واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: کينه زن؛ خانواده اش را به كام مرگ فرستاد چند بار به پدرم گفتم كه صيغه محرميت من و شوهرم را باطل كند اما او به اتفاق شوهرم مرا كتك مي زدند، نمي دانستم چكار كنم براي همين هم نقشه اي شيطاني به ذهنم خطور كرد. پليس با بررسي در مورد حادثه آتش سوزي بامداد سي ام بهمن ماه در مشهد كه سه عضو خانواده اي در آن جان باختند دختر جوان خانواده را به عنوان متهم به قتل دستگير و پرده از راز اين حادثه وحشتناك برداشت. رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي با اعلام اين خبر در جمع خبرنگاران افزود: ساعت چهار و 30 دقيقه بامداد صبح روز سي ام بهمن ماه حادثه آتش سوزي در يك منزل مسكوني به فوريت هاي پليسي 110 گزارش شد كه در نتيجه ماموران انتظامي و تيم هاي امداد و نجات در محل حاضر شدند و اقدامات لازم را به عمل آوردند. سرهنگ "ماشاء ا... صادقي" ادامه داد: ماموران در بررسي صحنه، اجساد سه عضو اين خانواده كه پدر 53 ساله، دختر 10ساله و پسر 19 ساله بودند را كشف و با حضور قاضي ويژه قتل، تحقيقات گسترده اي در اين ارتباط آغاز شد. رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي خاطر نشان ساخت: با دستور مقام قضايي كارآگاهان اداره مبارزه با جرايم جنايي بلافاصله وارد عمل شدند و در بررسي هاي پليسي ابتدا داماد خانواده به عنوان مظنون به قتل بازداشت شد، اما پليس در روند تحقيقاتي پرونده به حركات و رفتار دختر خانواده مظنون شد و پس از گذشت 12 ساعت از زمان وقوع حادثه وي نيز بازداشت گرديد. اعترافات قاتل: زن جوان در بازجويي هاي پليسي منكر ارتكاب اتهام منتسبه بود اما او در تناقض گويي هايش ناچار به اعتراف شد و گفت: پدرم مرا به زور و اجبار به عقد مردي در آورد كه 16 سال از من بزرگتر بود، من هيچ علاقه اي به همسرم نداشتم اما چون قبلاً يك بار ازدواج كرده بودم و شوهر سابقم در حادثه سقوط از بلندي حين كار جان خود را از دست داده بود، پدرم مي گفت صلاح نيست تو مجرد بماني! وي ادامه داد: چند بار به پدرم گفتم كه صيغه محرميت من و شوهرم را باطل كند اما او به اتفاق شوهرم مرا كتك مي زدند، نمي دانستم چكار كنم براي همين هم نقشه اي شيطاني به ذهنم خطور كرد. در شب حادثه مقداري قرص خواب آور در داخل غذا ريختم، قصد داشتم پدر و شوهرم را بكشم، ساعت حدود چهار صبح بود كه مادرم براي رفتن به دستشويي بيدار شد، من نيز همراه او رفتم، اما در يك لحظه به داخل اتاق برگشتم و با كبريت رختخواب پدرم را آتش زدم. پدرم به همراه برادر، خواهر و شواهرم در خواب بودند، بلافاصله به داخل حياط دويدم، پس از دو سه دقيقه شوهرم از خواب بيدار شد و از اتاق بيرون آمد ولي، پدر، خواهر و برادرم كه خيلي هم دوستشان داشتم در آتش سوختند و من با اين كار، خودم را در عذابي گرفتار كردم كه رهايي از آن نيست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]