تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكاتِ رفاه، نيكى با همسايگان و صله رحم است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831573633




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نخل‌‌ها در سيبري مي‌رويند


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: تئاتر- احسان لطفي: نسل امروز به شكلي كاملا غريزي سعي مي‌كند از طريق«پنهان شدن» خودش را با شرايط سازگار كند؛ كاري كه ما نتوانستيم بكنيم. شايد نبايد اين‌طور باشد؛ شايد كسي كه دور و بر 10 نمايش خوب روي صحنه برده و تقريبا در همه آنها تنهايي و ناامني و كوچ، يكي از شخصيت‌هاي اصلي بوده‌اند، نبايد فقط 40سال داشته باشد يا تي‌شرت نارنجي روشن پوشيده باشد يا به همين راحتي انرژي و اميد از خودش ساطع كند. بايد يا نبايد، محمد يعقوبي، همين‌طور است و براي طي‌كردن راهي كه از زبان آلماني و حقوق قضائي به بازيگري و نويسندگي و كارگرداني رسيده است، لابد بايد همين‌طور بود. محمد يعقوبي تئاتر را تقريبا با دانشگاه شروع كرده است؛ زير پوشش رشته موجهي به اسم حقوق قضائي كه به قول خودش به او اجازه مي‌داده در قبال اين انتخاب خانواده‌پسند، هر كار ديگري كه دوست دارد بكند و نتيجه اين كارها حالا او را به يكي از موفق‌ترين كارگردان‌هاي تئاتر بعد از انقلاب تبديل كرده است. «رقص كاغذپاره‌ها»، «پس تا فردا»، «يك دقيقه سكوت» و «ماه در آب» از معروف‌ترين كارهاي او هستند. اگر زماني بخواهيد نمايشنامه‌اي درباره جوان‌ها بنويسيد، روي چي زوم مي‌كنيد؟ البته كاراكترهاي بيشتر نمايشنامه‌هاي من زياد مسن نيستند؛ مگر اينكه منظورتان جوان‌هاي بيست، بيست و چند ساله باشد. چيزي كه توجه مرا درباره اينها جلب مي‌كند و فكر مي‌كنم يك روزي بنويسمش (ويژگي‌اي هست كه من در اين نسل مي‌بينم) اين است كه آنها خوب پنهان مي‌شوند تا هر كاري دوست دارند بكنند. اين شايد كاري است كه بزرگترها مجبورشان كرده‌اند به انجام آن. من يك ميل عميق به تمرد و سركشي در آنها مي‌بينم و اين به نظر من، براي بزرگترهاي ما – كه خيلي بي‌رحمانه با جوان‌ها برخورد مي‌كنند – خوب است. بي‌رحمانه يعني چي؟ ببينيد، به نظر من معضل كشور ما جوان‌ها هستند. منظورم از ما در اينجا شايد كساني است كه با تصميم‌گيري‌هاي نادرست‌شان درباره جوان‌ها وضع را به اين شكل درآورده‌اند. ما وقتي درباره جوان‌ها حرف مي‌زنيم، بايد درباره بلاتكليفي اينها صحبت كنيم؛ درباره عرصه‌هاي تنگي كه براي اينها وجود دارد. اينها يك خواسته‌هايي دارند و به نظر من، جامعه ما پاسخگوي اين خواسته‌ها نيست. احتياج به امكاناتي دارند؛ امكاناتي كه لاجرم با آزادي عملكرد مشروع مرتبط است. منظورتان كار و ازدواج و اينهاست؟ نه! ازدواج كه الان ديگر وام هم به‌تان مي‌دهند... آسان شده. پس چي؟ جواني خودتان چه جوري بود؟ فرق مي‌كرد؟ آن كه فاجعه بود (خنده). فرقش اين بود كه ما جوان‌هاي آرامي بوديم. البته آرام كه نه؛ ما نسلي بوديم كه رو، بازي مي‌كرديم. مثلا اگر ظلمي به‌مان مي‌شد يا چيزي خلاف ميلمان بود 2 حالت داشت؛ يا مي‌گفتيم «باشد، قبول است» و تحمل مي‌كرديم واقعا؛ يا داد و بيداد مي‌كرديم و همه چيز بدتر مي‌شد. جوان الان مي‌گويد «باشد، قبول است» و بعد مي‌رود كار خودش را مي‌كند. در واقع، يك‌جور رندي دارند. يك‌جور رندي خوب. مي‌خواهم بگويم ما حرف‌شنو بوديم در حالي كه شايد هميشه اين‌طور نبود كه دلمان بخواهد آن حرف‌ها را بشنويم. نسل ما حرف‌شنو بود چون پدران ما همين‌طور بودند. چرا حالا اين اتفاق نمي‌افتد؟ شايد يك دليلش همان رندي است كه شما اشاره كرديد. جوان‌ها دارند سعي مي‌كنند از اين طريق چيزهايي كه مي‌خواهند را به دست بياورند. ولي در كنار اينها ما جوان‌هايي را داريم كه شايد اين حوصله را ندارند و به سمت يك‌جور انفعال دارند مي‌روند. اين آدم را ناراحت مي‌كند. به نظرتان اينها 2دسته‌اند؟ به نظر مي‌رسد بيشتر 2وجه يك چيزند. آن پنهان شدن كه گفتيد دروغ دارد در خودش؛ انفعال دارد. نه. من فكر مي‌كنم 2دسته‌اند. هر دو، يك كار مي‌كنند؛ پنهان‌كاري مي‌كنند. در اين مورد با هم اشتراك دارند؛ اما تفاوت‌شان فعاليتي است كه عده‌اي از ايشان انجام مي‌دهند و عده‌اي از آنها انجام نمي‌دهند. من به آن فعال‌هاشان اميدوارم و فكر مي‌كنم اگر تلاش‌شان براي بهتر زندگي كردن به جايي نرسد، به خاطر خيره‌سري، لجبازي و مقاومت ما به عنوان بزرگترهاي آنهاست. اين تفاوتي كه شما قائل شديد بين نسل خودتان و نسل امروز، در واقع در تقابل با جامعه و با دنياي بيرون تعريف مي‌شود؛ اما اين جوان به خودي خود - نه به عنوان يكي در تقابل با جامعه –چطوري است؟ خيلي‌ها اينجاست كه مي‌گويند او سطحي است، بي‌حوصله است. بله. درباره اين دوست داشتم صحبت كنم. اگر در سطح فرد مسئله را ببينيم، البته كه معتقدم برخوردهاشان با مسائل سطحي است. اصلا وضعيت «امتناع از تفكر» - كه يك جامعه‌شناس معروف درباره آن حرف مي‌زند – درخصوص اين نسل به‌شدت صدق مي‌كند. بنابراين اگر من مي‌گويم تمرد دارند مي‌كنند و چه خوب كه اين كار را مي‌كنند، معتقد نيستم اين از انديشمندي آنهاست؛ اين يك حركت كاملا غريزي است. شايد براي همين من از «استتار» و «پنهان‌شدن» حرف زدم؛ مثل گياهي كه در اصل بايد در جنوب عمل بيايد و آن را مي‌برند سيبري و اين گياه سعي مي‌كند راهي براي بقا بيابد و خودش را با آن شرايط سازگار كند؛ كاري كه ما نمي‌توانستيم يا نتوانستيم بكنيم. شايد ما زياد فكر مي‌كرديم، يا ترسو بوديم. اگر اين‌طوري باشد كه اين جوان اصلا هويتش با اين طغيان و سركشي تعريف بشود – كه شما معتقديد حركتي غريزي است و تفكر در آن نقش چنداني ندارد - با عوض‌شدن شرايط چي از او مي‌ماند؟ منظورتان اين است كه با عوض‌شدن شرايط او يك آزادي دارد؛ بدون اينكه بداند با آن چه كار كند؟ يا چطور از آن استفاده كند؟ ببينيد، اگر اين سركشي به جاي خوبي برسد، ما نتايج مثبتش را در نسل‌هاي بعد خواهيم ديد. اين،‌ يك راه دراز است. من و هم‌سن و سال‌هايم – متولدين اواخر دهه 50 و اوايل دهه 60 - وقتي توي دانشگاه با هم حرف مي‌زديم، هميشه اين حس را داشتيم كه نسل بدبختي هستيم؛ همان نسل سوخته معروف. پشت‌سرمان نسلي است كه زندگي‌اش اعتقادات‌اش بوده و جلوي رويمان نسلي است كه چيزي برايش مهم نيست. ما هيچ‌كدام اينها نيستيم و هردواش هستيم. اما كم‌كم ديديم آنهايي كه سال‌هاي آخر دهه 40 و اوايل 50 به دنيا آمده‌اند هم همين حس را دارند. براي شما چطوري است؟ ببينيد، اعتقاد داشتن و آرمان‌خواهي، چيزي است كه شايد در همه عصرها وجود داشته؛ فقط شدت و ضعف‌اش فرق مي‌كرده؛ يعني در دهه‌ها و زمان‌هايي آرمان‌خواهي قاعده است، وجه غالب يك جامعه است اما در زمان‌هايي پنهان‌تر و كمرنگ‌تر است و من فكر مي‌كنم اين در دوره‌هايي است كه يك جامعه فاقد ثبات است. به نظر من، در يك جامعه‌ بايد نيازهاي اوليه آدم‌ها ـ چيزهايي مثل غذا، بهداشت، امنيت، مسكن و بيمه ـ برطرف شود تا بعد افراد، بيايند و به ارزش‌هاي متعالي‌تر و فرامادي‌تر فكر كنند. به همين دليل، من فكر مي‌كنم اين اشتباه است كه بگوييم جوان‌ها درست رفتار نمي‌كنند يا بدبخت‌اند چون بي‌آرمان‌اند؛ بي‌آرماني خودش يك معلول است؛ بايد دنبال علت‌ها و تحليل آنها رفت. 40 سالگي، سن خوبي است آقاي يعقوبي!؟ از آن راضي‌ايد؟ وقتي 20سالم بود، تصور مي‌كردم يك آدم 40ساله توانايي‌هاي كمي دارد و خيلي پير است اما الان براي من اين‌طوري نيست. فكرهاي زيادي دارم كه دلم مي‌خواهد عملي‌شان كنم و فكر مي‌كنم توانش را هم دارم. يادم هست 18سالم كه بود، يك روز يك آدم 30ساله مرا ديد كه دارم زبان مي‌خوانم. گفت: «آفرين! تو جواني؛ من كه ديگر چيزي توي مغزم فرو نمي‌رود». به نظر من دروغ مي‌گفت. او پير نبود، تنبل بود. تجربه بعدي‌ام 30سالگي بود. «رقص كاغذپاره‌ها» را روي صحنه برده بودم و يك هنرمندي به من گفت: «چه خوب! هنوز جواني، انگيزه داري، ايده داري. من در سني هستم كه مدام فكر مي‌كنم دير است و هيچ كاري نمي‌توانم بكنم». منظورش 40سالگي بود؛ سني كه الان من در آن هستم و براي آن برنامه‌هاي زيادي دارم. يعني شما اين حس را نداريد كه دير است؟ نه. ولي خب شكي نيست كه ترجيح مي‌‌دادم 20 سالم باشد (مي‌خندد).




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن