تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835185607
امام علي(ع) در ديوان ناصر خسرو
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: امام علي(ع) در ديوان ناصر خسرو
اشاره: حكيم ابومعين ناصر فرزند خسرو قبادياني معروف به ناصرخسرو علوي از شاعران بلندپايه و فزون مايه و از مفاخر ايران به شمار ميرود. او شاعر، نويسنده، متكلم و فيلسوف، جهانگرد و واعظ و مبلغ مذهبي بود و جنبه آخرين او؛ يعني مبلغ مذهب بودن، موجب اين گرديده بود كه او آنچه را كه ميگويد و مينويسد، همان چيز باشد كه به آن ايمان و اعتقاد دارد و اين موضوع او را از شاعران هم رديف خود ممتاز ميسازد. ديوان اشعار او مجموعهاي از پند و اندرز و سخنان حكيمانه و انتقاد از زشتكاري و نادرستي و ستايش حضرت علي(ع) و خاندان او ميباشد.
استاد دانشمند آقاي دكتر مهدي محقق يكي از انديشمندان و پژوهشگران و چهرههاي ماندگار حوزه زبان و ادبيات فارسي و فلسفه و كلام اسلامي و از جمله شارحان ديوان ناصر خسرو ميباشند كه در آثار متعدد خود به شرح و توضيح قصايد و اشعار وي پرداختهاند و اخيراً هم جلد اول شرح بزرگ ديوان ناصر خسرو كه ايشان به رشته تحرير درآوردهاند، به وسيله انجمن آثار و مفاخر فرهنگي چاپ و منتشر شده و چاپ ششم ديوان، ناصر خسرو كه در سال 1353 به كوشش ايشان و مرحوم مجتبي مينوي صورت گرفته بود، به وسيله دانشگاه تهران چاپ و منتشر گرديده است.آنچه درپي مي آيد گفتگويي است با ايشان پيرامون .
اگر اجازه بدهيد، گفتگو را با سخن درباره نظام فكري ناصر خسرو آغاز كنيم.
نظام فكري ناصر خسرو مبتنيبر معلوماتي بودكه در حوزههاي اسلامي به دست آورده بود؛ از قرآن و حديث و فلسفه و كلام و ادبيات فارسي و ادبيات عربي. بنابراين فكر او در حقيقت، با آنچه در حوزههاي علميه خراسان، به ويژه بلخ، به دست آورده بود، ارتباط داشت. در مورد قرآن بايد گفت كه او همه قرآن راحفظ بود كه در اين بيت به آن اشاره كرده است:
مقرم به حشر و به نشر و حساب
كتابت زبر دارم اندرز ضمير
بسياري از اشعار او ترجمه از احاديث پيغمبر اكرم(ص) است؛ مانند:
اين گور تو چنان كه رسول خداي گفت
يا روضه بهشت است يا كنده سعير
كه بازگوي حديث زير است: . در مباحث فلسفي، او در ديوان خود اشاره به مساله حدوث و قدم عالم و در مباحث كلامي اشاره به جبر و اختيار و در مباحث قرآني اشاره به تأويل و تنزيل و در مباحث عرفاني اشاره به ظاهر و باطن شريعت كرده است. زادگاه او بلخ، مركز علم و فلسفه بوده و به قول خود او بود:
حكمت را خانه، بلخ بود و كنون
خانهش ويران و بخت وارون شد
پيش از ناصر خسرو دانشمندان بزرگي از بلخ برخاسته بودند؛ مانند شهيد بلخي، شاعر و فيلسوف، ابوزيد بلخي، معروف به جاحظ خراساني و ابوالقاسم كعبي بلخي كه رئيس معتزليان بغداد بود.
