واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: نگاهي به فيلم «گناه من» ساخته مهرشاد كارخاني «گناه من» بازتاب سياهي، تلخي و شرايط ناسالم اجتماعي
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: فيلم «گناه من»، به سرنوشت آدم هايي مي پردازد كه به دليل فقر اقتصادي و فرهنگي ، اسير در سياهي و تلخي محيط و جامعه خويش مي شوند و در اين تلخي و سياهي دست و پا زنان غرق مي شوند.
فيلم «گناه من» به زندگي «يغما» با بازي «حميد گودرزي» مي پردازد كه به دليل بستر و شرايط ناسالم اجتماعي به دزدي و اوراق ماشين هاي سرقتي مي پردازد. تا اين كه برحسب اتفاق با دختري به نام «باران» با بازي «نيوشا ضيغمي» آشنا مي شود و اين آشنايي حقيقت هايي از زندگي هردوآنها را آشكار مي كند.
در «گناه من» شخصيت هاي مرد همه اسير شرايط بد اجتماعي ، محيط و محله اي هستند كه در آن زندگي مي كنند. «يغما» در جنوب شهر و در منطقه فقير نشيني زندگي مي كند كه جرم و سرقت، اختلاف طبقاتي به شدت در آن احساس مي شود. «اقبال» مرد افغاني با بازي «كرامت رودساز» نيز به دليل اين كه از كشور خود آواره شده و به دليل عدم وجود شرايط اجتماعي يكسان ناخودآگاه در بستر جرم و خلاف مي افتد و در اين راه با «يغما» هم دست وآنقدرپيش مي روند كه ناخواسته طي اتفاقي دست به قتل پدر «باران» مي زنند.
مادر خوانده «يغما» با بازي «افسانه ناصري» نيز اسير در سرنوشت و شرايطي است كه در آن ناچار است با وجود سكته مغزي كه كرده دست و پا بزند و به «يغمايي» پناه بياورد. كه روزي او را از خانه بيرون انداخته و اينك از كرده خويش پشيمان و نادم شد .
از طرفي در اين بين مادر «باران» با بازي «افسانه چهره آزاد» هم قرباني همين شرايط ناخواسته اي است كه به همراه دخترش مجبور است با فقر، بدبختي، بي سرپرستي و تحقير بسازد. زن «اقبال» مرد افغاني هم قرباني شرايطي است كه شوهرش برايش ايجاد كرده استو كه علاوه بر زنداني شدن توسط شوهر هر روز تحقير مي شود. پس مي توان گفت: شخصيت هاي فيلم «گناه من» قرباني شرايط كثيف و چركي هستند كه در آن خشك و تر با هم مي سوزند.
نكته ديگر عنصر حركت است كه در طول فيلم بارها تكرار مي شود وجود ريل قطار، جاده، اتوبان كه شخصيت ها مدام در حال حركت به طرفي براي تغيير سرنوشت خويشند و متوسل به هر طريقي مي شوند تا از شر زندگي تلخ و غم انگيز خود رهايي يابند. دويدن «باران» در ابتداي فيلم درروي خط راه آهن به نوعي گريز از زندگي به آخر رسيده اوست. «باران» مي خواهد خود را با كشتن خلاص كند توان و طاقتش به سر رسيده و تنها چاره را در مرگ و عوض كردن مسير زندگي خود مي داند. كه در اين راه شكست مي خورد.
از طرفي «يغما» نيز سوار بر ماشين هاي مسرقه اش در خيابانها جولان مي دهد و دلخوش به چيزهايي است كه مال خودش نيستند . در واقع يغما مي خواهد طبقه، منزلت و جايگاه اجتماعي پايين خود را از طريق سوار شدن بر ماشين مدل بالا و همچنين ايجاد رابطه با «باران» عوض كند و از سرنوشت تلخي كه روزگار برايش ترتيب داده فرار كند. اما شكست مي خورد. مادر «باران» نيز زني است كه شكست خورده ،چه در زندگي زناشويي و چه در تنهايي خويش، او نيز چند بار تلاش مي كند تا به زندگي سياه وفقيرانه خود پايان دهد.حتي به آسايشگاه زنان افسرده پناه مي برد. ولي شكست نصيبش مي شود. مادر خوانده «يغما»، اميد پيدا كردن شوهري مناسب «يغما» را به زور ازخانه بيرون انداخته، اما با سكته مغزي شكست خورده و نتوانسته به زندگي جديدي برسد.
«اقبال» هم از كشورش فرار كرده تا شرايط بهتري را نصيب خود كند اما او نيز شكست خورده است. پس مي توان با اطمينان گفت: آدم هاي «گناه من» شكست خورده اند و محكوم به تحمل شرايط بد اجتماعي خويشند.
مطلب بعدي عنصر شهر در فيلم «گناه من» است كه از اول فيلم تا آخر فيلم مثل يك شخصيت حضور آشكاري دارد و شخصيت هاي فيلم در مواجهه با اين شخصيت، هميشه شكست مي خورند و جالب آن كه ،آنها شهر را طرد مي كنند اما شهر آن ها را در آغوش خويش مي كشد و بيشتر در تلخي خودش آنها را فرو مي برد.
نكته بعدي فضاي باراني فيلم است كه از ابتداي فيلم تا انتها ادامه دارد .مي توان گفت آدم هاي «گناه من» هر بار توسط باران تطهير مي شوند اما اين تطهير شدن در مقابل شهري كه سياهي، چرك، جنايت و تلخي سرتاپايش را رنگ مي بازد . «يغما» و «باران» مدام زيرقطرات باران فيلم تطهير مي شوند و به اين خود باوري مي رسند كه زندگي ساه خود را تغيير داده و تبديل به آدم هاي پاك شوند يك جور معصوميت و پاكي در نگاه هاي آن ها وجود دارد. اما محيط به حدي خشن و آلوده است كه اين نگاه ها يا ديده نمي شوند. يا آنقدرها چرك و سياهي وجود دارد كه نمي گذارد معصوميت آنها آشكار شود.
كارگردان با قرار دادن «يغما» و«باران» در زيرقطرات باران مي خواهد تمام زنگارها و گناهان آن ها را بشويد ولي مگر مي شود يك سرنوشت را در عرض چند روز عوض كرد جواب اين است كه نمي توان، چون بستر و شرايطش آماده پذيرش اين تغييرات نيست.
«يغما» با پي بردن به اين كه بالاخره «باران» از اتفاقات گذشته با خبر خواهد شد دوباره سعي مي كند سرنوشت خود را عوض كند و فرار رابرماندن ترجيح دهد. ودرآخر، فيلم دقيقا همان جايي را نشان مي دهد كه در ابتداي فيلم «باران» قصد خودكشي را داشت. ريل هاي راه آهن و باز هم رفتن و پشت كردن به تمام مشكلات و هر آن چيزي كه متعلق به گذشته است. در »گناه من» همه تاوان اشتباهي را مي دهند كه خواسته يا ناخواسته مرتكب آن شدند. در واقع بهشت و جهنم آدم هاي فيلم در همين دنيا اتفاق مي افتد. «باران» تنها مي ماند. «يغما» آواره و فراري مي شود. «اقبال» تاوان اشتباهات گذشته اش را مي دهد به بدترين شكل تصادف كرده و مي ميرد. مادر خوانده «يغما» به دليل ظلم در حق او، دوباره تنها شده و با پاها و دست هاي عليلش مي ماند. مادر «باران» شايد تنها آدم قصه باشد كه ناخواسته تاوان اشتباه ديگران را مي دهد و از شدت تنهايي و از دست دادن شوهرش افسرده و بيمار مي شود و جواني خويش را در راه بزرگ كردن و به سامان رساندن دخترش از دست مي دهد./120
دوشنبه|ا|5|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]