واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > زائری، محمدرضا - یکی از بزرگترین افتخارات و مهمترین ویژگیهای مکتب اهل بیت علیهمالسلام تکیه جدی و تأکید فراوان بر علم و عقل است. این وجه ممیزه تشیع در طول تاریخ، سبب سربلندی و افتخار پیروان مکتب امیرالمؤمنین و فرزندان او بوده و در عین حال این مکتب را از خطر افراطها و تفریطها و گزند خطاهای فکری و انحرافات اعتقادی مصون داشته است. اصرار مرحوم کلینی در اختصاص بخشی مستقل به این موضوع و تأکید بر خطر جهل در مقابل علم و عقل نه یک گرایش و ذوق شخصی، بلکه روحیه و فضای حاکم بر فکر شیعی بوده است. این چیزی است که بزرگان و علمای شیعه چون شیخ طوسی و شیخ مفید از آغاز بر آن تأکید داشتهاند. از همین رو، معیار حاکمیت امامان معصوم بر مؤمنان، علم آنان است و ملاک پیروی از جانشینان معصوم در زمان غیبت نیز علم است و ولی فقیه، ولایتش از فقاهت و تفقه و آگاهی و معرفت او ناشی میشود و حتی در مسائل عملی و روزمره معیار تبعیت از مرجع تقلید، عالمتر بودن اوست. با این مبنا و قاعده پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت علیهمالسلام، پیروان خود را به تفقه و تدبر و دانش و آگاهی در همه امور دعوت کرده و از دست زدن بهکار بدون دلالت علم و عقل برحذر داشتهاند و از عاقبت آن ابراز نگرانی کردهاند. روایت درخشان و مبارک بصیرت میفرماید: «العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیرالطریق لا تزیده سرعه السیر إلا بُعدا» آنکه بدون آگاهی و بصیرت بهکاری بپردازد، نه تنها به نتیجه نمیرسد، بلکه هرچه بیشتر بکوشد از راه اصلی دورتر میشود. و بر این اساس، رسول گرامی اسلام صلواتالله علیه و آله به ابومسعود فرمود: «إذا عملت عملا فاعمل بعلم و عقل، و إیاک و أن تعمل عملا بغیر تدبّر و علم. فإنه جل جلاله یقول: و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه أنکاثا» اگر خواستی بهکاری بپردازی با علم و عقل مشغولش شو و مبادا کاری را بدون تدبر و دانش پیش ببری. و سپس به آیه کریمهای استشهاد کردند با این مضمون که: چون ریسندهای نباشید که رشتههای خود را پنبه و زحمت خود را تباه میسازد. (1) حجم روایات در موضوع علم و عقل و از سوی دیگر جهل، چنان زیاد و تأکید بر این موضوع چنان شدید است که تنها همین نکته موجب تأمل و حیرت میشود. و یکی از مسائلی که به جدیت بر آن تأکید شده، توجه به حقیقت علم و عقل است؛ چراکه گاهی به مصداق آیه شریفه (اخسرین أعمالاً) جهل حجاب خطرناکی است که توهم علم ایجاد میکند. امیرمؤمنان نیز در بیم دادن از جاهلانی که خود را عالم میدانند، در بیان صفات جاهل میفرماید: «انّ الجاهل من عدّ نفسه بما جهل من معرفه العلم عالما و برأیه مکتفیا، فما یزال للعلماء مباعدا و علیهم زاریا و لمن خالفه مخطّئا و لما لم یعرف من الأمور مُضلّلا، فإذا ورد علیه من الأمور ما لم یعرفه أنکره و کذّب به و قال بجهالته: ما أعرف هذا! و ما أراه کان و ما أظنّ أن یکون و أنّی کان؟ و ذلک لثقته برأیه و قلّه معرفته بجهالته، فما ینفک بما یری ممّا یلتبس علیه رأیه ممّا لا یعرف للجهل مستفیدا و للحقّ منکرا و فی الجهاله متحیرا و عن طلب العلم مستکبرا» علی علیهالسلام فرمود: «جاهل کسی است که خود را از سر نادانی دانشمند و عالم به شمار آورد و به نظر و دیدگاه خود اکتفا کند و همیشه از عالمان و دانشمندان دوری گزیند و ناچیزشان بینگارد و هرکه با او مخالف باشد، میگوید اوست که نمیفهمد و هرچیز را که نفهمد و نداند برخطا میشمارد و چون مسئلهای مطرح شود که برایش تازگی داشته باشد، انکار میکند و دروغ میشمارد و از سر جهالت خود میگوید: چنین نیست و من اینطور فکر نمیکنم. بهنظر من، این نادرست است و چنین نمیتواند باشد و چه کسی گفته این صحیح است!؟ زیرا که فقط خود را قبول دارد و از نادانی خود آگاه نیست. پس پیوسته به راه خود در خطای جاهلانهاش میرود و منکر حقیقت میشود و در جهالت و نادانی خود سرگردان میماند و برای درک و دریافت دانش و علم تکبر میورزد.» (2)این اساس و مبنای اصلی در تمسک به علم و دوری از جهل است، اما مصادیق جهل و علم درهر موضوع و زمینه و حوزهای متفاوت هستند و به نسبت موضوعات و مثالها در ادوار مختلف تاریخی و تحولات اجتماعی و موقعیتهای گوناگون، تفاوت میکند. زمانیکه بحث از استنباط یک حکم شرعی است، عالم کسی است که فقه و اصول میداند و با تفسیر و درایه و رجال و حدیث آشناست و کسی که از این تخصصها بیبهره باشد، جاهل به شمار میرود. و در مورد مقایسه نظرات ابن سینا و سهروردی، اطلاع از آرای فلسفی آنها علم بهشمار میآید و کسی که از متون و آثار شیخ الرییس یا شیخ اشراق بیخبر باشد، در این زمینه جاهل بهحساب میآید؛ هرچند که در موضوع سابق اعلم علمای زمان خود باشد. حال اگر بنا باشد برای یک موضوع در تجارت جهانی تصمیمگیری شود، نه درایه و علم رجال بهکار میآید و نه تسلط کامل بر متون فلسفی ابن سینا، بلکه دانش جدید اقتصاد و اطلاع از قیمت دلار در مبادلات جهانی از همه اینها مهمتر است. این همان حکمت نغزی است که مولوی با داستان نحوی و کشتیبان در مثنوی نقل میکند: «آن یکی نحوی به کشتی درنشست...» و میگوید که علم نحو برای درس و کتاب خوب است، نه برای راندن کشتی در توفان دریا. در مسائل اجتماعی و مشکلات و بحرانهای جاری جامعه چون فساد و اعتیاد و فقر وبیکاری و مسائل جوانان و زنان و مثلا موضوع بیحجابی، دیگر دانش و علم آگاهی از قیمت دلار یا آرای ابن سینا یا امثال اینها نیست. این یک موضوع کاملا متفاوت و مختلف است. مهمترین و اولین رکن در این دانش برخورداری از اطلاعات صحیح و آگاهی به آمار دقیق و روزآمد و معرفت نسبت به واقعیتهای جامعه (نه براساس نظر اعضای خانواده یا چهار نفر مرید و مخلص یا بولتن اختصاصی فلان حزب، بلکه بر مبنای نظرسنجی دقیق و مطالعه صحیح) است. این تشخیص درست و صحیح میتواند به درمان موفق (آن هم در صورت تصدی اهل خبره و اهل فن) منجر شود والا اگر کسانی که در این موضوعات تخصص و تجربهای ندارند بخواهند براساس تصورات شخصی و اطلاعات غلط خود وارد میدان شوند، نه تنها مشکل حل نمیشود، بلکه به تعبیر روایت هرچه سریعتر هم پیش برویم، از حقیقت دورتر میشویم. همه ما عقیده داریم در موضوعات دینی و تخصصی مانند تفسیر قرآن و استنباط فقهی نباید افراد غیرمتخصص دخالت کنند و باید تنها اهل فن در این زمینه نظر دهند (که دیدیم وقتی اوایل انقلاب این مسئله رعایت نشد، تفسیر قرآن و اسلامشناسی گروه فرقان و سازمان منافقین با انقلاب و اسلام و مردم چه کرد)، اما وقتی به موضوعات حساس و دقیق اجتماعی میرسیم، همه در این موضوعات نظر میدهند و راهکار پیشنهاد و اعلام موضع میکنند (و کار به آنجا میرسد که جریمه نقدی بانوان بدحجاب و نمره دادن به دانشجویان بر اساس پوشش مطرح میشود! و علی الاسلام السلام).حفظ و صیانت شأن و جایگاه علمای دین و بزرگان حوزه در هدایت جامعه و تضمین صلاح و سداد حیات اجتماعی تنها به ابراز ارادت و تعارفات رسانهای نیست، بلکه باید به این جایگاه و اهمیت این نقش باور داشت و برای بقای آن کوشید. یکی از مهمترین شروط حفظ این جایگاه، مراقبت از کشیده شدن عالمان دینی به مصادیق و موارد خاص و مشخص اجتماعی و تفاصیل و جزییاتی است که هزار و یک عامل پیدا و پنهان و هزار و یک پیامد شناخته و ناشناخته دارد و هر روز به اقتضای شرایط شکل و رنگی تازه پیدا میکند. در سالهای اخیر، چندبار مشاهده شده که اشخاصی با نیت سوء به طرح استفتائات و پرسشهایی از بزرگان حوزه پرداخته و با وارد کردن آن بزرگان به جزییات این مصادیق، بهانههایی برای بازیهای رسانهای و شیطنتهای خبری خود یافتند و بدین ترتیب، جایگاه عالمان دین را تا حد درگیر شدن در جنجالهای بیحاصل تقلیل دادند. نقش علمای بزرگ دین و فقهای عظام در موضوعات اجتماعی تعیین حکم و پاسخ به سئوال شرعی بر اساس نیاز روز مخاطب است و وظیفه ائمه محترم جمعه راهنمایی و مو عظه اخلاقی و دعوت به تقوا و التزام عملی است. اما یافتن راه حل برای یک مشکل اجتماعی کار متخصصان و عالمان این حوزه است که با نیت خیر و اخلاص و ایمان آماده خدمت به جامعه اسلامی و مردم و نظام هستند. دردمندی و احساس مسئولیت همه مؤمنین در این شرایط حساس، قابلفهم است، اما باید به یاد داشته باشیم که هر کسی نقش و کارکرد و وظیفهای دارد و آشفته شدن این وضع و درهم ریختن و جابهجایی این نقشها جز به بحرانیتر شدن اوضاع و تخطئه نقشهای واقعی کمک نمیکند. این برهه تاریخی و تعیینکننده که اکنون در آن قرار داریم، هم در تاریخ حوزههای علمیه متفاوت و هم از جهت موقعیت نظام مقدس جمهوری اسلامی منحصر بهفرد است؛ ولی متأسفانه کمتر کسی با نگاه کلان و درازمدت برای حفظ کیان حوزه و روحانیت و مراقبت از اساس نظام مقدس اسلامی بدان مینگرد. گرد و غبار مسائل جاری دیر یا زود فرو مینشیند، اما شأن والای حوزهها و روحانیت بهعنوان کافل ایتام آل محمد و اساس نظام بهعنوان یادگار امام راحل و میراث شهدای بزرگوار برسرجای خود باقی است. (1) محمدی ریشهری، میزانالحکمه، چاپ دارالحدیث، قم، ص 2831(2) ابن شعبه الحرانی، تحف العقول، دارالقارئ، بیروت، ص 94 ( این مقاله در هفته نامه پنجره منتشر شده است. )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]