تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836295302
نويسنده: احمد رهدار روحانيت شيعه و برخورد با غرب (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: احمد رهدار روحانيت شيعه و برخورد با غرب (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: اين نوشته در صدد است تا به كلياتي از موضعگيري علماي شيعه در قبال انديشه و تفكر غرب و ورود آن به ايران بپردازد.
اين در حالي بوده است كه به هر ميزان كه غربگرايي در جامعه بيشتر رواج مييافت، مبارزه علني با اسلام و نيز دفاع علني از غرب بيشتر ميشده است. چنين رفتارهايي به طور طبيعي واكنش علما را در پي داشته است. به عنوان مثال ميتوان به مقاله "لزوم تشكيل انجمن دانش" كه در جريده اختر در عصر نهضت تنباكو نوشته شده است اشاره كرد:
آي از فنون جديدالاختراع علم سودمند طبيعت رويگردان و گريخته و به دامن پوسيده علم بينتيجه شريعت كهنه هزار و اند ساله سخت درآويخته! آخر تا به كي از مستي حقپرستي هشيار و تا به چند از خواب خرگوشي غفلت و بيهوشي از لذايذ شهوتپرستي و دنياپرستي بيدار نخواهيد شد؟ آخر مگر نه، هزار و اندي سال است پيشوايان ملت و پيروان والاهمت، همت گماشته و به كمال سعي و كوشش، تمامي عمر عزيزشان را در تكميل علوم و معارف اين شريعت مصروف داشتهاند و هنوز تاكنون ديده و شنيده نشده است كه در ضمن اين مقوله علم و آگاهي، يك آلت جزيي بيقابليت چون شاخه كبريتيساخته شده باشد، تا چه رسد به اختراع آلات و ادوات بسيار عمده جليلالخطر عظيمالقدر محيرالعقول كه هيئت جمعيت انساني را در سهولت و رفاه عشرت و كامراني به كار است... شماها در اين كنج بيغولههاي عتبات و غيرعتبات، به گوشه فراغتي و توشه قناعتي، آن هم اگر دست دهد، ساخته و به پارهخيالات سودايي و اوهام ماليخوليايي، طبع لطيف را به هيچ قانع و نفس شريف را نقد از خطوط و لذايذ زندگاني مانع و به وعدههاي نسيه يوم المعاد خاطر مبارك خودتان را به بدينگونه ريشخند دل را خرم و خرسند داشته، عمر گرانبهاي خودتان را به تحقيق حلال و حرام و آيين بيرنگ و رونق اسلام به باد هدر ميداريد. اين شريعت كه به راستي سراسر موجب كمال توحش و جرمان سعادت مدنيت و سبب عمده كسالت و اهمال در كارسازي و اسباب آرايش خود و آرايش مملكت است. اي گروه سفاهتانبوه بختبرگشته، و اي علماي ضعيفالعقل سخيفالرّأي سعادت كشته! تا چند از حلال محمد صلي الله و عليه و آله حلال الي يومالقيامه و حرام محمد حرامٌ الي يوم القيامه بحث و تحقيق ميكنيد؟!
ميگويم خردهخرده بهطوري كه به شرف و شأنتان برنخورده، به رسم و آيين متمدنه روي زمين كه امروز نيّر نيكبختي و سعادت در آفاق آنان ضياءپاش است، گراييد و از وضع و روش و رفتار سودمند و نتيجهدار آن نيكبخت مردمان كه سراسر موافق احكام وجدان سليم است و سليقه مستقيم، نقشه گيريد تا نيز شما مانند آنان نيكبخت و شرفياب سعادتمند و كامياب گرديد و از افكار عالي و مطالب جليله مدنيّه و نوعيه اين باخردان كه مدار شريعت الهيه بر آن است، پيروي نماييد و از انوار علوم و معارف حقيقي اين دانشمندان استفاده و استضائه نماييد. از تنگناي رسوم و عادات و قيود و تكلفات اين ملت و شريعت كه سبب عمده و منشأ اصلي اين حالت رذيله و حيات دانيه و وحشي بودن سرير، كه درد بيدرمان ما ايرانيان است، بالمرّه جسته و رسته و به فضاي واسع عالم حريت و آزادي كه فنون گوناگون لذت و شهوت و آرزو و آمال، مالامال است، پيوسته نيكبخت و شرفياب سعادتمند و كامياب، با رفاه حال و راحتخاطر زيست و زندگي نماييم و بدين و تيره، رفتهرفته مانند سعادتمندان همسايه در اندك زماني كار اين خانه زندگاني خود و برادران بيساز و سامان خودتان را سازكرده، نقايص امور ملكي و نوعيتان، تماماً به اصلاح آيد.20
همچنان كه ملاحظه ميشود، جريان غربگرا و غربزده مستقيماً پيكان حمله خود را معطوف به دين اسلام و آموزههاي آن ميكردند. واژههايي از قبيل "علم بينتيجه شريعت كهنه"، "كنج بيغولههاي عتبات و غيرعتبات"، "پارهخيالات سودايي و اوهام ماليخوليايي"، "وعدههاي نسيه يوم المعاد"، "آيين بيرنگ و رونق اسلام"، "علماي ضعيفالعقل سخيفالرّأي سعادت كشته"، "حالت رذيله و حيات دانيه" و... در توصيف دين و عالمان ديني به خوبي موءيد اين ادعا ميباشد. از اينروست كه در برابر اين تلاشها مخرب و گزنده، علما تلاش ميكردند تا نگاه مردم به غرب را در جهت عزت اسلام و دين سوق دهند. آنها با نوشته نامه، بيانيه، فتوا و... كه ذيلاً به برخي از آنها كه به نوعي در نقد غرب و به منظور دفاع از اسلام نوشته شده است اشاره ميكنيم در اين مهم انجام وظيفه ميكردند.
1. گزيدهاي از اولين نامه طولاني ميرزاي شيرازي به ناصرالدين شاه در خصوص قرارداد رويتر كه در آن ميرزاي شيرازي علت اصلي مخالفت خود با قرارداد مذكور را، مخالفت آن با دين و قرآن اعلام ميدارد:
اگرچه احقر تاكنون در مقام تصديع برنيامده و در امورات مملكتي دخالتي نكرده، ولي نظر به تواصل اخبار به وقوع وقايعي چند كه تواني از عرض مفاسد آنها خلاف رعايت حقوق دين و دولت است، عرضه ميدارد كه اجازه مداخله اتباع خارجه در امور داخله مملكت و مخالطه و رفت و آمد آنها با مسلمين... از جهاتي چند منافي صريح قرآن مجيد و نواميس الهيه و موهن استقلال دولت و مخل نظام مملكت و موجب پريشاني عموم رعيت است... دعاگو هيچ در مقام دولتخواهي هم رضا نميدهد... اين امور كه مفاسد آنها در اعصار لاحقه دامنگير دين و دولت و رعيت است در اين عهد همايون جاري شده.21
2. گزيدهاي از نامه ملا علي كني به ناصرالدين شاه عليه پس از امضاي قرارداد رويتر:
ما دعاگويان بلكه عموم اهل ايمان عرض ميكنيم كه شخص ملكمخان را ما دشمن دين و دولت دانستهايم و به هيچوجه صلاحيت وكالت از دولت و سلطنت و انتظام ملك و مملكت ندارد كه به خطاب و لقب نظامالملكي مخاطب و مقلب باشد و هر كس باعث اين امر شده است، خيانت كلي به دين و دولت نموده است كه چنين دشمن جاني را مداخله در كارهاي بزرگ دولت داده است... اعليحضرت شاهنشاهي را به باطن همان عنصري كه محل و مظهر اقتدار و سلطنت ايشان ميباشد، قسم ميدهم كه اهتمام بر حفظ دين و دولت و دفع هر خائن از مملكت و ملت بفرماييد؛ به خصوص همين شخصي را كه قرار راهآهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دين و دولت نوشته، بدون اينكه از عقلا و خيرخواهان دولت اجازت و مشورتي نمايد.22
3. گزيدهاي از نامه آخوند خراساني به مظفرالدين شاه در حمايت از شركت اسلاميه:
چه بسيار شايسته است كه اعليحضرت شاهنشاه اسلاميانپناه، بذل مراحم ملوكانه در مشيت اين شركت اسلاميه كه خشنودي حضرت امام عصر ارواح العالمين له الفداء و ترويج ملت بيضاء و تقويت دولت عظمي... است، خواهند فرمود، خود آن وجود اقدس در لبس البسه مصنوعه اسلاميه مقدم و به صدور امر ملوكانه در مساعدت اين مطلب مهم وزراي عظام و اولياء فخام دولت ابد مدت را مفتخر فرمايند. و بر عموم رعايا و قاطبه مسلمين لازم و به مقتضاي (الناس علي دين ملوكهم) تأسي و متابعت نمايند و خلع لباس ذلّت را از خود بلبس لباس عزّت البسه اسلاميه صاحب شرع را خوشنود دارند (كهن جامه خويش پيرايش به از جامه عاريت خواستن).23
4. جواب ميرزاي شيرازي به استفتاي شيخ فضلالله نوري در خصوص عدم جواز استفاده از قند و چاي خارجي:
در جواب سئوال از قند و غيره، آنچه نوشته بوديد از ترتب مفاسد بر حمل اناس از بلاد كفره به محروسه ايران، صواب، و هميشه ملتفت به آنها و اصناف آن، كه مايه خرابي دين و دنياي مسلمين است بودهام و از اقدام شما در تهيه دفع آنها كه بايد از محض غيرت دين و خيرخواهي مسلمين باشد زياده مسرور شدم. و البته به هر وسيلهاي كه ممكن باشد رفع اين مفاسد بايد بشود.24
5. گزيدهاي از بيانيه تحريم امتعه روسيه توسط آخوند خراساني و ملا عبدالله مازندراني:
هرچند به بعض ملاحظات و انتظار فراهمي تمام مقدمات، هنوز حكم به حرمت امتعه روسيه، به عموم مسلمين اعلان نشده، مترصد موقع هستيم، ليكن عموم غيرتمندان اسلام به رأيالعين ميبينند كه استعمال امتعه خارجه در بلاد اسلاميه تا به حال به چه درجه موجب تسلط كفار بر مسلمين داخله شده. حالا به ذهاب بيضه اسلام و زوال اسلاميت و استقلال مملكت هم ـ العياذ باللَّه تعالي ـ نوبت رسيده. بقاي سالدات روس به بهانه حفظ تجارت روسيه در ايران، تدريجاً به كنيسه شدن مساجد و تبديل اذان به ناقوس و پامال شدن روضه منوره حضرت ثامن الائمه (ع) خداي نخواسته موءدي خواهد بود. إن شاء اللَّه تعالي عموم آقايان علما و امرا و تجار محترم و طبقات غيرتمند اسلام، تمام اين مفاسد را نصبالعين خود فرموده به همان فطرت پاك ايماني و به شرافت طبع اسلامپرستي از اين امتعه خبيثه و فصول عيش كه موجب ذهاب دين مبين و استيلاي كفر بر ممالك اسلاميه است، به كلي اغماض، در فوز به فيض اين جهاد اقتصادي كه به نزله جهد و شهادت در ركاب امام زمان ارواحنا فداه است، مسارعت و بر همديگر مسابقت خواهند فرمود.25
5. گزيدهاي از نامه آخوند خراساني به احمدشاه قاجار:
الف. بر شما شايسته است كه در حفظ شريعت مطهره و مباني مقدس اسلام از بذل جان و مال دريغ نورزيد و براي حفظ مقام حكومت معلمي را انتخاب كنيد تا علوم شرعيه را به شما ياد دهد. بر شما واجب است مواظبت كامل از عبادات عمليه، و بدانيد كه به جا آوردن فرايض اوليه موجب دوام حكومت و عظمت سلطنت شما بر ملت خواهد بود.
ب. در توسعه عدالت اجتماعي و مساوات حقيقي بكوشيد و اين امر امكانپذير نيست؛ مگر آنكه شخص شاه با ضعيفترين افراد ملت از نظر حقوق اجتماعي برابر باشد. احكام شرعي اسلام بايد بر جميع افراد مملكت بدون استثنا حاكم باشد. اگر شخص شاه در اين امر ثابتقدم باشد و در اجراي اين تكليف بكوشد، بيترديد دشمنان ايران سرشكسته خواهند شد و اساس عدالت مستحكم خواهد شد؛ البته اين امر مهم نبايد فقط جنبه حرف و وهم داشته باشد.
ج. با مراجعه به تاريخ براي خاطر ملوكانه مكشوف ميشود كه پادشاهان ايران چه پيش و چه پس از اسلام، به تبع آنان كارگزاران مملكت همّ عمر خود را در خوشگذراني و پيروي از شهوات و لهو و لعب سپري كردند و نتيجه آن شد كه مملكت ناتوان، ملت خوار و زبون، ثروت ملي نابود و اوضاع كشور نابسامان شد. اگر يكي از آنان چشم از شهوتراني ميپوشيد و همت خود را صرف ترقي و توسعه مملكت و تربيت ملت و نشر علوم و صنايع ميكرد و ارتشي آراسته براي مملكت مهيا ميساخت، پيشرفت و عظمت ملي در اندك زماني حاصل ميآمد. اميدوارم ـ انشاءالله تعالي ـ ذات ملوكانه از راه اول دوري كنيد كه راهي فاسد و مردود است و بيشك راه دوم را برگزيند و نصبالعين خود قرار دهد تا نتايج پسنديده آن را به زودي به دست آورد.
د. انتظار داريم كه مقام شامخ علم و علماي عاملين و فقهاي مصلحين هميشه منظور نظر قرار گيرند كه اگر خداي ناكرده در بزرگداشت اين امر مهم كوتاهي شود، مملكت و ملت در معرض هلاكت و نابودي قرار خواهد گرفت و در اين صورت، براي هميشه انگشت حسرت و ندامت به دندان خواهيم گرفت و آنگاه است كه ديگر پشيماني سودي ندارد.26
6. مباني فقهي كلامي علماي شيعه، در نوع تعامل ايشان با غرب
تحفظ علماي شيعه در تعامل با غرب بر اسلام و مذهب تشيع به عنوان واژگان نهايي، در حوزههاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي بر اصول متفاوت فقهي كلامي شيعه استوار بوده است. برخي از نويسندگان به اشتباه گمان بردهاند كه بسياري از برخوردها و ستيزهاي علماي شيعه با غرب ناشي از گره خوردن منافع آنها با تجار و ساير گروههايي بوده است كه منافع آنها توسط غرب تهديد شده است. به عنوان مثال؛ نيكي كدي در كتاب معروف خود به نام "ريشههاي انقلاب ايران" نهضت عظيم ديني تحريم تنباكو را نتيجه "اتحاد موفقيتآميز ميان علما، اصلاحطلبان متجدد و جماعت ناراضي ايران به خصوص تجار"27 و فريدون آدميت، نتيجه "مسايل اقتصادي و سياسي محض با محوريت تجار توتون"28 ميدانند. همچنان كه حسين بشيريه نهضت مشروطه ايران را معلول "حركتي به رهبري روشنفكران مترقي" ميداند.29 نظر به برخي اصول فقهي كلامي كه معتقديم مبناي تصميمگيري علما در قبال غرب، ما را در دفع اين شبهات و اعتقاد جازم مبني بر ديني بودن تصميمات علما در قبال غرب، ياري ميرساند. برخي از اين اصول عبارتند از:
1 ـ 6. اصل «الاسلام يعلو و لايعلي عليه»
بر طبق اين اصل، اسلام دين جامع و كاملي است كه هيچ نسخهاي برتر از آن، براي هدايت و كمال انساني وجود نخواهد داشت. تعامل با دنياي غرب، از آنجا كه تا حدّ قابل توجهي مستلزم پذيرش سلطه آنها بر مسلمين بوده است، بهويژه با توجه به مقطع مورد بحث (تاريخ معاصر قرون اخير) كه غرب به نوعي تفوق تكنيكي نسبت به جوامع اسلامي دست يافته است؛ به شدت مورد انكار علماي شيعه بوده است. بدبيني علما نسبت به اين تعامل، با نظر به نوع تعاملات گذشته جوامع اسلامي با دنياي غرب كه بيشتر در قالب قراردادهاي تحميلي و زورگويانه رقم ميخورده، تشديد ميشده است. از همين رو، علماي شيعه در خصوص غرب، اصل را بر انكار و طرد ميگرفتند تا پذيرش و قبول. اگر هم در مواردي به قبول و پذيرش ميرسيدند، كاملاً با آن موارد محتاطانه برخورد ميكردند.
2 ـ 6. اصل «حرمت دوستي با كفار»
در قرآن كريم، آيات فراواني در نهي دوستي با كفار و اينكه مسلمانان كفار را «اولياي» خود قرار دهند، وجود دارد. در تفسير الميزان ذيل آيه 28 سوره مباركه آل عمران كه ناظر به همين معني مورد نظر است آمده است:
ولايت در اصل به معني مالكيت در تدبير است... غالباً ولايت، مستلزم تصرف يك دوست در امور دوست ديگر است... در نتيجه اگر ما كفار را اولياي خود بگيريم، خواه ناخواه با آنان امتزاج روحي پيدا كردهايم. امتزاج روحي هم ما را ميكشاند به اينكه رام آنان شويم و از اخلاق و ساير شوءون حياتي آنان متأثر گرديم... ولايت موجب اتحاد و امتزاج است... و وقتي يك فرد موءمن نسبت به كفار ولايت داشته باشد و اين ولايت قوي هم باشد، خود به خود خواص ايمانش و آثار آن فاسد گشته و به تدريج اصل ايمانش هم تباه ميشود.30
وي در ذيل آيه 51 سوره مباركه مائده نيز ميفرمايد:
ولايت يك نوع خاصي از نزديكي چيزي به چيز ديگر است به طوري كه همين ولايت باعث شود كه موانع و پردهها از بين آن دو چيز برداشته شود... ولي به معني كسي خواهد بود كه در طرف مقابل خود امر و نهي ميكند و به او طبق دلخواه خود دستور ميدهد.31
همچنان كه از مطالب ذكر شده پيداست، دوستي با كفار زمينهساز امتزاج روحي مسلمانان با كفار خواهد شد و سلطه و حاكميت آنها بر مسلمانان را در پي خواهد داشت. يكي از علتهاي اصلي مخالفت علماي شيعه در تعامل با غرب، پرهيز و اجتناب از وصول به چنين نتيجه شومي بوده است.
3 ـ 6. اصل "لاضرر و لاضرار"
يكي از قواعد مشهور فقهي كه از آن، احكام و فروعات فراواني، استخراج ميشود، "قاعده لاضَرر و لاضرار" است. قاعده مزبور، منبعث از روايات فراواني است كه از ضرر به خويش و اضرار به ديگران اعم از ضرر جاني، مالي و عِرضي نهي كرده و آن را حرام ميداند. برخي از روايات ناظر به اين معني عبارت است از:
1. قال رسُول اللَّه (ص): لا ضَرَرَ وَ لاِضْرارَ فِي الاسلام، فَالْأسْلامُ يَزيدُ المُسْلِمَ خَيْراً وَ لاَيزيدُه شَرّاً.32
2. قال الرضا (ع): اِنَّ اللَّه تبارك و تعالي لَم يُبِحْ أَكْلاً وَ لا شُرباً الَّا ما فيه المَنْفَعَه وَالصَّلاحُ و لَمْ يُحَرِّمْ اِلَّا ما فيهِ الضَّرَرُ وَ التَّلَفُ وَ الْفَسادُ.33
بر اين اساس، تحليل علماي شيعه از رابطه با دنياي غرب، بهويژه كه تجربه تاريخي تعامل ما با غرب، به خوبي نشان از خيانت غرب به ما دارد ضرر و اضرار است. در حقيقت، آنها خير و بركتي در تعامل با غرب براي ملت ايران نميديدهاند.
4 ـ 6. اصل «حرمت تشبه به كفار»34
يكي از مهمترين اهداف غرب در ميان جوامع شرقي بهويژه جوامع اسلامي، همسانسازي اعتقادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي است. غرب براي چپاول بهتر جوامع شرقي، درصدد تبليغ و تحميل معيارها و ارزشهاي خود بر ديگر ملتها و اقوام بوده است اين همسانسازي، ضمن تهي كردن ملل و اقوام از اَصالتها و امتيازات ديني و قومي خود، زمينه هرگونه سلطهاي را براي غرب فراهم ميكند. اَخذ تجدد و محصولات آن، به هر ميزان و در هر عرصهاي كه باشد، بهويژه اگر بدون معيار و بدون توجه به شرايط ديني باشد به تحقق اين همسانسازي كمك ميكند. اگر در متون و منابع، به دنبال نظرگاه دين در اين باره باشيم، به تعبير"تشبّه به كفّار" برخورد ميكنيم. روايات متعددي از شيعه و سني، از تشبّه به كفار و رفتار بر طبق سلوك و سيره آنان نهي كردهاند و در حقيقت، بر حفظ اَصالتهاي ديني (اعم از ارزشها و روشها) در همه ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي تاكيد ورزيدهاند. برخي از اين روايت به شرح ذيل است:
1. قال رسول اللَّه (ص): لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَشَبَّة بِغَيرِنا، لا تَشْتَبِهُوا بِالْيَهُودِ وَالَّنصاري.35
يكي از علماي اهل سنّت در توضيح اين روايت مينويسد: يعني از عملكنندگان بر اساس هدايت ما و حركتكنندگان بر طريق و سنّت ما نيست هر كسي كه در نحوه پوشش، آرايش، خوراك، نوشيدن، سلام، عبادت، نيايش و امثال آن، همانند كفّار اهل كتاب باشد".36
2. قال علي(ع): مَنْ تَشَبَّهَ بِقَومٍ عُدَّ مِنْهُم.37
ابن كثير، در تفسير خود مينويسد: "اين روايت مشتمل بر هشدار شديد نسبت به تشبّه به كفّار در سخنانشان، پوشششان، عيدهايشان، عباداتشان و ديگر اموري است كه در شريعت ما موجود نيست".38 ابن حجر عسقلاني نيز ميگويد: "حديث مزبور، بدين معناست كه هر كس شبيه به فُسَّاق يا كفار و يا اهل بدعت در هر چيزي كه جزء ويژگيهاي آنان است شود، مثل لباس، مركب و شكل و شمايل، در زمره آنان خواهد بود".39
3. قال الصَّادِقُ (ع): اَوَحَي اللَّهُ اِلي نَبي مِنَ الْاَنْبياء: قُلْ لِلْمُوءمنينَ لا يَلْبِسوا لباسَ اَعْدائي وَلا يَطْعَمُوا مَطاعِمَ اَعْدائي و لا يَسْلُكُوا مَسالِكَ اَعْدائي فَيَكُونُوا اَعْدائي كَما هُمْ اَعْدائي.40
در بعضي از كتب روايي كه به نقل حديث فوق پرداختهاند، تعابير ديگري چون "لاتَرْكَبُوا مَراكِبَ اَعدايي" (بر مركبهاي دشمنان من سوار نشويد)، "لا تَشْرَبُوا مَشارِبَ اعدائي" (نوشيدنيهاي دشمنان من را ننوشيد)، "لاتَسْكُنُوا مَساكِنَ اَعْدائي" (در خانههاي دشمنان من سكونت نكنيد)، "لا تَشاكَلُوا بِما شاكل اَعْدائي" (به شكل و شمايل دشمنان من در نياييد) و "لا تَدْخُلُواَ مَداخِلَ اَعْدائي" (از ورودگاههاي دشمنان من داخل نشويد)، نيز آمده است.41
علامه شيخ ابوالحسن شعراني (ره) درباره مفاد اين روايت مينويسد: عبارت «و لاتَسْلُكوُا مَسالِك اَعْدائي» شامل هرگونه مشابهت و همساني با كفّار ميشود. ديدگاه متفكران اجتماعي مثل ابن خلدون و نيز دريافت غريزي اهل ورع و تقوي كه خطا در آن راه ندارد و از هر شعار و كرداري كه متخّذ از كفّار است تنفّر دارد، موءيّد مضمون اين حديث است. ابن خلدون ميگويد: تشبّه به كفار دليل ضعف و ذلّت و زمينه قبول حاكميت آنان است. ابن خلدون وقتي ديد مردم مسلمان اندلس رفتارشان مانند مسيحيان شده است، پيشبيني نمود كه به زودي در زير سلطه كفار قرار خواهند گرفت و پيشبيني او به تحقق پيوست. و اما اهل تقوي از هر كس كه به زيّ كفّار درآيد، از او اجتناب ميكنند و به او با ديده نفرت مانند نفرت از مرتكبان گناهان كبيره مينگرند و اين بدان جهت است كه با الهام فطري دريافتهاند كه آنها اسباب خواري مسلمين و نشانه سستي حاكميت دين هستند، و از همين رو اهل ورع و پرهيز در مقابل هر چيز نو و جديدي كه از سوي كفار ميآيد مقاومت و مخالفت ميكنند اگرچه آن چيز از جهتي نيكو و مفيد هم باشد چرا كه از جهت ديگر علامت شرّ و بدي است.42
با توجه به مطالب ذكر شده، ميتوان گفت يكي از دلايل مهم مخالفت علما با تعامل با غرب، پرهيز از همساني فرهنگي مسلمانان با كفار بوده است. ترس از همساني فرهنگي مسلمانان با كفار به طور واضحي در بخش قابل توجهي از رسايل جهاديه علما روس، انعكاس يافته است. البته توضيح اين نكته لازم است كه حرمت تشبّه به كفّار و سلوك بر طبق شيوههاي آنان، مربوط به موارد، شيوهها و آدابي است كه ابداع خود آنها و اَحياناً شعار و شاخصهاي براي آنان محسوب ميشود و يا مربوط به آداب و تعاليم دينيشان (در مورد اهل كتاب) است اما از سوي اسلام نسخ شده است، اما آن دسته از شيوههاي تمدني و معيشتيكه منشأ فطري يا انبيايي و وحياني دارد (مثل بخش عمده طب گياهي و سنتي رايج در بين يهود و نصاري و ديگر ملل و يا غالب فنون رايج معيشتي سنتي) و مشترك بين كفّار و مسلمين است، از شمول اين حكم خارج است.
5 ـ 6. اصل "نفي سبيل"
اين اصل كه متخذ از آيه شريفه: "لن يجعل الله للكافرين علي الموءمنين سبيلاً"43 ميباشد از مهمترين اصولي است كه مبناي رويارويي علماي شيعه با غرب بوده است. بر اساس دستور آيه شريفه، كفار هيچ سلطه و تفوقي نبايد بر مسلمانان داشته باشند. از اين اصل، فروع فقهي زيادي در خصوص تعامل با كفار گرفته شده است. به عنوان مثال، هيچ مسلماني نميتواند برده كافري باشد يا اينكه فرزندي كه يكي از والدينش كافر و ديگري مسلمان است، به پدر يا مادر مسلمانش تعلق داشته و حكماً مسلمان تلقي ميشود و... به طور كلي دستور دين اسلام بهويژه به ضميمه اصل "حرمت القاي نفس در تهلكه" كه متخذ از آيه شريفه "لاتلقوا بايديكم الي التهلكه"44 ميباشد اين است كه نبايد مسلمانان كاري كنند كه كفار بر آنان سلطه يابند. تجربه علماي شيعه از نوع كشورهايي كه با دنياي غرب در تعامل بودهاند اين بوده است كه پس از مدتي غرب بر آنان سلطه پيدا كرده است. اين تجربه مانع از بياحتياط عمل كردن علما در برابر برنامهها و پيشنهادات غرب شده است.
6 ـ 6. ساير اصول
ميتوان به اصول متعدد ديگري نيز كه مبناي تصميمگيري علما در برابر غرب بودهاند، اشاره كرد كه به هر جهت، از بحث تفصيلي در مورد آنها خودداري ميشود و تنها به ذكر آنها اكتفا ميشود. برخي از آن اصول عبارتند از: اصل "الاهم فالاهم"، اصل "حفظ بيضه اسلام"، اصل "الميسور لايترك بالمعسور" (اصل قدر مقدور)، اصل "الايسر فالايسر"، اصل حرمت "القاي نفس در تهلكه" و... اكثر اصلهاي مذكور به لحاظ عيني مورد تصريح علما قرار گرفته است. از اصول مذكور برخي مثل اصل "حفظ بيضه اسلام" اصل "قدر مقدور"، اصل "نفي سبيل" بيشتر از ساير اصول مورد استناد علما قرار گرفتهاند.
نكته قابل ذكر اين است كه اين اصول در شرايط تاريخياي مورد استناد علما قرار ميگرفته است كه دولتهاي جوامع اسلامي در نهايت ضعف و سستي خود قرار داشتهاند، مسلماً اگر شرايط دولت اسلاميعوض شده باشد و دولتهاي اسلامي از استقلال نسبي و قدرت مناسب برخوردار باشند مثل شرايط پس از انقلاب اسلامي بسياري از اين اصول به دليل تغيير موضوع يا نتيجه آنها نميتوانند مورد استناد قرار گيرند. به عنوان مثال؛ در شرايط دولتهاي انقلاب اسلامي كه تعامل با دنياي غرب، ضرورتاً به تسلط آنها بر ما نميانجامد، استناد به اصل "حرمت القاي نفس در تهلكه" موجه نخواهد بود.
//////////
پينوشتها:
1. حميد پارسانيا، حديث پيمانه (پژوهشي در انقلاب اسلامي)، (قم: معارف، چ 4، 1379)، ص 217.
2. البته قابل ذكر است كه غير از دو جريان قوميت استبدادي و مذهب، در ابتدا، برخي افراد ديگر نيز "به طور فردي" و خارج از اين دو جريان تلاش كردند تا غرب را بشناسند، اما آشنايي اين افراد با تمدن اروپايي، هرچند كه در هر حال، اثرات مثبت و ارزندهاي داشت و بيداري و جنبوجوشي عجيب را در برخي از نخبگان ايجاد كرد، ولي از آنجا كه اين تماس و آميختگي، متقابل نبوده و از روي برنامهريزيدقيق و كنترل شده و مضبوط انجام نميشده است، اكثر كساني كه در برخورد با اين تمدن و فرهنگ قرار ميگرفتند، هويت اسلامي و سنتي و ملي خود را يكسره از دست ميدادند و آگاهانه يا ناآگاهانه، وحدت ديني و فرهنگي اعتقادي جامعه را دچار ضعف و سستي ميساختند.
3. ر.ك: علي ابوالحسني (منذر)، ديدهبان بيدار، (تهران: عبرت، چ 1، 1380)، صص 27 38.
4. ر.ك: سليم الحسني، نقش علماي شيعه در رويارويي با استعمار، ترجمه محمد باهر و صفاءالدين تبرّائيان، (تهران: موءسسه مطالعات تاريخ معاصر، چ 1، 1378).
5. البته ناگفته نماند كه در مواردي هم كه علما با مصنوعات غربي مخالفت كردهاند، علت مخالفت آنها با اين مصنوعات، نه مخالفت با صرف مصنوعات است، بلكه اين بوده كه آنها بسياري از اين ظواهر را مظهر ميدانستند. كروات و ديگر لباسهاي غربي، نوع مو و ظاهر، برخي لوازم غربي مانند بلندگو و... از نگاه آنها نه تنها ظاهر، بلكه مظهر غرب به حساب ميآمدند. به عنوان مثال؛ انگليسيها به سيد كاظم يزدي پيشنهاد دادند كه اجازه دهد تا به منزل وي يك خط تلفن بكشند. ايشان اجازه ندادند، نه به اين دليل كه مخالف با مصنوعات غرب باشند، بلكه به اين دليل كه اجازه ندادند تا تحت سلطه انگليس قرار گيرند.
6. آيين اسلام، س 6، ش 4، ص 15، نقل از: رسول جعفريان، جريانها و سازمانهاي مذهبي سياسي ايران، (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چ 1، 1380)، صص 31 32.
7. وي از متفكران و فقيهان بزرگ شيعه در دوران معاصر و از استادان حضرت امام خميني (ره) و صاحب آثار علمي زيادي است.
8. ر.ك: هادي نجفي، قبيله عالمان دين، (قم: عسگريه، چ 1، 1381)، صص 87 115، نقل از: قيام آيتالله حاجآقا نورالله نجفي اصفهاني، ص 71.
9. براي اطلاع از اصل رساله، ر.ك: تعامل ديانت و سياست در ايران، صص 357 394.
10. ر.ك: رسول جعفريان، جريانها و سازمانهاي مذهبي سياسي در ايران، (تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، چ 5، 1383)، صص 127 و 131..
11. براي اطلاع بيشتر از سير تكنيكي شدن زندگي و تفكر انسان غربي، ر.ك: مهدي گلشني، علم و دين و معنويت در آستانه قرن بيست و يكم، (تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چ 1، 1379).
12. عبدالهادي حائري، نخستين روياروييهاي انديشهگران ايران، (تهران: اميركبير، چ 3، 1378)، صص 362 363.
13. ماهنامه درّه النّجف، جزء 2، س 1 (20 ربيعالثّاني 1328)، نقل از: موسي نجفي، حوزه نجف وفلسفه تجدد در ايران، (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چ 1، 1379)، صص 315 331.
14. مسعود سالور و ايرج افشار (به كوشش)، روزنامه خاطرات عين السلطه، ج 3، (تهران: اساطير، چ 1، 1380)، ص 2291.
15. غلامحسين زرگرينژاد، رسايل مشروطيت، (تهران: كوير، چ 2، 1377)، رساله تذكره الغاقل، صص 175 176.
16. علي ابوالحسني (منذر)، ديدهبان بيدار، (تهران: عبرت، چ 1، 1380)، ص 27.
17. براي اطلاع از متن كامل اين دو نامه، ر.ك: موسي نجفي، انديشه ديني و سكولاريسم در حوزه معرفت سياسي و غربشناسي، (تهران: پژوهشگاه علوم انساني، چ 3، 1377)، صص 189 - 197.
18.Final Vocabugary
19. بابي سعيد، هراس بنيادين، ترجمه غلامرضا جمشيدي و موسي عنبري، (تهران: دانشگاه تهران، چ 1، 1379)، ص 7.
20. سده تحريم تنباكو، دفتر دوم ص 40 41، نقل از: موسي نجفي، تعامل ديانت و سياست در ايران، (تهران: موءسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، چ 1، 1378)، ص 21.
21. حسن اصفهاني كربلايي، تاريخ دخانيه، به كوشش رسول جعفريان، (تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، چ 1، 1382)، صص 101 102 .
22. موسي نجفي و موسي فقيهحقاني، تاريخ تحولات سياسي ايران، (تهران، موءسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، چ 4، 1381)، صص 136 و 138.
23. روزنامه ثريا، س2، ش 13، سنه 1317 ق.
24. سيد محمد تقي آيتاللهي، ولايت فقيه زير بناي مشروطه مشروعه، (تهران: اميركبير، 1363)، بحش ضمائم، صص 174 177، نقل از: متون، مباني و تكوين انديشه تحريم در تاريخ سياسي ايران، صص 56 57.
25. متون، مباني و تكوين انديشه تحريم در تاريخ سياسي ايران، صص 58 59.
26. مظفر نامدار، مباني مكتبها و جنبشهاي سياسي شيعه، (تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چ 1، 1376)، صص 191 195.
27. نيكي آر. كدي، ريشههاي انقلاب ايران، ترجمه عبدالرحيم گواهي، (تهران: قلم، چ 1، 1369)، صص 1 و 20؛ نقل از: حسين آباديان، انديشه ديني و جنبش ضد رژي در ايران، (تهران: موءسسه مطالعات تاريخ معاصر، چ 1، 1376)، ص 87.
28. فريدون آدميت، ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران، (تهران: پيام، چ 1، 1335)، ص 35.
29. حسين بشيريه، جامعهشناسي سياسي، (تهران: ني، چ 1، 1374)، صص 257 258.
30. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 3، ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، (قم: دفتر انتشارات اسلامي، بيتا)، صص 206 208.
31. تفسير الميزان، ج 5، ص 604.
32. پيامبر اكرم (ص): در اسلام، ضرر رساندن به خود و ديگران مشروع نيست، اسلام مايه افزايش خير مسلمان است نه ضرر و زيانمندي او.
من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 297؛ وسائل الشيعه، ج 26، ص 14.
33. امام رضا (ع): خداوند، خوردن و نوشيدن يزي را حلال نكرده است مگر آنچه در آن سود و صلاح انسان است و نيز چيزي را حرام نكرده است مگر آنچه مايه ضرر و تلف و تباهي است.
بحارالانوار، ج 65، ص 166.
البته روايات زياد ديگري نيز كه مضمون لاضرر و لضرار را ميرساند وجود دارد كه جهت پرهيز از اطناب از ذكر آنها خودداري ميشود. براي اطلاع از برخي از آنها ميتوان به مآخذ ذيل رجوع كرد.
كافي، ج 6، ص 245؛ بحارالانوار، ج 65، ص 134؛ وسائل الشيعه، ج 25، ص 84.
34. عمده مطالب مربوط به اين اصل، از مأخذ ذيل گرفته شده است:
مهدي نصيري، اسلام و تجدد، (تهران: كتاب صبح، چ 1، 1381)، صص 197 201.
35. پيامبر گرامي اسلام (ص): هركس به اجانب، شبيه شود، از ما نيست. مانند يهود و نصاري عمل نكنيد.
مستدرك سفينَة البحار، ج 5، ص 346؛ سنن ترمذي، ج 4، ص 159؛ الجامع الصغير، ج 2، ص 465؛ كنز العمّال، ج 9، ص 128.
36. فيض القدير، ج 5، ص 490.
37. علي(ع): هر كس شبيه قومي شود، از زمره آنان محسوب خواهد شد.
مستدرك الوسايل، ج 17، ص 440.
38. تفسير ابن كثير، ج 1، ص 153.
39. سبل السَّلام، ج 4، ص 174.
40. امام صادق (ع): خداوند به يكي از پيامبران وحي نمود كه به موءمنان بگو: جامههاي دشمنان من را نپوشند، غذاهاي آنها را نخورند و شيوههاي آنها را به كار نگيرند كه در اين صورت مانند آنان، دشمن من ميشوند.
من لايحضرهُ الفقيه، ج 1، ص 252 ؛ عيون اَخبار الرضا، ج 1، ص 26؛ علل الشرايع، ج 2، ص 348؛ قصص الانبياي راوندي، ص 278؛ منتهيالمطلب، ج 2، ص 997؛ ذكري، ص 147؛ جامع المقاصد، ص 107؛ روض الجنان، ص 208؛ ذخيرة المعاد، ج 2، ص 228؛ كشف الغطاء، ج 1، ص 203؛ الحدائق الناضرة، ج 7، ص 117؛ رسائل سيّد لاري، ج 1، ص 373.
41. ر.ك: تهذيب الاحكام، ج 6، ص 172؛ النوادر، ص 232؛ وسايل الشيعه، ج 15، ص 146؛ مستدرك الوسايل، ج 3، ص 248.
42. وسايل الشيعه (چاپ اسلاميه)، ج 17، پاورقي ص 291.
43. سوره مباركه نساء، آيه 141.
44. سوره مباركه بقره، آيه 195.
.....................................................................................................
منبع: هفتهنامه پگاه حوزه، شماره 183
يکشنبه 23 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]
-
گوناگون
پربازدیدترینها