و ناصرخسرو در اين ميان به عنوان فردي شاخص مطرح شد. ارزيابي شما از جايگاه ناصر در ادبيات فارسي چگونه است. بدنه مهم ادبيات، شعر فارسي است. او مسلّط بر ديوانهاي فارسي پيش از خودش بود و به لغات و واژههاي كهن فارسي آگاهي داشت و توانست به صورت مطلوبي آن واژهها را در ديوان بياورد. بنابراين به عنوان يك شاعر، او از سخن سرايان قوي و نيرومند ادبيات فارسي به شمار ميرود؛ هم در وزنهايي كه براي قصايد خودش انتخاب ميكرد و هم در لغات كهنه و قديمي كه در ديوانش به كار ميبرد؛ مثل كلمه ، يعني ذخيره كردن، اندوخته كردن.
نگر نشمري، اي برادر، گرافه
به دانش دبيري و نه شاعري را
كه اين پيشها است نيكو نهاده
مر الفغدن نعمت ايدري را
دگرگونه راهي و علمي است ديگر
مر الفغدن راحت آن سري را
او نه تنها لغات كهنهاي كه در خرا سان رايج بود، به كار ميبرد، بلكه گاهي باتوجه به فرهنگ عمومي زمان خودش از ضربالمثلهاي محلي استفاده ميكرد؛ مثل بيتهاي زير:
چون تو بزني، بخورد بايدت
اين خود مثل است در خراسان
*
مثل است اين كه چو موشان همه بيكار بمانند
دنه شان گيرد و آيند و سر گر به بخارند
*
اينست آن مثل كه فرونايد
خر بنده جز به خان شترباني
او برخي از وزنهاي بسيار قوي و نادر را به كار ميبرد؛ مانند قصيده اي كه با اين بيتها آغاز ميشود:
شايد كه حال و كار دگرسان كنم
هرچ آن به است، قصد سوي آن كنم
عالم به ماه نيسان خرم شده است
من خاطر از تفكر نيسان كنم
آنگاه ادامه ميدهد و گويد:
قصري كنم قصيده خود را، در او
از بيتهايش گلشن و ايوان كنم
بر درگهش زنادره بحر عروض
يكّي امين دانا دربان كنم
مفعول فاعلات مفاعيل فع
بنياد اين مبارك بنيان كنم
ناصر تاحدي به عنوان فردي شورشي شناخته شده است. ارتباط او با نظامهاي حاكم چگونه بود؟
او مخالف نظامهاي حكومتي زمان خودش بود و در اشعارش، در حقيقت حاكمان ظالم، به ويژه خلفاي بنيعباس را انتقاد و زشتكاريهاي آنان را افشا ميكرد. در چند جا خليفه بغداد را خوانده است، از جمله: افشا ميكرد.
سخنم ريخت آب ديو لعين
به بدخشان و جرم ويمگ و براز
همي خوانند بر منبر زمستي
خطيبان آفرين بر ديو ملعون
بيشتر اشعار ناصر خسرو در چه زمينهها و موضوعاتي است؟
بيشتر پند و اندرز و نقل از قرآن و حديث و اشاره به ضربالمثلهاي فارسي و عربي و انتقاد به حكومتهاي فاسد زمان خودش و كساني كه با آنها همكاري ميكردند؛ مثلاً در انتقاد از قاضيان رشوهخوار گويد:
چون خصم سر كيسه رشوت بگشايد
در وقت شما بند شريعت بگشائيد!
*
بر كسي چون ز قضا سخت شود بندي
تو مران را به يكي نكته بگرداني!
يكي از وجوه ناصرخسرو، تبليغ دين است. نقش او را در ترويج تشيع چگونه ارزيابي ميكنيد؟
او از يمگان، يعني مكاني كه در تبعيد بود، نامهها و رسالهها در اثبات حقانيت تشيع ميفرستاد و خود در اين باره ميگويد:
هر سال يكي كتاب دعوت
اطراف جهان همي فرستم
او به مدح حضرت علي(ع) و صفات و سجاياي او ميپردازد كه در واقع ترويجي است از تشيع. او احاديثي از پيامبر كه در فضايل و مناقب حضرت علي(ع) نقل شده بود، در ديوانش ميآورد؛ مانند:
آنچه علي داد در ركوع فزون بود
زانكه به عمري بداد حاتم طايي
يا مثلاً حديث منزلت راكه پيامبر به علي(ع) فرمود: مكرر در اشعارش ميآورد:
چو هارون ز موسي، علي بود در دين
هم انباز و هم همنشين محمد
و نيز حديث غدير:
علي آن يافت ز تشريف كه زو روز غدير
شد چو خورشيد درفشنده در آفاق شهير
در آن عهد تشيع در شرق ايران چندان رواجي نداشت، چه دلايلي براي گرايش ناصر به تشيع مي توان ذكر كرد؟
تشيع مذهبي بود كه از زمان پيامبر اكرم(ص) پايهريزي شده بود و شيعه برخي از ياران پيغمبر؛ همچون سلمان فارسي و ابوذر غفاري و عمار ياسر را از بنيانگذاران تشيع ميدانند. شجاعت و جانبداري از حق و سخا و بخشش و داوريهاي عادلانه حضرت عليبن ابيطالب(ع) موجب شد كه مكتب فكري براساس انديشههاي او به وجود بيايد ؛به ويژه آنكه علي سادهزيستي و بياعتنايي به دنيا رابه مردم ميآموخت كه ناصر خسرو به همه آنها در اشعارش اشاره كرده است؛ مثلاً از سخنان علي(ع) است كه فرمود: كه ناصرخسرو ميگويد:
از من چو شناختم تو را بگذر
آنگه بفريب هركه را خواهي
و يا آنكه فرمود: كه ناصرخسرو ميگويد:
آن عالم دين كه از حكيمان
عالم جز از او نشد مُطَّلق
البته بايد در نظر داشت كه در زمان ناصرخسرو حكومت بنيعباس مذهب رسمي را ترويج ميكرد و شيعه در اقليت به سر ميبرد، ولي ناصرخسرو با فساد و زشتكاري كه در دربار خلفاي بني عباس مشاهده كرد، مذهب تشيع را انتخاب نمود؛ مذهبي كه پيشوايان آن همه زاهد و عابد و درستكار بودند. خصوصاً كه مركز تشيع در مصر بود و خلفاي فاطمي مصر، اين مذهب را ترويج ميكردند و ناصرخسرو هم ترجيح داد كه از آنها طرفداري كند.
نگاه ناصرخسرو به اهل بيت و به ويژه حضرت علي(ع) چگونه است؟
ناصرخسرو در ديوانش از خاندان پيامبر(ص) و اهل بيت با احترام نام ميبرد و ميگويد كه اين اهل بيت پيامبر هستند كه بايد قرآن را تفسير و تأويل كنند.
اي گشاينده در خيبر، قرآن
بيگشايشهاي خوبت خيبر است
هر كه بر تنزيل، بيتأويل رفت
او به چشم راست در دين اعور است
ناصرخسرو فرد معتقد و با ايماني بود و ارادت خاصي به خاندان پيامبر(ص) داشت و مبلغ انديشههاي حضرت علي(ع) در ناحيه خراسان بود؛ به خصوص كه از طرف خليفه فاطمي مصر، لقب را گرفت. او در حقيقت از طريق اشعارش به افشاگري فسق و فجور خلفاي بنياميه و بنيعباس و دفاع از حق و ترويج فضايل و مناقب حضرت علي بن ابيطالب(ع) ميپرداخت و مروجان خلفا را به باد ناسزا ميگرفت و مردم را به مخالفت با آنان برميانگيخت.
اي امت بدبخت، بر اين زرقفروشان
جز كز خري و جهل چنين فتنه چرايند؟
خواهم كه بدانم كه مر اين بيخردان را
طاعت ز چه معني و ز بهر چه نمائيد؟
او از امامان شيعه با احترام و عظمت ياد ميكرد:
وليكن بقر نيستي سوي دانا
اگر جويدي حكمت باقري را
*
حسين و حسن يادگار رسول
نبودند جز يادگار علي
*
شايد كه بگريند بدان دين كه در او در
فرزند نبي را بكشند از قبل زر
كه در بيت اخير اشاره به شهادت حضرت ابي عبدالله حسين بن علي(ع) دارد.
در چند جاي ديوان از حضرت علي(ع) نام برده شده است؟
در 36 قصيده نام و در 29 قصيده نام و در يك قصيده نام و آورده شده است. او همچنين القاب و كنيههاي ديگر حضرت و اوصاف او را نيز بيان كرده است، مانند: اميرالمومنين، وليّ، كوثر، معين محمد، شير خدا، وصي، معدن علم، كننده در خيبر، هارون امت، وارث علم نبي. او به گونههاي مختلف از علي عليه السلام ستايش كرده كه براي نمونه برخي از آنها ياد ميشود:
اين سرايي است بر آورده پيغمبر
تا همه خلق بدو در به قرار آيد
*
علي و عترت اويست مر آن را در
خنك آن كس كه در اين ساخته دار آيد
*
علي ولي، صاحب ذوالفقار
وصي نبي، رحمت كردگار
*
حيدر كه زو رسيد وز فخر او
از قيروان به چين خبر خيبر
*
مر نهفته دختر تنزيل را
معني و تأويل حيدر زيور است
*
ز فرزند زهرا و حيدر گرفتم
من اين سيرت راستين محمد
*
ايزد عطاش داد محمد را
نامش علي شناس و لقب كوثر
*
قيمت هر كس به قدر علم اوست
همچنين گفتست اميرالمومنين
*
چو تيغ علي دادياري قران را
علي بود بيشك معين محمد
*
علم علي نه قال و مقالست عن فلان
بل علم او چو درّ يتيم ست بينظير
*
جز كه زهرا و علي و اولادشان
مر رسول مصطفي را كيست آل؟
*
عيبه اسرار علي بُد علي
روي سوي عيبه اسرار كن
*
شهر علوم آنكه درِِ او عليست
مسكن مسكين و مآب متاب
*
احمد لواي خويش علي را سپرده بود
من زير اين بزرگ و مبارك لوا شدم
*
علي آن يافت ز تشريف كه در روز غدير
شد چو خورشيد درخشنده در آفاق شهير
*
نام علي بر زبان كه يار دراندن
جز كه حكيمان به عهدها و به پيمان
به اين ترتيب آيا ميتوان نمايي كلي از سيماي حضرت علي(ع) در ديوان ناصر را ترسيم كرد؟
ناصرخسرو هر جا كه از حضرت علي(ع) و القاب و كنيههايش نام ميبرد، سيماي آن بزرگوار را به تصوير ميكشد. مانند مثالهايي كه ذكر شد و نيز اين مثالها:
چو هارون ز موسي علي بود در دين
هم انباز و هم همنشين محمد
*
به محشر ببوسند هارون و موسي
رداي علي و آستين محمد
*
پسرت گر جگر است از تن تو، فاطميان
مر نبي را و علي را به حقيقت جگرند
سپس آن پسران رو، پسرا، زانكه تو را
پسران علي و فاطمه زاتش سپرند
*
بر سر گنجي كه يزدان دردل احمد نهاد
جز علي گنجور ني و جز علي بندار نيست
*
احمد لواي خويش علي را سپرده بود
من زير اين بزرگ و مبارك لوا شدم
علم علي نه قال مقال است من فلان
بل علم او چو درّ يتيمي است بينظير
يا مثلاً اشاره به جنگهاي حضرت ميكند و شجاعت و دلاوري او را ترسيم مينمايد:
روز صفين و به خندق به سوي ثغر جحيم
عاصي و طاغي را تيغ علي بود مشير
*
آن كز بت تو آمد بر عترت پيمبر
از تيغ حيدر آمد بر اهل بدر و صفين
*
معدن علم علي بود به تأويل و به تيغ
مايه جنگ و بلا بود و جدال و پرخاش
هر كه از علم علي روي بتابد به جفا
چون كر و كور بماند جهل سزاش
كه اشاره به علم حضرت دارد.
تيغ و تأويل علي بر سر امت يكسر
اي برادر، قدر حاكم عدل است و قضاش
و يا اين شعر كه اشاره به عدالت آن حضرت دارد و دادگري او را ترسيم ميكند:
علي بود مردم كه او خفت آن شب
به جاي نبي برفراش و دثارش
كه اشاره به شبي است كه آن حضرت جاي پيامبر (ص) خوابيدند و از خودگذشتگي او را نشان ميدهد.
چون عمروعاص پيش علي دي مه
پيش بهار عاجر و رسوا شد
اشاره است به داستان عمروعاص كه خودش را لخت و عريان كرد تا از مرگ نجات يابد و ضمناً عفت آن حضرت را ترسيم ميكند. او در مواردي از آن حضرت با لقب كه به معني شير است، ياد ميكند؛ مانند:
گر به خانه در ز راه در شويد
اين مبارك خانه را در حيدر است
*
حيدر كه زور سيد وز فخر او
از قيروان به چين خبر خيبر
*
از پس پيغمبر و حيدر بدين در ره مده
يك رمه بيگانگان را تات نفزايد عطب
*
قرآن بود و شمشير پاكيزه حيدر
دو بنياد دين متين محمد
*
دلم ديد سري كه بنمود از اول
به حيدر دل پيشبين محمد
ز فرزند زهرا و حيدر گرفتم
من اين سيرت راستين محمد
آيا نمونههايي از بازتاب سخنان حضرت امير در اشعار ناصرخسرو را هم ميتوان پيگير شد؟
حضرت علي(ع) ميفرمايند: ناصر خسرو ميگويد:
جهل و بي باكي شده فاش و حلال
دانش و آزادگي گشته حرام
با شگونه كرده عالم پوستين
زاد مردان بندگان را گشته رام
حضرت در مورد دنيا فرمودند:
اين جهان پير زني سخت فريبنده است
نشود مرد خردمند خريدارش
پيش از آن كز تو ببّرد، تو طلاقش ده
تا كه آزاد شود گردنت از عارش
يا اين بيت او:
قيمت هر كس به قدر علم اوست
همچنين گفتهست اميرالمومنين
كه اشاره است به: .
بر طريق راست رو،چون باد گردنده مباش
گاه با باد شمال و گاه با باد صبا
كه اشاره است به:.
نگاه ناصرخسرو را به خلافت و امامت چگونه ارزيابي ميكنيد؟
او آشكارا مي گويد:
ز پيغمبر ما وصي حيدر است
چنين زين قبل شيعت حيدريم
*
چون برادر نبود هرگز همسايه
گرچه با مرد به كهسارو به غار آيد
در اين بيت نيز اشاره به داستان غار دارد:
به غار سنگين در نه، به غاردين اندر
رسول را به دل خويش صاحب الغاريم
ناصر خسرو مبلغ اولويت و خلافت حضرت علي(ع) در خراسان بود و به همين جهت تبعيد و حكم قتلش صادر شد.
جز كه علي را پس از رسول كه را بود
آن كه خلافت بدو رسيد ز بنياد؟
آيا او در ديوان تاكيدي هم بر خويشاوندي و نزديكي حضرت علي(ع) با پيامبراكرم (ص) كرده است؟
بله، براي نمونه ميگويد:
هرگز ملكي اين ملك به بيگانه نداده است
شعرنامه شاهان جهان پاك فروخوان
همچو يكي يار زي رسول كه را بود
آن كه برادرش بود و بن عم و داماد
زپيغمبر ما وصي حيدر است
چنين زين قبل شيعت حيدريم
عدل يكي از اصول اعتقادي شيعيان به شمار ميآيد، جلوه و نمود اين اصل در ديوان ناصر خسرو چگونه است؟
ناصر خسرو در مسئله عدل كه اختصاص به شيعيان دارد، اعتقادي به جبر ندارد. عقيده به جبر، يعني خدا ما را مجبور كرده كه گناه كنيم و بعد هم ما را عقاب ميكند؛اما از نظر ما اين ظلم است. ناصر خسرو ميگويد:
اگر كار بوده است و رفته قلم
چرا خورد بايد به بيهوده غم؟
ستمكار زي تو خداي است اگر
به دست تو او كرد به من ستم!
عقوبت محال است اگر بت پرست
به فرمان ايزد پرستد صنم
ناصر خسرو در مسئله جبر و اختيار موضع حضرت امام صادق(ع) را دارد كه: .
به ميان قدر و جبر ره راست بجوي
كه سوي اهل خرد جبر و قدر درد و عناست
انگيزه اساسي شما در انجام تحقيقات بر روي ديوان ناصر خسرو چه بوده است؟
وقتي شاگرد اديب نيشابوري بودم، او شعري از ناصرخسرو به من داد تا آن را شرح كنم و از آنجا بود كه به ديوان ناصرخسرو علاقهمند شدم و آن شعر اين است.
پسنده است با زهد عمار و بوذر
كند مدح محمود مر عنصري را؟
من آنم كه در پاي خوكان نريزم
مر اين قيمتي در لفظ دري را
من اكنون در حال نوشتن شرحي به ديوان ناصرخسرو هستم كه اخيراً جلد اول آن توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگي به چاپ رسيده است.
اين كار مشكلي است؛ چون ديوان ناصر خسرو انواع و اقسام مشكلات را دارد. او برخي از لغات قرآني را به كار برده كه در زمان آنها را ميفهميدند؛ مثل عرجون به معني خوشه خرما.
گفته دانا چو ماه نو به فزون است
گفته نادان چنان كهن شده عرجون
الان كسي را نميفهمد؛ ولي در زمان ناصر خسرو چون بيشتر مردم سوره را ميخواندند: ،آن را ميفهميدند.در اشعار او برخي از مسائل تاريخي هم ديده ميشود كه احتياج به توضيح دارد.
يا چه گويي سراي پيغمبر
جز به بيدانشي فروخت عقيل؟
عقيل كي بوده؟ سراي پيغمبر كجا بوده؟ عقيل چرا فروخته و به چه كسي فروخته؟ چرا به بيدانشي فروخته؟
شعر زي امامي كه خط پدرش است
به تعويذ خيرات در خيبري را
اشاره به نامهاي است كه به خط حضرت علي(ع) بوده و پيامبر املا فرمودند و خيبريها را از جزيه معاف كردند كه در جاي ديگر هم گفته است:
فخر به ديگر جهودان خيبري را خط اوست
بنگر آنك گرنداري استوار، اي ناصبي
خيبري را خط آزادي ز پيغمبر كه داد
جز علي كوبد و زير و هوشيار، اي ناصبي؟
اينها همه توضيح ميخواهد، زيرا چند قرن بعد از واقعه خيبر معلوم شد اين نامه جعلي بوده است. ضربالمثلهاي ديوان هم احتياج به توضيح دارد؛ مثل:
ليكن از راه عقل هشياران
بشناسند فربهي ز آماس
آماس، ورم است و از بيماريهاست و اگر كسي فرد مبتلا را ببيند و باطن بين نباشد، فكر ميكند كه او چاق و چله و سالم است.
سه شنبه 25 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1084]
-
گوناگون
پربازدیدترینها