واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ملاصالحي: باستانشناسي مولود تاريخگري غرب است خبرگزاري فارس: نويسنده كتاب «باستانشناسي در بوته معرفت شناختي» گفت: انسان موجودي تاريخي و تاريخمند است و باستانشناسي زاييده رويكرد جديد غرب به تاريخ است. به گزارش خبرنگار باشگاه خبري فارس «توانا»، حكمتالله ملاصالحي نويسنده كتاب «باستانشناسي در بوته معرفت» و استاد باستانشناسي دانشگاه تهران در نشستي كه شب گذشته با عنوان باستانشناسي در بوته معرفت در سراي اهل قلم برگزار شد به بررسي ابعاد مختلف كتاب خود پرداخت و گفت: براي ورود به بحث كتاب ابتدا مقدمهاي بيرون از كتاب عنوان ميكنم و بعد به خود كتاب ميپردازم. وي تصريح كرد: تمدنها، فرهنگها و دورهها تا به مرز بحران نرسند پرسشهاي بنيادين سر از افق وجود ذهن آدمي برنميكشد و به تعبير قرآن وقتي زلزله ارض وجودي انسان را به لرزه درميآورد آن وقت است كه انسان طلب حديث، خبر و حكمت از وضع وجودي خود ميكند، و آنجاست كه انسان در مقابل قيامتي از پرسشهاي بنيادين و محشري از پاسخهاي بنيادين قرار ميگيرد. ملاصالحي ادامه داد: آركيولوژي در چنين شرايطي در منطقه غربي تاريخ متولد شد و نه تنها به عنوان يك رشته بلكه به عنوان يك تحول بنيادين در نسبت، نگاه و فهم نه از تاريخ كه اساساً از كل هستي به وجود آمد. اين استاد دانشگاه اظهار داشت: تعهدات سليقهاي در رنسانس با يك رويكرد آركيولوژي به گذشته آغاز ميشود و در آن دوره باستانشناس وجود ندارد ولي باستانشناسي هست. ملاصالحي در ادامه به باستانشناسي كه به عنوان يك رشته در دانشگاه به صورت آكادميك در آمده اشاره كرد و افزود: در واقع وجهي از آن رويكرد و تحول بنيادين در نسبت و نگاه غربي به آركه و لوگوس به وجود آمد، و امروز كلنگ باستانشناسي در كف همه ملتها بدون پرسشهاي بنيادي قرار گرفته است. اين نويسنده تصريح كرد: انسان غرب براي نخستين بار ميپذيرد كه ديگر جز در درون تاريخ مقام و مرتبه ديگري وجود ندارد كه بخواهد موقعيت خود را معنا كند و تنها جايي كه ميشود موقعيت تاريخ را معنا كرد خود تاريخ است يعني براي نخستين بار انسان ميكوشد با تاريخ كه خودش نوشته خودش را تعريف كند، و نه با عالم غيب و قدس، بنابراين آركيولوژي مولود چنين چرخه بنياديني است كه در ذهنيت، عقلانيت و نظام غرب به وجود آمده است. ملاصالحي ادامه داد: اين نظام جديد دانايي، عقلانيت و انسان جديد نياز به ابزار لازم براي تبيين و پينهادن خود دارد كه يكي از ابزارهايش باستانشناسي است و بنابراين انسان بعد از رنسانس نسبتش با عالم غيب و محشر گسسته ميشود پس محشري در تاريخ با باستانشناسي به پا ميكند. اين پژوهشگر و نويسنده اظهار داشت: كتاب «باستانشناسي در بوته معرفت شناختي» باستانشناسي نيست بلكه بيشتر معرفت شناسي است كه طرح پرسشهاي بنيادين ميكند و ما با اين پرسشهاي بنيادين مواجه هستيم. اين نويسنده در ادامه گفت: من در اين كتاب به مطالبي از جمله رابطه ماده و متن،ذهنيت و متن، امر واقع، دال و مدلول، تاني و كليت، وحدت بخشي به دادههاي متغير، بازسازي، تفسير تقرير دادهها و جايگاه زبان در باستانشناسي كه از مسائل مهم در باستانشناسي است،پرداختهام. وي افزود: البته در غرب سالهاست كه به اين مطالب پرداخته شده و صدها و هزاران مقاله در همين رابطه نوشته شده اما فرق اين كتاب آن است كه از يك طلبه باستانشناسي كه شرقي است و خودش برآمده از يك تاريخي كه داراي سنت خاص و قوي با ديدگاه خاص خود است به وجود آمده. وي در ادامه به بخشهاي ديگر كتاب كه رابطه تاريخ و باستانشناسي، و اينكه باستانشناسي مكمل و منتهي تاريخ است اشاره كرد و اظهار داشت: انسان موجودي تاريخي و تاريخمند است و در درون سيلابهايي از رويدادهاي تاريخي ره ميپيمايد و ترديد نيست كه باستانشناسي فرايند رويكرد جديد تاريخي و مولود تاريخگري غرب است، اما به عنوان ابزار شناخت آنقدر گسترش پيدا ميكند كه حتي امروز علم تاريخ حيثيت و اعتبار خود را از باستانشناسي استخراج ميكند، و به اعتقاد من مرزنهايي و افراطي تاريخگري غرب است، از مرز وارد ماده ميشود و در همان ماده فرو ميرود. ملاصالحي در بخش ديگري از صحبتهاي خود به رابطه انسان با باستانشناسي در اين كتاب اشاره كرد و گفت: باستانشناسي با انسان مدرنيته غرب كه با اومانيسم، تاريخگري و با عقلانيت به معني «خرد خود بنياد» كه در غرب وجود دارد در هم تنيده شده است و انسان مدرن با اينها معنا ميشود و امروزه موزه پناهگاه آنها است. وي در ادامه به بخشهاي انتقادي كتاب و نگاه امروزي ما به ماده كه متاثر از غرب شده است اشاره كرد و اظهار داشت: علماي اسلامي و حكماي ما، ماده را زنده ميدانستند و با آن انس داشتند اما بشر امروزي ماده را چيز مرده و بيروح كه هر طور بخواهد ميتواند آن را جراحي كند ميپندارد و ماده به اين جهت با او همراهي نميكند چرا كه امكانات امروزي كه مسلمان ايراني دارد در مقايسه با دوره صفوي چندين برابر شده است اما بهخاطر در اختيار نداشتن روح ماده نميتوانيم يك مسجد لطفالله ديگر بسازيم. حكمتالله ملاصالحي به ارتباط علم هرمونتيك با باستانشناسي اشاره كرد و گفت: هرمونتيك سالهاست كه از متن خارج شده و تمام متون را دربرگرفته است و باستانشناسي هم به نوعي به علم هرمونتيك و تاويل تبديل شده و به تعبير فوكو «باستانشناسي از توصيف معنايي خارج شده است». وي در پايان گفت من در اين كتاب بيشتر به طرح مسئله پرداختهام و به نوعي به تطبيق علم باستانشناسي با علم معرفتشناسي پرداختهام. در اين نشست قرار بود حسين كلباسي عضو گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي به عنوان منتقد حضور داشته باشد كه به دليل آْنچه مشكلات وي اعلام شد در جلسه حاضر نشد. انتهاي پيام/ش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]