محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827950307
پاپ كورن و ديگر هيچ
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پاپ كورن و ديگر هيچ
هاليوود بهعنوان كارخانه روياپردازي، از همان گذشتههاي دور كه شاهكاري چون «جادوگر شهر اُز» ساخته ميشد، تا سالهاي بعد به يمن تكنولوژي، انبوهي از آثار فانتزي جلوي دوربين برده و همواره دريچههاي تخيل را گشوده نگاه داشته است.به گزارش همشهري ، سينماي فانتزي با حضور خلاقانه سينماگراني چون استيون اسپيلبرگ (بزرگترين روياپرداز سينما در 3دهه اخير) و رابرت زمكيس(خالق «بازگشت به آينده»)، در دهه 80 كه دوران افول سينما بود، اوج گرفت و در اين سالها نيز شاهد ساختهشدن آثاري بودهايم كه در آنها پرواز ذهن خيالپرداز و متخيل كارگردان، به زيبايي اوج ميگرفت. «دوباره 17 سالگي» با خط داستاني هرچندآشنا اما جذابش نيز ميتوانست اثري موفق در اينزمينه باشد ولي نه فيلمنامه كه پرداخت ضعيفي دارد چنين اجازهاي ميدهد و نه كارگردان براي روايت چنين داستاني به اندازه كافي خلاقيت بهخرجميدهد.فيلم نه با تم غمخواري براي گذشته از دست رفته خوب كار ميكند و نه ميتواند اين گذشته پرشكوه را به زيبايي و فصاحت به تصوير بكشد.كارگردان «دوباره17سالگي» هم بالهاي تخيل خود را ميچيند و هم در رويكرد نوستالژيك، سهلانگارانه و سطحي برخورد ميكند تا فيلمش صرفاً يك اثر پاپكورني باشد كه بيمنطقيهايش شايد تنها بتواند تماشاگر تينايجري را تا اندازهاي متقاعد كند.سينماي فانتزي با حضور خلاقانه سينماگراني چون استيون اسپيلبرگ (بزرگترين روياپرداز سينما در 3دهه اخير) و رابرت زمكيس(خالق «بازگشت به آينده»)، در دهه 80 كه دوران افول سينما بود، اوج گرفت و در اين سالها نيز شاهد ساختهشدن آثاري بودهايم كه در آنها پرواز ذهن خيالپرداز و متخيل كارگردان، به زيبايي اوج ميگرفت. بارا استيزرسينماگر جوان و تازهكاري است كه 7سال پيش با طنز سياه «ايگبي سقوط ميكند» خود را به سينماي جهان معرفي كرد. آن روزها همه ناكامي فيلمش را حاصل خامي و ناآشنايي او به اصول حرفهاي ميدانستند و بسياري از منتقدان از او با عبارت «دانشجوي مارگزيده» ياد كردند. زمزمه بازگشت استيزر با «دوباره 17سالگي» بسياري را مشتاق تماشاي اين فيلم كرده بود چون عملا اين ذهنيت وجود داشت كه او پس از گذشت بيش از نيم دهه با كولهباري از تجربه آمده تا شايستگيهايش را به منتقدانش ثابت كند اما نمايش فيلم تازه او نشان داد كه فقط يك داستان جالب و يك ستاره پرطرفدار تضمينكننده موفقيت يك اثر سينمايي نيست بلكه خلاقيت، تسلط، دانش كارگرداني و آشنايي با فوت وفنها و تكنيكهاي حرفهاي از مولفههاي اصلي توفيق هر فيلمساز تازهكار در اين بازار پرطرفدار است. «دوباره 17سالگي» در اكران خصوصي با اقبال تحليلگران مواجه نشد و در ميان كف و هوراي هواداران تك ستارهاش زاك افرون، تنها به منزله سكوي پرتاب اين هنرپيشه محبوب نوجوانان آمريكايي به سينماي جدي هاليوود عمل كرد. اين فانتزي خوش رنگ وآب تينايجري كه عنوان كمدي را نيز يدك ميكشد با حقهاي جالب اما قديمي، پدر 37ساله 2 نوجوان دبيرستاني را در اوج سرخوردگي و دلتنگي براي روزهاي از دست رفته به 17سالگياش باز ميگرداند تا به بهانه اصلاح يك تصميم مهم و به عقيده خودش سرنوشتساز در گذشته، بحرانهاي دوران نوجواني را از دريچه چشم شخصيتي هم سن و سال خودشان مورد بررسي قرار دهد. طرح داستان بسيار جالب و هوشمندانه به نظر ميآيد اما در عمل سناريوي آشفته جيسون فيلاردي كه خط اصلي قصهاش را بيتوجه به جزئيات و بدون لحظهاي درنگ تا پايان ادامه ميدهد، پاسخ تمام علامت سوالهاي ذهن تماشاگر را در هالهاي از ابهام نگه ميدارد، پاي تكتك شخصيتها را بهنوعي دربند كرده و به ذهن خيالپرداز استيزر مجال پركشيدن نميدهد، هرچند در مواردي انگشت شمار با الهام از «آدم بزرگ» پني مارشال (1988) و «زندگي شگفتانگيزي است» اثر فرانك كاپرا (1946) تك لحظههايي تاثيرگذار ميآفريند.توماس لنون در نقش دوست عجيب و غريب مايك، شخصيت متفاوت، پيچيده و ناآرام«ند» را بازي ميكند؛ او به زبان توكلين صحبت ميكند و خانهاش را پر از يادبودهاي «جنگ ستارگان» كرده است و به نظر ميرسد كه به عنوان بازوي كميك فيلم درنظر گرفته شده اما عملا جز چند صحنه از نمايش بذلهگويي و خندههاي نمادين كاربردي ندارد. دوربين نهچندان خلاق او در نخستين نماهاي فيلم در تصوير خاطرهاي از گذشته، سراسيمه به دنبال پسربچه تيزپا و خوش سيمايي ميدود كه سرمست از تشويق حضار در زمين بسكتبال ميخرامد و با هر شليك به حلقه، سالن ورزشي كالج را ميلرزاند. مايك اودونل نوجواني پرحرارت و شوخ و شنگ است كه چون بسياري از هم سن و سالانش به عشق مبتلا ميشود و در اوج شهرت و محبوبيت به بورس تحصيلي و آينده روشني كه انتظارش را ميكشد پشت پا ميزند و با اسكارلت ازدواج ميكند. فيلم در يك جهش غيرمنتظره گذر اوج و افول شخصيت محورياش را به سرعت نور ميپيمايد و مايك ميانسال را پس از 20سال زندگي تلخ و شيرين در كنار دختر روياهايش، فردي سرخورده و به بنبست رسيده تصوير ميكند كه حتي خود را با خانوادهاش بيگانه مييابد و قادر به برقراري ارتباط عميق با آنها نيست.ستاره پاشنه طلاي ميادين ورزشي كه ميتوانست افتخارآفرين باشد با خود فكر ميكند كه اگر در آن لحظه حساس و كليدي تصميم ديگري گرفته بود اكنون به يك دلال ناموفق در داروخانه تبديل نشده بود. او به شدت دلتنگ روزهاي طلايي گذشته است و آرزو ميكند يك بار ديگر به آن روزها بازگردد. يك شب بهدنبال اتفاقي عجيب براي نجات يك پيرمرد(راهنماي جادويياش بريان دويل موري) از پل پرتاب ميشود و صبح همان روز خود را پسر17سالهاي در كتو شلوار گشاد ادارياش ميبيند. او نزد دوست عجيبوغريبش، ند ميرود و در دبيرستان دختر و پسرش ثبت نام ميكند. اما آيا همه ميتوانند در گرداب كامپيوتري استيزر در ناكاميها و آرزويشان غرق شوند و گذشته را جبران كنند؟ كارگردان در اين كمدي پياممحور ميكوشد تا روي اين تيم نخنما مانور دهد و البته در اين فرايند مهندسي شده اين اصل را نيز در نظر دارد كه وظيفه خطير پيامرساني را از پشت تريبون انجام ندهد تا راه را بر خردهگيري منتقدان ببندد.فيلمنامهنويس معتقد است كه ميزان خشونت و سركشي در دبيرستان به قدر نامحسوسي كمتر از درجه خشونت در «سالار مگسها»ست و براساس همين منطق ميكوشد تا بحرانهاي دوره نوجواني، نوسانات روحي و فشارهاي اجتماعي كه آرامش او را تهديد ميكنند را در محوريت خود داشته باشد و براي اين منظور به ابزاري از قصهگويي متوسل ميشود كه اساسا پذيرفتني است اما شيوه نادرست استفاده از آن عملا اين دغدغه سينماگران- توجه اين برهه حساس از زندگي انسان- را دستمايه يك فيلم نه چندان ارزشمند از نگاه منتقدان قرار داده است؛ بازگشت به گذشته براي اصلاح اشتباهاتي در گذشته كه آنها را ريشه سرخوردگيها و مشكلات حال خود ميداند!مايك در اوج شهرت و موفقيت به يك بورس تحصيلي سرنوشتساز پشت پا ميزند و در يك اقدام احساسي تصميم به ازدواج با دختر مورد علاقهاش اسكارلت ميگيرد. از نظر نويسنده سرسپردن كوركورانه به عشق در عين شور و حرارت خوشايندش، ميتواند به پاشنه آشيل انسان خصوصا در دوران نوجواني تبديل شود و چه بسا پيامدهاي جبرانناپذيري را در آينده او داشته باشد. مايك در اوج تنهاييهايش گذشتهها را مرور ميكند و بهشدت احساس ميكند كه براي آن روزها دلتنگ است و اگر در آن موقعيت تصميم ديگري گرفته بود شايد مسير متفاوتي در زندگي، او را به جايگاه بهتر و پرنشاطتري رسانده بود.«دوباره 17 سالگي» تا حد زيادي متأثر از «آدمبزرگ» است و چه بسا همان قصه آنها را به زباني تازه بازميگويد. اما تفاوت برجسته آن با اين دست آثار مشابه اين است كه برخلاف آنچه در نگاه اول به نظر ميآيد شخصيت محوري از فرايند صوري بازگشت به گذشته و جوانشدن تمثيلياش براي تأثيرگذاري درزندگي نزديكانش استفاده ميكند. دنيا با 17ساله شدن مايك به عقب برنميگردد و نوجواني دوباره او با بزرگسالياش همزمان ميشود و اين شانس دوم براي زندگي در آن برهه فرصت مغتنمي است تا از زاويهاي ديگر، يعني از ديد مايك نوجوان به همسر و فرزندانش نگاه كند.زندگي براي مايكي كه تنها راه رهايي را در گذشتهاش جستوجو ميكرد و همهچيز و همهكس در نظرش رنگ باخته بود، مفهوم تازهاي ميگيرد، آگاهتر قضاوت ميكند و به سبك و سنت كاپرا آن را پاس ميدارد.مايك 17ساله به همان دبيرستاني ميرود كه دختر و پسر نوجوانش در آن درس ميخوانند و با قرارگرفتن در دنياي آنها احساس ميكند ميتواند خلأيي را كه همواره در روابطش با آنها احساس ميكرد را پر كند. بدون شك محبوبيت و مقبوليت زاك افرون مديون حضورش در مجموعه تلويزيوني «موزيكال دبيرستان» است. او 19ساله بود كه جلوي دوربين كني اورتگا رفت و از آن پس به ستاره بيچون و چراي تينايجرهاي آمريكايي بدل شد و چندي بعد نيز از كانال ديزني به عنوان ميزبان برنامه پرطرفدار «برنامه زنده شنبهشب» در تلويزيون ظاهر شد.تازه در اين شرايط است كه متوجه ميشود پسرش الكس بهلحاظ اجتماعي سرخورده است و دخترش فردي سرسخت و ديرجوش است. او ميكوشد تا در جايگاه دوست و همكلاسي الكس به او درس شجاعت و اعتمادبهنفس بياموزد و مگي را متوجه افراد سودجوي اطرافش سازد و او را از معاشرت با دوستان نااهل بازدارد اما گاهي نيز با دخترش (ميشل تراچتنبرگ) در موقعيتهايي شبيه به شخصيتهاي «بازگشت به آينده» رابرت زمكيس (1985) قرار ميگيرد؛ موقعيتهايي كه تحتتأثير دلواپسيهاي اوديپي آنها را چون ليتامپسن و مايكل ج. فاكس در معذورات قرار ميدهد و نمونههايش در «دوباره 17سالگي» كه بيشتر صحنههايش را از ديگر فيلمهاي موفق كپيبرداري كرده، زياد يافت ميشود.با وجود آنكه بهانه استيزر براي بازگرداندن شخصيت اصلي به گذشته اصلاح تصميم كليدي ازدواج با اسكارلت است اما در نهايت مايك متوجه ميشود كه اشتباهي در كار نبوده و آن عشق پرشور نياز به مراقبت و تازهنگاهداشتن دارد. حتي در سن 37 سالگي هم نيازمند همان محبتي است كه روز اول اسيرش ساخته بود. مشكل او غباري است كه به دليل نرسيدن به بلوغ رواني و سرزنشكردن خودش بهواسطه آنچه اشتباه گذشته ميپنداشته، جلوي چشمانش را گرفته بود. اينچنين است كه از نگاه نوجوانانه يعني نگاه پرشور و بيپيرايه خويش بهياد ميآورد كه چرا همسرش در آن روزها تا اين حد او را تحتتأثير قرار داده بود؛ همان دليل علاقهاي كه ميبايست دليل ادامهدادن و پروبال دادن احساسشان ميشد. اين بهاصل بازگشتن است كه اسكارلت را هم بهطرز شگفتآوري تحتتأثير كاريزماي همكلاسي جديد فرزندانش- كه نميداند همان همسر خود اوست- قرار ميدهد. بازگشت به گذشته براي اصلاح اشتباهات سرنوشتساز و رهاشدن از پيله بالغبودن موضوعي است كه سينماييكردن آن نيازمند شكستن قوانين حاكم بر طبيعت است و به همين دليل تنها از كانال يك فانتزي ممكن است.«دوباره 17سالگي»از سوي كمپاني سازندهاش يك كمدي فانتزي معرفيشده كه حضور ستاره محبوب نوجوانان و موضوع نوجوان محورش آن را در رديف فيلمهاي تينايجري قرار داده است اما رويكرد عملاً ناموفق كارگردان و سناريست، عدمتوجه آنها به جزئيات و نگاه سطحي آنها به مفاهيم كلي سبب شده فقط به سنديت نام ژانري كه بر آن نهادهاند، كمدياش بخوانيم؛ چون عملاً بدون توجه به قواعد اينگونه با اغراق در صحنههاي كميك- خصوصاً صحنههايي كه حضور افزون در آنها پرررنگ است- سعي شده كه فيلم را براي نوجوانان هواخواه او سرگرمكنندهتر سازند. بدونشك اگر فيلم از مباني فانتزيهاي ماشين زماني يا حتي كليشههاي فيلمهاي تخيلي هم بهرهگرفته بود ميتوانست موقعيتهاي كميك به مراتب بيشتر و جالبتري را خلق كند. فيلم در محدوده كليشههاي معمول ژانرش مانور ميدهد و با جايگزينسازي ايماژهاي خوب و بد، ريسك تفسير و تقويت استعارات مختلف از بحران نوجواني را به خرج ميدهد؛ استعاره از تجربياتي كه بايد در اين دوره اندوخته شود و به لحاظ مفهومي و ارزشي از اهميت ويژهاي برخوردارند... . در نهايت نيز معتقد است كه هميشه و در هر سني بايد شادابي و كنجكاوي و عشق را حفظ كرد و چون يك نوجوان به آينده اميدوار بود. مايك نمونه فردي است كه در اوج موفقيت و شهرت جواني، خامي كرده و آينده را آن طور كه شايستهاش بود رقم نزده و اكنون در ميانسالي كه در فرازونشيب زندگي با ناكاميهايي مواجه شده و در عمق اندوه تقلا ميكند تا با پس زدن بلوغ جسماني به آگاهي لازم و بلوغ رواني برسد.بارا استيزر كه تجربه كارگرداني محدود نمايشهاي تلويزيوني را دارد، با تندتركردن ريتم رويدادهاي قصه و سرعتبخشيدن به روند ردوبدل ديالوگها و كنش و واكنشهاي شخصيتها مجال تفكر و تأمل در جزئيات را از مخاطب ميگيرد تا جايي كه تماشاگر زماني به خود ميآيد كه فيلم تمامشده و علامت سؤال بزرگي در ذهنش نقش بسته كه اساسا چرا فيلم، اين داستان پوچ را برگزيده يا از آن درونمايه قوي، چنين فيلم ضعيفي را كارگرداني كرده است؟استيزر هم با اين فيلم به جرگه تمام فيلمسازان زيركي كه به داشتن كامپين تبليغاتي متهم ميشوند ميپيوندد چون كالاي اصلياش، زاك افرون را همواره چندگام نزديكتر به دوربين نگه ميدارد و با پروبال دادن به او علاوه بر جلاي شخصيتاش او را در بستهبندي شكيلتري عرضه ميكند تا او را از تيپ خاص كاراكترهاي معمولش در بياورد و به اين وسيله بناي استفاده از او در تنشهاي جديتر را بگذارد و بدينترتيب تهيهكنندگان را از نعمت يك چهره پولساز ديگر برخوردار كند.بدون شك محبوبيت و مقبوليت زاك افرون مديون حضورش در مجموعه تلويزيوني «موزيكال دبيرستان» است. او 19ساله بود كه جلوي دوربين كني اورتگا رفت و از آن پس به ستاره بيچون و چراي تينايجرهاي آمريكايي بدل شد و چندي بعد نيز از كانال ديزني به عنوان ميزبان برنامه پرطرفدار «برنامه زنده شنبهشب» در تلويزيون ظاهر شد.با اين وجود حضور در فيلم استيزر اتفاق مهمي در زندگي حرفهاي او محسوب ميشود چون نخستين فيلم جدياي است كه نقش تك ستاره را به او محول كرده و سرنوشت فيلم را به محبوبيت او سپرده است؛ محبوبيتي كه نه صرفا بهواسطه استعداد و قدرت بازيگري كه به واسطه چهره قابل قبول و خوشسيماي اوست! هر چه باشد نقش اول فيلم متوسطي چون «دوباره 17سالگي» از نمره قبولي تئاتر براي چنين بازيگر متوسطي بهتر است. با وجود آنكه سناريو دركنترل و هدايت شخصيتهايش سردرگم به نظر ميرسد اما مايك تنها كاراكتر خوب پرداخته شده و درخور جايگيري در متن يك داستان است. افرون نماد يك نوجوان مورد تاييد جامعه است كه البته عقايد و طرزفكر محافظهكارانه يك مرد ميانسال را دارد. بهنظر ميرسد كه به خدمتگرفتن اين مهره جذاب، خونسرد و پرطرفدار براي اين فيلم كفايت ميكند تا همه كاستيها و توقعات از اين فانتزي نيمهجان كه به واسطه حضور او تا پايان به زور روي پايش ميايستد، پشت چشمان آبي و صورت تراشيده او سنگر بگيرند.به واسطه حضور اوست كه صداي هيچ منتقدي از ميان هياهو و كفزدنهاي هواداران به گوش نميرسد؛ كساني كه ميپرسند چرا با اين ضرباهنگ تند مجالي براي عميقتر نگريستن به قصه و تأمل در منطق سناريو و چيدمان موقعيتها به مخاطب داده نشد؟ چرا اين هنرپيشه محبوب محكوم است در ميزانسني شبيه به دوران اوج سي توماسهاول دهه 80 سرما بزند؟ مگر نه آنكه همه از او انتظار اوجگرفتن دارند نه سقوط با طناب استيزر به قعر شكستي سنگينتر از «موزيكال دبيرستان»؟!آزاردهندهترين ويژگي افرون اين است كه سعي ميكند با خودنمايي و حركات اغراق شده نمايشي همه فيلم را تحتالشعاع حضور خود قرار دهد.حتي تخصيص مونولوگهاي متعدد به او براين فرضيه صحه ميگذارد كه فيلم جز او نقطه اتكاي ديگر و عملا چيزي را عرضه ندارد و به همين خاطر به واسطه روند رويدادهاي باورپذير، تضادها و تناقضات و تمايل كارگردان براي كمرنگ نگهداشتن فرزندان مايك در نهايت دچار ناكامي محسوسي ميشود. به هر ترتيب به نظر ميرسد كه بهرغم محبوبيت زياد افرون، بازيگران مناسبتر و خوش فكرتري ميتوانستند در اين نقش بازي كنند؛ كساني كه بيش از تكيه بر ظاهر و شهرت به خاطر دغدغههاي فرهنگي و اجتماعي خود ميتوانستد «دوباره 17سالگي» را از يك كمدي صرفا نوجوانانه به يك فيلم جدي و قابل قبول تبديل كنند.البته دلايل ديگري هم براي زير سؤال بردن حضور او در نقش اصلي فيلم وجود دارد. پيشينه تم اصلي داستان فيلم در سينماي جريان اصلي به «Freaky Friday» باز ميگردد؛ وقتي جودي فاستر در نقش دختري ظاهر شد كه در قالب بدن مادرش قرار گرفت و پس از آن سال 2003 خانم لوهن در نسخه بازسازي شده آن، اين شخصيت را بازي كرد. صداي خشك و خشن و بلوغ فوقطبيعي آنها سبب شد باور كنيم افراد مسنتر در كالبد افراد جوانتر از خودشان گرفتار و محصور شدهاند.البته استعداد ذاتي اين دو هنرپيشه توانا تا حد زيادي به باورپذيري شخصيتهايشان كمك كرد. در مقايسه بايد گفت كه افرون تنها به لحاظ فيزيكي اعتماد به نفس دارد و تا مرز پختگي هنري فاصله زيادي دارد. هرچند ميكوشد تا تمام نكات احساسي صحنهها را در نظر بگيرد و اجرا كند اما همواره در پشت بازي او نوعي حسابگري و خودآگاهي وجود دارد كه تماشاگر را ميآزارد.انتخاب لسليمان در نقش همسر فراموششده مايك تنها موفقيت استيزر در گزينش بازيگران فيلم به شمار ميرود؛ كسي كه با سردشدن عشقشان در طول زندگي دچار سرخوردگي شده و احساساتش جريحهدار شده است. توماس لنون در نقش دوست عجيب و غريب مايك، شخصيت متفاوت، پيچيده و ناآرام«ند» را بازي ميكند؛ او به زبان توكلين صحبت ميكند و خانهاش را پر از يادبودهاي «جنگ ستارگان» كرده است و به نظر ميرسد كه به عنوان بازوي كميك فيلم درنظر گرفته شده اما عملا جز چند صحنه از نمايش بذلهگويي و خندههاي نمادين كاربردي ندارد. درواقع او به دليل ضعف در كارگرداني عملا رسالت خود را در فيلم انجام نميدهد و به يك موجود منزوي و سرخورده تبديل ميشود كه خيلي زود فيلم را ترك ميكند.تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]
صفحات پیشنهادی
پاپ كورن و ديگر هيچ
پاپ كورن و ديگر هيچ-پاپ كورن و ديگر هيچ هاليوود بهعنوان كارخانه روياپردازي، از همان گذشتههاي دور كه شاهكاري چون «جادوگر شهر اُز» ساخته ميشد، تا سالهاي.
پاپ كورن و ديگر هيچ-پاپ كورن و ديگر هيچ هاليوود بهعنوان كارخانه روياپردازي، از همان گذشتههاي دور كه شاهكاري چون «جادوگر شهر اُز» ساخته ميشد، تا سالهاي.
پاپ كورن و دیگر هیچ!
پاپ كورن و دیگر هیچ!-دون شك محبوبیت و مقبولیت زاك افرون مدیون حضورش در مجموعه تلویزیونی «موزیكال دبیرستان» است. او 19ساله بود كه جلوی دوربین كنی اورتگا ...
پاپ كورن و دیگر هیچ!-دون شك محبوبیت و مقبولیت زاك افرون مدیون حضورش در مجموعه تلویزیونی «موزیكال دبیرستان» است. او 19ساله بود كه جلوی دوربین كنی اورتگا ...
دومين جشنواره راديو و تلويزيونهاي اسلامي با حضور 17 كشور ...
ضميمه بايت روزنامه خراسان شماره 90 · دومين جشنواره راديو و تلويزيونهاي اسلامي با حضور 17 كشور برگزار ميشود · مستند «واكسينما» ساخته شد · پاپ كورن و ديگر هيچ .
ضميمه بايت روزنامه خراسان شماره 90 · دومين جشنواره راديو و تلويزيونهاي اسلامي با حضور 17 كشور برگزار ميشود · مستند «واكسينما» ساخته شد · پاپ كورن و ديگر هيچ .
پاپ کورن گل کلم : آشپزی برای كودكان
پاپ کورن گل کلم : آشپزی برای كودكان-پاپ كورن گل كلم زمان تهیه و پخت: 40 دقیقهمواد ... ابتدا یك طرف گل كلمها را تفت داده، برگردانده و طرف دیگر را تفت دهید تا به رنگ ... و گرنه هیچ غرضی نیس که ادم بخواد وقت بزاره و یه چیزی را بزاره که قبلانا بوده .
پاپ کورن گل کلم : آشپزی برای كودكان-پاپ كورن گل كلم زمان تهیه و پخت: 40 دقیقهمواد ... ابتدا یك طرف گل كلمها را تفت داده، برگردانده و طرف دیگر را تفت دهید تا به رنگ ... و گرنه هیچ غرضی نیس که ادم بخواد وقت بزاره و یه چیزی را بزاره که قبلانا بوده .
اندر حكايت پاپ كورن
اندر حكايت پاپ كورن-http://persian-star.org/1388/7/18/ch/03.jpg (http://www.persian-star.org/) پاپ کورن دانه ذرتی است که با ... اما اگر آب درون ذرت چنین کاری می کند، چرا دانه های دیگر نکنند؟ ... این دانه ها ممکن است خشک بشوند اما هیچ وقت پف نمی کنند.
اندر حكايت پاپ كورن-http://persian-star.org/1388/7/18/ch/03.jpg (http://www.persian-star.org/) پاپ کورن دانه ذرتی است که با ... اما اگر آب درون ذرت چنین کاری می کند، چرا دانه های دیگر نکنند؟ ... این دانه ها ممکن است خشک بشوند اما هیچ وقت پف نمی کنند.
كتاب به جاي پاپ كورن
كتاب به جاي پاپ كورن-كتاب به جاي پاپ كورن وقتي نشريه «يواس آتودي» در اكتبر ... شمار مي آيد و سود حاصل از كتاب هاي پرفروش، هزينه كتاب هاي ديگر را جبران مي كند. ... اما در اين ميان هيچ چيز بيشتر از اقتباس سينمايي از يك كتاب، بر پرفروش شدن ...
كتاب به جاي پاپ كورن-كتاب به جاي پاپ كورن وقتي نشريه «يواس آتودي» در اكتبر ... شمار مي آيد و سود حاصل از كتاب هاي پرفروش، هزينه كتاب هاي ديگر را جبران مي كند. ... اما در اين ميان هيچ چيز بيشتر از اقتباس سينمايي از يك كتاب، بر پرفروش شدن ...
فراموششدگان حلقه قدرت
پاپ كورن و دیگر هیچ! ... تشویق حضار در زمین بسكتبال میخرامد و با هر شلیك به حلقه، سالن ورزشی كالج را میلرزاند. .... استعداد و قدرت بازیگری كه به واسطه چهره قابل ...
پاپ كورن و دیگر هیچ! ... تشویق حضار در زمین بسكتبال میخرامد و با هر شلیك به حلقه، سالن ورزشی كالج را میلرزاند. .... استعداد و قدرت بازیگری كه به واسطه چهره قابل ...
آثار هاليوودي تلويزيون را قرق كرد
پاپ كورن و دیگر هیچ! دون شك محبوبیت و مقبولیت زاك افرون مدیون حضورش در مجموعه تلویزیونی ... در گرداب كامپیوتری استیزر در ناكامیها و آرزویشان غرق شوند و ...
پاپ كورن و دیگر هیچ! دون شك محبوبیت و مقبولیت زاك افرون مدیون حضورش در مجموعه تلویزیونی ... در گرداب كامپیوتری استیزر در ناكامیها و آرزویشان غرق شوند و ...
بچـهها را هيجـانزده كنيـد
مواد لازم براي 1 حلقه 4 بسته پاپكورن مقداري نخ سفيد و يك سوزن يك تكه مقواي ضخيم ... نصف آنها با يك قالب شكلدار، طرحهايي شبيه ستاره، گل يا چيزهاي ديگر جدا كنيد. ... اين خوراكي براي بچههايي مناسب است كه به هيچ وجه زير بار خوردن سبزيها نميروند.
مواد لازم براي 1 حلقه 4 بسته پاپكورن مقداري نخ سفيد و يك سوزن يك تكه مقواي ضخيم ... نصف آنها با يك قالب شكلدار، طرحهايي شبيه ستاره، گل يا چيزهاي ديگر جدا كنيد. ... اين خوراكي براي بچههايي مناسب است كه به هيچ وجه زير بار خوردن سبزيها نميروند.
تحلیل انتقادى «جنگ دنیاها» تازه ترین ساخته « اسپیلبرگ»
... تا به حال نتوانسته- لااقل در حدواندازه هاى اسپیلبرگ- فروش پاپ كورن را بالا ببرد. ... و به قوانین اتحادیه كارگر استناد مى كند تا شیفت شخصى دیگر را به عهده نگیرد. ... اما این مردمى كه جز رخت تنشان هیچ چیز با خود ندارند، آمریكایى هستند و در كشور ...
... تا به حال نتوانسته- لااقل در حدواندازه هاى اسپیلبرگ- فروش پاپ كورن را بالا ببرد. ... و به قوانین اتحادیه كارگر استناد مى كند تا شیفت شخصى دیگر را به عهده نگیرد. ... اما این مردمى كه جز رخت تنشان هیچ چیز با خود ندارند، آمریكایى هستند و در كشور ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها