیادیتر جامعه ماست؛ این كه او میتواند چیزهایی را ببیند كه از چشم ما پنهان هستند. برای همین اجاره نشینهای او در سال 65 پیشگویی همه اتفاقاتی بود كه در سر راه جامعه ایرانی كمین كرده بود. اتفاقاتی ورای دیوار ایدئولوژی و تحولات مهم سیاسی. مهرجویی تناقض اساسی جامعه ما را میدید.اجازه نشینها تمثیلی حیرت انگیز از سست بودن بنای زندگی مدرن در ایران است و تعارضهای غیر قابل حل آن با ریشههای ستنی و البته جان سختی طبقه متوسط برای وفق دادن خود با سختترین شرایط و توانایی برای آغازی دوباره. داستانی كه همیشه و همیشه ادامه دارد. در چهره مستاجرین رنگارنگ این خانه ما خودمان را میبینیم. با تمام امتیازات و ضعفهایمان. انسانهایی كه بعد از انقلاب مشروطه متولد شده اند و طی گذر 100 سال، تیره سخت جانی را تشكیل دادهاند كه به آن طبقه متوسط میگوییم. با میلی كنترل ناپذیر نسب به مظاهر دنیای نو و یك غذاب وجدان ابدی به خاطر فراموشی سنتها. و برای همین است كه اجاره نشینها همچنان تازه و سرحال باقی مانده است. چون روایت همین موقعیت است ... مهرجویی پس از رستاخیز شگرفت با اجاره نشینها این تیز بینی عجیبش را باز هم به نمایش گذاشت. در سال 68 با هامون او پیش از همه مرگ تدریجی طبقه روشنفكر ایرانی را روایت كرد. طبقه نازپرورده ای كه در فاصله سال 57 تا 67 به تدریج دچار مرگ مغزی شد و عقیم و ضعیف و در حاشیه به زندگی نباتی خود ادامه میداد. طبقه ای كه ناگهان دریافت هیچ جایگاهی در تعاملات و تحولات سیاسی كشور ندارد و در بن بست سنت و در تعارضی غیر قابل حل با خود به ریشههای آرمانی از گذشته اش پناه میبرد و ناامیدانه به خاطرات و سنتها چنگ میزند و علی عابدینی خود را میجوید... و این داستان همچنان ادامه دارد.... *****پری و لیلا نیز در منظومه شگفتی كه مهرجویی از اجاره نشینها آغاز كرد ستارههایی درخشان هستند. بخصوص لیلا كه داستان به ظاهر عامه پسند فیلم به مهرجویی این اجازه را میدهد تا یك آتش بازی سینمایی به راه بیندازد... ملو درامی درباره یك زوج نابارور مرفه كه در داستان مهرجویی به مطالعه ای عمیق درباره ریشههای سنتی زن ایرانی و از آن تكان دهندهتر ناكافی بودن آرامش معنوی در دنیای معاصر تبدیل میشود گویی لیلا پاسخی است بر آن منتقدان و كارشناسانی كه چشم بر مفاهیم اصلی فیلم هامون بستند و آن را ستایشی از آرامش معنوی علی عابدینی تلقی كردند. در لیلا خانواده سنتی زن كه در سرخوشی غوطه ور خوردن در مظاهر سنت به سر میبرند و دغدغههای زندگی معاصر را با لبخندی حكیمانه به ریشخند میگیرند با ظاهر شدن اولین نشانههای جدی بحران از هم میپاشند (صحنه ای كه لیلا به خانه دایی پناه میآورد و داستان زن گرفتن دوباره همسرش را روایت میكند). هر چند این بار برخی از فیمینیستها بودند كه با اعتراضات گسترده خود چشم بر امتیازات فیلم بستند و نمایشی از بی مایگی ذهنی خود در درك یك اثر هنری متعالی را به نمایش گذاشتند. مهرجویی بین سالهای 65 تا 76 یعنی از اجاره نشینها تا درخت گلابی نه تنها بهترین فیلم ساز ایران كه كارگردانی در ابعاد جهانی است كه به لحاظ تسلط بر فرم و ژرفای مفاهیم آثارش با امثال كسلوفسكی و مایك لی قابل مقایسه و شاید (به زعم من) از آنها فراتر نیز میرود. **** طبیعی است كه تكرار این دوره بی نظیر خلاقیت از سوی مهرجویی نشدنی باشد. با این حال دو فیلم آخر او – مهمان مامان و سنتوری- هر چند از سطح كیفی آثار مهرجویی در دوره طلایی 65 تا 76 فاصله دارند اما نشانههایی از همان نگاه حكیمانه و پیشگویانه مشهور او را در خود نهان دارند. چه فیلمی بهتر از سنتوری توانسته عاقبت هنرمند در جامعه ای ایدئولوژیك و سنت زده را به تصویر بكشد؟استاد بی نظیر سینمای ایران در آستانه 70 سالگی جوان، موشكاف و منتقد باقی مانده است. گیریم حالا كمی كم حوصلهتر و با وسواس كمتر. هر چه باشد دیگر كسی كوچكترین تردیدی در جایگاه رفیع او بر تارك سینما و هنر ایران ندارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 479]