واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: هنگامه اخوان:متاسفانه موسيقي به تجارت تبديل شده است - فريبا كريمي
روزي كه براي مصاحبه با او به مكاني كه در آنجا به آموزش آواز ميپرداخت رفتم تولدش بود و شاگردانش از جوان تا ميانسال به سادگي ولي با مهر و عشقي تمام اين روز را براي او كه پيش از تكنيك و دانش، عشق به موسيقي را به آنها ميآموخت، جشن گرفته بودند. عشقي كه از همان اوان كودكي و حتي پيش از مدرسه با صحبتهاي پدرش درباره خصوصيات نيكوي قمرالملوك وزيري و روحانگيز در وجود او شكل گرفته بود و بعدها نيز باعث شد وقتي در 11 سالگي براي ديدن خواهرش به تهران آمد ديگر به زادگاهش برنگردد و در همان سن پايين براي امتحان صدا به راديو برود و آنقدر در اين راه استمرار كرد كه امروز تبديل به يكي از بزرگان موسيقي اين مرز و بوم شده است. چندي پيش در جشنواره موسيقي بانوان (آواي مهر) از او و 5 پيشكسوت ديگر موسيقي بانوان از سوي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران تجليل به عمل آمد. بدين انگيزه با او گفتوگويي انجام داديم كه ميخوانيد.
از چه زماني فعاليت موسيقيايي خود را آغاز كرديد؟
علاقه به آواز در خانواده ما موروثي بود. مادر و برادرم هم صداي خوبي داشتند اما وارد اين رشته نشدند. پدرم از كودكي مرا با آواز به ويژه صداي قمر آشنا كرد. به همين خاطر از دوره دبستان در زادگاهم (فومن) در گروه سرود مدرسه آواز ميخواندم، حتي يادم هست چون قدم كوتاه بود مرا بغل ميكردند و روي صندلي ميگذاشتند تا بتوانم بخوانم. در پايان دوره ابتدايي براي ديدن خواهرم به تهران آمدم اما عشق به برنامه گلها و خوانندگي باعث شد ماندگار شوم. در 11 سالگي براي امتحان آواز به راديو رفتم و آوازي از روحانگيز رفتم، استاد تجويدي را به همراه شعري از شهريار (از زندگانيام گله دارد جوانيم) خواندم و در نواري نيم ساعته ضبط كردم. اعضاي شوراي راديو (علي تجويدي، مرتضي حنانه، حبيبالله بديعي، جواد معروفي و روحالله خالقي) گفتند سنم كم است و وقتي به بلوغ برسم صدايم تغيير ميكند. اما به خاطر علاقه زيادي كه داشتم دوباره 6 ماه بعد برگشتم كه گفتند بايد به صورت زنده بخوانم. من هم خواندم و قبول شدم. منتها اعضاي شورا نظرشان اين بود كه بايد رديفها و دستگاههاي موسيقي ايراني را بشناسم بنابراين به مدت 45 روز به صورت فشرده پيش آقاي حياتي آموزش ديدم. پس از اين مرحله بالاخره بهطور كامل در آزمون راديو قبول شدم. در نتيجه شوراي راديو از استاد اديب خوانساري (كه از بازماندگان اصيل مكتب اصفهان بودند) دعوت كردند براي تربيت هنرجوياني مثل من هفتهاي 2 روز در اداره راديو كلاس تشكيل دهند كه من از سال 51 تا 55 بهطور مرتب در اين كلاسها حضور پيدا ميكردم. بهطور كل حدود 10 سال افتخار شاگردي استاد را داشتم به نحوي كه ميتوانم بگويم تنها يادگار ايشان هستم. پس از فوت استاد اديب يك دوره كامل آواز را هم با نوارهاي برخي استادان قديمي از جمله طاهرزاده، قمر، امير قاسمي، اقبالالسلطان، ظلي و دوامي كار كردم. اواخر سال 54 آقايان ساعي (مدير واحد موسيقي) و شهبازيان (مدير برنامه گلها) كه شنيده بودند من آواز دشتي را خوب ميخوانم براي تست دعوتم كردند و پس از قبولي در امتحان رديف بهطور رسمي و حرفهاي كارم را از سال 55 آغاز كردم. اينجا لازم ميدانم يادي هم از زندهياد استاد تجويدي كنم كه خيلي به من كمك كردند و مديونشان هستم.
در حال حاضر چه مشكلاتي در زمينه آواز براي خانمها وجود دارد؟
مشكل عمده كمبود سالن است؛ چه براي تمرين چه براي اجراي كنسرت (چون ديگر در فرهنگسراها هم اجازه كار نداريم و فقط در تالار وحدت ميتوانيم اجرا كنيم) و همين تعداد اندك را هم بيشتر در اختيار آقايان قرار ميدهند. آهنگسازان تمايل چنداني به كار براي خانمها ندارند چون كارشان امكان پخش ندارد و گاهي اوقات هم از نظر مالي با اعضاي گروه به مشكل برميخوريم. از سوي ديگر خانمها قطعاتي را كه ميخواهند در كنسرت اجرا كنند بايد قبلا ضبط و به شورا بياورند تا كارشناسان گوش دهند و اگر ايرادي داشت مشخص كنند كه مثلا گاهي حتي شعر هم تغيير ميكند. سپس حراست، سالن اجرا را تعيين ميكند. زماني هم كه همه اين مراحل طي شد اجازه فيلمبرداري نميدهند در نتيجه نميتوانيم متوجه ايرادات كارمان بشويم.
مشكلات آقايان هم همينگونه است؟
نه آنها مشكلات ما را ندارند و همه جا ميتوانند كنسرت بدهند مثلا الان در تالار وحدت به من سالن براي تمرين نميدهند چون ممكن است صدايم از بيرون شنيده شود اما آقايان چنين مشكلي ندارند، در صورتي كه به نظر من موسيقي مرد و زن ندارد. بهطور كل به خاطر همين دلايل است كه من از سال 78 تاكنون ديگر در ايران كنسرت ندادهام.
شما وقتي كنسرت داريد چگونه تبليغ ميكنيد تا مردم مطلع شوند؟
براي كنسرت خانمها هيچ تبليغي صورت نميگيرد، نه در راديو تلويزيون و نه حتي با پوستر. فقط اجازه دارند شب پيش از اجرا آن را اعلام كنند در صورتي كه يك خواننده مرد بينام و نشان وقتي ميخواهد كنسرت بدهد همهجا پوستر ميزند. من به عنوان كسي كه 42 سال در عرصه موسيقي زحمت كشيده و زندگيام را در اين راه گذاشتهام واقعا برايم اين پرسش وجود دارد كه چرا بايد اينطور باشد؟ يكي از دلايلي كه من خارج از كشور برنامه داشتم اين بود كه آنجا همه چيز حاضر و آماده بود و من فقط بايد اجرا ميكردم، اما در ايران هزار و يك مشكل براي كنسرت گذاشتن وجود دارد و هزار و يك جور توهين به انسان ميشود.
اگر ممكن است درباره كنسرتهايي كه در خارج از كشور داشتيد بيشتر توضيح دهيد.
من سال 65 اقامت آلمان را داشتم، اما به خاطر علاقه به وطنم برگشتم. سال 81 در ملبورن و سيدني برنامه داشتم البته در چند شهر ديگر هم قرار بود اجرا داشته باشيم اما چون كسي كه ما را دعوت كرده بود كلاهبردار از آب درآمد ما هم اجرا نكرديم. سال 82 در جشنواره سوئد يك هفته برنامه داشتم. سال 83 سه برنامه در ايتاليا و 3 برنامه در سالن تئاتر بزرگ فرانسه در شهر پاريس داشتم اما از آن سال به بعد ديگر در هيچ جايي برنامه نداشتم.
وضعيت خوانندگي خانمها نسبت به پيش از انقلاب چه تغييري كرده است؟
پيش از انقلاب هركسي جايگاه خودش را داشت؛ يكي كافهخوان بود، يكي در ميهماني و ديگري هم در تلويزيون ميخواند اما الان همه با هم يكي شدند. مثلا در كنسرتهاي ويژه بانوان برخيها كنسرت را با كافه اشتباه ميگيرند و بشكن ميزنند از اين رو عدهاي (از جمله خود من) تمايلي ندارند برنامه اجرا كنند.
چه كنيم تا خانمها در عرصه موسيقي كشورمان بيشتر پيشرفت كنند؟
اگر خانمها را حمايت كنند - مثلا آهنگساز، ترانهسرا - و سرپرستان خوبي براي اركسترهايشان در اختيارشان بگذارند هم كار خوب ساخته ميشود و هم پيشرفت ميكنند. اما الان به خاطر محدوديتهايي كه وجود دارد رشد چنداني صورت نگرفته است، با اين اوصاف هنوز هم وضعيت موسيقي بانوان چندان بد نيست. گرچه برخي تبعيضها و مسائلي كه وجود دارد واقعا ناراحتكننده و آسيبرسان است از جمله آثار برخي قديميها كه الان نيستند به راحتي دزديده ميشود مثلا كارهاي امير جاهد خوانده ميشود در حالي كه خواهر و نوه او اصلا راضي نيستند اما كسي هم نيست كه مانع اين كارها شود يا اگر خوانندهاي گمنام باشد هر قدر هم زحمت كشيده باشد نهتنها بايد كارش كارشناسي شود بلكه هزار و يك مشكل هم سر راهش به وجود ميآورند. البته پس از انقلاب و بين سالهاي 57 تا 59 گروههايي مثل عارف و چاووش و آقايان لطفي، مشكاتيان، عليزاده، شجريان و ناظري كارهاي خوبي انجام دادند اما پس از آنها ديگر كار خوبي نداشتيم. اين را هم متذكر شوم كه بيشتر نوازندگان و اعضاي گروههايي كه با برخي چهرههاي معروف در عرصه موسيقي كار ميكنند از نظر مالي به مشكل برميخورند چون ميگويند پول يعني چه؟ شما بايد خيلي هم افتخار كنيد كه با ما كار ميكنيد. در صورتي كه نوازنده هم هزينه دارد و بايد مايحتاج اوليه زندگي خود را از اين راه تامين كند. متاسفانه موسيقي به تجارت تبديل شده و هركس به فكر پر كردن جيب خودش است به همين خاطر ديگر آن حس و حال و صفا و صميميت گذشته را ندارد.
يعني همه به خاطر تجارت به موسيقي روي ميآورند؟
غالبا، اما نه همه. پس از انقلاب خيليها كه حتي بعضا هيچ سررشتهاي هم از هنر و موسيقي نداشتند شركتي زدند و در ازاي دريافت مبالغي هر كاري را - حتي بدون كارشناسي - ميپذيرند. پس از مدتي هم نوار يا سيدي آنها را در بازار ميبينيم. اين اتفاق بارها افتاده است و من در اين زمينه مدرك دارم چون از سال 77 كارشناس تالار وحدت هستم. مثلا كاري را كه ما 3 بار رد كرديم چون يكي از موسيقيدانان جوان مشهور آورده بود به خاطر شهرت او قبول كردند.
آيا از هنرمندان قديمي حمايتي ميشود يا خير؟
خير در حال حاضر جليل شهناز و فرامرز پايور از هنرمندان بنام كشورمان سالها است در بستر بيماري هستند و كسي از آنها حمايتي نميكند در حالي كه ديگر مثل آنها نخواهيم داشت. به نظر من هنرمند را تا زماني كه زنده است بايد دريابند وقتي از دنيا رفت ديگر قدرداني چه فايدهاي دارد؟ آهنگهاي زنده ياد ياحقي را ميدزديدند و ميخواندند كسي حرفي نميزد اما وقتي مرد همه برايش تجليل و بزرگداشت ترتيب ميدادند. من به عنوان رئيس كانون خوانندگان خانه موسيقي چند سال پيش خيلي تلاش كردم از بزرگان تجليل به عمل آوريم اما كارشناسي كه من خيلي به ايشان ارادت دارم و نامشان را نميبرم با من حتي دعوا داشت كه چرا ميخواهيد تجليل برگزار كنيد؟ اما بالاخره سال گذشته موفق شديم بزرگداشتهايي را با كمك موسسه نغمه شهر وابسته به سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران براي آقايان نادر گلچين (كه سرطان ريه دارد ولي رو به بهبودي است) و ناصر مسعودي برگزار كنيم.
چرا با وجود پيشينه بيشتر موسيقي در كشورمان، سينما در سالهاي اخير پيشرفت بيشتري چه در داخل كشور و چه در عرصههاي جهاني داشته است؟
چون اتحادي كه در سينما هست در موسيقي نيست. پيش از انقلاب اگر مثلا آقاي تجويدي آهنگي ميساختند استاداني مانند همايون خرم، ياحقي، حبيبالله بديعي، علياصغر بهاري، منصور صارمي، جليل شهناز و... همه در يك اركستر كنار هم كار ميكردند. به همين خاطر همه كارها جاودانه ميشد، اما الان همه تك رو هستند، هيچكس ديگري را قبول ندارد و هماهنگي هم نيست. من شخصا دلم ميخواست امكانات مالي خوبي داشته باشم تا تمام آهنگسازان خوب خانم و آقا را جمع كنم، خوانندههاي خوبي هم بياورم و 3 اركستر تشكيل دهم كه رقابت كنند نه حسادت. اما الان همه مشكل مالي دارند و به علاوه از جايي هم حمايتي صورت نميگيرد بنابراين مجبورند به استوديوها بروند و كار كنند. اما در سينما نهتنها كار گروهي قوت بيشتري دارد بلكه حمايت بيشتري هم صورت ميگيرد.
شعر كارهايتان معمولا از شاعران قديمي است يا ترانهسرا داريد؟
من كارهاي امير جاهد و بانو قمرالملوك وزيري را ميخوانم يا در واقع بازخواني ميكنم.
شخصا به چه دستگاهي بيشتر علاقه داريد؟
به همه دستگاهها علاقه دارم اما آواز دشتي را بيشتر از بقيه دوست دارم.
برخورد خانواده و اطرافيان شما با فعاليت هنريتان چطور بود؟ مخالفتي نداشتند؟
نه، فقط خانواده از اين نظر مخالف بودند و ميترسيدند كه من پايم به كاباره باز شود كه من هم اين كاره نبودم.
علاقه و پشتكار جوانان كنوني را چگونه ميبينيد؟
بسيار تحسينبرانگيز است و به نظر من چه در ساز و چه در آواز خانمها خيلي بهتر از آقايان هستند.
نظرتان درباره خوانندگان زن كنوني چيست؟
در حال حاضر خوانندگان زن زيادي داريم و بعد از انقلاب شرايط در اين زمينه خيلي بهتر شده است. در كل بد نيستند اما مشكل اين است كه ميخواهند يك شبه ره صد ساله را طي كنند. الان هر كسي 6 ماه يا يك سال كاركرده آوازخوان شده و آموزشگاه زده است در صورتي كه رديفهاي آوازي با 2 سال كار هم تمام نميشود مثل دريايي بيانتها است. خود من 20، 22 سال كار كردم. مورد ديگر اينكه بين خانمها تنگنظري وجود دارد و اين اصلا درست نيست.
آيا ما ميتوانيم از بين نسل جديد هنگامه اخوان ديگري در آينده داشته باشيم؟
هر كسي جايگاه خودش را دارد. پس شايد ديگر كسي مثل من نيايد ولي شايد هم بهتر از من بيايند. اما در حال حاضر هنرجويي دارم كه عاشقانه كار ميكند و راه من را ادامه ميدهد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
سه شنبه 15 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]