تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817026861




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

همسایه مزاحم : سوال و جواب غیر آشپزی


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام به دوستای گلم
مدتی هست که یکی از همسایه های ما تا بیکار میشه پاتوقش خونه ما شده و من از این بابت خیلی ناراحتم و آسایش ندارم
چون من شاغل هم هستم و حدود ساعت 3 خونه میرسم کلی کار دارم تا از نظافت تا غذا پخت برای شام و ناهار فردامون
همسرم هم ساعت 7الی8 شب میاد
این همسایه مزاحم هر دو سه روز باید بیاد و 3 الی4 ساعت بشینه حرفهای خاله زنکی بزنه و بره. جالب اینجاست که هم سن مامانمم هست و تفاوت سنی زیادی داریم و من از هم صحبتی با ایشون ناراحتم.
بدبختانه من هم خیلی کم رو هستم و اصلا نمی تونم کاری کنم که متوجه بشه من دوست ندارم که اون میاد خونمون و واقعا مزاحم من میشه و مجبورم خیلی از کارهامو عقب بندازم که ایشون از خونمون بره تا من کارامو انجام بدم، در ضمن اخلاق بدی هم که دارم اینه که نمی تونم در رو بروش باز نکنم و عذاب وجدان میگیرم خونه باشم و درو باز نکنم
باور کنید خواب بعدازظهر که از محالات هست هر موقع هم که مریض بودن یه کم خواستم استراحت کنم اومده بیدارم کرده و پرو پرو بدون این که تعارف کنم وارد خونه شده
حالا نمیدونم چیکار کنم؟ همسرم که ازش متنفره به خاطر این کارهاش! میگم خونمون رو بفروشیم و از اونجا بریم چون واقعا آسایش ندارم، دوباره که فکر میکنم شرایطش رو الان نداریم که خونمون رو بفروشیم
به نظر شما چجوری به همسایمون بفهمونم که مزاحمم میشه؟؟

خيلي راحت بگين كه شوهرتون خوشش نمياد با همسايه رفت و آمد زياد داشته باشين

در و باز نکن. یا اگه نمیتونی یه مدت که اومد برو دنبال کارات یا به حرفاش گوش نده. برو تو اتاق بیا بیرون . اگرم فایده مداشت مستقیم بگو

..

انقد پرو هست که نگو!!! باور شاید نکنید تو خونمون مهمون هست اصلا انگار نه انگار، پامیشه میاد
یه روز مهمون داشتم معمولا نمیذارم ظرفارو بشورن و صبح فرداش مرخصی میگیرمو خودم کارامو انجام میدم خلاصه کلی ظرف و خونه ریختو پاش بود و منم بعدازظهرش جایی قرار داشتم و باید زود کارامو انجام میدادم
ساعت 10 صبح دیدم اومد گفتم وای خدا حالا من چیکار کنم؟ تصمیم گرفتم کارامو جلوش انجام بدم و شروع به ظرف شستن کردم دیدم خیلی پروتر از این حرفهاست و براش مهم نیست
مثلا من رو خودمونی میدونه و میگه مثل دخترم برام هستی، اگه میتونستم بهش بگم همسرم خوشش نمیاد یا از اینجورحرفا که رک بخوام بگم که این همه مدت بدبختی نمی کشیدم
مشکل من اینه که نمی تونم بگم
 

اشتباهه، خودت و اذیت کنی و دردسر بکشی که روت نشه بگی. 1 کلمه بگو و خودت و راحت کن. بگو شرمنده من همسرم خوشش نمیاد با همسایه رفت و آمد کنم منم بدون اجازه ی ایشون دوست ندارم کاری انجام بدم . فقط رابطمون در حد سلام و علیک باشه بهتره

ای بابا عجب آدمایی پیدا میشنا
بهترین کار اینه که در رو روش باز نکنی
یا بدون اینکه در رو باز کنی از پشت در بهش بگو آمادگی مهمون نداری و محترمانه بهش بگو "خواهش میکنم برگردید"
یا مثلا بدون اینکه در رو باز کنی بگو دو ساعت دیگه تشریف بیارید
با مثلا وقتی اومد خونه تون یه بیست دقیقه نیم ساعت که نشست پاشو لباساتو بپوش بگو با اجازه تون من دارم میرم کلاس زبان -- به وقت نگی میخوام برم خریدا یه دقعه میبینی پاشد را افتاد
یا مثلا به همسرت بگو سوری بهت زنگ بزنه و جلوش فیلم بازی کن که میخوای بری جایی و همسرت منتظره
یه چند بار که اینجوری ببری و بیاریش و به اصطلاح بندازیش بیرون درست میشه
یه چند بارم به خنده اینکارش رو مسخره کن
مثلا با خنده بگو خانم فلانی شما خوب هیچ کارو زندگی نداری  کاش ما هم مثل شما بیکار بودیم سر این و اون خراب میشدیم
یه چند بار اینجوری حالشو بگیری درست میشه
بالاخره آدم باید از این ترفندا بلد باشه
اصلا اینجور آدما قابل اعتماد نیستن ... یه وقت میبینی پشت این کارا نقشه های مخوفی هست
اصلا نباید کسی رو زیاد تو خونه راه داد
 
 

غیر مستقیم تا حالا چندبار گفتم، مثال همسایه های دیگمون رو زدم و گفتم همسرم خوشش نمیاد فلانی میاد خونمون و زیاد میمونه، تا حتی گفتم همسرم میخواد به خاطر همسایه فلانی خونه رو بفروشه و از اینجا بریم چون مزاحم میشه
البته اون همسایمون هفته ای دو هفته ای یه بار میاد ولی 6الی7 ساعت حرف میزنه و اون شب از سردرد باید قرص بخورم
شاید الان فکر کنید که من چقدر بدبختم که خودمو اینقد زجر میدم ولی نمی تونم حرفمو بزنم
متاسفانه این رودروایسی کردن ها و خجالت کشیدن های من و قدرت نه گفتن باعث شده که فقط خودم رو عذاب بدم و از زندگیم به خاطر این چیزها لذت نبرم

اشتباهه اینجوری برخورد کردن. راحت بگو و خودت و خلاص کن

راحتترين كار براي شما كه روي نه گفتنو نداريد اينه كه دررو باز نكنيد و اگر بعدا به روتون آورد بگيد حموم بودم يا دسشويي بودم بعد چند بار خودش ميفهمه و ديگه نمياد

هما جون خیلی باحالی!!!!
حرفهاتون رو که خوندم کلی خندیدم   آخه دختر خوب اگه میخواستم درو باز نکنم یا بگم دو ساعت دیگه بیا و ....
یه دفعه حرف دلم رو میزدم، بهش چندبار گفتم که خوشبحالتون که بیکارید، آخه اون شوهرش نگهبانه صبح میاد 5 میره و 2تاهم پسر داره که 8 شب میان، این هم چون باید غذا به شوهرش بده ببره تا 5 شامش آمادست به خاطر همین تا 8 شب بیکار میمونه و سر من خراب میشه
بعد میاد میگه بی شام نمونی پاشو شامتو درست کن، منم بعضی وقتا دوست ندارم جلوی اون شام درست کنم و ببینه چیکار میکنم، اصلا یکی کنارم باشه و من بخوام کاری انجام بدم کلا دست و پامو گم میکنم و نمیتونم
یه بار مهمون شبش داشتم این هم اومده بود بخدا داشتم دیونه میشدم، از اینور این همش حرف میزد و من باید به حرفهاش گوش میکردم از طرف دیگه کلی کار مونده بود که باید انجام میدادم و در آخر حواسم پرت شد و غذام هم سوخت
نمیدونید وقتی همسرم اومد چقدر کفری شده بود. خلاصه خیلی ترفندها رو بکار گرفتم ولی نشد گفتم شاید شما دوستای عزیزم بتونید یه راه حل بهم نشون بدید

یعنی واقعا فروختن خانه خیلی راحتتر از پیدا کردن یک جواب مناسب است. اگه همسایه بعدی هم همینطور بود چی؟  باید با خودت کنار بیای و مستقیم و بدون هیچ مثال و به در بگو دیوار بشنوه و ... از ایشان عذرخواهی کنی که هر موقع که می یاد پیش شما، شما نمی تونی  به صحبتهاشون گوش بدی چون تازه از سر کار آمدی، چون نیاز به استراحت داری، چون باید بری خرید، چون مهمان داری باید آماده شی، چون ...  

به نظر من اول روی خودت کار کن وقتی گفتی یه همسایه مزاحم دیگه هم داری به این رسیدم که بیشتر مشکل از خودته دوست گلم من تا حالا دوتا خونه عوض کردم حتی همسایه ها رو به اسم نمیشناشم چون علاقه ای ندارم فک کنم تو اول خیلی رفت و آمد میکنیو رو میدی بعداً نمیتونی جمع کنی
پارمیدا جون حرف حساب میزنه چی از این راحت تر که تو چشمی نگاه کنی و درو باز نکنی ازش که خرده برده نداری زندگیتو کن

اتفاقا میناجون من الان دوسال و نیم هست که تو اون خونه داریم زندگی میکنیم شایدباور نکنید یه بار به زور منو برد گفت فرش خریدم باید بیای نظر بدی، یه بار هم می خواستم برم بالا پشت بوم کار داشتم که در خونشون باز بود من رو دید و باز بزور گفت باید بیای، بخدا همین دوبار شده ولی اون بیشتر از 1000 بار اومده، همسایه دومیمون هم همینطور شده! من خودم هم همین فکر رو داشتم گفتم اگه من نرم شاید اونا نیان ولی دیدم اصلا براشون مهم نیست، حالا جالب اینجاست یه همسایه دیگمون هم که تازه اومده بود اون هم میخواست همین کارا رو بکنه تازه اون دو تا بچه بی ادب و کثیف هم داره، من فقط یکی دوبار دیدمش سلام دادم وبعد یه روز دیدم پاشد اومد بعد اون یکی همسایه ها هم که فهمیدن اون خونمونه اونا هم اومدن، چشتون روز بد نبینه خونمون رو ببخشید به گوه کشیدن و رفتن، بنده خدا همسرم که اومد بهش گفتم بچه هاش اومدن پابرهنه تا وسط سرویس بهداشتی رفتن بعد اومدن بیرون مامانشونم اصلا انگار نه انگار ! پاشد تمام فرشا رو شامپو کشید، پادری دستشویی و موکتش رو برد شست و خلاصه کلی با هم تمیز کردیم، دیگه به اون اصلا رو ندادم خداروشکر تا حالا هم دیگه نیومده ولی این دوتا رو نمیدوم چیکارشون کنم البته اون یکی باز بد نیست ولی بالاییمون خیلی اذیت میکنه

راستی یادم رفت اینو بگم انقد هم زرنگه که از چشمی نگاه میکنی سریع میفهمه
چون وقتی کسی پشت چشمی نیست، چشمی روشن یعنی سفیده و وقتی کسی پشتشه و نگاه میکنه اون تاریک میشه و سیاهه به خاطر همین زود میفهمه، تا حتی بعضی وقتا که در میزنه من میرم نگاه میکنم ببینم کی هست همون پشت در میخنده و میگه دروباز کن، همیشه هم تلفن همراهش باهاشه اگه یه موقع هم که شاید یکی دوبار پیش اومده، اون هم صبح ساعت 7 بوده که من خواب بودم درو نشنیدم که زده با تلفنش سریع زنگ میزنه و پشت در میمونه تا باز کنم
این هم یه دردسر بزرگ که فکر نکنم تا حالا شنیده باشید






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 355]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن