تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):مؤمن، خاموشى اختيار مى‏كند تا سالم بماند و سخن مى‏گويد تا سودى ببرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837617802




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان امشب | اول مردم را دوست داشته باش


واضح آرشیو وب فارسی:آپام:   هرچه آگاه تر باشیم، بهتر می بخشیم.  هر که احساس عمیقی داشته باشد، با تمام موجودات همدردی می کند.  مادام دو استیل کرگ، یکی از دوستان صمیمی ام در دوران دانشگاه، هر جا می رفت، با خود شور و سر زندگی می برد. وقتی با کسی حرف می زد، آنقدر به او توجه می کرد که آن فرد احساس می کرد شخص بسیار مهمی است.مردم او را خیلی دوست داشتند. در یکی از روزهای پاییزی، من و کرگ در مکان مطالعه ی همیشگی مان نشسته بودیم.من از پنجره به بیرون نگاه می کردم که متوجه یکی از استادانم شدم که از پارکینگ می گذشت. به کرگ گفتم: «نمی خواهم با او روبرو شوم.» کرگ گفت: «چرا؟» به او گفتم که در ترم بهار من و آن استاد با ناراحتی از هم جدا شدیم. من از پیشنهاد او رنجیده بودم و در مقابل نیز او را ناراحت کرده بودم.در ادامه گفتم: «او از من خوشش نمی آید.» کرگ به استادمان نگاه کرد و گفت: «شاید تو اشتباه می کنی.شاید تو از او رو برمی گردانی و او فکر می کند تو دوستش نداری؛ در نتیجه با تو صمیمانه رفتار نمی کند.مردم از کسی خوش شان می آید که بداننداو دوست شان دارد.اگر به او ابراز علاقه کنی، شاید او هم با تو صمیمانه رفتار کند.برو و با او حرف بزن.» حرف های کرگ منطقی بود.برای امتحان، از پله ها به طرف پارکینگ رفتم.صمیمانه به استادم سلام کردم و پرسیدم تابستان را چگونه گذرانده است.او با تعجب به من نگاه کرد. همان طور که حرف می زدیم، راه رفتیم و من دیدم که کرگ از پشت پنجره ما را نگاه می کند و می خندد. کرگ مسئله بسیار ساده ای را به من گفته بود. آن مسئله آنقدر ساده بود که باورم نمی شد آن را نمی دانستم. من اعتماد به نفس نداشتم و وقتی با دیگران روبرو می شدم از قضاوت آنان می ترسیدم.از آن روز به بعد، به جای آنکه از چشم دیگران در مورد خودم قضاوت کنم، متوجه ی نیازی شدم که مردم به برقراری ارتباط و ابراز احساسات درونی شان دارند. من به دنیای ناشناخته ی انسان ها پی بردم. برای مثال، یک روز که سوار قطار بودم، با مردی حرف زدم که دائم تلو تلو می خورد و جویده جویده حرف می زد.همه از او دوری می کردند.او دوران نقاهت بعد از سکته اش را می گذراند.او قبلا مهندس همان خطی بود که ما با آن سفر می کردیم و ماجراهای زیادی را برایم تعریف کرد. وقتی خورشید به تدریج طلوع کرد، او دستم را گرفت و به چشمانم نگاه کرد و گفت: «متشکرم که به حرف هایم گوش کردی.اکثر افراد چنین زحمتی به خودشان نمی دهند.» لازم نبود از من تشکر کند.تمام لذت آن گفتگوی جالب نصیب من شده بود. در گوشه ای از خیابان شلوغی در اوکلند، خانواده ای از اهالی دریایی دور افتاده در شمال شرقی استرالیا راه مرا سد کردند تا مسیرشان را بپرسند.من در مورد زندگی شان سوالاتی از آنان پرسیدم.هنگام نوشیدن قهوه، آنان با داستان هایی درباره ی سوسمار عظیم آب های شور مرا سخت متعجب کردند. هر دیدار یک ماجرا شد و هر فرد درسی از زندگی.افراد چه ثروتمند یا فقیر، قدرتمند یا تنها، مانند من پر از رویا و تردید بودند و هر کدام داستان منحصر به فرد خودشان را داشتند. کارگر مقاطعه کار پیر برایم توضیح داد که چگونه در دوران رکود اقتصادی، با شلیک گلوله در برکه و جمع کردن ماهی های شناور روی آب شکم خانواده اش را سیر می کرد. مأمور گشت به من گفت که چگونه با نگریستن به گاوبازان و رهبران ارکستر، حرکت دست شان را آموخته است. چقدر ما این فرصت ها را از دست می دهیم.دختری که همه فکر می کنند ساده لوح است و پسری که لباس های عجیب می پوشد، داستان هایی برای گفتن دارند.مثل شما. و آنان نیز مانند شما دوست دارید که کسی به حرف های شان گوش بدهد. این چیزی است که کرگ می دانست. ابتدا مردم را دوست داشته باش، بعد از آنان سوال کن.بعد می بینی نوری که به دیگران می تابانی، صد بار درخشان تر شده و به طرف خودت باز می گردد.  کنت نربورن برگرفته از کتاب سوپ جوجه برای تقویت روح دختران و پسران _ انتشارات: عقیل  
آذر ۲۸, ۱۳۹۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آپام]
[مشاهده در: www.apam.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن