تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عاقل‏ترين مردم كسى است كه در امور زندگيش بهتر برنامه‏ريزى كند و در اصلاح آخرتش بيشتر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821270775




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مي خوانيم رفاه اجتماعي، مي فهميم رفاه اقتصادي


واضح آرشیو وب فارسی:ایران اسپورت: مي خوانيم رفاه اجتماعي، مي فهميم رفاه اقتصادي


وحيد اسلام زاده - اشاره: تا حد امكان قصد است كه در اين مقاله به پرسش كلي «رفاه اجتماعي چيست؟» پاسخ داده شود.براي اين منظور آيا پاسخ مادي به همه نيازهاي يك فرد به معناي ايجاد رفاه اجتماعي است؟ بي ترديد رفاه جامعه به معناي آن است كه به رفع نيازهاي اساسي پاسخ مناسب داده شود اما مقاله حاضر تاكيد دارد كه نيازهاي اساسي با ترجيحات شخصي متفاوت بوده و براي تامين نيازهاي مربوط به ترجيحات فردي، تلاش هاي مضاعفي بايد از سوي فرد صورت بگيرد.

----
هيچ مفهومي تا بدين حد دچار تضاد دروني نيست: مي خوانيم رفاه اجتماعي اما مي فهميم رفاه اقتصادي. رفاه اجتماعي يعني اينكه حداقل نيازهاي اساسي مردم (مسكن، پوشاك، درآمد و بهداشت) از طريق راهكارهاي گوناگون تامين شود.
شايد اولين گام براي تعريف رفاه اجتماعي اين باشد كه ضد رفاه را تعريف كنيم: مي توان نامش را «شرايط سخت» گذاشت. شرايط سخت شرايطي است كه در آن يافتن حداقل غذا و مسكن و بهداشت مشكل و حتي امكان پذير نباشد. به عبارت ديگر براي تامين اين نيازهاي اساسي نه تنها تمامي درآمدمان را مصرف مي كنيم، حتي آني كه تهيه مي كنيم بدون كيفيت و از حداقل نيز پايين تر است. با فاكتور گرفتن از بسياري عوامل و استدلال ها، شرايط سخت بستر مناسبي است كه در آن بذر تبهكاري و نابهنجاري هاي اجتماعي پاشيده مي شود. اين بذر در اين بستر مناسب در كوتاه ترين زمان رشد مي كند و در صورت نداشتن برنامه مدون براي كنترل اينگونه مشكلات اجتماعي آسيب هاي فراواني بر جامعه و اعضاي آن وارد مي كند. شرايط سخت كه پرورش دهنده بزهكاري هاي اجتماعي است مانعي اساسي و محكم در مقابل توسعه اقتصادي است. اين مختصر، نه به اين معناست كه در شرايط رفاه اجتماعي، تبهكاري و نابهنجاري وجود ندارد بلكه در شرايط سخت اينان بيشتر مي شوند. شرايط سخت، حالتي براي روح و روان آدمي به وجود مي آورد كه بينش بي عدالتي و حق و ناحق شدن افراد، حتي در صورت واقعي نبودن اين مساله، در افراد ايجاد مي شود به عبارت ساده تر امكان بدبين شدن افراد در شرايط سخت بيشتر است. حتي شايد مقصر اصلي در عدم دسترسي به رفاه نسبي اقتصادي-اجتماعي خود فرد باشد اما از آنجايي كه كمتر كسي در شرايط سخت خود را مقصر مي داند، تمامي تقصيرها بر گردن دولت و برنامه ريزي هاي غلط اوست اما حقيقتاً شرايط سخت توسط فقط يك فرد يا برخي اعضاي جامعه و حتي دولت ها و برنامه ريزي هاي غلطشان ايجاد نمي شود. شرايط سخت پيامدي اقتصادي - اجتماعي است كه توسط برخي نهادها كه هم افراد و هم برخي اعضاي جامعه و هم برنامه ريزي ها و مجريان ناصحيح برنامه ها در آن وجود دارند، ايجاد مي شود. اين بحث احتياج به مطالعه بسيار گسترده تاريخي- اقتصادي دارد اما نكته مهم در دو محور قابل خلاصه شدن است: يكي برنامه هاي غلط
اقتصادي-اجتماعي و ديگري اجراي ناصحيح اينگونه برنامه ها. در اصل تفاوتي كه بين نوشته ها و اجرا وجود دارد منظور ماست.
از چرايي ايجاد شرايط سخت مي گذريم (كه اين مقاله در حد بيان آن شرايط نيست) اما در شرايط سخت بسياري از تعريف هاي جامعه رفاه دچار تناقض و وارونگي مي شود. اگر بتوانيم اين دو مفهوم را (تناقض و وارونگي تعاريف جامعه رفاه در شرايط سخت) بررسي كنيم، آنگاه تعريف رفاه اجتماعي را نيز به دست آورده ايم.
به عنوان مثال اعلام مي كنند در كشوري 60 درصد از واجدان شرايط داراي بيمه تامين اجتماعي هستند. اين پيام پرسش هاي خاصي را ايجاد مي كند: چرا 60 درصد داراي بيمه تامين اجتماعي هستند؟ آيا باقي افراد خود نمي خواهند يا امكان بيمه شدن آنها وجود ندارد؟ حال اين 60 درصد آيا بيمه كامل هستند يا مقداري از هزينه هاي بيمارستان و... را مي پردازند؟ تعريف بيمه تامين اجتماعي رايگان يا تعرفه دار چيست؟ پس مفهوم بيمه تامين اجتماعي در اين كشور دچار تناقض شده است يعني نمي دانيم چرا بيمه هستيم و چرا حق بيمه مي پردازيم و چرا با پرداخت حق بيمه بايد بخشي از هزينه هاي بيماري را بيمه شونده بپردازد؟
نكته مهمي را يادآور شويم درباره مفهوم «رفاه اجتماعي». رفاه به اين معنا نيست كه همه امكانات يك زندگي راحت و آسوده براي افراد جامعه تهيه شود. اين نه تنها وظيفه دولت نيست بلكه وظيفه هيچ نهادي هم نيست. هركسي براي آسوده بودن زندگي اش بايد تلاش كند. منظور از رفاه اجتماعي يعني قابليت دسترسي به مسكن مناسب، شغل مناسب، درآمدي كه نياز انسان را برآورده كند، پوشاك مناسب، بهداشت و آسايش از بابت هزينه هاي بيماري يعني رفع نيازهاي اساسي مردم. در تعريف رفاه اجتماعي، رفع نيازهاي اساسي در سطح بالا به هيچ وجه مدنظر نيست، بلكه تنها در سطح معمولي يعني در سطحي كه فرد احساس كند مي تواند براي ادامه زندگي، براي فردا اميد داشته باشد مورد نظر است. رفاه اجتماعي بيش از اين خواستن توان و تلاش افراد جامعه را مي طلبد. آيا تهيه اينان وظيفه دولت است؟ قطعاً بله.
براي ايجاد رفاه اجتماعي، زنده نگه داشتن اميد در مردم و فردا را ترسيم كردن اصلي بدون انكار است. وقتي ذهنيت رفاه اجتماعي امكان پذير است كه اميد زنده بودن (حتي با حداقل ها) ايجاد شود. نيمي از رفاه اجتماعي در به وجود آمدن ذهنيت رفاه اجتماعي در مردم است. حال اگر ذهنيت رفاه در مردم ايجاد نشود، كاري از دست عينيت بر نمي آيد. وقتي فقط عينيت رفاه در جامعه وجود داشته باشد و ذهنيت، جامعه اي محروم را براي فرد ترسيم كند، رفاه اجتماعي اتفاق نيفتاده است.
وظيفه دولت اين است كه شرايط رفع نيازهاي اساسي مردم در سطحي معمولي را مهيا كند اما به شرطي كه هر شهروندي نيز مسووليت شهروندي اش را به كمال بداند و اجرا كند. پرداخت به موقع ماليات يعني ايجاد جامعه رفاه. مسلماً اين ذهنيت در جامعه اي كه تنها 60 درصد از افرادش بيمه هستند و بيمه شان كامل نيست داراي تناقض است. يك فرد مي تواند از خود بپرسد كه من به عنوان يك شهروند، حق بيمه مي پردازم اما بيمه ام كامل نيست و حق دارد از خود بپرسد كه من ماليات مي دهم اما اثري ملموس از آن در شهر و زندگي ام نمي بينم. پس پرداخت ماليات در كشورهايي كه شهروندانش تعريفي علمي و دقيق از ماليات ندارند و حتي به اين باور نمي رسند كه ماليات يعني طي كردن نيمي از راه جامعه رفاه است تناقض اصلي در مفهوم رفاه اجتماعي ايجاد مي شود. در اينگونه كشورها رفاه يعني داشتن همه چيز به شكلي تجملي و زيبا. براي اينچنين كشورهايي اين تفكر وجود دارد كه رفاه مال من نيست، مال ديگراني كه از من بهتر هستند، است.
جامعه رفاه قصدش حذف شرايط فقر است نه حذف فقيران. اين ادعا وقتي ثابت مي شود كه تناقض هاي ذهني شهروندان يك جامعه نسبت به بيمه و ماليات تغيير يابد. شهروند بايد به اين باور برسد كه پرداخت بيمه و ماليات امري واهي و بيهوده نيست. البته پرداخت بيمه براي اغلب شهروندان امري پذيرفتني تر است چرا كه نتيجه ملموس آن را مي بينند اما پرداخت ماليات بسيار سنگين و از كيسه رفته به حساب مي آيد.
مي توان ادعا كرد جامعه مدرن (توجه داشته باشيم كه جامعه رفاه در جامعه مدرن متولد شد) در جايي بين دو قطب افراطي زندگي مي كند، رويا و آرزوي كمال. از يك سو آرماني محيطي وجود دارد كه مطابق آن مشكلات اجتماعي در قالب شرايط اجتماعي توصيف مي شود. از سوي ديگر آرماني آسيب شناختي وجود دارد كه مشكلات اجتماعي را در آن به كاستي ها و غيراخلاقي بودن مفروض افراد منسوب مي كنند. سياست هاي اجتماعي يك كشور است كه كدام سمت و سو را انتخاب مي كند. برخي سياست ها در پي اين هستند كه بي عدالتي هايي كه شرايط اجتماعي مسبب آنند را رفع كنند و برخي ديگر نيز به بهبود رفتار وعادات افراد مي انديشند. البته اين دو در نهايت اجرا شدن به شكلي كامل نيستند به عبارت ديگر مقداري از آن و مقداري از اين مي تواند در تصميم گيري ها مفيد واقع شود. اگر تك بعدي به قضيه نگريسته شود يا مشكلات جامعه اشتراكي گريبانمان را خواهد گرفت كه فرد خفه خواهدشد يا فرديت ارتقا مي يابد و بي عدالتي هاي اجتماعي افزون مي شود. پس نوع سياست هاي اجتماعي بسته به نوع شرايط اجتماعي است كه انتخاب مي شود. به عبارت ساده تر مي توانيم بگوييم كه تاكيد آگاهانه بر تحول اجتماعي مضمون اصلي سياست اجتماعي را تشكيل مي دهد.
آيا جامعه رفاه دولت رفاه را تشكيل مي دهد يا دولت رفاه جامعه رفاه را؟ مسلماً هر دو به هم وابسته هستند. دولت رفاه سياست هاي اجتماعي اي را بايد برنامه ريزي كند كه شرايط اجتماعي اجازه مي دهد. اين سياست ها بايد شرايط اجتماعي سخت را به شرايط رفاه اجتماعي تبديل كند. دولت رفاه مامور و معذور نيست طبق برنامه اي كه با شرايط اجتماعي منطبق نيست حركت كند. نرمش و انعطاف پذيري يكي از اركان اساسي سياست هاي اجتماعي است.
جامعه رفاه را تنها نيازهاي مادي برآورده نمي كند. يكي از نيازهاي اساسي كه انسان ها بدان بسيار نياز دارند، شادابي است. اين شادابي از پيروزي تيم ورزشي محبوبمان شروع مي شود تا موفقيت هاي شغلي و تربيت يك فرزند خوب. شادابي بستر مناسبي است كه جامعه و دولت رفاه مي توانند با كمترين هزينه اما با بيشترين ثمره براي باقي مراحل تدارك ببينند. شادابي يعني آرامش خيال و اطميناني كه زندگي خانواده ات براي آينده اي دور هم برنامه ريزي شده و هم تضمين. دراين صورت است كه گام هاي بعدي را مي توان برداشت.
براي اينكه شادابي در جامعه پايدار بماند تامين مادي اين شادابي مهم ترين وظيفه دولت رفاه است. شخصي كه از امنيت شغلي، درآمد كافي و مسكن و بهداشت مناسب برخوردار باشد مسلماً شادابي اش را از دست نخواهد داد. ساده است ديدن تفاوت هاي رفتاري بين فردي كه شغل مناسب و درآمدي كافي دارد با كسي كه بيكار و هيچ درآمدي يا درآمد كمي دارد. فرد اولي قانونمدار و دومي قانون شكن است. اينجا پاشنه آشيل دولت رفاه نمايان مي شود. اگر دولت رفاه نتواند اين پشتيباني را از شادابي جامعه داشته باشد مسلماً نمي تواند هيچ سياست اجتماعي را پياده سازد. تامين به معناي پيش آگاهي از اين امر است كه اوضاع و احوال يك فرد در آينده نزديك دستخوش نابساماني نخواهد شد.
شايد در اين مرحله فرد احساس رفاه بكند با هم شغل مناسبي دارد، هم درآمد كافي، مسكن مناسب و از لحاظ بهداشتي هم دچار بحران مالي نخواهد شد. اين فرد شايد بتواند با برنامه ريزي و صرفه جويي نيز براي خود اتومبيلي را خريداري كند. اين فرد از رفاه بيشتري برخوردار خواهد شد. ذات رفاه در اندازه گيري آسان و دم دستي آن است. با داشتن اتومبيل من رفاهم بيشتر خواهد شد. در اين مرحله از نيازهاي اساسي افراد گذشته ايم و به ترجيحاتي كه افراد دارند مي رسيم. من ترجيح مي دهم كه با پولم اتومبيل نخرم، بلكه سهام خريده و با سود آن اتومبيلي مدل بالاتر بخرم يا همان اتومبيل ارزان قيمت را بخرم اما تابلويي زيبا را براي منزلم تهيه كنم. ترجيحات مفهومي محدود و فردي است اما مي تواند به معناي واقعي ميزان رفاه شخص را نشان دهد.
جامعه رفاه يا دولت رفاه به معناي حل معضل فقر و نبودن نيازمند است يعني رفع نيازهاي اساسي يك انسان. رفع نيازهاي اوليه مساله اي انساني است اما ترجيحات امري شخصي. توان دولت رفاه رفع نيازهاي اساسي انسان هاست. بحث نيازهاي اساسي بسيار دقيق و حتي پيچيده است. آيا نيازهاي اساسي همان غذا و عوامل اصلي زيستي است؟ يا شامل حقوق طبيعي و تاريخي انسان هم مي شود؟ حقوق شهروندي در اين بين چه جايگاهي دارد؟
جامعه رفاه و استحقاق فردي در ارتباط كامل با يكديگرند. جامعه رفاه انسان را مورد توجه قرار مي دهد به عبارت ديگر هرچه افراد در جامعه نقش مشاركتي و رفتارشان را مناسب تر انجام دهند مسلماً جامعه رفاه پاداش در خور همان نقش و رفتار مناسب را مي دهد اما از عقل به دور است كه فردي مشاركت نداشته باشد و بخواهد از همان ميزان پاداش جامعه رفاه برخوردار شود. حساسيت قضيه همين جاست. آن كسي كه مشاركت كافي نداشته باشد اما توقع پاداش مناسب داشته باشد و بسياري از عقده هاي دروني اش سربگشايد، آيا باعث تبهكار شدن او نمي شود؟
شخصي كه كمتر از استحقاق اش دريافت كند از شخصي كه به تناسب مشاركتش دريافت مي كند از رفاه و بهروزي كمتري برخوردار است. فقط مشكل اينجاست كه چگونه مي توان ميزان استحقاق افراد را مشخص كرد.
نكته مهمي كه اينجا نبايد فراموش اش كنيم اين است كه رفاه من با رفاه همگان در ارتباط كامل است يا به عبارت ديگر من خود را با ديگران از منظر رفاهي مقايسه مي كنم. اين مقايسه گاهي من را مرفه نشان مي دهد و گاهي فقير اما به طور كلي مقايسه كردن رفاه مندي افراد را سخت تر وپيچيده تر مي كند.
رفاه آيا وضعيتي عيني است يا ذهني؟ اگر ذهني است، پس به احساسات، ادراك ، شناخت ها و تجارب همان فردي مربوط مي شود كه وي را موضوع رفاه قرار داده ايم. رفاه ذهني به آن شخص يا خويشتن او وابسته است اما رفاه نه صرفاً ذهني است نه عيني بلكه هر دو جنبه را بايد دارا باشد. هستند كساني كه از لحاظ مالي خود را كاملاً در رفاه قرار داده اند اما از لحاظ روحي و رواني به هيچ وجه در رفاه نيستند يا همچنين برعكس، هستند كساني كه در رفاه مالي قرار ندارند اما از لحاظ روحي و رواني در رفاه كامل بوده و شاداب زندگي مي كنند. پس رفاه هر دو جنبه را با خود به همراه دارد. رفاه با احساس، ادراك و تجربه ارتباطي مستقيم دارد اما دقت كنيم كه نه با هر نوع احساس، ادراك و تجربه اي.
در همين راستا مي توان مساله فراگير يا محدود بودن رفاه را مطرح كرد. گذشته از نسبي بودن امر رفاه، آيا رفاه براي همه مردم صرف نظر از موقعيت مكاني و زماني آنها يكسان است يا آنكه به موقعيت آنها بستگي دارد يعني نسبت به زمان و مكان هايي كه در آن زندگي مي كنند، گاهي رفاهمند و گاهي بي رفاهند؟ پيرو عيني و ذهني بودن رفاه، رفاه نه مي تواند شامل تمامي نيازهاي مردم شود نه مي تواند براساس موقعيت افراد كم و بيش شود. رفاه شامل تمامي نيازهاي اساسي مردم مي شود بدون توجه به موقعيت جغرافيايي، سياسي و مذهبي آنها. اما پرسش مهم اين است كه آيا در اين تعريف جايگاه ثروتمند و كم مرفهان و فقيران با هم خلط نشده است؟ چگونه نيازهاي اساسي يك ثروتمند با يك فقير يا كمتر مرفهان برابر است؟
اگر دو موضوع گذشته راهكار تقريباً مشخصي داشته باشد پاسخ به اين پرسش كه در رفاه آيا اساس بر رفع نيازهاي فردي است يا جمعي؟ بسيار سخت است. اگر نيازهاي اساسي فردي مهم باشد مسلماً جمع فدا خواهد شد و عده قليلي از اكثر مواهب استفاده خواهند كرد و عده كثيري بدون مواجب خواهند ماند. اگر به جمع توجه شود، مسائل روحي و رواني فردي از بين خواهد رفت. به عبارت ديگر در فردگرايي عينيت رفاه از بين مي رود و در جمع گرايي ذهنيت. نظريه پردازان رفاه به دنبال پاسخ اين پرسش هستند: آيا رفاه فردي مي تواند متراكم شود به صورتي كه تجميع آحاد آن تشكيل رفاه اشتراكي دهد؟
حقيقتاً مفهوم رفاه اجتماعي در جامعه ما بسيار گنگ و مبهم است حتي اگر دولت برداشت مناسبي از رفاه و رفع نيازهاي اساسي داشته باشد در واقع ابزارهاي برآوردن آن را ندارد. بيمه تامين اجتماعي در ايران نظامي بسيار ناقص و از كارافتاده دارد. اين مهم احتياج به اثبات ندارد. هركسي مي تواند با در دست گرفتن دفترچه بيمه تامين اجتماعي مشكلاتي كه براي رفع نيازهاي پزشكي برايش به وجود مي آيد را درك كند و شاهد نابساماني بيمه تامين اجتماعي در ايران باشد يا هر كسي مي تواند تفاوت در قيمت هاي كالاهاي اساسي از ماهي به ماه ديگر را درك كند در حالي كه وظيفه اول رفاه اجتماعي ثابت نگه داشتن قيمت كالاهاي اساسي است.
 يکشنبه 17 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایران اسپورت]
[مشاهده در: www.iransport.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1074]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن