واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: اگرچه ريشههاي شعر سياسي- مذهبي معاصر را بايد در سالهاي پيش از انقلاب جست و براي به دست دادن گزارش دقيقي از آن بايد كارهاي تك چهرههاي آن را در سالهاي 40و 50 بررسي كرد. اما اجمالاً ميتوان گفت كه اين شعر همزمان با اوجگيري انقلاب اسلامي اوج گرفت و مخاطبان بسياري در ميان توده مردم پيدا كرد. با پيروزي انقلاب اسلامي و در حال و هواي سالهاي نخست آن و نيز با شروع جنگ تحميلي - به فاصله يكي دو سال پس از پيروزي انقلابـ مؤلفههاي اين شعر به شعر جنگ نيز تسري پيدا كرد . و در آن بسط و گسترش يافت و در سالهاي بعد با اقبال انبوه شاعران جوان پس از انقلاب به آن توانست جايگاه خود را هر چه بيشتر تثبيت كند و خود را بهعنوان يك گونه ادبي در ادبيات معاصر به ثبت برساند. البته ذكر اين نكته ضروري است كه هر چه فاصله اين شعر از سالهاي نخست انقلاب بيشتر ميشد شور و هيجان سالهاي نخست جاي خود را به شاعرانگي و تغزل و حماسه ميداد. پس از پايان جنگ تحميلي و فرونشستن حال و هواي سالهاي انقلاب و جنگ و شروع دوره سازندگي و اتفاقات سياسي اجتماعي ديگري مثل دوم خرداد كمكم تب اين جريان فرونشست و چهرههاي شاخص آن راههاي ديگري را در شعر و ادبيات پيگرفتند. اما چند سال بعد (تقريباً در حوالي سال 1380) از ميان نسل سوم انقلاب شاعراني برآمدند كه بعضي مؤلفههاي شعر انقلاب را احيا كردند و با همان اسلوب به سرودن شعر پرداختند. بخش قابل توجهي از اين شعرها لحن اعتراضي داشت (اعتراض به فاصله گرفتن از آرمانهاي اوليه انقلاب و رنگ باختن ارزشهاي انقلابي) و به نوعي ادامه جريان موسوم به شعر اعتراض بود كه در سالهاي پاياني جنگ در دل ادبيات انقلاب بهوجود آمده بود. همين امر موجب شد كه اين جريان هم شعر اعتراض يا آنگونه كه اين شاعران نسل سومي آن را ميخواندند شعر عدالتخواهانه نام بگيرد. اين شاعران در پيوند با جريانها و تشكلهايي كه چنين داعيهاي را دنبال ميكردند (مثل جنبش عدالتخواه دانشجويي و مجله سوره) توانستند در شكلگيري اتفاقات سياسي- اجتماعي مثل سوم تير نيز تأثيرگذار باشند. علي معلم دامغاني، قادر طهماسبي (فريد)، يوسفعلي ميرشكاك، سيد حسن حسيني، محمدكاظم كاظمي ، عليرضا قزوه و... شاعراني بودند كه اين شاعران آرمانها و ايدهآلهاي خود را در شعر يا شخصيت آنها ميجستند. شاعراني مثل علي محمد مؤدب، اميد مهدينژاد، علي داوودي، محمد مهدي سيار، عباس احمدي، ميلاد عرفانپور، عبدالحميد انصاري نسب و.... را ميتوان بهعنوان چند چهره نامآشناي اين جريان معرفي كرد. اين شاعران بر خلاف شاعران پيش از خود به هيچ وجه دغدغه فرم يا دغدغههاي زباني و ساختاري نداشتند. مهمترين دغدغه آنها معنا و محتوا و انتقال معنا در سادهترين و صريحترين شكل به مخاطب بود و در اين راه چندان برايشان اهميت نداشت كه گاه آگاهانه شاعرانگي را فداي معنا كنند. مثلاً در كارهاي سپيد بعضي وقتها شعرشان آنقدر به شعار نزديك ميشد (مثل بعضي از كارهاي سپيد مؤدب) كه آدم ناخودآگاه ياد « از نخلستان تا خيابان» عليرضا قزوه ميافتاد. مضاميني مثل تقابل عدل و ظلم، جنگ ميان فقر و غنا و... را ميتوان اصليترين مضامين اين جريان دانست؛ اگرچه اين شاعران به موضوعات ديگري مثل جنگ، عاشورا، انتظار و ساير مضامين رايج شعر پس از انقلاب نيز ميپرداختند. دادن حكم قطعي درباره اين جريان و شاعران آن نيازمند گذر زمان است. بحث بيشتر درباره جريان شعر عدالتخواه را بايد به زمان ديگري موكول كرد. بايد ديد كه در سالهاي بعد اين جريان چگونه ادامه مييابد و شاعران آنچه سرنوشتي پيدا ميكنند. آنچه در بالا آمد صرفاً درآمد مختصري بود بر اين جريان به بهانه معرفي مجموعه شعر يكي از شاعران آن. «رجزمويه» مجموعه غزلهاي «اميد مهدينژاد» است. مهدينژاد شاعري را به شكل حرفهاي از سالهاي نخست دهه 80 با انتشار كارهايش در نشرياتي مثل سوره آغاز كرد و در مدت كوتاهي به يكي از چهرههاي اصلي اين جريان ـكه در حال شكلگيري و كادرسازي فرهنگي براي خود بود ـ تبديل شد. يكي از ويژگيهاي مثبت مهدينژاد اين است كه راه خودش را در شعر پيدا كرده است و تكليفش با شعر مشخص است،تواناييهاي خودش را ميداند و سطح توقعش از شعرش معلوم است و براي همين اهل تجربههاي نامتعارف نيست؛ در فرم و زبان و ساختار و جهانبيني براي خودش به يك نرم و تشخص نسبي قابلقبول رسيده است و در همان راستا حركت ميكند. اين از همان غزل نخست مشخص است. علاوه بر اين، شاعر ابايي ندارد كه اين مطلب را صراحتاً به مخاطب اعلام كند. حرفي از زلف و كاكل ندارند شعرهايم تغزل ندارند و دقيقاً در تمام اين بيست و چند غزل ما به شعر تغزلي به معناي متعارف كلمه برنميخوريم. از تجربههاي فرمي و زباني نامتعارف هم خبري نيست. حتي شاعر تعمداً چند غزل متفاوتترش را نيز در اين مجموعه نياورده است و همينهاست كه مهدينژاد را به يكي از شاعران شاخص اين جريان تبديل كرده است. براي پايان اين نوشته هم غزلي انتخاب شده كه يكي از بهترين كارهاي مهدينژاد و يكي از شعرهاي نمونهوار (تيپيكال) اين جريان است و همه مؤلفههاي شعر عدالتخواهانه در آن ديده ميشود. پيغمبران فصّ سليماني فرنگ آموزه هزارهتان جنگ بود و جنگ انجيليان رومي تلمود در بغل بر خوان شام آخرتان خمر و خون و بنگ از وادي كدام شبكفر ميرسيد؟ با صدكرور لوحه مغلوطتان به چنگ از دور بعد رستم ما نيز ميرسد هركولهاي كوكي! هان، اندكي درنگ نخجيرگاه شرقيتان گور ميشود فرعونهاي فربه! تيمورهاي لنگ! اين ديو را به كشتن ما گرم كرده اند ما بندگان منگ خدايان هفت رنگ خوابيم و پنجه بر رخ مهتاب ميكشد گيرم عبث به ناخن پولاد اين پلنگ پيران ما نشسته به اميد و كودكان در جنگ نابرابر آيينهاند و سنگ كو كاوهاي كه بيرق توفان علم كند اسكندرانه در شب ضحاكي فرنگ؟ شاعر لميده است و غزل ساز ميكند در وصف خط و خال ظريفان شوخ و شنگ كار از قلم نميرود آري نميرود حالي تو غيرتي كن، معشوق من تفنگ منبع:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]