تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835425505




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

‌كيف قاپى دختر موتورسوار


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: دخترى كه با پوشيدن لباس پسرانه، سوار بر موتوسيكلت كيف قاپى مى كرد از سوى مأموران دستگير شد. چندى قبل مأموران كلانترى (۱۴۰) باغ فيض هنگام گشت در خيابان هاى غرب تهران به پسر نوجوانى كه سوار بر موتوسيكلت با سرعت زياد در حركت بود مشكوك شده و دستور ايست دادند. اما او بى توجه به اخطار پليس فرار كرد. مأموران نيز در جريان عمليات تعقيب و گريز موفق به دستگيرى متهم شدند. اما هنگامى كه مأموران قصد بازرسى بدنى او را داشتند او مانع شد و به مأموران گفت دختر است كه با پوشيدن لباس پسرانه كيف زنان و دختران را سرقت مى كند. «ساناز» - 16 ساله - در ادامه بازجويى ها به ۱۶ فقره كيف قاپى از زنان و دختران اعتراف كرد و پرونده وى براى رسيدگى به دادسراى جرايم اطفال فرستاده شد. متهم در دفاع از خود به قاضى «طاهرى» - بازپرس شعبه دوم دادسرا - گفت: دو سال قبل مادرم به دليل اعتياد شديد پدرم، خانه را ترك كرد و رفت. من و خواهرم نيز ناچار نزد پدرمان مانديم. او هم بى توجه به ما، هر روز دوستان معتادش را به خانه مى آورد و با هم مواد مصرف مى كردند. چندين بار به رفتار پدرمان اعتراض كرديم اما توجهى نكرد تا اينكه او گفت: تصميم دارد مرا به پسر خلافكار يكى از دوستان نابابش شوهر دهد. من كه علاقه اى به اين ازدواج نداشتم به شدت مخالفت كرده و گفتم مى خواهم درس بخوانم. اما از آنجا كه پدرم مى خواست هرچه زودتر از دست ما راحت شود مرا چندين بار به شدت كتك زد تا راضى به ازدواج شوم. تا اينكه چاره اى جز فرار از خانه نديدم. از آنجا كه شبها در يك پارك مى خوابيدم در همان جا با «سهراب» - 18 ساله - آشنا شدم كه او هم از خانه فرار كرده و كيف قاپى مى كرد. وقتى در جريان فرارم قرار گرفت قول داد تا حمايت و كمكم كند. بنابراين پيشنهاد كرد با پوشيدن لباس هاى پسرانه همراه او به سرقت بروم. بدين ترتيب كيف قاپى را به من آموزش داد. پس از مدتى در اين كار حرفه اى شدم. سپس با خريد يك دستگاه موتوسيكلت و پوشيدن لباس پسرانه روزها براى شكار طعمه هايم در خيابان هاى شهر پرسه مى زدم و اگر زن تنهايى را پيدا مى كردم با موتوسيكلت با سرعت زياد به او نزديك مى شدم و كيف پولش را سرقت مى كردم. وى در ادامه گفت: در مدتى كه از خانه فرارى بودم شبها را در بوستانها و يا در خانه دوستان ناباب خود مى گذراندم. با اين كه زندگى بسيار سختى را پشت سر گذاشته بودم اما بخاطر بى پناهى چاره اى جز سرقت نداشتم و سرانجام توسط پليس دستگير شدم. بازپرس پرونده پس از شنيدن اظهارات دختر جوان او را با قرار تأمين مناسب به كانون اصلاح و تربيت فرستاد.منبع:ايران ------------------------- دستگيري جواني که دختران دبيرستاني را اغفال مي کرد پسر جوان دختران دبيرستان را اغفال مي کرد و مورد آزار و اذيت قرار مي داد. هفته گذشته دختر نوجواني با مراجعه به کلانتري ونک ضمن طرح شکايت عليه پسري به نام اميرحسين مدعي شد از سوي وي مورد آزار قرار گرفته است.هليا که در مسير مدرسه با اميرحسين آشنا و از سوي وي اغفال شده بود در اظهاراتش گفت؛ اميرحسين هر روز جلوي در مدرسه ما مي ايستاد و تعقيبم مي کرد تا آنکه به تدريج سر صحبت را باز کرد و با بيان جملاتي عاشقانه فريبم داد.دختر اغفال شده افزود؛ رابطه دوستانه من و اميرحسين شروع شد تا اينکه يک روز جلوي دبيرستان مان آمد و از من خواست سوار ماشينش شوم و با وي به کافي شاپي در آن نزديکي بروم.وي خاطرنشان کرد؛ اميرحسين از من خواست براي اينکه کسي ما را با هم نبيند در طول مسير سرم را پايين نگه دارم و وقتي ماشين متوقف شد خودم را در يک منطقه متروکه در اطراف شهر ديدم. وقتي به نيت پليد اميرحسين پي بردم با خواهش و التماس از او خواستم رهايم کند ولي او توجهي نکرد و با فيلمبرداري از تمام صحنه ها، مرا تهديد کرد اگر در اين باره به کسي حرفي بزنم فيلم را در تمام شهر پخش مي کند.پس از طرح اين شکايت کارآگاهان تحقيقات خود را آغاز کردند و توانستند متهم را که خانه مجردي اش در حوالي دبيرستان شاکي بود، دستگير کنند. اميرحسين 25ساله به دو مورد اغفال و تعرض به دختران نوجوان اعتراف کرد.منبع:اعتماد ------------------------- دختر جوان به دست برادر و پدرش به قتل رسید پرونده دختری كه به‌دست پدر و برادرش به قتل رسیده است با دستور قاضی واحد اظهارنظر دادسرای جنایی پایتخت به دادگاه كیفری فرستاده شد. این در حالی است كه تاكنون جسد دختر جوان با گذشت هفت‌سال از جنایت كشف نشده است. سوم آبان‌ماه امسال دختر جوانی هراسان به دادسرای جنایی آمد و به بازپرس هفتم دادسرا گفت: 11 فروردین‌ماه سال 80 پدر و برادرم، خواهرم را به قتل رساندند، پس از حادثه به خاطر تهدید‌های آنها هیچ‌كس جرأت نداشت این موضوع را به پلیس گزارش دهد، تا اینكه حدود یك‌ماه پیش پدرم فوت شد، به همین دلیل من جرأت پیدا كردم تا ماموران را در جریان این جنایت قرار دهم. پس از اظهارات این دختر، متهم به قتل كه علی نام داشت بازداشت و به دادسرا انتقال داده شد. این پسر جوان در بازجویی‌ها درخصوص حادثه گفت: خواهرم عقاید خاصی داشت و انحراف اخلاقی داشت به همین دلیل پدرم خیلی رنج می‌كشید، این موضوع ادامه داشت تا اینكه ما به تهران آمدیم. هنوز یك هفته از اقامت ما در تهران نگذشته بود كه خواهرم ناپدید شد و پس از یك‌ماه دوباره به خانه بازگشت. دیگر من و پدرم طاقت بی‌آبرویی را نداشتیم تا اینكه شب حادثه پدرم او را صدا زد؛ پدرم دست‌‌های او را گرفت من هم با مشت چند ضربه به سر خواهرم كوبیدم، او به زمین افتاد به همین دلیل با دستانم خفه‌اش كردم پس از آن بدن نیمه‌جان او را با كمك پدرم داخل پتو پیچیده و در یكی از كوچه‌های یوسف‌آباد رها كردیم. علی ادامه داد: چون تهران را نمی‌شناسم، در حال حاضر هم نمی‌توانم محل رها كردن جسد خواهرم را نشان دهم. علی در پایان اظهاراتش گفت: پس از این حادثه پدرم اعضای خانواده را تهدید كرد تا درخصوص این موضوع حرفی نزنند، به تمام اقوام هم گفتیم زهرا با فردی ازدواج كرده و به خارج از كشور رفته است. پس از اظهارات علی، صبح روز گذشته قاضی واحد اظهارنظر دادسرای جنایی پرونده قتل زهرا را با صدور كیفرخواست به دادگاه كیفری استان تهران فرستاد.منبع:كارگزاران -------------------------- جنايت شيطانى با يک شماره تلفن‌ وقتى فهميدم شوهر دارد نمى دانم چرا نتوانستم ارتباطمان را قطع کنم.