واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: دومين جلسه از سلسله نشستهاي ادب و انديشهي مركز آموزشهاي فرهنگي - هنري دانشگاه تهران با موضوع «تورگنيفخواني؛ تقابل رؤيا و واقعيت» برگزار شد. به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نشست كه به بررسي رمان «تورگنيفخواني» اثر ويليام ترور با ترجمهي الاهه دهنوي اختصاص داشت و عصر روز گذشته (يكشنبه، 13 ارديبهشتماه) برگزار شد. اميرعلي نجوميان - مدرس دانشگاه شهيد بهشتي - در سخناني گفت: ترجمهي خوب مترجم كه زبان بسيار خوبي را مطابق با حال و هواي داستان و با انتخاب كلمات درست برگزيده، درخور توجه است و يكي از ترجمههاي بسيار خوبي بوده كه از ادبيات غرب در اين سالها خواندهام. نجوميان افزود: از خواندن رمان بسيار لذت بردم؛ با اينكه در حدود 20 سال از نوشتنش ميگذرد. به نظر ميرسد در اين اثر شايد خيلي آن بازيهاي روايي و كارهايي را كه در ادبيات پستمدرن داريم، نميبينيم و فضاي استري حاكم نيست. سبك داستاننويسي بيشتر نزديك به سبك داستاننويسي سنتي است؛ اما در ظاهر، و زيبايي رمان در اين است كه نوآوريهايش بسيار ظريفاند. اين نويسنده و مترجم در ادامه با اشاره به نگاه بينامتني در رمان يادشده توضيح داد: اين نگاه از چند جنبه در اثر هست. رابطهي شبكهيي با سه داستان ديگر نويسنده در اين اثر ديده ميشود. نويسندهاي را ميبينيم كه خودش دارد نويسندهي ديگري را ميخواند. ترور است كه دارد تورگنيف را ميخواند و از آن مهمتر، رابطهي دو شخصيت اصلي داستان است در ارتباط با خواندن متون تورگنيف. او همچنين گفت: اين بحث مهمي است، بويژه براي دانشجويان رشتهي زبان و ادبيات انگليسي كه به عنوان يك حوزهي تحقيقي بكر بر روي آن پژوهش كنند و آن هم جنون زنانه است. من اين رمان را از زاويهي جنون زنانه و ارتباطش با شخصيت زن داستان نگاه ميكنم؛ اما نگاهم دوطرفه است. نگاه نويسنده و فضاي داستان نسبت به جنون و ارتباط آن با زن كه در اين رابطه آثار مهمي مثل «زن ديوانه در اتاق زير شيرواني» قبلا منتشر شده است. نويسندگان زن در ادبيات قرنهاي 18 و 19 تمام خشم و سرخوردگيهايشان و فشارهايي را كه جامعهي مردسالار به آنها وارد ميكند، با استعارهي جنون بيان ميكنند و اينجا جنون استعاره است. خشم و فشار خودش يك انقلاب و حركت را در شخصيتهاي زن ايجاد ميكند. اين خشم، خشم نويسنده است و زنان جايگزين نويسنده شدهاند. كتاب نويسندهاي به نام آلن شوآلتر نيز از نوع ديگري به اين موضوع نگاه ميكند؛ نوعي بازنمايي پدرسالارانه و يا مردسالارانه؛ يعني تصوير زن هيستريك و مجنون، تصويري است كه مردها از زن ساختهاند. اين مترجم خاطرنشان كرد: داستان «تورگنيفخواني» يك داستان عاشقانه، بسيار تغزلي و زيباست كه در دو بخش ميگذرد. فصلهاي زوج كه به گذشته و دوران جواني و پيش از ازدواج مري لوييس برميگردند و فصلهاي فرد كه سنين بالاي مري لوييس و ورودش را به دارالمجانين حكايت ميكنند. او سپس با اشاره به تعاريفي از واژهي «ديوانه» گفت: ديوانه كسي است كه قواعد عرف و عادات را به چالش ميگيرد و يا تنهاست و اين تعاريف در اين داستان صدق ميكند. مري لوييس ديوانه خطاب ميشود؛ به اين دليل كه عشق او كمي ترسناك است و وقتي عشق با قواعد عرف همخواني ندارد، ترسناك ميشود. او به ازدواجي بدون هيچگونه شناخت متقابل تن ميدهد و بيشتر هم عدم شناخت او از خودش است كه منجر به اين تصميم ميشود و ما به مرور، شروع جنون را در شخصيت ميبينيم. نويسنده با هوشياري، زمان حال را براي بيان ديوانگي انتخاب كرده است. اولين فصل «خشم و هياهو» هم با زمان حال شروع ميشود. زمان حال يك ساختار روايي در حال رشد و فرجامنيافته ايجاد ميكند و فصلهاي فرد را كه ميخوانيم، انگار شاهد چيزي هستيم كه تحقق نيافته است؛ اما در زمان گذشته به صورت كامل وجود دارد. نجوميان در پايان گفت: ما دو روايت موازي را دنبال ميكنيم؛ مانند دو خط دور از هم كه در نهايت به هم نزديكتر ميشوند. در اين رمان، شخصيت با بازگشت به كودكي به صورت تخيلي، ميخواهد به نوعي اشتباه خود را جبران كند. اين رمان در حوزهي نقد روانكاوي خيلي خوب جواب ميدهد. جنون در اين داستان دو ويژگي متناقض دارد. از سويي، نوعي انرژي، رهايي و راه فرار است و مقاومت در مقابل منعشدهها و از سويي، يك نقش انفعالي دارد. در ادامه، سعيد سبزيان - مترجم - گفت: با خواندن اين رمان ميتوانيم نظرياتي دربارهي ماهيت ادبيات، خلاقيت، تأثير ادبيات بر خوانندگان و شفابخشي ادبيات پيدا كنيم. ترور مانند جيمز جويس علت سرخوردگي، خشونت و تنهاافتادگي انسانهاي ايرلندي را در هويت ملي اين كشور ميداند. او يادآوري كرد: ترور ايرلندي را نشان ميدهد كه فضاي خشك سنتي و مذهبي در روانهاي مردان، زنان، كودكان و مجرمانش نشسته است. اين رمان ميگويد ازدواج در ميان انسانها يك غريزهي فرهنگي است كه حتا ميتواند مايهي تباهي كساني شود كه فقط براي گريز از خانهي پدري و رسيدن به پول ازدواج كنند. نويسندگاني مثل ترور و جويس شخصيتهايي را نشان ميدهند كه چنان در زندگيشان درمانده شدهاند كه دچار فلج اخلاقي و ارداهيياند و آنها ريشهي اين از پاافتادگي را در هويت ملي ميدانند. سبزيان در ادامه به تشريح مباني نظري بينامتنيت پرداخت و نظريات سوسور، باختين، كريستوا، رولان بارت و هارولد بلوم را در اين رمان توضيح داد و گفت: متون ادبي هميشه آلوده به ديگريهايي هستند كه وارد متن ميشوند. اين به آن معناست كه هر متن در مناسبت و پيوند با متون ديگر قابل درك است. او سپس با اشاره به واژهي «نهانمتن» و حضورش در اين اثر، بيان كرد: دو نهانمتن اصلي وجود دارد؛ يكي تصوير ژاندارك به منزلهي زني مبارز و شجاع و ديگري دنياي داستاني تورگنيف. در چند جاي رمان به شباهت مري لوييس و ژاندارك اشاره ميشود كه قهرمان ملي فرانسه و حتا كل اروپاست. و نهانمتن ديگر اين است كه سه رمان ايوان تورگنيف روسي در جاي جاي رمان ويليام ترور بازتاب يافتهاند. ترور از طريق قياس و تضاد با رمانهاي تورگنيف معناي مورد نظرش را انتقال ميدهد. در رمانهاي «پدران و پسران»، «نخستين عشق» و «در غروب» و «ليزا» ميتوان اين موضوع را پيگيري كرد. سبزيان همچنين گفت: رمان برجستهاي مانند «تورگنيفخواني» حاصل يك خوانش و تفسير يك نويسنده از اثر نويسندهاي ديگر است. اين متن با نويسنده شروع ميشود و با من خواننده به كليتي قابل درك تبديل ميشود. با اين تفسير ميتوان رمان ترور را نمونهي يك رمان نوشتني برشمرد. عليرضا بهنام - مترجم و شاعر - نيز در سخناني با اشاره به درگذشت رضا سيدحسيني گفت: امروز بزرگ ترجمهي ايران رضا سيدحسيني را به خاك سپرديم و جايش براي هميشه در بين مترجمان ايراني خالي است. با تذكر اين نكته كه جمعي كه در آن مراسم حاضر شده بودند، خيلي بيشتر از جمع حاضر نبودند. او سپس گفت: من قرائت پسااستعماري از اين اثر دارم؛ چون فكر ميكنم با استفاده از اين واژه متن ترور را ميتوان خواند. در درجهي اول، اگر نگاه زندگينامهيي به ترور داشته باشيم، او يك پروتستان ايرلندي است و اين درگيري چندقرنهي پروتستانها و كاتوليكها در ايرلند روي زندگي اين نويسنده آنقدر اثر گذاشته كه در اين كتاب بسيار بارز شده است و از زيرمتنهاي كتاب، تضاد بين جامعهي اقليت پروتستان و اكثريت كاتوليك در ايرلند است. از سوي ديگر، ايرلند به دليل همجواري با بريتانيا بيشترين درگيري مرزي را براي رسيدن به استقلالش با اين كشور داشته است و همهي اينها را ميتوانيم به عنوان يكسري روايتهاي حاشيهيي در گوشههاي مختلف رمان ببينيم. بهنام افزود: اين رمان را علاوه بر اينكه ميتوان به عنوان رماني دربارهي روابط انساني و بويژه احساسات انسانها خواند، ميتوان به صورت رماني خواند كه روابط اجتماعي جهان پيرامون ترور را به چالش ميگيرد. او در ادامه گفت: توجه به يك جور جامعهي تحت ستم و تحت استعمار و احاطه شدن توسط يك جامعهي بزرگتر استعمارگر يعني انگليس و استفاده از تلميح ژاندارك هم در اين رمان مورد نظر بوده است. عليرضا بهنام همچنين گفت: در نظريهي پسااستعماري، غالبا نويسندهاي را داريم كه با متون پيش از خود يكجور خوانش انتقادي برقرار ميكند و دوبارهخواني آنرا انجام ميدهد. به نوعي، آن روابطي كه منجر شده بود به باور نويسنده به آن نگاه پدرسالار و سلطهگر كه انسانها را به ابژه تبديل كرده، عوض ميشود و به يك شكل ديگر، جريان را به نفع كساني كه در گذشته مورد ستم بودهاند، بر هم ميزند. «تورگنيفخواني» از جايي آغاز ميشود كه زندگي ليزا در رمان قبلي ترور تمام شده است؛ اگر اين همانندي را قبول كنيم كه بين جدا شدن ليزا از جامعه و مري لوييس وجوه مشتركي هست؛ با اين تفاوت كه اينبار ما آن روابط سنتي حاكم بر جامعه را در تصميمگيري اين زن نميبينيم. اين بار با زني روبهروييم كه از سر نداشتن ارتباط و ندانستن و جبر شرايط اقتصادي خانواده به ازدواجي بدون عشق تن ميدهد. زني را ميبينيم كه ديگر مسؤول تصميمگيري خودش نيست و انساني است كاملا تحت شرايط. او افزود: اين انتقادي است كه ترور از تورگنيف دارد و معتقد است آنقدر كه تورگنيف نشان ميدهد، ما حاكم بر سرنوشت خويش نيستيم. ما اسير شرايطايم؛ شرايطي كه به ما تحميل ميشود. وجه سوم خوانش پسااستعماري، وجه متني است. متنهايي كه در آنها هژموني روايت و ثقل روايت به يك سمت متمايل نيست و «تورگنيفخواني» چنين رماني است. روايت مركزي را در اين اثر احساس نميكنيم. اما نميتوان با قاطعيت گفت كدام واقعه ثقل روايت است و مدام مركزيت در آن عوض ميشود. هيچ صحنهاي اضافه يا حاشيهيي نيست و نميتوان حذفش كرد يا با چيزي عوضش كرد. ترور ساختار هيرارشيك روايت را به چالش ميگيرد كه نمادي است از نمادهاي مسلط سياسي و فرهنگي و كاري است كه او به خوبي از عهدهاش برميآيد. همچنين الاهه دهنوي - مترجم رمان «تورگنيفخواني» - در سخناني اظهار كرد: چيزي كه در همهي آثاري كه از ويليام ترور خواندهام، مشترك است، اين است كه بر اساس سخن رولان بارت، آثار او جزو متون نوشتني هستند. اين عقيدهي رولان بارت است كه ميگويد در رمان خواندني، خواننده مصرفكنندهاي بيش نيست و تفكرش اهميتي ندارد. اما در يك متن نوشتني، خواننده به چالش كشيده ميشود و از سوي متن به يك خواندن آگاهانه دعوت ميشود كه تخيل او نقش مهمي دارد. بر اساس دانش و خواندههاي خودش، جنسيت و هويت اجتماعياش، برداشتهايي را از رمان دارد. رمان نوشتني رماني است پر از جاخاليهايي كه خواننده قرار است آنها را پر كند؛ مثل يك جورچين به همريخته كه خواننده بايد آنها را خودش بردارد و كنار هم بچيند و معنا را توليد كند و تمام آثار ترور همينگونهاند. دهنوي افزود: روايت عجيب «تورگنيفخواني» در اين است كه كلي علامت سؤال در ذهن خواننده ايجاد ميكند و به نوعي، رمان خوشخوان و آساني به آن معنا كه در ايران به كار ميبرند، نيست. در نيمههاي رمان، خواننده تكههايي از آن جورچين را پيدا ميكند. نكتهي ديگر اين است كه ترور در رمانها و شخصيتهايش معمولا به حاشيهراندهشدگاني توجه ميكند كه من و شما از مواجهه با آنها در هراسايم. ترور آنها را به تصوير ميكشد و ميبينيم چقدر شبيه آنها هستيم و اين سرخوردگي، خشونت و انزوا محصول چيزي است كه گذشتهي تاريخي هر كشوري براي جامعهاش رقم زده است. آدمها مقهورند و نگاه ترور به تاريخ ايرلند و شرايطي كه براي مردمش پيش آمده، نه يك نگاه ناسيوناليستي به ماجراي استعمار انگلستان است و نه يك نگاه متعصب از دعواي كاتوليكها و پروتستانها. او نشان ميدهد كه آدمها عليرغم ايدئولوژي حاكم بر جامعهشان، يكسري جنبههاي مشترك انساني دارند كه آنها را به هم پيوند ميزند. اين مترجم در پايان گفت: نگاه ترور، نگاهي انساني است، به دور از هرگونه تعصب و به همين دليل است كه رمانهاي او جهاني ميشوند. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]