واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: نوزاد آينده اسلام آباد! پاکستان کماکان در شرایط بحران انسجام و بی دولتی دست و پا خواهد زد و این اگرچه برای مردم این کشور و همسایگان آن نامطلوب است، موقعیت قابل قبولی نیز به آمریکایی ها اعطا نخواهد کرد. کیهان نوشت: خبرهای مختلف از «تغییرات بزرگ» در پاکستان حکایت می کنند. مقامات رسمی آمریکا، مقامات سابق ارتش پاکستان و بعضی از رسانه های این کشور اعلام کرده اند که طی 3 تا 4 ماه آینده دولت کنونی اسلام آباد سقوط می کند. اما چه گروهی جای آن را می گیرد؟ بعضی ها طالبان پاکستان را نشان داده اند و بعضی هم به تکرار کودتای نظامی اشاره کرده اند. برای ورود به موضوع مرور رخدادهای اخیر لازم است. دولت پاکستان سلسله گفت وگوهایی را با «طالبان محلی» در منطقه سوات - واقع در شمال غربی این کشور- انجام داد که به انعقاد توافق دو ماه پیش بین یوسف رضا گیلانی نخست وزیر و شیخ صوفی محمد رهبر طالبان محلی در این منطقه منجر گردید. براساس این توافق طالبان اجازه یافته اند که اداره قضایی و مذهبی این منطقه را رسماً در اختیار داشته باشند. غرب این توافق را به منزله پا پس کشیدن دولت و ارتش پاکستان از مبارزه با طالبان و القاعده دانسته و آن را به حساب بی عرضگی دولت کنونی گذاشته است. از سوی دیگر آمریکایی ها با اشاره به تکرار تسلط طالبان محلی در منطقه کوچک «بونر»، توافق سوات را نقطه آغاز حاکمیت طالبان و افغانیزه شدن این کشور اعلام کرده اند. همزمان با این مسئله دولت پاکستان برای مذاکره با نواز شریف، پرویز مشرف و شهباز شریف- سه چهره شاخص که آمریکایی ها روی آنان حساس می باشند- اعلام آمادگی کرده و حتی با شهباز گفت وگوهایی هم داشته است. البته دعوت دولت زرداری از سوی پرویز و نواز اجابت نشده است. از منظر دولت توافق با نواز شریف می تواند همراهی عربستان سعودی با دولت مرکزی و اعمال غیرمستقیم کنترل بر طالبان را در پی داشته باشد. کمااینکه مذاکره با پرویز و شهباز را به معنای جلب اعتماد هسته های ناراضی ارتش قلمداد کرده است. آمریکایی ها با مکث روی جمله «طالبان به 100 کیلومتری اسلام آباد رسیده اند» تلاش می کنند تا حساسیت بین المللی و منطقه ای و داخلی را برای همراهی با طرح خود درباره این کشور جلب کنند و حال آنکه طالبان سالهاست که با تسلط نسبی بر ایالت پشتونشین سرحد به اسلام آباد نزدیک است. در خصوص روند تحولات پاکستان نکات زیر قابل تأمل می باشد: 1- آمریکایی ها طی سال 2008 روی افغانستان و تغییر در موقعیت امنیتی و سیاسی آن متمرکز شدند ولی در پایان این سال اعلام کردند راه تغییر در افغانستان از پاکستان می گذرد. با روی کار آمدن باراک اوباما توجه دولت و نظامیان آمریکا به این منطقه فزونی گرفت بگونه ای که اوباما علاوه بر اعزام ریچارد هالبروک بعنوان نماینده ثابت خود در خاورمیانه، رابرت بلیک سفیر فعلی این کشور در سری لانکا را نیز با عنوان «معاون امور جنوب آسیای وزارت خارجه» راهی اسلام آباد کرد. در همان حال سازمان سیا و سازمان اطلاعات ملی آمریکا طی گزارش جامعی که از وضعیت پاکستان تهیه کردند، نوشتند: «اصلاحات دموکراتیک فقط تغییرات اندکی را در پاکستان به وجود خواهد آورد. در فضای پرالتهاب داخلی احتمالاً کنترل دولت مرکزی پاکستان بر کشور تا کنترل منطقه مرکزی پنجاب و کاچی- که قطب اقتصادی است- تقلیل خواهد یافت». بر همین اساس با نگاه به مجموعه تحرکات آمریکا- در فاصله آبان 86 زمان ترور بوتو تاکنون- به نظر می رسد راهبرد آمریکا در مورد پاکستان در برگیرنده دامن زدن به اختلافات درونی و قومی، تحریک جنبش های تجزیه طلب و حمایت مالی از آنان و در عین حال تضعیف نهادهای دولت مرکزی است. 2- دولت کنونی پاکستان هر چند با تکیه بر نتایج انتخاباتی سال گذشته می تواند روی قانونی بودن و پشتیبانی هواداران خود مانور کند ولی نمی تواند در چالش همزمان با طالبان- محلی و ملی- و چالش با احزاب رقیب ماندگاری داشته باشد. این در حالی است که مماشات با طالبان نیز با سیاست آمریکا مبنی بر مهار نیروهای گریز از مرکز، سازگار نیست و این یک تناقض نفس گیر برای دولت زرداری به حساب می آید. رئیس جمهور و نخست وزیر پاکستان در زمان روی کار آمدن از جدیت خود در مبارزه با طالبان سخن گفتند و وانمود کردند که بیش از مشرف به این موضوع متعهد می باشند ولی با گذشت 6 ماه از زمان ریاست جمهوری زرداری، کار به امضای توافق سوات کشید و انتقاد تند محافل رسانه ای آمریکا را در پی داشت آنان نوشتند: «دولت آصف علی زرداری تسلیم طالبان شد». در همان حال تلاش برای حصول توافق با احزاب مخالف هم نشان داد که دولت در تنگنای سیاسی قرار دارد. 3- طی هفته های اخیر، ارتش پاکستان تلاش دوگانه ای را به نمایش گذاشته است از یک سو ژنرال اشفق کیانی فرمانده ارتش این کشور روز جمعه متعهد شد که تروریزم و ستیزه جویان را در این کشور شکست دهد و از سوی دیگر ارتش به زرداری فشار آورده است که دولت با دیدگاه ارتش مبنی بر مماشات با طالبان و انتقال بحران به خارج از مرزهای پاکستان موافقت کند. براین مبنا به نظر می آید که ارتش می داند که این فرمول به سقوط قطعی دولت کنونی اسلام آباد منجر می شود و می تواند در نهایت به بازسازی قدرت ارتش که به تعبیر سازمان اطلاعات ملی آمریکا به واسطه بالکانیزه شدن این کشور از بین رفته است، بیانجامد. 4- گروه طالبان طی هفته های اخیر بارها تهدید کرده است که در صورت مواجه شدن با تشدید عملیات ارتش، پاکستان را به افغانستانی دیگر تبدیل می کند به این معنا که دولت مرکزی را ساقط و امارت اسلامی را بنا می کند. همزمان با این تهدیدات روزنامه تایمز چاپ انگلیس از تشکیل حزب تحریک طالبان در مرکز ایالت پشتونشین سرحد- پیشاور- خبر داد و تکرار آن در اسلام آباد را پیش بینی کرد. اما واقعیت این است که طالبان در پاکستان اقدامات گسترده و جدیدی برای در دست گرفتن مناطق مهمی از پاکستان انجام نداده است و تشکیل محاکم قضایی اسلامی در منطقه سوات و تعمیم آن به منطقه کوچک بونر یک اتفاق فوق العاده به حساب نمی آید.در نتیجه این سوال وجود دارد که ارتش و آمریکا چه اهدافی را از طرح این موضوع دنبال می کنند؟ 5- پاکستان وضعیت اقتصادی فروپاشیده ای دارد. برابر اعلام رسمی بانک جهانی بیش از 40 درصد از جمعیت 160 میلیونی این کشور روزانه حداکثر یک دلار درآمد دارند و از فقر دارویی و غذایی و بهداشتی بشدت رنج می برند. پاکستان یک کشور روستایی است نزدیک به 90 درصد از جمعیت این کشور در روستاها زندگی می کنند و 80 درصد آنان مطلقاً فاقد سواد هستند و از نظر معیشتی به هیچ وجه از سوی هیچ مرکز دولتی یا بین المللی حمایت نمی شوند. بنابراین پرواضح است که فقر محور مسایل این کشور است و از این رو نخست وزیر پاکستان در جریان سفر به ژاپن اعلام کرد پاکستان نیازمند حمایت اقتصادی بین المللی است نه سلاح هایی برای مبارزه با مردم آن. در مورد چشم انداز تحولات فعلی پاکستان می توان گفت: 1- دولت فعلی در پاکستان به احتمال زیاد طی ماههای آتی سقوط می کند مگر آنکه بتواند تناقض با آمریکا بودن و با مردم خود بودن را حل کند. 2- آمریکا وضع فعلی را قابل قبول نمی داند و در پی ساختارشکنی در این کشور است ولی نمی تواند تغییرات را مطابق منافع و دیدگاههای خود مدیریت کند از این رو به نظر می آید به ناچار با کسانی که تاکنون مایل به مذاکره با آنان نبوده است- نظیر مشرف و شریف- وارد یک ائتلاف می شود و در این صورت باید اهداف خود را به خواسته هایی حداقلی تنزل دهد. 3- ارتش پاکستان امیدوار است از طریق بازسازی دولت ائتلافی در اسلام آباد و جلب سطحی از حمایت آمریکا، قدرت خود را بازسازی کند و بار دیگر آرام آرام به قدرت اول در این کشور تبدیل شود. 4- مخالفان دولت عمدتاً نسبت به تغییرات پیش رو بی اعتماد هستند و لذا در مقابل آن سکوت کرده اند و درخواست زرداری برای گفت وگو را رد نموده اند. 5- از خاکستر دولت کنونی بار دیگر یک دولت ضعیف متولد می شود و وضعیت بی ثبات کنونی پاکستان ادامه می یابد. این می تواند به امنیت کشورهای همجوار- از جمله ایران- آسیب وارد کند. 6- با تضعیف دولت مرکزی بحران کشمیر توسط هند تحریک می شود چرا که هندی ها وضعیت فعلی را برای حل همیشگی بحران کشمیر غربی و الحاق آن به هند مناسب می دانند. راه انداختن سیل اتهامات هندی ها علیه سپاه طیبه کشمیر در این راستا قابل ارزیابی است. 7- پاکستان کماکان در شرایط بحران انسجام و بی دولتی دست و پا خواهد زد و این اگرچه برای مردم این کشور و همسایگان آن نامطلوب است، موقعیت قابل قبولی نیز به آمریکایی ها اعطا نخواهد کرد. 8- برای دوره ای نظامیان این کشور بطور پنهانی از تداوم و تشدید بی ثباتی حمایت خواهند کرد و حتی حمله نظامی آمریکا به مناطقی در پاکستان را مقدمه بازسازی قدرت نظامیان ارزیابی خواهند کرد چرا که حملات نظامی دولت حزبی کنونی را تضعیف می کند و نیاز به اقتدار ارتش را یادآور می شود. در خاتمه بد نیست به این بخش از گزارش مشترک سازمان سیا و سازمان اطلاعات ملی آمریکا که در سال 2005 منتشر شده است، نظری بیاندازیم: «سرنوشت محتوم پاکستان تبدیل شدن به کشوری شکست خورده و مضمحل تا سال 2015 است». اما این سؤال هم وجود دارد: آیا وقتی آمریکا قادر به مدیریت تحولات پاکستان- و هر جای دیگر- نیست از پاکستان بعنوان منبعی برای صدور بی ثباتی به قدرت های همجوار با این کشور و تضعیف موقعیت آنان بهره نخواهد برد؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 345]