محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826648902
نویسنده ای که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: به بهانه سال روز تولد « یوجین اونیل» خبرگزاری ایسکانیوز: یوجین اونیل نویسنده برجسته و بزرگترین درامنویس آمریکایی و برنده جایزهٔ نوبل و سه جایزهٔ پولیتزر درحالی درگذشت که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد و در آن مراسم فقط سه تن حضور داشتند: همسرش، پزشکش و یک پرستار. خواست متوفی چنین بود که هیچگونه مراسمی اجرا نشود. «یوجین گلادستون اونیل» با نام هنری«یوجین اونیل» در 6 اکتبر 1888 در اتاق پشتی طبقهٔ سوم یک هتل خانوادگی در نیویورک به دنیا آمد. او دومین پسر جیمز اونیل، بازیگر تئاتری محبوب زنان و ستارهای همیشگی در «کنتمونتکریستو» بود. در 7 سال نخست زندگی، یوجین با گروه سیار تئاتری پدرش به گوشه و کنار کشور سفر کرد. تا پیش از8 سالگی که به مدرسهٔ شبانه روزی رومن کاتولیک فرستاده شد، هیچگونه دورهٔ تحصیلی مرتبی را نگذرانده بود. در 13 سالگی دانشآموز آکادمی بتس در ایالت کنه تیکت بود بی آنکه پس از مدتها خانوادهاش به دیدارش بیایند، حتی تعطیلاتش را هم در تنهایی میگذراند. در 18 سالگی وارد دانشگاه پرینستون شد. کمتر از یک سال در آنجا ماند. در غلیانی آمیخته به خشم و جسارت بطری آبجویی را به طرف پنجرهٔ یکی از مدیران پرت کرد و از دانشگاه اخراج شد. پرتاب آن بطری به تحصیل رسمیاش پایان داد. در سال 1909 پنهانی ازدواج کرد، که کمی بعد کار به جدایی کشید. در همان سال همراه با یک مهندس معدن در جستوجوی طلا به آمریکای مرکزی رفت؛ در جریان این تلاش بیثمر، به بیماری مالاریا مبتلا شد و ناگزیر دوباره به سراغ پدر و مادرش رفت و برای مدت کوتاهی در مقام بازیگر و دستیار مدیر به گروه تئاتری پدرش پیوست. بار دیگر بیقرار شد و با یک کشتی نروژی به بوئنوس آیرس رفت و مدتی در چند شرکت آمریکایی که آنجا مستقر بودند کار کرد: یک شرکت تولید وسایل برقی، یک کارخانهٔ بستهبندی، و نیز شرکت چرخ خیاطی سینگر. اما از کار اداری دلزده شد و در یک کشتی حمل اسب و قاطر کاری گرفت، در سفرهای دریایی از بوئنوس آیرس به افریقای جنوبی از قاطرها مراقبت میکرد. وقتی به آرژانتین برگشت، مدتی بیکار شد و با فقر و تنگدستی زندگی گذراند، تا اینکه دوباره در یک کشتی انگلیسی که عازم نیویورک بود کاری گرفت، اما چیزی نگذشت که بار دیگر به زندگی بیبندوبار در باراندازهای شهر نیویورک برگشت . اما اونیل که همچنان شیفتهٔ دریا بود، در خطوط دریایی آمریکا ملوانی پخته و باتجربه شد و با کشتی سفری به ساوتهمتن انگلستان کرد. اونیل بعدها تجربیات این دوران را در نمایشنامههای کوتاهی دربارهٔ زندگی ملوانان بهویژه مجموعهای که تحت نام «اس. اس. گلن کیرن» گرد آمد منعکس ساخت. نمایشنامههای اولیهٔ اونیل شور شاعرانهای از ناتورالیسم را برمیانگیخت. شوری آمیخته با حال و هوای دریا و حال و روز آدمهایی که زندگی روی کشتی و باراندازها برایشان هم نوعی شغل و هم گریزراهی رمانتیک محسوب میشد. برای خود اونیل دریا نماد سرگردانی بشر نماد توطئهٔ طبیعت علیه انسان بود. اونیل برای مدتی گزارشگر روزنامهٔ محلی نیولندن تلگراف شد و در ستونی از آن روزنامه، شعرهای طنزآمیز منتشر میکرد تا اینکه، به قول خودش از شوخی روزگار بیمار شد و کار روزنامهنگاری را نیز رها کرد. زندگی بیبندوبار و اسرافکارانه او را ضعیف کرده و از پا انداخته بود، به همین دلیل سل گرفت و ناگزیر در 1912 در بیمارستان بستری شد. طی 6 ماه اقامت اونیل در بیمارستان بود که اجزای پراکندهٔ نخستین دورهٔ زندگی اونیل سامان گرفت. به گفتهٔ وی قرار یافت تا به هضم ارزیابی تأثیرهای چندین سالِ گذشتهای بپردازد که طی آنها تجربهای از پس تجربهای دیگر روی هم انباشته شده بود، بی آنکه مجال بازتابیدن یافته باشند. بدینترتیب 6 ماهی که اونیل در آسایشگاه مسلولین بود؛ او را به کتابخوانی تشنه و مشتاق و هنرمندی درونگر بدل کرد. در دوران نقاهت، کتابهای فراوانی خواند و تحتتأثیر شاعران تراژیک یونان و استریندبرگ قرار گرفت. او میگوید: استریندبرگ بود که به من آموخت درام نو چه جلوهای میتواند داشته باشد و اشتیاق نوشتن برای تئاتر را در من برانگیخت. بیماریاش بهتر شده بود و به مجرد آن که از آسایشگاه مرخص شد به کار پرداخت؛ 11 نمایشنامهٔ تک پردهای و دو نمایشنامهٔ بلند نوشت که در بیشتر آنها تأثیر درامنویس سوئدی محسوس بود. نیاز چندانی به بازخوانی دوبارهٔ آنها نبود تا دریابد که بیشتر آنچه نوشته نه تنها قابل اجرا که قابل چاپ هم نیست. همهٔ آنها را پاره کرد مگر شش تکپردهای کمتر ملالانگیز را که پدرش آنها را در یک جلد با عنوان «تشنگی و نمایشنامههای دیگر» به چاپ رساند. اگرچه نمایشنامههای اولیهٔ اونیل بیتردید ناپختهاند، نمایشنامههای سفارشی و طبق الگو نیستند بلکه آثاریاند که به شایستگی و استادی نگارش یافتهاند. قشنگ و دلنشین نیستند؛ بلکه تیرگی را درمینوردند تا زیبایی وحشی را در اشیایی بیابند که زشت و خشن هستند. گاهی پررنگ و نگارند، گاهی وحشتناک، اما ابداً کماهمیت و بیمایه نیستند. اونیل از تأمل دربارهٔ رنج زندگی و شر غالب باز نمیایستاد. قهرمانان او محکومند یکی از مفسران آثار او اصطلاح «قهرمانان نفرینشده» اونیل را به کار میبرد . اما نه از سوی خدایان بلکه به دلیل نبود خدایان، و برای این بیپناهیشان همچنان تراژیک هستند. از لابلای «آنا کریستی»، که جایزهٔ« پولیتزر» را برد، تراژدی میبارد، و همچنین در دوران عجیب که برای سومین بار جایزهٔ پولیتزر را در 1928 از آن خود کرد؛ حس تراژیک غریبی موج میزند. دو سال بعد، هنگامی که سینکلر لوئیس، جایزهٔ نوبل را پذیرفت، در گفتاری نیمه فروتنانه و نیمهکنایی، شنوندگانش را با گفتن چنین عباراتی متحیر کرد: اگر شما یوجین اونیل را که هیچ خدمتی به تئاتر آمریکا نکرده جز آن که آن را طی ده دوازده سال از دنیای دروغینی سرشار از حقه بازی نزاکتآمیز و مصلحتاندیشانه به صورت دنیای پرشکوهی از ترس و بزرگواری برگردانده، انتخاب کردهاید، ناگزیر بودم به یادتان بیاورم که او کاری بسیار بدتر از چنین استهزائی کرده است او زندگی را نه چنان منظم و مرتب که از دیدگاه پژوهندهای دیده شود؛ بلکه به صورت چیزی هراسناک، شکوهمند و کاملاً دهشتانگیز دیده است، چیزی شبیه گردباد، زمینلرزه، آتش هولناک. اونیل خود را وقف همین «آتش هولناک» کرده بود. او تمام قوانین درامنویسی را به هم ریخت تا هیجانهای پرشورش را در پرتو چراغهای صحنه عرضه کند. امپراتور جونز قاعدهٔ پرهیز از نوشتن گفتار طولانی را با تبدیل آن به چیزی که عملاً نوعی تکگویی بود برهم زد و قانون مربوط به تغییر حال و هوای جاافتادهٔ یک صحنهٔ دراماتیک را با دگرگون کردن مسیر نمایشنامه از واقعگرایی مدرن به خیالپردازی بدوی، زیر پا گذاشت. نمایشنامه «گوریل پشمالو» خیالپردازی را بدل به نمادگرایی اکسپرسیونیستی کرد. «خداوندگار براون»، نمایش زندگی دوگانهٔ کاسبکاری به ظاهر خوشبخت است که بر معنای کنش دراماتیک تأکید میگذارد و در آن نمادهای پنهانی شکست با استفاده از صورتک برملا میشوند. صدای آواز همسرایان بر تنشِ موجود در لازاروس خندیدمیافزاید. دوران عجیب «تکگویی» را احیا کرد، و به آن اعتبار و نیز قدرت بیچون و چرای بیان افکار درونی را داد، شیوهای مؤثر برای عرضهی ذهنیت شخصیتهای نمایشنامه که به عنوان تدبیر تئاتری کهنه شده تقریباً منسوخ شده بود. « الکترا سوگوار میشود» منابع تئاتری را گسترش فراوان داد. با کنار نهاده شدن «وحدتهای سهگانهٔ کلاسیک» و سنت «زمانبندی تئاتری»در این اثر، طول آن به 5 ساعت رسید . به گفتهٔ «بروکز اتکینسون» در نقدی در نیویورک تایمز مصداف با اول نوامبر 1931: این اثر سردی شکوهمند تراژدی یونانی را از فراز آسمان آبیرنگ و فراموششدهٔ المپ به عرصهٔ طوفانی زندگی معاصر آورد... از قلمرو فرو مردهٔ درامنویسی ما سر بر کشید، همچون نیلوفری از میان لجن سیاه مرداب. به نظر میرسد که اونیل به این دلیل در آمریکا تبدیل چهرهای برجسته شد که آثار اولیهاش ترکیبی سنتزی طبیعی از تلاشهای دوگانهٔ ناتورالیستی و شاعرانهٔ تئاتر مدرن بود. او واقعگرا بودن در شخصیتپردازی را با حساس بودن به تمنیات رمانتیک شخصیتها درآمیخت؛ به عبارت دیگر، نگاه یک ناتورالیست به جزئیات محیط را با پروازی ماورای طبیعی از جزء به کل همراه کرد، و نثر واقعگرایانه را با درخشش شاعرانهٔ صور خیال، فضاسازی، و تخیل نمایشی به کار برد؛ میتوان گفت اونیل یکی از غیرشاعرترین و در عین حال شاعرترین نمایشنامهنویسان مدرن بود. زندگی اونیل تقریباً به همان سرعت تغییر مییافت که شکل نمایشنامههایش. اونیل دست به کارهای گوناگونی زد، به جاهای بسیار سفر کرد، اما دریافت که نمیتواند برای مدتی دراز در جایی خاص توقف کند. به نیوانگلند، برمودا، فرانسه، فرانسه و سپس به سیآیلندز تا ساحل جورجیا، تائوهاوس از طریق سنفرانسیسکو، نیویورک، کیپکاد سفر کرد. در 45 سالگی اونیل ستایندگان خود را با «نمایشنامهٔ ای بر بیابان» غافلگیر کرد، و از آنجا که این نمایشنامه یک کمدی احساساتی دربارهٔ جوانی بود، محبوبیت فراوان به دست آورد. نمایشنامهٔ ای بر بیابان که مورد پسند تماشاگرانی قرار گرفت که از تأکید بسیار اونیل بر بیماری جامعهٔ امروز: اسطورهٔ مادیگرایانهٔ موفقیت زده شده بودند، تقریباً سیصد بار اجرا شد. و سرانجام تقدیم جایزهٔ ادبی نوبل در 1936 به اونیل به منزلهٔ خفتی بود برای تئاترروهای بیفرهنگ و ادای دینی به این نمایشنامهنویس. اونیل نیز با یادآوری سخنان 6 سال پیش سینکلر لوئیس، به همان گونه فروتنی نشان داد. او نوشت: «این عالیترین نشانها بیش از حد خوشحالکننده است چون عمیقاً احساس میکنم این افتخار نه از آنِ آثار من که متعلق به همهٔ همکارانم در آمریکاست . این جایزهٔ نوبل نماد آن است که تئاتر آمریکا به دوران بلوغ خود رسیده است. برای آنکه نمایشنامههای من، کاملاً برحسب موقعیت و شرایط، صرفاً جزو معروف ترین نمونههای آثاری قرار گرفته است که نمایشنامهنویسان امریکایی پس از جنگ جهانی دوم آفریدهاند.» در سال 1956 نمایشنامهٔ تازهٔ اونیل با عنوان «سیر طولانی روز در شب» به روی صحنه رفت.«خوسه کوئینترو» نمایشنامهٔ سیر طولانی روز در شب را اجرا کرد که نقشهای اصلی آن «فردریک مارچ» ، «فلارنس الدریج» ، «جیسن روباردز جونیور» و «بردفورد دیلمن» بازی کردند. شب افتتاحیهٔ این اجرا، در واقع اجرای موفقیتآمیز شب اول نخستین نمایش جهانی آن در «تئاتر دراماتیک سلطنتی» استکهلم سوئد در 10 فوریه 1956 بود. سرانجام اونیل در ۲۷ نوامبرسال ۱۹۵۳ درحالی در هتل شرایتون بوستون درگذشت که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد. در آن مراسم فقط سه تن حضور داشتند: همسرش، پزشکش و یک پرستار. خواست متوفی چنین بود که هیچگونه مراسمی اجرا نشود. در کنار گور هیچ دعایی یا سرودی خوانده نشد و هیچکس به هنگام خاکسپاری سخنی نگفت. یوجین اونیل” بیش از هر نمایش نامه نویس دیگری رئالیسم نمایشی را که آنتوان چخوف، هنریک ایبسن و آگوست استریندبرگ پیشگامان آن بودند به حوزه نمایش های آمریکا معرفی کرد. شخصیت های آثار او اغلب حاشیه نشینان جامعه اند که سعی در حفظ امیدها و آرمان های خود دارند اما سرانجام به دام یاس و اسیتصال می افتند. ***آثار مطرح اونیل: میمون پشمالو 1922 ، امپراطور جونز، آنا کریستی 1922، آرزو زیر درختان نارون 1925 ، میان پرده عجیب 1928 آه برهوت 1933 آدم برفی می آید 1939 سفر طولانی روز به شب 1941
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]
صفحات پیشنهادی
نویسنده ای که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد
نویسنده ای که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد-به بهانه سال روز تولد « یوجین اونیل» خبرگزاری ایسکانیوز: یوجین اونیل نویسنده برجسته و بزرگترین درامنویس ...
نویسنده ای که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد-به بهانه سال روز تولد « یوجین اونیل» خبرگزاری ایسکانیوز: یوجین اونیل نویسنده برجسته و بزرگترین درامنویس ...
احداث سد آبسرده تحول عظيمي در بخش ... - اضافه به علاقمنديها
احداث سد آبسرده تحول عظيمي در بخش گردشگري لرستان ايجاد مي كند · شگرد عجيب مأموران قلابي براي سرقت · نویسنده ای که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد ... ...
احداث سد آبسرده تحول عظيمي در بخش گردشگري لرستان ايجاد مي كند · شگرد عجيب مأموران قلابي براي سرقت · نویسنده ای که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد ... ...
افریقای جنوبی برفی شد - اضافه به علاقمنديها
نویسنده ای که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد تا پیش از8 سالگی که به مدرسهٔ شبانه روزی رومن کاتولیک فرستاده شد، هیچگونه دورهٔ ... در سفرهای دریایی از بوئنوس ...
نویسنده ای که با تابوتی ساده به خاک سپرده شد تا پیش از8 سالگی که به مدرسهٔ شبانه روزی رومن کاتولیک فرستاده شد، هیچگونه دورهٔ ... در سفرهای دریایی از بوئنوس ...
کارو دردریان... - اضافه به علاقمنديها
محمد رضا عیوض زاده (نویسنده و پژوهشگر) ضمن یادداشتی درباره مرگ کارو تاریخ مرگ ... او به علت شدت بیماری قلب سه بار در بیمارستان بستری شد و پزشکان هرگونه ... زندگینامه ی زیر گزیده ای از سرگذشت بی سرنوشتکارومیباشد که توسط - خودکارو- نگاشته شده . ... و مردی که با کوله پشتی یک سرگذشت به خاک سپرده بر دوش ، به سوی ...
محمد رضا عیوض زاده (نویسنده و پژوهشگر) ضمن یادداشتی درباره مرگ کارو تاریخ مرگ ... او به علت شدت بیماری قلب سه بار در بیمارستان بستری شد و پزشکان هرگونه ... زندگینامه ی زیر گزیده ای از سرگذشت بی سرنوشتکارومیباشد که توسط - خودکارو- نگاشته شده . ... و مردی که با کوله پشتی یک سرگذشت به خاک سپرده بر دوش ، به سوی ...
کوروش پادشاه بی نظیر ایران - اضافه به علاقمنديها
نوشته های آن دسته از نویسندگان یونانی که بیشتر در خور اعتمادند نشان می دهند که این ... نمی شد، مگر تخت و نیز تابوت که پس از جابه جا کردن پیکر، نشان مسلم این که چنین ... چنین است توصیف آریستوبول که به همین مناسبت ما را با کتیبه ای که آرامگاه ... که کوروش دقیقاً در پایتخت خود به خاک سپرده شده است و در گوری که خودش مراقب ...
نوشته های آن دسته از نویسندگان یونانی که بیشتر در خور اعتمادند نشان می دهند که این ... نمی شد، مگر تخت و نیز تابوت که پس از جابه جا کردن پیکر، نشان مسلم این که چنین ... چنین است توصیف آریستوبول که به همین مناسبت ما را با کتیبه ای که آرامگاه ... که کوروش دقیقاً در پایتخت خود به خاک سپرده شده است و در گوری که خودش مراقب ...
متن وصیت نامه اما به طنز
متن وصیت نامه اما به طنز-View Full Version : متن وصیت نامه اما به طنز god_girl6th ... 7- دور از جونش اگر فرزاد مرد بیارینش همون بغل مغلا که اگه به تیر غیب دچار شد دو تا ... پدری نویسنده فوت میکند و شب هنگام به خواب پسرش آید و نامه ای به دستش میدهد که در .... ميكنم: كفن و دفن ماده ۱ - پيكرم با رعايت تمامي شعائر مذهبي به خاك سپرده شود.
متن وصیت نامه اما به طنز-View Full Version : متن وصیت نامه اما به طنز god_girl6th ... 7- دور از جونش اگر فرزاد مرد بیارینش همون بغل مغلا که اگه به تیر غیب دچار شد دو تا ... پدری نویسنده فوت میکند و شب هنگام به خواب پسرش آید و نامه ای به دستش میدهد که در .... ميكنم: كفن و دفن ماده ۱ - پيكرم با رعايت تمامي شعائر مذهبي به خاك سپرده شود.
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها