محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826821653
چگونگی شکلگیری و پیدایش طاقبستان :
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
نزدیک کرمانشاه و سر سه راه کرمانشاه، همدان و سنندج دهی است کوچک که نهصد نفر سکنه دارد و طاقبستان نامیده میشود.در فرهنگ جغرافیای ایران طاقبستان دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان است و در ۹ کیلومتری شمال خاوری کرمانشاه واقع شده است. به قول نویسندهٔ کتاب: ”این ده در سال ۱۳۳۱ سیصد نفر سکنه داشت که همگی مسلمان شیعه و زبان مادریشان کردی فارسی بوده است. شغل ساکنان ده زراعت و گلهداری است و آب از چشمهٔ سراب طاقبستان خارج شده و دهکده را آبیاری میکرده است.“ مستشرق معروف آلمانی، هرتسفلد، معتقد بود که کلمهٔ طاقبستان در اصل طاقوستان یا طاقوسان بوده و از لغت ویستهم یا بسطام، مشتق شده است.ملکالشعرای بهار ضمن اشاره به کتبیهٔ بیستون، از طاقبستان هم نام برده است: ”بیستون در اصل بغستان است و تازیان غالباً آن را ”بهستون“ خواندهاند و یاقوت گوید بسهتون قریهایست بین همدان و حلوان و اسم او ”ساسبانان“ است و از شرحی که در باب غار شبدیز داده است معلوم میدارد که مرادش ”طاقوستان“ میباشد.“
منصور خلج به نقل از کتاب مروج الذهب، اثر مورخ معروف ”مسعودی“ حجاریهای طاقبستان را از عجایب عالم شمرده و معتقد است که این ناحیه از سیزده قرن پیش از باغهای معروف ساسانیان محسوب میشده است.آرتور کریستنسن هم طاقبستان را زیارتگاه آناهیتا میداند: ”پادشاهان نخستین ساسانی تا نرسی نقوش خود را در صخرههای حوالی تخت جمشید کنده بودند. اردشیر و جانشینان او محلی را واقع در کشور ماد قدیم که به اقامتگاه آنها نزدیکتر بود، اختیار کردند و آن مکان امروز معروف به طاقبستان است و در یک فرسنگی سمت شمال شرقی کرمانشاه و در کنار جاده بزرگت بغداد به همدان ـ که شاهراه کاروانی قدیمی است ـ واقع گردیده است... در طاقبستان ـ که از شکاف کوه آن چشمههای بزرگ میجوشد ـ بدون شک یک زیارتگاه قدیمی وجود داشته، که در ازمنه مزداپرستی گویا مخصوص ستایش آناهیتا بوده است. این کوهی است بیدامنه، که مشرف بر استخری و عمارت ییلاقی جدیدی است.“حمیدرضا محبی ضمن اشاره به نقش برجستهٔ طاقبستان، دورههای تاریخی این اثر هنری را مورد بحث قرار میدهد: ”گرانکوه مقدس بیستون در غرب ایران، گنجینههای ارزشمندی را از تاریخ این سرزمین کهنسال در دامن خود نگهداری میکند. مجموعهٔ آثار نقش برجستهٔ طاقبستان در نزدیکی کرمانشاه یکی از آنهاست.در طاقبستان بهطور مشخص سه اثر از سه دورۀ تاریخی ساسانی مشاهده میشوند این سه اثر تاریخی عبارت هستند از نقش برجستهٔ منسوب به اردشیر دوم، به سال ۳۸۳ـ۳۸۰، طاق کوچک با نقش برجستهٔ شاپور سوم، به سال ۳۸۸ـ۳۸۳ میلادی و طاق بزرگ به روزگار خسرو دوم، معروف به پرویز، به سال ۶۲۸ـ۵۹۰ میلادی.“به قولی سنگتراشیهای طاقبستان نزدیک کرمانشاه دقیقترین و جالبترین آثار سنگتراشی دوره ساسانی است.طاقبستان از دو اطاق متصل بههم تشکیل شده است. طاق کوچکتر نسبت به طاق بزرگتر سادەتر است و آرایش کمتری دارد. اما از نظر باستانشناسی اهمیت آن بیش از طاق دیگر است، زیرا دو کتیبه به خط پهلوی در دو طرف این طاق قرار دارد، در ته غار نیز نقش برجستهٔ دو نفر دیده میشود. طاق بزرگتر نقوش برجستهٔ بسیار ظریفی دارد و از چند قسمت تشکیل یافته است.در انتهای غار بزرگ پیکرۀ سوارهٔ تراشیده شده که یک سلاح جنگی در دست دارد و در بالای این نقش برجستهٔ صحنهٔ تاجگیری شاه به چشم میخورد.در دو طرف غار شکارگاههای سلطنتی بهصورت برجسته نقش شده است و شاه سرگرم شکار گراز و گوزن است. در بالای صحنهٔ شکار گراز، نقش برجستهای که مربوط به زمان قاجاریه است، تا حد زیادی از زیبائی غار و نقشهای اعجابانگیزش کاسته است.در بیرون و بالای طاق بزرگ دو فرشته روبهروی هم حجاری شدهاند که نواری در یک دست و ظرفی در دست دیگر دارند و گلها و برگهای آرایشی زیبائی گرداگرد طاق را احاطه کردهاند. پلکانی نیمه خراب ـ که بین دو طاق قرار دارد ـ در گذشته به جایگاهی که بالای طاق بزرگ بوه و کنگرههای آن هنوز باقی است، منتهی میشده است.کمی دورتر از غار کوچک، صحنهٔ تاجگذاری اردشیر دوم در دل کوه نقش بسته است و کنار آن عمارتی دو طبقه ـ که در دورهٔ قاجار ساخته شده است ـ به چشم میخورد. در بیرون طاقها چند سرستون دیده میشود.
