واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > احزاب و تشکل ها - محمد مهاجری اتهام ناروا و انتساب دروغ از هر کس سر زند، ناپسند است، حتی اگر آن فرد آقای موسوی خوئینیها باشد. برخی رسانهها اخیراً سخنانی را به ایشان منتسب کردهاند که ظاهراً در یک جمع دانشجویی بیان شده. مطالب مطرح شده توسط آقای خوئینیها نکات قابل تأملی دارد که نمیتوان بدون توضیح از کنار آن گذشت، به ویژه اینکه تغافلهای موجود در آن ممکن است به قصد پوشاندن بعضی واقعیتها تأویل شود . 1- آقای خوئینیها خواست اصلاحطلبان را ساختن و داشتن کشوری اسلامی، آباد، آزاد و پیشرفته میخواند و میگوید اصلاحطلبان برای توسعه کشور حاضر به هر نوع فداکاری هستند. شاید سخن آقای خوئینیها معطوف به آینده است و ایشان میخواهد بگوید در آینده چنین خواهیم کرد. اگر اینطور باشد باید برای جناح موسوم به اصلاحطلب دعای خیر و آرزوی توفیق کرد اما اگر این سخن اشاره به گذشته دارد، متأسفانه باید گفت حتی اگر حافظه آقای خوئینیها یاری نکند، نمیتوان پیشینه اصلاحطلبان - البته نه همه آنها را- از تاریخ این سرزمین سترد. فراموش نکردهایم که جریان اصلاحطلبی در سالهای گذشته چنان فراخ مینمود که حتی عناصر ضدنظام و مخالف امام برای تطهیر خویش، تلاش میکردند خودشان را به این جناح بچسبانند. آقای خوئینیها البته در بخشی از اظهارات خود این موضوع را پذیرفته است اما به این سؤال پاسخ نداده که کدام مرز را بین خود (به عنوان یک چهره روحانی که از سوی امام راحل ره حکم قضایی نیز داشته) و چهرههای مورد اشاره تعیین کرده است؟ ایشان سابقهای ارائه دهد که گویای این نکته باشد که دستکم مشابه موضع حداقلی آقای میرحسین موسوی در برابر عناصر جبهه ملی و نهضت آزادی باشد. 2- آقای خوئینیها در سخنان خود گلایه دارد که چرا اصولگرایان به اصلاحطلبان انتقاد و یا حمله میکردهاند. قطعاً همه انتقادهای اصولگرایان به جناح مقابل، منصفانه و منطقی نبوده و نیست. متأسفانه در این مواقع قاعده «وسط دعوا حلوا خیرات نمیکنند» حاکم است. در برابر برخی الفاظ و تعابیر اصلاحطلبان تندرو و بداخلاق، پاسخهایی داده شده که به لحاظ شأن، با یکدیگر برابری میکردهاند. اگر رفتار اصولگرایان منطقی نبوده - که نبوده- با چه مجوزی میتوان حکم بر برائت اصلاحطلبان داد؟ 3- آقای خوینیها گفته است: در زیر چتر اصلاحات عدهآی بودند که داعیه اصلاحطلبی داشتند اما اصلاحطلبی را با کنار گذاشتن دین ممکن میدانستند. عدهای میگویند لازم نیست دین را کنار گذاشت اما نباید در سیاست دخالتش داد. عده دیگری میگویند داخل شدن دین در سیاست اشکال ندارد اما به این شکل که امروزه اتفاق افتاده کار درستی نیست. برخی هم کاملاً چارچوبها را قبول دارند اما به روشها ایراد دارند. با این حال طرف مقابل همه اصلاحطلبان را به یک چوب میزند و حتی اصلاحطلبانی را که کاملاً معتقد به چارچوبها هستند، میزنند. در بین اصلاحطلبان هم افرادی بودند که آقای خاتمی با آنها نسبتی ندارد ولی طرف مقابل، هم آقای خاتمی وهم آن دسته از اصلاحطلبان را همزمان میزند.» این گلایه آقای خوئینیها را بگذاریم کنار جمله زیر که دست بر قضا باز هم در همین سخنرانی اخیر ایشان آمده است: اصولگرایان عقایدی را برای خود به عنوان اصل در نظر گرفتهاند و میگویند به هیچ عنوان از آنها عدول نمیکنیم و برایشان فرقی هم نمیکند که کشور چه وضعی پیدا میکند. اگر کسی بگوید وضع اقتصادی بد است، میگویند عیبی ندارد. مهم این است که ما از اصولمان عدول نکنیم. اولاً اگر با یک چوب راندن اصلاحطلبان بد است - که بد است - چرا خود آقای خوئینیها وقتی نوبت به نقد اصولگرایان میرسد، به همان روش تأسی میکند که چند دقیقه قبل از آن ابراز ناراحتی میکند؟ چرا ایشان حاضر نیست حتی یک جماعت کمشمار از اصولگرایان را منها کند و در عین حال انتظار دارد طرف مقابل چنین کرده باشد؟ ثانیاً این پرسش، هنوز از آقای خاتمی در درجه اول و از سایر اصلاحطلبان روحانی همچون آقای خوئینیها در درجه دوم بیپاسخ مانده است که چرا همواره در برخورد با افرادی که نسبتشان با اصلاحات بسیار کم بود و بیشتر غریبه مینمودند، به سمت آنها غش میکردند؟ بشمارید سخنان برادر عزیزمان آقای خاتمی را در این زمینه که قطعاً بسیار کم است و مواضع آقای خوئینیها که یقیناً به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد! مگر چکاچک شمشیرهای آختهای که به زهر کینه آلوده شده بودند یادمان رفته است؟ و مگر فرود آمدن آن شمشیرها بر سر افرادی که از نام و راه امام ره حمایت میکردند فراموشمان شده است؟ همان امام بزرگواری که امثال جناب آقای خوئینیها (با عرض پوزش) نانش را خوردهاند. 4- آقای خوئینیها در جای دیگری تجاهل العارف فرمودهاند و گفتهاند: «چنین القا کردند که گویا اصلاحطلبان میخواستند ساختارشکنی کنند و ساختار نظام را تغییر دهند و نتوانستند. این یک تبلیغ دروغ بود و نتیجهگیری از آن هم دروغ بود.» لابد اقتضای سن دانشجویانی که به سخنان جناب آقای خوئینیها گوش میدادند، این نبوده است که بخش عصبانی دوران اصلاحات را به یاد آورند و به همین دلیل نیز زمینه برای یکهتازی و تنها به قاضی رفتن برای سخنران محترم فراهم بوده است. شاید هم تعریف آقای خوئینیها از ساختارشکنی چیزی است مثل کودتای نظامی و قتل عام که اتفاقاً همین کار را در اشل کوچکتری در قضایای 18 تیر مرتکب شدند و متأسفانه آقای خوئینیها (مدیر مسئول وقت روزنامه سلام) هم به دلیل برداشت خاص از اوضاع و شرایط، در دمیدن به تنور آن غائله بینقش نبودند. اگر کنار گذاشتن دین از جامعه (که خود آقای خوئینیها در جملاتی که در بالا به آن اشاره شد، اعتراف کرده) ساختارشکنی نیست، پس چیست؟ اگر بزرگترین رسالت یک روحانی، پاسداشت از دین نیست، پس فلسفه وجودیاش چیست؟ 5 - آقای خوئینیها با اشاره به آن دسته از طرفداران اصلاحطلبان که نسبتی با سایر اصلاحطلبان متدین نداشتهاند میگوید: «اصلاحطلبان دیندار هستند اما معتقدند افرادی که دین ندارند، باید حرف خود را بزنند. اما مدعیان اصولگرایی میخواهند با سرنیزه، مخالفان خود را ساکت کنند.» ایشان با فاصله کمی میگوید: «اصلاحطلبان باید صف خود را از دینستیزان جدا کنند.» اعتراف آقای خوئینیها به اینکه دینستیزان در صف اصلاحطلبان حضور داشته - یا دارند - و توصیه به جدا شدن از آنان بسیار ارزشمند است حتی اگر با ده سال تأخیر صورت گرفته باشد. اما این جمله که مدعیان اصولگرایی میخواهند با سرنیزه مخالفان را ساکت کنند، هم درست است هم غیرمنصفانه! درست از این جهت که برخی مدعیان (توجه شود مدعیان) اصولگرایی چنین باوری داشتهاند و غیرمنصفانه از این لحاظ که همان مدعیان اصولگرایی، اگر در پروندهشان چند مورد معدود از این رفتارهای غیرمنطقی وجود دارد، پرونده مدعیان اصلاحطلبی، مشحون است از رفتارهای غیرمدنی. شاید آقای خوئینیها یادشان نیاید که یکی از عصبانیهای اصلاحطلب در نخستین روزهای به قدرت رسیدن خواسته بود همه اصولگرایان را نابود کنند و به زبالهدان بیندازند! 6 - و دست آخر اینکه کاش آقای خوئینیها فقط در سخنرانیاش به دیدگاههای نامزد مورد علاقهاش - مهندس میرحسین موسوی - میپرداخت و با حرفهایی که به بعضی از آنها اشاره رفت، منطقی بودن دفاعش از وی را زیر سؤال نمیبرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]