واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آخرین روزهای زندگی «ملكالشعرای بهار» از زبان پسرش
«آخرین روزهای یك عمر محنتخیز» عنوان آخرین خاطره مرحوم «مهرداد بهار» از پدرش ملكالشعرای بهار است، كه به مناسبت صد و بیستمین زادروز این شاعر بلندآوازه منتشر میشود.مهرداد بهار درباره پدرش مینویسد:«بر روی هم آخر عمر را در آسودگی روحی به سر میبرد، گرچه تمام شب چراغ كوچك اتاقش بر روی میز روشن بود، گرچه هر شب از درد سینه، از تنگی نفس و تب به خواب نمیرفت، اما روشنی شگفتی در چهره داشت. دلش راضی بود. مادرم كه شبها در اتاق او پرستاریش میكرد، از نالههای پدرم میگریست، گاهی نیمههای شب همه چراغها روشن میشدند، همه میدویدند، چون پدرم از تبهای سخت و دردهای كوبندهای رنج میبرد.میز او همیشه پر از دارو بود، پدرم كه از وضع مالی خانواده كم و بیش خبر داشت از این كه این همه دارو باید برای او تهیه كرد متاسف بود، اما ما به او چیزی نمیگفتیم، فكر میكرد كه دولت كمك خواهد كرد. آن وقت این كمك بار كمرشكن خرجها را كم خواهد ساخت. اما كمك هنگامی بدو رسید كه بیش از یك ماه از زندگیش نمانده بود. زندگی فردوسی به یادم میآید، به طرز عجیبی مردان بزرگ به یكدیگر شباهت دارند. او هم چون مدح صاحبان قدرت را نگفته بود محكوم به عذاب شد، پدر من نیز چون راه ملت را انتخاب كرده بود به این سرنوشت دچار آمد.حتی نمیخواستند همان كمك اندك را هم به او بكنند، رزمآراء ماهها گذشته و نگذاشت این مساله در هیات وزرا مطرح شود. حتی رجال فرهنگی نیز كه صاحب منصبی بودند با این كار مخالفت میكردند.آن وقت نوبت به «رجال» دیگر رسید، كسانی كه تصویب لایحه را به عقب میانداختند. تنها بعضی مسائل باعث تصویب مبلغ فوق شد، وگرنه دل «رجال» به حال خادمین ملت نمیسوزد. آنان كه از رهبری پدرم بر جمعیت صلح واهمه داشتند گویا میخواستند زودتر شر او را كم كنند،یا این كه در تحت فشار مالی او را وادار به استعفا نمایند. اما پدرم راهی را كه انتخاب كرده بود، راه مزدوری نبود تا اگر جایی منفعتی بیشتر باشد، تكیه گاه اولی را فراموش كند. پدرم، راه صلح و آزادی ملت را انتخاب كدر و در پیام خود گفت كه چه باشم و چه نباشم این راه را بپیماید، چون راست و پرامید است.پدرم میدانست كه دیگر دیری نخواهد پایید. میدانست كه «آفتاب عمرش بر لب بام است». میدانست كه فرزندان عزیزش، ملت، را نخواهد دید.وقتی برای او از انبوهی میتینگهای صلح سخن میگفتم افسوس میخورد كه نبوده است. روزی به قهرمان گفته بود: «بهار امسال برای من مانند كوهی میماند كه پیمودن آن مشكل است». مشكل هم بود، او نتوانست بیش از یك سوم آن را بپیماید. از یك هفته قبل از وفات به اغما فرو رفت، حواسش بر جای نبود، اندامش تاب تحمل سنگینی خود را نداشت، به خواب رفت، غذایش سوپ رقیق و شیر بود. آن را با گیلاس، مادر غم زدهام به دهانش میریخت، سخن نمیگفت. تنها چشمانش همه چیز را میدید، همه را با چشم دنبال میكرد، با آن چشمهای پر حسرت و اندوه. موهای ژولیدهاش بر پیشانی بلندش ریخته بود. شب كلاه سفید رنگ و كوچكش را بر سر داشت، چینهایی كه از یك زندگی پر مبارزه حكایت میكرد، پیشانیش را میآراست، نفس به سختی از سینهاش بر میآمد.سرانجام دیگر از جای حركت نمیكرد، از آن پس مادرم غذا را با قاشق در گلویش میریخت. چقدر اندوهبار است كه بدانید سرانجام هیچ چیز از گلوی او پائین نمیرفت. گلویی كه روزی فریادهای بر ضد استبداد را از سینه بیرون فرستاده بود، گلویی كه قصاید ناب و گرانبهای او را به آواز رسا خوانده بود. انگشتانش تیره رنگ بود، دو قطره اشك در چشمانش میدرخشید، زندگی را دوست میداشت. در آن دمی كه دیگر دیدههایش گشوده نشد. نخستین گل تازه شكفته شده بود، گلی كه او آرزوی دیدارش را داشت.»درباره مهرداد بهار:مهرداد بهار، متولد دهم مهر 1308، فرزند پنجم ملك الشعرای بهار است. او تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را در دبستان جمشید جم و دبیرستانهای فیروز بهرام و البرز به پایان رسانید. در دانشكده ادبیات دانشگاه تهران، در رشته ادبیات فارسی نام نوشت؛ ولی به علت فعالیتهای سیاسی، در سال دوم تحصیلی، از دانشگاه اخراج شد. سپس، چهار سال را به فعالیتهای سیاسی و افتادن به زندان گذرانید، تا در بهار 1334 پس از به سر رسیدن دوران زندان، آزاد شد. بنابر مقررات آن زمان، توانست دوباره به دانشگاه راه یابد و در سال 1336، تحصیلات دوره لیسانس را به پایان رسانید. در پایان سال 1337 بعد از دویدنها و پارتیبازیها، توانست برای ادامه تحصیل به انگلیس رود.آنجا از پائیز 1338 تا پایان پائیز 1344، در مدرسه زبانهای شرقی و آفریقایی تحصیل كرد. مدرك فوق لیسانس را دریافت داشت و دو سال هم به كار رساله دكترای خویش پرداخت؛ اما به علل مختلف به تهران بازگشت و سالها بعد دكترای خویش را از دانشگاه تهران دریافت داشت. ساواك هرگز با استخدام او در دانشگاهها موافقت نكرد و او بقیه زندگی را به كارمندی ساده بانك مركزی گذراند. او از آغاز بازگشت، به صورت حقالتدریسی در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.مهرداد بهار، پس از چند سال بیماری، در 22 آبان 1373 درگذشت.واژهنامه بندهش، بندهش، جستاری در اساطیر ایران، پژوهشی در اساطیر ایران، از اسطوره تا تاریخ، فرهنگ ایران، ادیان آسیایی، مانی، فرنبغ دادگی، مقدمهای بر كتاب «تخت جمشید»، رسالهای با عنوان «سخنی چند درباره شاهنامه»، گزیده مقالات و گفتوگوها، ادبیات مانوی (در دو جلد)، داستانهای كودكان: جمشیدشاه و بستور و رستم و دیوسفید، واژهنامه گزیدههای زاداسپرم و اشكانیان، از آثار مهرداد بهار هستند.منبع: ایسنالینک : اول اردیبهشت، سالروز در گذشت ملك الشعرای بهار 68 سال پس از درگذشت ملكالشعرای بهار 42 تصنیف ملك الشعرای بهار منتشر می شود قدیمی ترین نمونه شعر فارسی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]