بررسی نقش دو فرشته در بیرون طاق بزرگ
این دو فرشته در بالای طاق بزرگ روبهروی هم حجاری شدهاند و هر یک تاج افتخاری با نوارهای مواج در یک دست و ظرفی پر از مروارید در دست دیگر دارند. گرداگرد طاق را گلهای لاله و برگهای آرایشی زیبائی پوشانده است. در وسط طاق و بین دو فرشته، نقش برجستهٔ هلالی به چشم میخورد.حجاری فرشتهٔ طرف راست، کامل و تقریباً بینقص است. اما از فرشتهٔ طرف چپ تنها سر و دستی ـ که نوار را گرفته ـ باقیمانده است.باستانشناسان در مورد سبک حجاری این دو فرشته، عقاید مختلفی دارند. برخی سازندهٔ آن را رومی و گروهی یونانی میخوانند؛ عدهای هم معتقدند که بین هنر حجاری ساسانی و رومی اختلاف چندانی نیست.بالای طاق بزرگ کنگرههائی دیده میشود که یادآور برخی از قصرها و ابنیهٔ هخامنشی است. اینگونه کنگرهها لبهٔ بالای بسیاری از بناهای دوران ساسانی را تشکیل میدادند. آنها بهطور متفاوتی جانپناه دندانهدار دفاعی زمان آشور را به یاد میآورند که منشاء این کنگرهها هستند. وجود کنگرهها در تاجهای شاهی نشان میدهد که آنها چون نمادهای موثری از نیروی پشتیبانی احساس میشوند. شاید استفاده از این طرح مفهوم دیگری به جزء تزئین صرف داشته است و آن جنبهٔ خوشیمنی و محافظت بوده است. تعدادی از کنگرهها به لحاظ اینکه قرینه بودن آن حفظ شود، هفت عدد است. دور طاق طنابگونهٔ ضخیمی از سنگ تراشیده شده است. این طنابگونه در انتهای خود در دو سوی طاق، توسط نوارهائی که مشابه نشانهای شاهی نقشهای ساسانی است، بهسوی بالای طاق امتداد یافتهاند. این تزئین مطمئناً حالت نمادینی داشته است، چرا که از نقشهای گل و گیاه ترکیب شده و در سایر بناهای ساسانی بهصورت تزئینات گچبری مشاهده گردیده است.عدهای از محققان اظهار میدارند که این دو فرشته بالدار همان ”نیکه“ الههٔ پیروزی یونانیان باستان است و این حجاری تحتتأثیر هنر یونانی بهوجود آمده است... نقش برجستهٔ فرشته بالدار بدینصورت که در طاقبستان مشاهده میشود، در نقش برجستهٔ فتح شاپور اول در بیشاپور، که نشان مشابهی را در دست دارد، نیز دیده میشود...پایههای طاق دارای نقوش بسیار ظریفی است به شکل درختی که شاخسارهای آن پیچیدهاند و برگی به شکل برگ کنگره دارند و به گل شگفتانگیزی منتهی میشوند. هرتسفلد این درخت را نمونهای از درخت زندگی میداند که در افسانههای کهن ایران و روایات مزدیسنی به صور گوناگون از آن یاد کردهاند. قدما این درخت را شفادهندهٔ هر مرض میدانستند...نگاهی کلی به نمای بیرونی طاق بزرگ احساسی از سبکبالی و نشاط به بیننده منتقل میکند. همه چیز در حال شکوفائی، پرواز و اهتراز است. انتهای نوار تزئین شدهٔ دور طاق به سمت بالا گرایش یافته احساس پرواز و سبکبالی فرشتگان را تشدید میکند.“
صحنهٔ اعطاء منصب در بیرون طاقها
قدیمترین نقش برجستهٔ طاقبستان در طرف چپ طاق کوچ و مجاور ویلای درۀ قاجار قرار دارد و آن سه نفر ایستاده را نشان میدهد که دو نفرشان پا به روی مردی که به زمین افتاده، نهادهاند و نفر سوم ـ که از سرش نور میتابد ـ روی یک گل آفتابگردان ایستاده است.این صحنه شباهت زیادی به صحنهٔ اعطای منصب در نقش رستم دارد. در نقش رستـم، اردشیـر اول از اهـورامزدا منصـب میگـیرد و پا بر تن بــیجان اردوان پنجـم نهاده است. بیشتر باستانشناسان معتقدند که شاه این نقش برجسته، کسی جز اردشیر اول نیست و اوست که تاجی با گوی جواهرنشان بر سردارد و در حالیکه جسد دشمن خود، اردوان پنجم را لگدمال میکند، از اهورامزدا حلقهٔ نواردار را ـ که نشانهٔ سلطنت است ـ میگیرد. نفر سوم زردشت پیامبر است که عصای مرصع در دست دارد. به عقیدهٔ پارسیان هند و ایرانیان قدیم ”هاله“ فقط به زردشت اختصاص دارد.ناصرالدین شاه قاجار در سفرنامهٔ همایونی صحنهٔ اعطاء منصب را چنین توصیف کرده است: ”در کمر کوه سه صورت نقش شده، یکی زردشت است، دیگر شاپور و نرسی، یک نفر دیگر هم که در زیر پای شاپور و نرسی افتاده است لگد کردهاند، دور سر زردتشت طوق نور و خطوط شعاعی نقش شده است، بهطوری که حالا در صدر ائمه علیهمالسلام رسم است کشیده میشود.“
مجسمهٔ نیمتنه خسرو در بیرون طاقها
در برابر غار، نزدیک چشمهٔ بزرگ مجسمهای از خسروپرویز قرار داشته است. علیاکبر دهخدا در اینباره چنین نوشته است: ”در قرن دهم میلادی معربنالمهلهل آن را در همان مکان دیده است. بعد آن مجسمه در دریاچهای که نزدیک کوه است افتاده و در قرن نوزدهم تنه آن را بدون پا از آب بیرون کشیده در بالای سد نصب کردهاند. اگرچه این پیکر را آب ضایع کرده و وحشیگری روستائیان آسیب بسیار به آن وارد آورده ولی هنوز هیبت شاهنشاه را نشان میدهد که ایستاده و دست بر قبضه شمشیر نهاده است. در کنار این پیکر یک جفت سر ستون دیده میشود که در یک سمت آنها تصویر خسرودوم را به واسطهٔ شکل تاجش میتوان تشخیص داد و در سمت دیگر تصویر الهه نقر شده که در دست راست حلقه یا افسری گرفته و در دست چپ شاخهٔ سدری. یک جفت سرستون دیگر که به همین قسم حجاری شده در قریهٔ بیستون موجود است و یک جفت دیگر سابقاً در اصفهان بوده و ”فلاندن“ نقش او را برداشته است. اشکال الههها از حیث جزئیات نقاشی و علائم خدائی با هم اختلاف دارند اما تصویر پادشاه در همهٔ آن سرستونها یکی است و خسروپرویز را نشان میدهد. به عقیده هرتسفلد این سه جفت سرستون متعلق به جلوخان عمارتی بوده که سه طاق داشته است و این سرستونها را به قسمی داده بودند که تصویر پادشاه در سمت چپ و نقش الهه در جانب راست واقع میشده، به این ترتیب از جفت شده تصاویر دوبهدو سه مجلس کامل تشکیل مییافته است.“
پلکان سنگی در بیرون طاقها
در بخش پشتی مجموعهٔ طاقبستان، پلکان سنگی کنده شده که زاویهٔ آن شرقی ـ غربی است و با تغییر مسیر در چند بخش متفاوت، به سمت غرب رفته و در بخشی بالاتر از طاق بزرگ روی صفهای رها میشود.اگر بپذیریم که پلکان مزبور کاربرد مذهبی و اعتقادی دارد، یعنی بالا رفتن از آن به منظور انجام نیایشهای مذهبی بوده است، پس باید پذیرفت که این پلکان اثری است پیش از دورۀ ساسانی و احتمالاً مربوط به روزگار اقتدار مهرپرستی میباشد.معروف است که هنوز در برخی از مناطق که نظیر این پلکانها در آنجا است. مردم بومی در روزهای خاصی، پیش از سرزدن خورشید، از پلکانها بالا میروند و در آنجا به مبارکی سرزدن خورشید، به نواختن سرنا میپردازند. برخی پلکان طاقبستان را اثر فرهاد کوهکن میدانند.
طاق کوچک طاقبستان
از دو طاق موجود در طاقبستان، طاق کوچکتر قدیمیتر و آرایش آن نیز کمتر است، اما از نظر باستانشناسی بیش از طاق دیگر اهمیت دارد، زیرا دارای دو کتبیه به خط پهلوی است. علاوه بر این کتیبهها، نقش برجستهٔ دو نفر در ته طاق دیده میشود. یکی از آن دو شاپور دوم پسر هرمز دوم است و دیگری شاپور سوم پسر شاپور دوم. ترجمهٔ دو کتبیه نیز این معنی را تأیید میکند.شاپور دوم و پسرش روبهروی یکدیگر ایستاده و بر شمشیرهای خود تکیه کردهاند. هر دو تاج بر سر دارند و در بالای تاجها قرص خورشید به چشم میخورد.”زاره“ و ”هرتسفلد“ نقشهای برجستهٔ ته طاق کوچک را متعلق به شاپور دوم و پسرش شاپور سوم میدانند. ”گیرشمن“ نیز همین نظر را دارد. ”اردمان“ راجع به تاریخ بنای طاق کوچک چنین مینویسد: ”شاپور سوم محلی را در نزدیکی کرمانشاهان انخاب کرد و در آنجا دستور داد که بهجای صحنهٔ اعطاء منصب ـ که زیاد معمول بود ـ مجسمهٔ او و پدرش شاپور دوم را در ته طاق نقش نمایند. این نقوش برجسته در سال ۳۸۸ میلادی ساخته شد.“ملکالشعرای بهار معقتد است که کتیبهٔ کوچک پهلوی ساسانی به شاپور دوم و کتیبهٔ پهلوی ساسانی که در سمت چپ کتیبهٔ شاپور دوم کنده شده است، به شاپور سوم تعلق دارد.”کریستین سن“ دربارۀ غار کوچک اینطور مینویسد: ”در سمت چپ این نقش دو غار هست، نخستین کوچکتر و دوم بزرگتر. غار اول ظاهراً در زمان شاهپور سوم کنده شده، زیرا شامل نقش برجستهٔ این پادشاه و پدرش شاهپور دوم است. شهرت این دو پادشاه که در جدار عقب بلافاصله در زیر طاق نقر شده، شامل کتیبههائی به زبان پهلوی است. که هنوز خوانده میشود و مسلماً هر دو با هم، یعنی زمان شاهپور سوم ساخته شده است. پیکر این دو پادشاه از روبهرو دیده میشود، لکن چهرهٔ آنها بهطور نیمرخ کشیده شده و یکدیگر را نگها میکنند. شاهپور دوم در سمت راست و شاهپور سوم در طرف چپ قرار دارند. لباسشان به طرز جامهٔ قدما است، یعنی شلوار چیندار و گردنبند و نوار و گیسوی مجعد و ریش نوک باریک دارند که انتهای آن در حلقهای فرو رفته است. هر دو تن دستها را بر شمشیر دراز و مستقیم خویش نهادهاند، بدینترتیب که دست راستشان بر قبضهٔ شمشیر و دست چپ بر قسمت فوقانی غلاف واقع است. شاهپور دوم تاج کنگرهداری بر سر نهاده که گوی منسوج بر فراز آنست و نوارهای تاج به آن متصل میباشد. این تاج از تاج شاهپور اول تقلید شده، تفاوتی که با آن دارد از حیث قوسهای متصله کوچکی است که بر فراز لبهٔ تحتانی تاج دیده میشود.“دو کتیبهٔ مذکور ـ که متن پهلوی و ترجمهٔ آلمانی آن بهنظر خوانندگان عزیز میرسد ـ اولین بار به وسیلهٔ ”دمرگان“ فرانسوی قالبگیری شد و او ترجمه و تلفظ آنها را در تاب خود به نام ”هیئت علمی اعزامی به ایران“ ارائه داد و قالبها را با حروف گچی در موزهٔ ”گیمه“ پاریس به یادگار گذاشت.
طاق بزرگ طاقبستان
طاق بزرگ طاقبستان در کرمانشاه تجلی شکوهمند هنر ساسانی است که حسی از هیجان و شگفتی را در بیننده برمیانگیزد. تماشای صحنهٔ سراسر هیجان و حرکت شکار در آبگیری نه چندان ژرف، هجوم و حملهٔ گرازها و فیلها و هیاهوی فریادها و نواختن سازها، آدمی را در خلوتی خیالانگیز فرو میبرد.در پس این نقوش به ظاهر خاموش جاودان شده بر سنگ، حیاتی نهفته که سخنها دارد، و اگر آن دو را کاری از سر تفنن برشمریم، سطحینگری کردهایم. آنچه که تاکنون دربارهٔ طاق بزرگ طاقبستان نگاشته شده بهطور غالب معرفیها و اظهارنظرهای کلی بوده که ویژگیهای منحصربهفرد این اثر درخشان را بازگو نمیکند.
نقوش موجود در طاقبستان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
۱. نقوش رسمی تاجگیری و هیبت نظامی شاه حکومت، در انتهای طاق.
۲. نقوش شکار در دیوارههای غربی و شرقی طاق.
در گروه اول نقوش بهطور کامل مشخص و گویاست: نمایش رسمی اثبات سلطنت و اقتدار شاهی. در نقوش دستهٔ دوم شاه را در حال شکار مییابیم. طاق بزرگ غاری است به عمق تقریبی ۷ متر و به بلندای تقریبی نه متر در دل صخرهای سخت و یکپارچه با نقوش شگفت و سحرانگیز. آنچه که طاق بزرگ را مفهوم و ارزش حجاری و حجمپردازی میبخشد، ساخت یکپارچه و منسجم آن بدون دخالت مادهٔ دیگری است.
قوس طاق یک نیم دایرهٔ کامل است که از ارتفاع حدود پنجمتری شروع و تا ارتفاع نه متری ادامه مییابد و مجدداً به ارتفاع پنجمتری برمیگردد. مرکز این نیم دایره محل برخورد خطی است که از وسط کنگرهٔ چهارم عمود بر امتداد خط افقی پلهگونهٔ ضلع شرقی کشیده میشود.
تاجگیری شاه (اعطای منصب) در انتهای طاق بزرگ
انتهای غار بزرگ به دو قسمت تقسیم شده است. در بالا نقش تاجگیری شاه است که تاجی از اهورامزدا و تاج دیگری را از آناهیتا پروردگار آب میگیرد.”نقش بالا مجلس تاجگذاری را نشان میدهد. پادشاه در وسط ایستاده و با دست راست تاجی را میگیرد که اوهرمزد (خدا) که در طرف چپ او ایستاده به او اعطا میکند. از طرف دیگر الهه آناهیذ (آناهیتا) هم افسری به او میدهد. این سه صورت از روبهرو دیده میشوند. پادشاه همان تاجی را بر سر دارد که در سکههای خسروپرویز معمولاً رسم میکردهاند. یعنی تاج بزرگ که دو رشته مروارید در زیر و هلالی در پیش دارد. شاخهٔ که بر فراز تاج نهادهاند در میان دو بال عقاب واقع شده و بر روی آن هلالی است که قرص خورشید را در آن رسم کردهاند.خداوند اهورمزد نیز جامهٔ بلند در بر دارد ولی عبائی به دوش افکنده که حاشیهٔ آن مروارید نشان است. سر موزههائی که در پای دارد در زیر شلوار پنهان است. ریش بلند نوکدار و تاج نوار بستهٔ او نظیر نقوش ازمنه عتیق است. زنی که در جانب راست خسرو ایستاده بنابر عقیدۀ هرتسفلد از روی سبوی دستهداری که در دست دارد شناخته میشود که کیست. از عهد باستان نقش سبو را نمایندۀ آبهای آسمانی که منبع فیوض نازلهٔ بر زمین و بارور کنندهٔ خاک است، قرار دادهاند.بنابراین آن زن آناهید است که الههٔ آب محسوب میشده است. قبای او به سبک یونانی است و در روی آن عبائی ستارهنشان پوشیده و تاجش شبیه تاج هرمزد است و از زیر آن چهار رشته گیسو بر دوش و سینهاش افتاده است و این بنا بر شیوهٔ عادی زنان عهد ساسانی است.“
تاج خسروپرویز در طاقبستان
به قولی تاج شاه در ته غار بزرگ حلال اصلی تعیینکنندهٔ تاریخ بنا است.در مورد تاج خسروپرویز، مرحوم دهخدا، نوشتهای خواندنی دارد: ”خسرو تاجی داشت که ۶۰ من زر خالص در آن بهکار برده بودند و مرواریدهای آن تاج هر یک مقدار بیضهٔ گنجشک بود. یاقوتهای رمانی آن در شب چون چراغ روشنائی میداد و آن را در شبان تار بهجای چراغ بهکار میبردند. زمردهایش دیدهٔ افعی را کور میکرد. زنجیری به طول ۷۰ ذراع از سقف ایوان آویخته بود و تاج را به قسمی به آن بسته بودند که بر سر پادشاه قرار میگرفت و از وزن خود آسیبی به او نمیرسانید. بیشبهه این همان تاجی است که در بارگاه تیسفون میآویختند و طبری نیز از آن نام برده است.“با آنچه گذشت در مییابیم که شاه ته غار بزرگ احتمالاً کسی جز خسروپرویز نیست، زیرا تاج شاه در ته غار بزرگ عبارت است از هلالی که بالای آن یک گوی جواهرنشان بوده و یک جفت بال نیمهٔ پائین گوی را در بر گرفته است و با آنکه در اینجا، گوی جای ستاره را گرفته ـ در زمان خسروی دوم گوی از میان رفته و ستارهای بهجای آن معمول شده بود ـ باز ”هرتسفلد“ تاج موجود را از آن خسروی دوم میداند، ولی چون در بیشتر مسکوکات خسروی دوم، تاج فاقد گوی است و بهجای آن ستارهای قرار دارد که گوئی از هلال خارج شده است، ”اردمان“ معتقد است که تاج مزبور به خسروی دوم تعلق ندارد، بلکه از آن پیروز اول میباشد.
نقش برجستهٔ اسب سوار در ته طاق بزرگ
نوشتیم که انتهای غار بزرگ به دو قسمت تقسیم شده: در بالا نقش تاجگیری شاه است و در پائین خسروپرویز سوار بر اسب دیده میشود.به قول علیاکبر دهخدا: ”طبقهٔ زیرین کتیبهٔ جدار عقب غار مذکور خسرو پرویز را مسلح و سوار بر اسب نشان میدهد. این مجسمه که از سنگ بیرون آوردهاند متأسفانه در اثر سوءرفتار مهاجمین شکسته شده است. پادشاه کلاهخودی بر سر نهاده که تاج بالدار با هلال و قرص خورشید بر آن قرار دارد (بالهای تاج را شکستهاند و فعلاً پیدا نیست) جوشنی با حلقههای آهنین پوشیده که تا کلاهخود میرسد و چهره پادشاه را میپوشاند و تن را تا ران فرو میگیرد. از زیر این جوشن جامهٔ پادشاه نمایان شده است که دارای تصاویری است شبیه ماهیانی که اصطلاحاً آنها را اسب آبی خوانند، نیزهای در دست راست گرفته و آن را بر دوش تکیه داده است ولی مسلمانان بتشکن آن دست را چنان قلم کردهاند که اثری از آن پدیدار نیست... این مجسمهسوار که بنا به روایات اسلامی خسروپرویز و اسب او شبدیز (یعنی شبرنگ) را نشان میدهد از حیث ظرافت و سلامت اندام و تناسب و حسن ترکیب شاهکار حجاری محسوب میشود...“
کریمی اشاره به اسلحه و جواهرات اسبسوار کرده است:
”در ته طاق خسروپرویز سوار اسب مسلح با کلاهخود و نیزه و سپر دیده میشود. دقت در تراش سنگ عموماً مزایا و جزئیات اسلحه را در خسرو بهخوبی نمایان میسازد. در بالای کلاهخودش دگمهای از جواهر نصب شده در طرفین کلاهخود رشتههای مروارید آویزان است. صورت این مرد جنگی را زره پوشانیده و فقط دو چشم آن نمایان است. این سلاح شاهی که تقریباً از طلا بوده است به واسطهٔ شکل عمومی و ثروتمندی تزئیناتش شمشیرهای روم شرقی را به خاطر میآورد...“
مجسمههای حکمرانان قاجار در طاق بزرگ
ناصرالدین شاه قاجار دربارهٔ مجسمههای حکمرانان قاجار در طاق بزرگ اینطور مینویسد: ”بالای این صفحه آغاغنی خواجهباشی محمدعلی میرزای مرحوم که از طوالش گیلان بوده است زحمت کشیده صورت مرحوم شاهزاده را نشسته و حشمتالدوله پسرش و پسر کوچک دیگرش را داده است حجاری نموده. خود آغاغنی را هم با هیئت مکروه ایستاده در جلو شاهزاده نقش کردهاند. طوری بد و بیقاعده که واقعاً مهوع است و طاق را ضایع کرده است و بس که بد حجاری شده روی اشکال را رنگآمیزی کردهاند. الحق مایه تصییع طاق شده است.“ ”در دیوار سمت چپ طاق بزرگ به فرمان محمدعلی میرزا حکمران کرمانشاه، قسمتی از حجاریهای قدیم را حک کردند و بهجای آن صورت او را به تصویر کشیدند. تاجی بر سر دارد و لباسش جواهرنشان است.“ ”محمدعلی میرزای دولتشاه فرزند فتحعلی شاه قاجار در سالهای ۱۲۳۷ـ۱۲۲۱ هجری قمری از جانب پدر به سرحدداری غرب منسوب شد و بهعنوان والی کرمانشاه به دنبال اقدامات شیخ علیخان و حاجی علیخان زنگنکه، حکام قبل، درصدد مرمت ویرانیهائی که در اثر جنگها و کشمکشهای فیمابین دولت عثمانی و ایران و نیز درگیریهای محلی با همکاری مستشاران انگلیسی به ساختن دیوانخانه، میدان، مسجد و بازار اقدام نمودند و با الهام از مراسم تعزیه در پایتخت درصدد بسط و تشویق و ترتیب مقرری برای اینکار برآمد. در یکی از کندهکاریهای طاقبستان، تصویری از محمدعلی میرزا در هیئتی شبیه فتحعلیشاه وجود دارد که بر تختی نشسته و فرزندانش نیز حضور دارند. اطراف تصویر کندهکاری شده وقفنامهٔ سه دانگ از مزارع او که باید به مصارف تعزیه و اطعام برسد، نوشته شده.“
صحنهٔ شکار در طاق بزرگ
پادشاهان و فرمانروایان ساسانی علاقه و عشق مفرطی به شکار حیوانات وحشی داشتند و تفریح و تفنن شکار را با لذت موسیقی توأم میکردند. آنان همیشه نوازندگانی همراه خود داشتند و در ساعات فراغت و استراحت، خاطر خود را به نوای ساز آنها خوش میساختند. به قول سعید نفیسی: ”معمولترین تفریحات پادشاه ساسانی شکار بود، چنانکه در زمان هخامنشی نیز چنین بود. شکارگاههای پادشاهان جرگههای بزرگی بود که گرد آن دیوار کشیده بودند و در آنجا شیر و گراز و خرس را نگاه میداشتند. تئوفان مورخ یونانی قرن هشتم میگوید که سربازان هراکلیوس امپراتور روم در باغهائی که پس از شکست خسرو دوم تصرف کردند، شترمرغ و غزال و گورخر و طاوس و تدرو (قرقاول) و حتی شیر و ببر یافتند. دو نقش برجستهای که از آن زمان مانده منظرهٔ شکار گراز و گوزن را نشان میدهد که در زمینی به عمل میآید که اطراف آن را ریسمان کشیدهاند. پادشاه و نزدیکان او پارچههای مرواریددوزی در بر دارند و با تیر دنبال شکار کردهاند و زنان چنگزنان مشغول نواختن هستند.“ ”شکار از دورههای باستان همچون مکتب سرسخت و سختجانی تصور میشده است. مبارزه با صید حیوانات نشانهٔ فتح، جرأت و هوش آدمی و شکست خشونت و توحش بوده است. از سوی دیگر صید حیوانات معنای مذهبی هم داشته و بدون تأییدات خداوندی پیروزی بر جانوران زیانکار ممکن نبوده. در انجام دادن هر شکار مراسم قربانی معمول میشده و سفرهای نذر خدا میکردهاند و طعام میخوردهاند.“ ”اگر با این مفهوم به نقوش دیوارههای شرقی و غربی طاق بزرگ بنگریم، مجموعیت این مکان را در ارتباط با آئینهای مذهبی بهتر درک خواهم کرد. نقوش شکار در طاق بزرگ تنها نقش شکار در هنرهای دورهٔ ساسانی نیست و بهوفور با چنین نقشهائی برخورد میکنیم. در آئینمهر، میترا با شکارگراز ـ که مظهر شر و اهریمن است ـ جنگاوری و الهی بودن خود را به نمایش میگذارد. آیا شاه نیز در نقوش شکار در حال نبرد با نیروهای شر و پیروزی نشان داده شده است؟“ بهنظر این نویسنده: ”یکی از جالبترین نمایشهای حرکت رو به جلو قایق شاه و بانوان چنگنواز، به کمک تکرار و قرار گرفتن در سطحی پائینتر امکان یافته است. و در حرکت فیلسواری که به جمعآوری گرازهای شکار شده میپردازد، در حرکتی متوالی، فیل با خرطوم گراز را از زمین برداشته و به پشت خود میگذارد تا فیلسوار، شکار را بر پشت فیل مهار کرده و از شکارگاه خارج کند. دنبالهٔ این حرکت را در گوشهٔ بالای صحنه، که خارج از شکارگاه ران مایش میدهد، مشاهده میکنیم. در نمایش این حرکت، هنرمند با تصویر نقشهای متعدد روی هم یا جدا از یکدیگر، رابطهای میان آنچه میبیند و آنچه میداند برقرار میکند...“
شکار گوزن
”بر خلاف شکارگاه گرازها در سمت چپ طاق، حرکت شاه و همراهان و همچنین گوزنها از سمت راست شروع و به سمت چپ نقش برجسته خاتمه مییابد. در این تصویر ما شاه را در سه نقطه از مستطیل بزرگ مشاهده مینمائی که در بالا شاه ایستاده و در حال نظاره بر شکارگاه است و در وسط نقش به حالت تاخت در حال پرتاب تیر بهسوی گوزنها میباشد و در پایان او را میبینیم که چگونه گوزنی را که روبانی به گردن دارد، به بیرون حضار هدایت مینماید... در این نقوش باز هم هیچگونه حالتی که بیانکنندهٔ احساسات درونی و روحی شاه و یا همراهان باشد، جلبنظر نمینمایند و پیکرهها همه به حالت نیمرخ و تمامرخ بهصورتی کاملاً رسمی و ایستاده خود را نشان میدهند. اندازۀ مربعهای کوچکتر شکارگاه که با نور محصور گردیدهاند، هر کدام یک ششم حصار اصلی و بزرگ میباشند. در سمت بالا پادشاه سواره ایستاده و اسبش مهیای جهیدن است. زنی در بالای سر او چتری را افراشته است که علامت شوکت سلطنتی است. در پشت سر او صفی از زنان هستند. بعضی در حال احترام ایستاده و برخی مشغول رامشگری هستند. دو تن از آنان شیپور در دست دارند و یکی طنبور مینوازد. بر روی چوببستی که پلکانی بر آن قرار دادهاند زنانی نشستهاند که بعضی چنگ مینوازند و برخی کف میزنند. در زیر آن تصاویر صورت پادشاه دیده میشود که کمان را به زه کرده و در پی جانوران گریزان اسب میتازد.در قسمت زیرین آن نقش تصویر دیگری از پادشاه هست که اسب به حالت یورتمه میراند و ترکش در دست از شکار باز میآید. در سمت چپ حصار مذکور اشتران دیده میشوند که گوزنان کشته را میبرند.“
شکار گراز
”در سمت چپ در باتلاقی شکارگاه گراز دیده میشود. در وسط شاهنشاه سوار قایقی است و پاروزنها آن را جلو میبرند. شاهنشاه دو گراز را در حال فرار نشان میدهد. قسمت پائین و چپ این صفحه پر از فیلسواران است. در زاویه سمت راست نوکرها تهیهٔ غذا از گوشت شکار میکنند که در لوح حجاری شده. مردم حجاریهای سرستونها ملبس به پیراهنهای کوتاه تا سر زانو هستند.نقش دیوار چپ که با دقت فوقالعاه ساخته شده شکار گراز را نشان میدهد... درست در وسط تصویر پادشاه با قدی فوقالعاده طبیعی حجاری شده که در قایق ایستاده و کمان را به زه کرده است. زنی در یسار او ایستاده تیری را به او تقدیم میکند. زنی دیگر در یمین او به نواختن چنگ مشغول است. قایق دیگر که در پشت واقع شده پر از نوازندگان چنگ است. شاه دو گراز بزرگ را از پای درآورده است. باز همان دو قایق در سمت راست تصویر دیده میشود. در اینجا پادشاه که هاله بر گرد سر دارد در دست خود کمانی سست شده نگه داشته است. معلوم میشود که شکار به پایان آمده است. در قسمت زیرین این نقش فیلان مشغول جمعآوری شکار هستند و اجساد جانوران را با خرطوم گرفته بر پشت خود مینهند.“ نویسندهٔ نمای طاق بستان در بررسی شکارگاه گرازها اینطور مینویسند: شکل کلی نقش برجسته بیانکنندهٔ یک موضوع مهم است و آن اینکه حصار اطراف شکارگاه به مانند یک قاب و یا یک کادر وسیع و نیرومند، چشم بیننده را درون مجموعه نگهداشته و با تناوب و تکرار طنابها و درختچهها حرکت آرام نگاه را به درون مجموعه میکشاند.وجود دو قایق بزرگ و متمایز از دیگر قایقها که در آنها شاه در حال شکار دیده میشود و دیگری که پشت سر او قرار گرفته احساس عدم تعادلی که برگرفته از یک مثلث وارونه است، با قرار دادن شاه در محور این مثلث خنثی گردیده است و در ضمن این نوع مرکزیت قرار دادن به نوعی نشان از سکاندار و فرمانده بودن یک مجموعه با سرنشین میباشد. از نظر پرسپکتیو در کار چندان وجود خارجی ندارد و به طرز عجیبی شباهت به نقاشی مینیاتور ایرانی دارد ولی شیوهٔ بیان تصویری تا حدودی این نقیصه را جبران کرده است.
آلات موسیقی در نقوش طاقبستان
۱. چنگ
”در صحنهٔ شکار گراز دو نوع چنگ دیده میشود“ در یکی از آنها جعبه صوتی در بالا قرار دارد، در حالیکه در دیگری در پائین است. نمونهٔ اخیر یعنی آنکه جعبهٔ صوتیاش در پائین است، بسیار جالب توجه میباشد. زیرا اولاً قدیمتر از انواع دیگر چنگ است و نوع آن بسیار نادر میباشد. جعبهٔ صوتی این چنگ را که به شکل افقی روی زمین قرار گرفته، از چوب میساختند و میلهٔ چوبی که گوشیها روی آن بوده از جنس سختی ساخته شده است. این نوع چنگ درست شبیه چنگهائی است که سه هزار سال پیش از میلاد در دست سومریها بوده است و گالپین در رسالهٔ خود به نام ”موسیقی سومریها“ نمونهای از این چنگ را بهدست داده است. چنین استنباط میشود که این چنگ دارای ده سیم است، البته چنگهای آشوری و بابلی نیز ده سیم داشته است، در صحنهٔ شکار گوزن نیز نوازنده اول گروه سازندگان، این نوع چنگ را مینوازد... اما چنگی که جعبهٔ صوتیاش در بالا قرار دارد به اندازهٔ چنگی که هماکنون شرح آن داده شد، قدیمی نیست، با این وصف انواع مشابه آن را در بین سازهای معمول بین بابلیها و آشوریها و عیلامیها و مصریها میتوان یافت. در نقشهای برجستهٔ طاقبستان دو نوع ممتاز از این شکل چنگ یافت میشود. در یکی از آنها میلهٔ چوبی عمود بر جعبهٔ صوتی است و در دومی یک زاویهٔ حاده با هم میسازند. اولی در صحنهٔ شکار گراز است و بیشباهت به چنگهای مصرفی نیست. تعداد سیمهای چنگهائی که در این صحنه نقش شده از نه تا دوازده میباشد. یک انتهای سیم به میخهائی که در پهلوی جعبهٔ صوتی است، محکم و ثابت است است و انتهای سیم به میخهائی که در پهلوی جعبهٔ صوتی است، محکم و ثابت است و انتهای دیگر سیم همچنان که در چنگهای باستانی آشوری میدانیم، به میلهٔ چوبی وصل است. چنگ با زاویهٔ حاده که جعبهٔ صوتی آن منحنی است، در صحنهٔ شکار گوزن است. تعیین تعداد سیمهای این ساز مشکل است ولی به احتمال نزدیک به یقین و به استناد اسناد موجود، معلوم میشود که پانزده سیم داشته است. این چنگ شباهت زیادی به جنگهای عیلامی دارد، با این تفاوت که چنگهای عیلامی سوراخهائی هم برای اخراج صدا داشته است. این نوع چنگ در زبان پهلوی و زبان فارسی چنگ نامیده میشود و این کلمه به معنی خمیده و منحنی است.“
۲. سازهای بادی و ضربی
”در سمت راست مجلس نوازندگان موسیقی نظامی در صحنهٔ شکار گوزن شش نوازنده در دو ردیف دیده میشود که سه نفر در بالا نشسته و سه نفر دیگر در پائین ایستادهاند. در ردیف بالا اولین نفر از سمت چپ سازی مینوازد که به احتمال نزدیک به یقین همان کوس است که بزرگترین آلات ضربی بوده است. نفر سوم این ردیف نیز مثل آنکه یک یا دو ضرب یا نقارهٔ کوچک در جلوی خویش دارد. با در نظر گرفتن وضع دستهای نوازنده و شکل احتمالی آن یک یا دو چیزی که در مقابل اوست، تقریباً بر ما مسلم میشود که آلت یا آلات مزبور ضربی است. پروفسور کریستنسن و دکتر ”اونوالا“ هر دو احتمال دادهاند که این ساز همان است که در پهلوی تاس و در فارسی طاسه میگفتند و هنوز هم در هندوستان متداول است... در ردیف پائین از صحنهٔ شکار گوزن نفر سوم از سمت چپ آلت ضربی مخصوصی مینوازد که بسیار جالب است. شکل این ساز بر خلاف ضربیهای دیگر استوانهای است که در وسط باریک و دو طرف آن پهن میباشد. این ساز را بهطور افقی طوری به کمر میبستند که نوازنده میتوانسته است به راحتی به دو طرف آن یعنی با دست راست به یک سمت، و با دست چپ به سمت دیگر، بنوازد. به احتمال قوی این همان تبیر یا تبیره است که فردوسی و سایر شعرای متقدم فارسی آن را در آثار خود آوردهاند.”آلات ضربی موجود در طاقبستان بیشتر در صحنهٔ شکار گوزن و در مجلس نوازندگان موسیقی نظامی است. در این دسته نوازندگان، شخص اول از دست چپ نای یا سورنای مینوازد و شخص دوم آلت چهارگوشی در دست دارد که به احتمال زیاد نوعی از دف میباشد. شکل دستهای نوازندهٔ این ساز طوری است که بیشتر از هر چیز مؤید این فکر میباشد. این نوع دف یعنی دف چهارگوش امروزه هم در نواحی مصر و شامات رایج میباشد...“همین نویسنده در مقالهٔ دیگری اینطور مینویسد: ”در دورهٔ سامانی انواع نای و چنگ مورد توجه و علاقه بوده و نمونههائی از آنها را در هیئت ارکستر صحنهٔ شکار گوزن در طاقبستان ملاحظه میتوان کرد. اگر هیئت نوازندگان مزبور را از سمت چپ به دقت بنگریم. میبینیم که نفر اول سازی مینوازد که مسلماً شبیه به سورنا است. اما نفر سوم و چهارم از نوازندگان صحنهٔ شکار گوزن ارغنون دهنی مینوازند. بعضی از مفسران و مورخان ساز این دو نفر را نیانبان تصور کردهاند، ولی اکنون محقق شده که ارغنون دهنی است نه نیانبان و بعضی هم احتمال دادهاند که ساز موسوم به چنگ (با چ مکسور) یا شنگ چینی ـ که در پهلوی آن را مستک مینامیدند ـ باشد. در هیئت نوازندگان موسیقی نظامی که در سمت راست صحنهٔ شکار گوزن است شش نوازنده دیده میشود که در دو ردیف قرار گرفتهاند. سه نفر نشسته و سه نفر ایستاده. نفر دوم آن سه نفر که نشستهاند سازی را که مسلماً نوعی از شیپور است، مینوازد و بعید نیست همان روئیننای ـ که مکرر در شاهنامه به آن برخورد میشود ـ باشد. در ردیف ایستادگان نیز نفر اول و دوم از سمت چپ سازی شبیه به روئیننای مینوازند.چنانکه ملاحظه میشود نای و سازهای بادی مشابه آن در عهد ساسانی کمال اهمیت و رونق را داشته و در موارد مختلف از آنها استفاده میشده است.راجع به وجه تسمیهٔ سورنای چنین گفتهاند که چون صدای بلند و رسائی داشته برای جشن و شادی در هوای آزاد مناسب بوده از اینرو نام آن مرکب از کلمهٔ سور ـ که به معنی جشن و شادی است ـ و نای میباشد و چنانکه در نقشهای طاقبستان هم ملاحظه میشود، این ساز در ارکستر صحنهٔ شکار گوزن دیده میشود.“
امیر اشرف آریانپور کاشانی
ماهنامه معماری و فرهنگ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]
-
گوناگون
پربازدیدترینها