تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1821277867
این قصه راباور نکنید!
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > رجایی، غلامعلی - حدود 20 سالی است به مدت 10 روز ، بعد از نماز صبح ، جلسه ای داریم در شهرمان بابل. حدود 20 سالی است به مدت 10 روز ، بعد از نماز صبح ، جلسهای داریم در شهرمان بابل. روزی وقتی از منبر پایین می آمدم، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر مینشست و اتفاقاً اهل اشک هم بود آمد و گفت حاج آقا یک وقتی به من میدهی؟ گفتم اتفاقاً خیلی دلم می خواهد با هم حرف بزنیم. شما 10 ساله پای منبر من میآیی اما یک حرف با من نمی زنی تشریف بیاور. ( ایشان بسیار با ادب سلام می کرد و هیچ چیزی هم نمی گفت نوارش هم هست و دادم به نشر آثار امام) این مطلب را سایت صالحات به نقل ازشخصی که از او بعنوان آیت الله احدی نام برده درج کرده است . این روزها دروغ به امام خیلی دامنه پیدا کرده است. هفته قبل کسی از شهر مقدس قم با من تماس گرفت و بسیار نگران ضمن اظهار لطف به بنده با دادن اطلاعاتی در این باره خواستار پاسخ به این تحریف آشکار شد. هر چند هرکس با یکبار خواندن این مطلب متوجه می شود که این ادعا صحت ندارد اما برای اینکه بدانم موسسه تنظیم ونشر آثار حضرت امام چقدر در جریان این تحریف قرار دارد دیروز با برادران موسسه تماس گرفتم و گفتم ظاهر مطلب نشان می دهد این ماجرا صحت ندارد. آنها هم تا چند خط از این قصه! را شنیدند گفتند از بیخ و بن بیاساس است. قرار شد من در این زمینه توضیحی بدهم . اینک دنباله این داستان بی اساس! " ایشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد. گفت: حاج آقا دیگه میخواهم بگم. گفتم: بگوگفت: من جوان لاتی بودم در شهر، تا اینکه انقلاب پیروز شد. یک مرتبه همه داشتند با یک مینی بوس به جماران خدمت امام می رفتند؛ به من گفتند تو هم بیا دیگه! گفتم: بابا! ما و این همه معصیت . . .اما سید را دوست داشتم به هر حال ما هم آمدیم جماران خدمت امام. امام آن روز ملاقات نداشت اما مردم آنقدر شعار دادند که حاج احمد آقا گفت: شما صبر کنید ساعت ده و نیم به بعد بیایید دست امام را ببوسید و بروید. ما هم ساعت ده و نیم به صف برای دست بوسی امام ایستادیم؛ همه دست امام را بوسیدند تا نوبت به من رسید. تا آمدم دست امام را ببوسم ایشان دستشان را کشیدند. من خیت شدم و امام هم فهمید که من خیت شدم و همان حال و هوای لوطی گری و لاتی با خودم گفتم بابا، مرد حسابی برای همه داشتی، اما برای من دست کشیدی؟ خوب اگه میدونستم نمی آمدم. بعد آمدم که از درب بروم بیرون، محافظ امام برگشت و گفت: آقای فلان! جوان! شما بیرون نرو با خودم گفتم نکند میخواهند من را بازداشت کنند؟ مجدداً محافظ گفت: به شما میگویم نرو! امام با شما کار داره. منتظر ماندم تا همه دست امام را بوسیدند و رفتند. من رفتم داخل اتاق امام و دیدم حاج احمد آقا هم داخل اتاق نشسته است. امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود برو بیرون . بعد امام فرمود: دستم را کشیدم ناراحت شدی؟ گفتم: بله آقا. اینها همشهریهای من هستند، همه دستتان را بوسیدند چرا من نه؟ امام فرمود: پسرم چرا نماز نمیخوانی؟ گفتم: تو از کجا می دانی من بینمازم. امام فرمود:پسرم چرا گناه میکنی؟ خدا چه بدی به تو کرده؟ گفتم: حاج آقا شما از کجا می دانید؟ امام فرمود: شما هم به این مقام میرسید، عمل کن به دینت. بعد انگشترشان را درآورد و گفت: این انگشتر مال تو، به کسی نگو و انگشتر را به من داد. بعد فرمود: تو خوب میشوی، خوب میشوی! و با دختر یک آیت الله ازدواج میکنی، بعد که ازدواج کردی بچه دار نمیشوی، راه کربلا باز میشود. در سفر اول کربلا نه، در سفر دوم پایین پای حضرت عباس (ع) ایست قلبی میکنی و می میری و تو را کنار قبر حضرت عباس (ع) دفن میکنند! ولی این مطالب را به کسی نگو . حاج آقای احدی، همه مطالب امام تا اینجا درست بود. داماد یکی از آیات شدم (آقای احدی: اسمش را بگویم می شناسید) بچه دار هم نشدم. سفر اول کربلا را رفتم و حالا دومین و آخرین سفر کربلای منه. کل مطالب را بر روی نوار هم ضبط کردم . همه را گفتم . فقط سّر من را بدونید. اگر من از دنیا رفتم مطلب را آشکار کنید. (این نوار به نشر آثار امام هم فرستاده شد)بعد ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم. درست کنار قبر حضرت عباس (ع) در حال زیارت نامه خواندن ایست قلبی کرد و از دنیا رفت. آمدند که او را برای دفن از حرم بیرون ببرند، خدام حرم حضرت عباس (ع) آمدند و گفتند: کجا؟ حضرت عباس (ع) به ما پیغام داده که این مرد را پایین پای من دفن کنید.الان کفشداری حضرت عباس (ع) که میروید ، در پایین پای حضرت دفن است ." من در این مقال قصد آن ندارم که کل ماجرا رابه زیر سوال ببرم یا مثلا بگویم راوی محترم قصه اصلا چنین مراجعه کنندهای نداشته است بلکه تا آنجا که ماجرا به امام مربوط میشود وتحقیقات من نشان میدهد نکاتی را یادآوری میکنم. باشد تا مدنظر دیگرانی که پس از این قصد ورود به این عرصه حساس را دارند قرار گرفته و سخن وگفته آنها را از آسیب جعل وتحریف آن هم درباره شخصیت بزرگی مانند امام خمینی باز دارد. و اما چند نکته: 1- از ظاهر قصه برمیآید طرف گفته پس از پیروزی انقلاب این حادثه رخ داده است. در آن زمان امام اولا در مدرسه علوی و رفاه بود ونه درجماران و ثانیا بعد از مدت کوتاهی به قم رفت وپس از مدتی به دلیل توصیه پزشکان به تهران بازگشت. 2- بر فرض که در این ایام، امام در جماران باشد همه میدانند نه از دژبانی خیابان یاسر ونه از سه راه بیت و نه پس ازآن درخت چنار بسیار کهن، کسی را امکان ورود به حریم حسینیه جماران برای ملاقات با ایشان نبود واگر کس یا کسانی هم به بیت امام مراجعه می کردند وکارت ملاقات نداشتند در همانجا متوقف میشدند. این تازه مربوط به ملاقاتهای عمومی امام بود چه رسد به ملاقاتهای خصوصی که برمبنای لیستی بود که ازقبل توسط دفترامام به پاسداران سه راه بیت داده می شد و تحت هیچ شرایطی حتی یک نفر هم به آن اضافه نمیشد و اساسا توفیق دست بوسی امام برای افراد عادی آن هم کسانی که سرزده و در روزهایی که امام ملاقات نداشت به بیت امام میرفتند اگر نگویم محال، بسیار سخت بود . 3- وقتی امام ملاقاتی نداشت بر اساس نظمی که در برنامه های ایشان حاکم بود حتی مسئولین رده بالای کشورهم به ندرت توانستند در این گونه ایام با ایشان ملاقات کنند چه رسد به مردم عادی که آن هم بخواهند با او ملاقات خصوصی داشته باشند. 4- اگر هم تا اینجای داستان بی اساس را قبول کرده باشیم باید بدانیم معمولا فرزند امام در مساله ملاقات مردم با پدربزرگوارشان و اینگونه مسائل کمتر دخالتی داشت. 5- به شهادت تمامی اعضای دفتر امام، ایشان درطول این همه سال هرگز چنین برخوردی را با ملاقات کنندهای نداشته است که در حین ملاقات با فردی دستش را عقب بکشد. خود من هم که بیش از ده پانزده بار توفیق دست بوسی و ملاقات خصوصی با امام را داشتهام که حتی در یک بار آن کسی در اتاق جز من و ایشان نبود نیز هرگز چنین صحنهای را در ملاقاتهای امام با افراد ندیدهام . 6- اساسا این برخورد درشأن امام نیست که بخواهد کسی را به دلیل نماز نخواندن ویا گناه کردن آنهم درجلوی دیگران بشکند وخوار کند. تازه معلوم نیست امام که غالبا با دیدار کنندگان با خود، سخنی نمیگفت و ساکت وآرام به آنها مینگریست وگاهی زیر لب دعایی می خواند چرا باید فقط این یکی را از همه دیدار کنندگان استثنا کند؟ 7- اولا همه کسانی که با امام ملاقات می کردند معصوم نبودند تا راوی این قصه فقط در بین آنها گناهکارباشد وامام دستش را از دست اوعقب بکشد تا او آن را نبوسد! ثانیا امام حتی به نوههای خود درباره نماز تذکر مستقیم نمیداد چه رسد به مردم عادی! 8- درباره پیشگوییهای منسوب به امام هم که راوی نقل کرده هرکس با امام آشنا باشد می داند ایشان حتی با نزدیکترین افراد دفتر و اعضای محترم بیت وخانوادهاش هم که به آنها علاقه داشت چنین روشی نداشت و اسرار زندگی و وقایع آینده زندگیشان را به آنها بازگو نمیکرد و اساسا در اینگونه موارد بسیار کتوم بود چه رسد به تذکر به یک ملاقات کننده عادی. پیشگویی حوادث زندگی تا زمان ونحوه مرگ او. 9- جالب است راوی بگونهای مطلب را نقل میکند که انگار همه خدام حضرت عباس چنان توفیقی دارند که آن حضرت بلا واسطه وبدون فوت وقت - و بدون اینکه مثلا به خواب عالم بزرگی بیاید یا در مکاشفه عارفی فرمایشی کرده باشد!- به همه آنها پیغام فوری داده که جنازه را بیرون نبرند و آن را همانجا درپایین پای او دفن کنند. توگویی سیم ارتباطی ایشان! با همه خدام در هر لحظه و کاملا برقراراست! 10- درکنارهمه این دروغها وتحریفها، راوی که خود یک عالم دینی است و ظاهرا دستی بر تفسیر دارد حتی برای یک لحظه هم در این اندیشه نبوده که چرا یک لات بینماز گناهکار بدون اینکه کار خاصی کرده باشد در زمان محدودی منقلب میشود و به مقام بزرگ کشف و شهودی مانند امام که حاصل دهها سال ریاضت و چله نشینی و . . . است میرسد و بعد تا بدانجا مقام معنوی پیدا میکند ولایق می شود که حضرت عباس در قضیه محل دفن او در نزدیکترین نقطه به قبر خود دخالت میفرماید! کاری که ایشان درباره عرفا و مراجع بزرگی مانند مرحوم آسیدابوالحسن اصفهانی و آقاسیدعلی قاضی وشیخ انصاری و . . .هم نکرده است! 11- بر اساس تحقیقاتی که من کردهام و با خانواده ونزدیکان آن مرحوم صحبتی داشته ام: الف. نام ایشان مهدی است نه عباس ب. ایشان بر خلاف ادعای راوی نه تنها بدون فرزند نیست بلکه چند اولاد دارد و از قضا فرزند ایشان از شنیدن این مطلب بی اساس در باره مرحوم پدرشان بسیار آزرده شدهاند. پ. بر خلاف مطلب گفته شده، ایشان نه تنها فرد لات بی نماز و وبی مبالاتی نبوده بلکه انسانی مقید به آداب شرع ومتدین بوده است ت. ایشان نه دوبار که بیشتر از دوبار به کربلا رفته است ث. جسد ایشان با پیگیری بستگانش به جای اینکه طبق روال قانونی بین دوکشور به ایران منتقل شود باتلاش زیادی که درجهت جلب رضایات مقامات عراقی شد نهایتا در قبرستان وادی السلام نجف دفن شده است . ج. از کل ماجرا تنها قضیه سکته ایشان درکربلا درست است ولی دفن جسد درحرم حضرت عباس کاملا بی پایه است. امید است کسانی که ازسر ارادت به امام و اعتقاد به ارزشها به طرح اینگونه مسائل می پردازند وانشاالله قصد خیر دارند با توجه به آسیبی که از جهت تکذیب اینگونه موارد جعلی متوجه آنها می شود و با درنظر گرفتن این نکته مهم که نقل اینگونه مطالب بازی با آبروی افراد است قبل از طرح این گونه مسائل ابتدا کمی در باره آنها بیندیشند وصرفا به نقلهایی که می شود اعتنا نکنند و پس از تحقیقات بیشترازمرتبطان قضیه در جهت صحت یا سقم ماجرا و تایید مراکزی مانند موسسه تنظیم ونشر آثار امام به طرح آن در افکار عمومی بپردازند . اینجانب در جلد سوم سیره امام خمینی در مبحث کرامات به موارد درست وتحقیق شده ومورد تاییدی در این زمینه اشاره کردهام که در صورت لزوم می توان به آنها مراجعه و بدانها استناد کرد. کمترین توقع من وامثال من از دوستان سایت صالحات وجناب آقای احدی این است که پس از مطالعه این نقد دلسوزانه وخالصانه در جهت اراداتی که به امام دارند فورا ضمن توضیحی دراین باره به خوانندگان خود با تکذیب این ماجرا، مطلب را از صفحه سایت بردارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]
صفحات پیشنهادی
پولداري و باهوشي...
این قصه راباور نکنید! NikSalehi.com ::: راهحل برخورد با احساسات دردسرساز · بازخواني پرونده پزشكي آقاي بازيگر · چگونه از تمام تواناییهای ذهنی خود استفاده ...
این قصه راباور نکنید! NikSalehi.com ::: راهحل برخورد با احساسات دردسرساز · بازخواني پرونده پزشكي آقاي بازيگر · چگونه از تمام تواناییهای ذهنی خود استفاده ...
دکلره با موها چه می کند؟
این قصه راباور نکنید! سائيدگي زانو را چگونه درمان مي نمايند · بداخلاقی و عصبانیت از عوارض آلودگی هواست · راهکار بهبود ریفلاکس معده ...
این قصه راباور نکنید! سائيدگي زانو را چگونه درمان مي نمايند · بداخلاقی و عصبانیت از عوارض آلودگی هواست · راهکار بهبود ریفلاکس معده ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها