محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831401767
انديشه - امر قدسي و امر بشري
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: انديشه - امر قدسي و امر بشري
انديشه - امر قدسي و امر بشري
راجر اسكروتن/ترجمه جواد گنجي:تعجبي ندارد اگر افراد معقول و شكاكي كه در روزگار ما با پديدههايي مواجهاند همچون احياي آيينهاي خرافي، نزاع ميان آزاديهاي عُرفي و فتواهاي مذهبي، و خشونت مرگبار بنيادگرايي راديكال، پذيراي بحث و جدلهاي ضدديني كساني چون ريچارد داوكينز، كريستوفر هيچنز و ديگران باشند. «خواب عقل»، درست همانطور كه گويا (Gouya) در نقاشيهايش به تصوير كشيد، به ظهور هيولاها انجاميده است. چگونه ميتوان اين را اصلاح كرد، جز از طريق دعوت به بيداري عقل، آن هم آن نوع دعوتي كه اينك ملحدان اوانجليك از پشت منبرها و تريبونهاي خويش فرياد ميزنند؟
چيزي كه كمي تعجبانگيزتر است ميزان بهسخرهگرفتن دين از سوي معارضان فعلي آن است، همانها كه ظاهرا در آن هيچ نميبينند مگر نظامي از باورهاي بياساس درباره كيهان و عالَم ــ باورهايي كه، تا آنجا كه با جهانبيني علمي در تضاد باشند، فورا رد ميشوند. از همينرو، هيچنز، در نوشته تند و بهغايت يكطرفهاش، مينويسد: «بايد اين واقعيت را رُك و راست بيان كرد. دين از دوره پيشاتاريخ بشر سرچشمه ميگيرد كه در آن هيچ كسي [...] اساسا دركي از اوضاع نداشت. دين ريشه در دوران طفوليت هراسان و بيمناك نوع بشر دارد، و تلاشي است بچگانه براي برآوردن نياز گريزناپذير ما به معرفت (و نيز آسايش، اطمينان و ديگر نيازهاي دوران كودكي).»
هيچنز آدمي باهوش و اهلمطالعه است كه به اين نتيجه رسيده كه سودمندترين استدلالها در نظر او، استدلالهاي معروف 200 سال قبلاند. آثار او ما را به قلمرويي ميبرند كه آن را كساني امثال هيوم، ولتر، ديدرو و كانت خطكشي كردهاند، و هيچيك از افراد آشنا به روشنگري نميتواند باور كند كه مقلدان اين متفكران در دوره معاصر، چيز جديدي به موضع روشنگري عليه دين افزوده باشند، حال هر چقدر هم كه بتوانند فهرست جنايات داراي انگيزه ديني را درازتر كنند. گو اينكه، متفكران روشنگري، كه نشان دادهاند دعاوي ايماني مبناي عقلاني ندارند، در آن دوران دين را ــ همچنانكه كسي ممكن است نظريهاي ابطالشده را رد كند ــ رد نميكردند. بسياري به اين نتيجه رسيدند كه دين بايد خاستگاهي غير از تعقيب معرفت علمي و كاركرد روانياي غير از تسلي روحي داشته باشد. سهولت ابطالكردن آموزههاي عام دين كساني چون جاكوبي، شيلر و شلينگ را گوشبهزنگ ساخت و آنان را متوجه اين ايده كرد كه دين، بنا به ذاتاش، نه به آموزه بلكه به مسئله ديگري مربوط است. در ضمن، آنها عزم جزم كردند تا پرده از آن مسئله ديگربردارند.
بدينسان چيزي به اسم انسانشناسي (anthropology) دين زاده شد. در نظر متفكران بعد از دوره روشنگري، اين نه ايمان، بلكه ايمانها در شكل متكثرشان، بود كه موضوع عمده الاهيات محسوب ميشد. از نظر متفكران پساروشنگري، رابطه نظامهاي اعتقادي يكتاپرستانه با اسطورهها و مناسك باستاني، از جنس رابطه علم با خرافه يا منطق با جادو نبود. به بيان بهتر، آنها تبلورات يكنوع نياز عاطفي بودند كه فيالمثل هم در اسطورهها و آيينهاي عهد باستان و هم در اوپانيشادهاي آيين هندو تجلي يافت. اين مسئله موجب شد تا كسي چون گئورگ كروزر اسطوره را به مثابه يكي از فعاليتهاي ممتاز و متمايز روان بشري توصيف كند. يك اسطوره چيزي را توصيف نميكند كه در دورهاي مبهم و نامعلوم پيش از ظهور بشر محاسبهگر روي داده، بلكه چيزي را توصيف ميكند كه همواره و كرارا روي ميدهد. اسطوره خاستگاههاي علي جهان ما را تبيين نميكند، بلكه اهميت و دلالت معنوي دائمي آن را تكرار ميكند.
اگر دين باستانيان را بدينطريق نگاه كنيد، آنگاه ناگزير ديدگاهتان درباره شريعت يهوديـمسيحي نيز تغيير ميكند. داستان پيدايش خلقت به عنوان روايتي از رويدادهاي تاريخي، به سادگي ابطال ميشود: چگونه ميتوان روزها را بدون خورشيد، مرد را بدون زن، و حيات را بدون مرگ تصور كرد؟ اما، اگر اين متن ظاهرا سادهانگارانه را به عنوان يك اسطوره قرائت كنيم، به پژوهشي درباره وضعيت بشري ميماند. هگل (در درسگفتارهايش درباره فلسفه دين) مينويسد كه داستان هبوط «نه فقط يك تاريخ حادث (contingent)، بلكه تاريخ ازلي و ضروري بشريت است.» اين داستان حامل حقايقي است درباره آزادي، درباره گناه، درباره مرد، زن و روابطشان، درباره رابطه ما با طبيعت و فناپذيري. به زعم هگل، اسطورهها و آيينها شكلهايي از انكشاف نفساند (self-discovery)، كه از طريق آن ميتوانيم به دركي برسيم از جايگاه سوژه در جهاني از ابژهها و آن آزادياي كه هرآنچه را انجام ميدهيم مشروط ميسازد. ظهور يكتاپرستي از دل دينهاي چندخدايي عهد باستان بيش از آنكه يك كشف و انكشاف باشد شكلي از خودآفريني (self-creation) است، چندان كه روح پي ميبرد به اينكه خود را در كل اشياء و امور بازشناسد، و بر تناهي خويش غلبه كند.
ميان آن اقدامات جسورانه در زمينه انسانشناسي دين و پژوهشهايي كه بعدها توسط جيمز فريزر، اميل دوركيم و پيروان فرويد صورت گرفت، ميتوان روي دو متفكر به منزله بنيانگذاران يك اقدام جديد فكري انگشت گذاشت ــ اقدامي كه به نظر ميرسد هيچنز، داوكينز و دانيل دنت توجهي بدان نشان ندادهاند. اين دو متفكر كسي نيستند جز نيچه و واگنر، و آن اقدام فكري نيز چيزي نيست جز نشاندادن جايگاه امر قدسي در حيات بشري و آن نوع معرفت و فهمي كه از خلال تجربه امور مقدس به ما ميرسد. نيچه، در كتاب زايش تراژدي، و واگنر در تريستان، حلقه و پارسيفال، و نيز در آثارش درباره تراژدي و دين، تصويري رسم كردند كه، درهمانحالكه ريشه در سنت پساروشنگري داشت، مفهوم امر قدسي را در مركز انسانشناسي دين قرار ميداد. درسي كه اين دو متفكر از يونانيان گرفتند اين بود كه ميتوانيم بيآنكه مهمترين چيز را از دست دهيم، خدايان و افسانههاي يونانيان را از دين يوناني كسر كنيم. واقعيت عمده اين مهمترين چيز را نبايد در اسطورهها يا الاهيات يا آموزه، بلكه بايد در آيينها و مناسك جستوجو كرد، در لحظات يا سويههايي كه بيرون از زمان قرار دارند، لحظاتي كه در آنها، از طريق غرقهشدن در گروه، ميتوان با تنهايي و اضطراب انسان مواجه شد و بر آن غلبه كرد ــ ايدهاي كه بعدها يكي از مباني جامعهشناسي دين دوركيم را شكل داد. ما با اطلاق نام «قدسي» به اين لحظات يا سويهها، هم معناي اجتماعي پيچيده آنها را درمييابيم و هم فراغت از بيگانگي را كه اين سويهها به ما ارزاني ميدارند.
كوشش نيچه و واگنر براي درك مفهوم امر قدسي نه از سوي انسانشناسان بلكه از سوي متالهان و منتقدان پي گرفته شد ــ رودولف اتو در «امر قدسي»، ژرژ باتاي در «اروتيسيسم» (1957)، ميرچا الياده در «امر قدسي و امر دنيوي» (1957)، و، آشكارتر و شوكهكنندهتر از همه، رنه ژيرار در «خشونت امر قدسي» (1972). به نظرم ميرسد، در حال حاضر اين نظريه ژيرار است كه بايد با فوريت به بحث گذاشته شود. زيرا نظريه او به ما كمك ميكند تا پرسشهايي را درك كنيم كه حتي ملحدان نيز بايد با آنها مواجه شوند: دين چيست؛ چه چيزي مردم را جذب دين ميكند؛ و چگونه ميتوان بر آن مهار زد و تلطيفاش كرد؟
ژيرار تحليل خود را با نظري آغاز ميكند كه هر خواننده بيطرف انجيل يا قرآن از آن آگاه است، و آن عبارت است از اينكه دين ممكن است صلح به ارمغان آرد، ليكن ريشه در خشونت دارد. خدايي كه در اين متون ميبينيم [...] خواستههايي تكاندهنده و بيرحمانه دارد ــ نظير خواستهاش از ابراهيم براي قربانيكردن پسرش اسحاق. [...] متفكراني چون داوكينز و هيچنز نتيجه ميگيرند كه دين علت خشونت و نيز وسواس جنسي است و جناياتي را كه به نام دين صورت ميگيرد ميتوان دليلي قاطع بر ضد آن دانست. اما استدلال ژيرار چنين نيست. دين نه علت خشونت بلكه راهحل آن است. خشونت از منشاء ديگري سرچشمه ميگيرد و اساسا جامعهاي بدون آن وجود ندارد، چراكه اصولا نفس تلاش انسانها براي باهمزيستن موجب پيدايش خشونت ميشود. همين نكته در مورد وسواس ديني به مسائل جنسي نيز صادق است: دين نه علت آن، بلكه تلاشي است براي حل آن.
بهترين راه درك نظريه ژيرار، درك آن به منزله شكل وارونهشده يكي از ايدههاي نيچه است. در نوشتههاي آخرش، نيچه از طريق تبيين ساختار جامعه مدرن، يكنوع اسطوره آفرينش را شرح و بسط داد. كتاب «تبارشناسي اخلاق» (1887) جامعه انساني عهد باستان را به تصور در ميآورد، كه «جانوران شكاري» آن را تقريبا تا حد بردگي جهاني تقليل داده بودند ــ خودپسنداني نيرومند، خودـتاييدگر، و تندرست كه به مدد نيروي طبيعي خويش اميالشان را به ديگران تحميل ميكنند. نژاد ارباب با تنبيه هر نوع انحراف و خطايي كه از سوي بندگان صورت ميگيرد، موضع و منزلت خويش را حفظ ميكند ــ درست همان طور كه اسبي سركش را تنبيه ميكنيم. بنده، كه از فرط ترس و يأس عاجز از تمرد و شورش است، اين تنبيه را به عنوان كيفر دريافت ميكند. از آنجا كه بنده قادر به انتقامگرفتن نيست، كينهتوزي را صرف خويشتن ميكند، و به اين نتيجه ميرسد كه به نحوي از انحا سزاوار اين وضعيت است. بدينسان است كه حس تقصير و ايده گناه زاده ميشود. در نظر نيچه، كينهتوزي بردگان كل بينش الاهياتي و اخلاقي مسيحيت را تبيين ميكند. مسيحيت، قدرت خود را وامدرا كينتوزياي است كه از آن تغذيه ميكند: همان كينتوزي كه، چون نميتواند خود را در قالب خشونت بيان كند، به خودش معطوف ميشود. بدينسان است كه اخلاق شفقت و دلسوزي، رياضتدادن به تن و رويه انكار زندگي در «اخلاق بردگان» پديدار ميشود. مسيحيت شكلي از خشونت معطوفبهخود است، كه كينهتوزي عميقي را عليه هر شكلي از سروري بشري پنهان ميدارد.
«تبارشناسي» اخلاق مسيحي عملا به دست ماكس شلر در كتاب «كينتوزي» بسط يافت. بنا به استدلال شلر، اخلاق مسيحي حيرت (agape) و بخشايش، در حكم تجلي كينهتوزي نيست بلكه بالعكس، يگانه راه غلبه بر آن است. با وجود اين، بيشك حقيقت مهمي در تعميمهاي بياختيار و لجامگسيخته نيچه نهفته است. كينهتوزي همچنان يكي از مولفههاي بنيادي عواطف اجتماعي ما باقي ميماند، و وسيعا در جوامع مدرن متداول است. قرن بيستم قرن كينهتوزي بود. ديگر چطور ميتوان كشتارهاي جمعي كمونيستها و نازيها، خصومتهاي جوشان لنين و هيتلر، نسلكشيهاي مائو و پلپوت را تبيين كرد؟ ايدهها و عواطف دستاندركار در جنبشهاي توتاليتر قرن بيستم هدف حمله قرار ميگيرند: آنها طبقهاي از دشمن را معين ميكنند كه امتيازات و داراييشان از راهي غير عادلانه به دست آمده است. دين هيچ نقشي در تخريب ناشي از اين جنبشها ايفا نميكند، و در واقع خود معمولا هدف حمله قرار ميگيرد.
نظريه ژيرار، همچون نظريه نيچه، در قالب نوعي تبارشناسي، يا نوعي «اسطوره آفرينش» بيان ميشود: توصيفي خيالي از خاستگاههاي جامعه بشري به منظور استنتاج شرحي درباره ساختار حال حاضر. (مهم است بدانيم كه ژيرار از رشته نقد ادبي به انسانشناسي دين روي آورد.) و همچون نيچه، ژيرار نيز وضعيت آغازين و اصلي جامعه را وضعيت تضاد و تخاصم ميداند. در كوشش براي رفع اين تخاصم است كه تجربه امر قدسيزاده ميشود. اين تجربه به شكلهاي بسياري به ما ميرسد ــ مناسك مذهبي، دعا و نيايش، تراژدي ــ ولي خاستگاه حقيقي آن در عملهايي است كه مبين خشونت جمعياند. همچنانكه رقيبان و هماوردان براي تشابهيافتن و دستيافتن به اكتسابات يكديگر تلاش ميكنند، «ميل تقليدي» نيز جوامع بدوي را دربرميگيرد، ازاينرو تخاصم را شدت ميبخشد و مايه تسريع حلقه انتقام ميشود. راهحل همانا تعيين يك قرباني است، كسي كه دست تقدير او را بيرون از جامعه قرار داده است و ازهمينرو در موضعي نيست كه از آن انتقام بستاند، كسي كه ميتواند هدف خونخواري و سفاكي انباشتهشده باشد و ميتواند زنجيره كيفر و مجازات را خاتمه بخشد. شيوه جامعه براي بازتوليد «تفاوت» و ازاينرو احياي خويش، يافتن بلاگردان يا گناهخَر است. مردمان با اتحاديافتن در برابر بلاگردان از رقابت و همچشمي با يكديگر دست ميشويند و مصالحه ميكنند. بلاگردان، با مرگ خويش، جامعه را از خشونت انباشتهشدهاش پاك ميكند. حرمت و تقدسي كه بلاگردان پيدا ميكند، پژواكي است كشدار از خوف، آرامش و پيوستن مجدد به اجتماعي كه مرگ او را تجربه كرده است.
به زعم ژيرار، نياز به يافتن قرباني و بلاگردان در روان بشر جا گرفته است، و از تلاش براي شكلدادن به اجتماعي بادوام ناشي ميشود كه در آن ميتوان زندگي اخلاقي را با موفقيت دنبال كرد. يكي از اهداف اين نمايش فراهمساختن جايگزينهايي ساختگي براي گناه آغازين است، و اين كار براي آن انجام ميشود تا منفعت احيا و نوسازي اخلاقي بدون پرداختن هزينهاي گزاف حاصل شود. از ديدگاه ژيرار، تراژدياي چون اديپ سوفوكل شيوهاي است براي بازگويي داستاني از آنچه در اصل يك مراسم قرباني بوده كه در آن قرباني ميتوانست بدون نوسازي زنجيره انتقام قرباني گردد. قرباني هم مقدس است و هم قرباني، او منشا آفات شهر و علاج آن آفات است.
در بسياري از قصص عهد عتيق، بنياسرائيلياني را ميبينيم كه با اين ميل شديد به قربانيكردن دست و پنجه نرم ميكنند. قصههايي چون هابيل و قابيل، ابراهيم و اسحاق و سدوم و گومورا پسماندههاي نزاعهايي طولانياند، كه از طريق آنها مناسك قرباني از شكل قرباني انسان ابتدا به شكل قربانيهاي حيواني، و سرانجام به قالب كلمات مقدس درآمد. به مدد اين فرآيند، اخلاقي قابلقبول و كارآمد از دل رقابت و نزاع برآمد. دوباره تكرار ميكنيم: دين نه منشا خشونت بلكه راهحل آن است ــ فائقآمدن بر ميل تقليدي و فراتررفتن از كينهتوزيها و حسادتهايي كه اجتماعات بشري به واسطه توان رقابتي خويش بدانها وسوسه ميشوند.
بنا به استدلال ژيرار، فقط به اين شيوه است كه بايد دستاورد مسيحيت را درك كنيم. ژيرار در بررسي خويش درباره بلاگردان، مسيح را به عنوان نوع جديدي از قرباني معرفي ميكند ــ كسي كه وجود خويش را براي قربانيشدن پيشكش ميكند، همو كه با اين كار، نشان ميدهد كه اوضاع را درك ميكند. عباراتي چون «پدر، ما را عفو كن، زيرا ايشان نميدانند چه ميكنند» براي ژيرار اهميتي محوري دارند. اين عبارات متضمن تصديق نياز به قربانيكردن (اگر بنا است گناه و كينهتوزي فرونشانده شود و از آنها فراتر رفته شود) و نيز متضمن تصديقي ديگر است كه ميگويد اين كاركرد را بايد پنهان ساخت. فقط كساني ميتوانند با بيان اين عبارات شفا يابند كه از منشا نفرت خويش ناآگاهاند، زيرا فقط ايشاناند كه قادرند با وجداني پاك به نقطه اوج تراژيك برسند. گواينكه اين نقطه اوج معادل مرگ بلاگردان نيست، بلكه تجربه خوف مقدس قرباني در لحظه مرگ است. اين همان لحظه تعالي است، كه در آن حتي بيرحمترين جلاد نيز ميتواند درس تواضع بگيرد و از ميل كينهجويانه خويش چشم بپوشد. مسيح از طريق پذيرش نقش قرباني، «عشق به همسايه» را ــ كه در كتاب مقدس به عنوان معياري نشان داده شده است كه بشر بايد از آن الهام بگيرد ــ بدل به واقعيتي ساخت در دلهاي كساني كه اهل مراقبهاند. تسليم مسيح، جامعه و دين را از نياز به كشتن قرباني منزه ساخت: بنابراين، بنا به اظهار ژيرار، قربانيشدن ارادي و آگاهانه مسيح به درستي به عنوان رستگاري (redemption) قلمداد ميشود، پس نبايد از اين واقعيت متعجب شويم كه اگر، همچون نازيها و كمونيستها، از ميراث مسيحي خويش رويگردانيم، بايد مجددا منتظر كشتار قربانيان باشيم.
ژيرار شرح خويش از مصائب مسيح را به مدد ارجاعات بسيار به فرويد و لوي استروس، و نيز به مدد اين اعتقاد شاخ و برگ ميدهد كه دين و تراژدي، طبق استدلال نيچه، در روان بشر همنشين يكديگرند، آنها منابعي مشابه براي تجربه خوف مقدساند. تجربه امر قدسي نه پسماندهاي غيرعقلاني از ترسهاي بدوي است، و نه شكلي از خرافه كه بالاخره روزي به دست علم تار و مار خواهد شد. تجربه امر قدسي راهحلي است براي پرخاشگري انباشتهشدهاي كه در بطن اجتماعات بشري نهفته است. اينگونه است كه ژيرار آرامش و جشن ملازم با آيين عشاء رباني را تبيين ميكند ــ حس احيايي كه خود همواره بايد احيا شود. ژيرار معتقد است كه ويژگيهاي عميق وضعيت بشر را توصيف ميكند، همان ويژگيهايي كه در آيينهاي رازآميز عهد باستان و معابد محلي آيين هندو و نيز در «معجزه» هرروزه عشاي رباني (the Eucharist) ميتوان ديد.
نظريه ژيرار ويژگيهاي قابل انتقاد بسياري دارد ــ از جمله اين ايده كه نهادهاي بشري را ميتوان به ياري اسطورههاي آفرينش تبيين كرد. براي رسيدن به اين ديدگاه كه وضعيت «آغازين» ما همان وضعيت رقابت كينهجويانه است، ما به چيزي بيش از اسطوره آفرينش نياز داريم. ضمنا سرشت «تقليدي» رقابت بشري نيز به حد كافي موجه نيست. وانگهي، علاوه بر تبييني كه ژيرار ارائه ميكند، ميتوان تبيينهاي موجه ديگري از مناسك باستاني قربانيكردن حيوان به دست داد؛ و توفيق اخلاق مسيحي نيز بهرغم وارونهشدن عرفاني و رازآميزي كه بر روي صليب روي داد، علل ديگري دارد. رشد شهرها تحت حاكميت امپراطوري روم به معناي آن بود كه مردم تماسي روزانه با «ديگري» (the other) داشتند، و در شرايطي ميزيستند كه اميال شديد رقابتجويانهاي هم براي طردكردن و هم براي بخشايش داشتند. چرا اين را نبايد عاملي برابر در تبيين رشد سريع سيره مسيحي عشق بيغرض دانست؟
به نظرم ميرسد، چنين نقدهايي بيتوجهي نسبي به ايدههاي ژيرار را توضيح نميدهند. [...] گمان ميكنم ژيرار نيز، همچون نيچه، حقايقي را به ما يادآوري كرده است كه غالبا فراموش ميكنيم ــ بهويژه اين حقيقت كه دين در وهله اول نه درباره خدا بلكه درباره امر قدسي است، و اينكه تجربه امر قدسي را ميتوان سركوب كرد، ناديده گرفت و حتي بيحرمت كرد، اما نميتوان از بين برد. [...]
تبارشناسي ژيرار پرتوي انسانشناختي بر اخلاق مسيحي و بر معناي عشاء رباني ميافكند؛ ولي فقط يك نظريه انسانشناختي نيست. خود ژيرار آن را قطعهاي از الاهيات ميداند. در نظر او، اين تبارشناسي گواهي است بر دين مسيحي و الاهيبودن عيسي....
البته، براي صحهگذاشتن بر ديدگاه ژيرار درباره امر مقدس به مثابه يك اصل جهانشمول بشري، لزوما نبايد به عرصههاي ابهامانگيز و جنجالبرانگيز وارد شويم.[...] از همين لحظاتِ سرشار از معرفت عاطفي است كه دين آغاز ميشود. شخص عقلاني كسي نيست كه به ريش همه اديان ميخندد، بل كسي است كه ميكوشد دريابد كدام يك از آنها، اگر چنين ديني وجود داشته باشد، ميتواند به آن چيزها معنا بخشد، و، هنگام انجام اين كار، زهر كينهتوزي را بگيرد.
منبع:
Prospect Magazine, issue 137, August 2007.
سه شنبه 22 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 441]
-
گوناگون
پربازدیدترینها