‌ ‌ به گزارش پايگاه اطلاع رسانى پليس ،همه بدبختيهايم با دادن يک شماره تلفن شروع شد. مدت زيادى بود که با آن دختر ارتباط داشتم. رابطه ما، اول فقط در حد پيام کوتاه و حرف زدن با تلفن همراه بود اما ..... راستش روز اولى که سارا را ديدم خيال مى‌کردم دختر خانه‌اى است که اورا تا آنجا تعقيب کرده‌ بودم اما بعدها فهميدم شوهر دارد.( اين بخشى از صحبتهاى پسر جنايتکارى بود که چوبه دار انتظارش را مى‌کشد و هنوز باور ندارد که يک شماره تلفن دستش را به خون آلوده کرده است.‌) ‌ او که جوانى 25ساله و ديپلمه بود خود را آرش معرفى کرد و ادامه داد :‌ ‌وقتى فهميدم سارا شوهر دارد به اوگفتم که ديگر نمى‌خواهم با هم رابطه داشته باشيم اما نمى‌دانم چرا نتوانستم ارتباطمان را قطع کنم، حس عجيبى به سارا داشتم ؛ حس دوست داشتن و ترحم؛ روزى که به او گفتم ديگر نمى‌خواهم ببينمش، آنقدر گريه کرد که مردم داخل پارک، هاج و واج به ما نگاه مى‌کردند.‌ ‌سارا مى‌گفت که چرا کسى نمى‌فهمد که من هم آدمم و به محبت نياز دارم . او بارها و بارها به اعتياد شوهرش (ايليا) و بدرفتاريهاى او با من صحبت کرده بود و من سنگ صبورش شده بودم. يک روز گفتم با خانواده‌اش مشورت کند شايد آنها کارى بکنند او هم صحبت کرده بود ولى به نتيجه‌اى نرسيد.‌ ‌مدت سه‌ ، چهار ماه بود که از اوخبرى نداشتم تا اينکه باز با من تماس گرفت و گفت: اين مدت در منزل خواهرش بوده و ارتباط ما دوباره شروع شد و ادامه يافت تا اينکه از من خواست تا شوهرش را تعقيب نمايم و ببينم با چه کسانى در ارتباط است و مدتى او را زير نظر گرفتم و تمام دوستانش و پاتوق‌هايش را شناسايى کردم و به سارا موضوع را اطلاع دادم سارا درخواست نمود تا با شوهرش طرح دوستى بريزم و به نحوى با او رفيق شوم که من هم اينکار را کردم و با رفتن به محل کار و قرار گرفتن در مسير ترددش با او طرح دوستى ريختم و با هم دوست شديم بنحوى که همراه او به پاتوقهاى او که قبلا شناسايى کرده بودم مى رفتيم. کليه شرايط وفق مراد سارا بود و مى‌گفت تصميم دارد از شر شوهرش خلاص شود و ديگر طاقت تحمل او را ندارد.‌ ‌در آن موقع نمى‌دانستم چه جوابش بدهم ولى بعد کم کم مرا تحريک کرد تا با کشتن شوهرش با من ازدواج مى‌کند و مرا بسيار وسوسه کرد و من فريب خوردم و به اوگفتم که اگر بفهمند چه مى‌کني؟ سارا جواب داد بايد من رضايت بدهم که مى‌دهم تازه رضايت پدر و مادر شوهرم را نيز برايت مى‌گيرم و اين حرفها باعث شد تا من بيشتر خام شود و نفهمى کنم و چشم بسته و با اميال شيطانى به قتل روى آورم.‌ ‌ديگر آرام و قرار نداشتم و کنترل اعصابم را از دست داده بودم با همدستى سارا با شوهرش ايليا تماس گرفتم و قرار گذاشتيم در ساعت هفت و نيم بعد از ظهر برويم در شهر بچرخيم چون سارا گفته بود که او و دوستانش ناباب هستند و احتمال هرگونه حادثه‌اى است لذا بهمراه خود يک تيغ موکتبرى برداشتم و سر قرار حاضر شدم بعد از آنکه نزديک به دوساعتى دور زديم به جاده‌ى کنار گذر رفتيم. و به او گفتم تا در مسير جاده خاکى برود که او هم حرکت کرد و گرم صحبت بوديم که موبايلم زنگ خورد نگاه کردم ديدم سارا است به شوهرش گفتم که بايستد و پياده شدم و با او تلفنى صحبت کردم و پرسيد که کار تمام شده پاسخ دادم خير ، گوشى را قطع کردم و دوباره سوار ماشين ايليا شوهر سارا شدم و متوجه حالت مشکوک وى شدم ظاهراً فهميده بود که با سارا صحبت مى‌کردم ، با عصبانيت سئوال کرد :با کى حرف مى زدى بعد نفهميدم چه چيزى بود که به سمت من پرتاب کرد من هم با او در گير شدم و با تيغ موکت برى ايليا را زدم و با هم درگير شديم و در روى صندلى عقب ماشين با هم درگير شديم که در باز شد و و ايليا به بيرون پريد و در حاليکه دور ماشين مى‌چرخيد و از دستم فرار مى‌کرد من مرتب با تيغ موکت برى او را مى‌زدم تا اينکه ديگر ناى ايستادن نداشت و افتاد متوجه شدم که مرده است لذا سريع سوار ماشين شدم و ماشين را به دور از محل بردم و بين درختان مخفى نموده و چادرآنرا به روى ماشين کشيدم و بعد فرار کردم که پس از مدت کوتاهى که جسد ايليا کشف شد مامورين مرا دستگير کردند و.....حالا جز پشيمانى چيز ديگرى برايم نمانده ، مقصر اصلى اين قتل سارا است او مرا فريب داد و گولم زد ، وعده ‌وعيدهاى سارا مرا وسوسه کرد و شيطان عقل را از من ربود. اى کاش هيچ وقت آن شماره تلفن لعنتى را به سارا نمى دادم!!!.‌ منبع:فرهنگ آشتي ----------------------- دروغگويى شوهر علت درخواست طلاق زن جوان شد زن جوانى که به دليل دروغگويى همسرش در زمينه پرداخت مهريه حاضر به ادامه زندگى با وى نشد صبح ديروز به دادگاه خانواده مراجعه کرد. به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ زن جوانى با مراجعه به دادگاه خانواده و طرح شکايت عليه همسرش گفت: چند ماه با همسرم آشنا شدم و پس از مخالفت‌هاى شديد خانواده و سختى‌هايى که در اين راه کشيديم وعده همسرم با ترفندهاى خاص به من وعده داد مهريه ام را که 14 عدد سکه تمام بهار آزادى بود را به صورت نقد قبل از شروع زندگى مان به من پرداخت کند که پذيرفتم.شاکى افزود: پس از تهيه مسکن جهيزه ام را به آنجا بردم و پس از برگزارى جشن عروسى مان همسرم گفت، حرفهايش دروغ بوده و قصد ندارد سکه هايم را بدهد و به همين دليل و ثابت شدن دروغ گويى وى حاضر به زندگى کردن با او نيستم.اين گزارش حاکيست؛ رئيس شعبه پس از شنيدن وثبت اظهارات شاکيه از مرد جوان خواست اظهارات خود را بيان کند که وى با پشيمانى گفت: اصلا فکر نمى‌کردم همسرم مرا به خاطر سکه‌هاى طلا بخواهد که حتى حاضر نباشد قبل از پرداخت آنها به منزلش بيايد و زندگى اش را شروع کند. ------------------------- آفریقایی‌ها از دختربچه سفیدپوست شربت سحرآمیز درست كردند دختر سفیدپوست قربانی باورهای غلط چند آفریقایی شد. گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی پلیس به نقل از سایت «نیوز توانی فور» حاكی است، پلیس بروندی جسد دختر شش‌ساله سفیدپوستی را كه اعضای بدنش برای تهیه نوعی شربت سحرآمیز جدا شده بود پیدا كرد. براساس این گزارش، پلیس جسد این دختر را در حالی كه سر و دست و پاهایش جدا شده بود در منطقه‌ای در كشور بروندی پیدا كرد. گروهی از افراد خرافاتی در كشورهای آفریقایی از جمله بروندی و تانزانیا، با حمله و قتل افراد سفیدپوست و زال، از اعضای بدن‌شان برای تهیه نوعی شربت سحرآمیز استفاده می‌كنند. این گزارش حاكی است، گروهی از این افراد برای در امان نگه داشتن جان خود به مراكز حمایتی كه برای همین مسئله برپا شده عزیمت كرده و در آنجا زندگی می‌كنند. گفتنی است، پیش از این در تانزانیا نیز چند كودك و نوجوان مورد حمله این گروه قرار گرفته و كشته شدند. ------------------- مرد 63 ساله از همسرکشى مى گويد ‌ قرار مجرميت مردى که همسرش را قربانى خشم آنى کرد، ديروز در دادسراى جنايى پايتخت صادر شد. ‌به گزارش ايسکانيوز ، افسر نگهبان کلانترى 115 سنايى تهران ، روز 26 مهر 1386 کشته شدن زن 55 ساله اى به نام اکرم در يک مسافرخانه را به دادسراى ناحيه 27 پايتخت خبر داد.سپس بازپرس حسين روشن (کشيک جنايي) و افسران دايره 10 اداره آگاهى مرکز به ساختمان مورد نظر رفتند و در بررسى هاى سم شناسى پزشکى قانونى ، مشخص شد زن نگون بخت بر اثر مصرف قرص هاى خواب آور از پا در‌ آمده است.در حالى که شواهد از خودکشى حکايت داشت ، افشاى ناپديد شدن شوهر 63 ساله اکرم به نام على اصغر فرضيه جنايت خانوادگى را پيش روى کارآگاهان قرار داد.مقدمات دستگيرى اين متهم فراهم شده بود که به خاطر عذاب وجدان ، تسليم قانون شد.وى به بازپرس شعبه سوم دادسراى جنايى تهران گفت : من و زنم در شهرستان زندگى مى کرديم و چون بى کار شده بودم براى پيدا کردن شغل مناسب به تهران آمديم.ما يک اتاق مسافرخانه را اجاره کرديم اما پس از گذشت چند روز ، تلاش من براى يافتن کار مناسب ، بى نتيجه ماند.به همين خاطر تصميم گرفتم خودم و زنم را از شر اين زندگى خلاص کنم. به داروخانه رفتم و يک قوطى قرص خواب آور خريدم.شب که شد آنها را در آب حل کردم و به خورد زنم دادم.گفتم براى قلبش خوب است و آرامش مى کند.على اصغر در ادامه اعتراف هاى تکان دهنده اش اظهار داشت : بعد از اين که مطمئن شدم اکرم مرده به کرج رفتم تا خودم را داخل سد بيندازم اما جرات نکردم.ساعتى بعد به تهران برگشتم و سراغ زنم رفتم تا براى بار آخر او را ببينم که عذاب وجدان گرفتم و تسليم شدم. -------------------- مرد بيمار دختر ۳ ساله اش را به چاه انداخت بيمار روانى كه در اقدامى جنون آميز، دختر سه ساله اش را به داخل چاه انداخته بود جزئيات جنايت هولناك را تشريح كرد. يكشنبه گذشته زنى هراسان با مراجعه به اداره آگاهى شهرستان داراب از ناپديد شدن مرموز همسر و دخترش خبر داد. وى در شكايتش گفت: همسرم «مجيد» ديروز دختر سه ساله مان «زهرا» را براى گردش به بيرون از خانه برد اما تاكنون بازنگشته اند و بشدت نگرانم. از آنجا كه همسرم بيمار روانى است احتمال مى دهم اتفاق تلخى براى دخترم رخ داده باشد. با طرح اين شكايت گروهى از مأموران تحقيقات گسترده اى براى يافتن سرنخى از سرنوشت دختر و پدر گمشده را آغاز كردند. درحالى كه هيچ ردى از آنها وجود نداشت، ۴۸ ساعت بعد، مأموران در جريان كشف جسد دختر بچه اى در چاهى حوالى «داراب» قرار گرفتند. آنها پس از حضور در محل، با جسد «زهرا» كوچولو روبه رو شدند. بنابراين تجسس هاى ويژه براى دستگيرى پدر مقتول آغاز شد تا اينكه سرانجام مجيد - متهم - را در حوالى خانه اش بازداشت كردند. وى پس از انتقال به اداره آگاهى لب به اعتراف گشود و گفت: «از چند روز قبل تصميم گرفته بودم زهرا را بكشم تا در آن دنيا زندگى بهترى داشته باشد. روز حادثه هم او را به بهانه گردش از خانه بيرون برده و دخترم را خارج از شهر داخل چاهى انداختم.» متهم پس از اعتراف به جنايت براى بررسى سلامت روحى و روانى اش دراختيار متخصصان پزشكى قانونى قرار گرفت.منبع:ايران




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 478]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن