واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: کودکانی که وقت خود را به جای احساس و تخیل صرف آموزش علمی میکنند تبدیل به موجودات خارق العادهای میشوند که سر بزرگ اما دستان کوچک دارند. مسائلی مثل دعوا کردن، پرسروصدا بودن کودکان و امور برونگرایانه از عملکرد شغلی درخشان در آینده حکایت دارند.
به گزارش تراز ، نتایج جالب یک تحقیق در سایت بروکینگز نشان میدهد که خلافکاریهای کودکانه بچهها در دوران مدرسه متغیر پیش بینی کننده خوبی از عملکرد درخشان آنها در بازار کار دارد و در عین حال از عملکرد ضعیف آنها در بازار آکادمیک حکایت میکند.آنها توصیفات بچهها در 11 سالگی را از معلمان دریافت کرده و وقتی آنها مردانی بزرگسال شدند مجدداً به سراغشان رفته و توفیقات تحصیلی و رتبهشغلی و درآمد آنها را سنجیدهاند و از این مقایسه به نتیجه جالبی دست یافتهاند.شواهد نشان داده اموری که به درونگرایی ربط دارد نظیر افسردگی، خیلی اهل معاشرت نبودن و مسائلی از این دست هم ضعف عملکرد درسی و هم درآمد کمتر را نشان میدهند اما مسائلی مثل دعوا کردن، پرسروصدا بودن و امور برونگرایانه از عملکرد شغلی درخشان در آینده حکایت دارند. نویسندگان به این امور non-cognitive skill لقب دادهاند.مدتی پیش نویسندهای در سایت دِ آتلانتیک بعد از بررسی سیستم آموزشی مهد کودکها و مدارس ابتدایی در فنلاند در قالب یک یادداشت، با اشاره به «لذت و بازی» به عنوان یک مفهوم اصلی در برنامه آموزشی سیستم آموزش فنلاندی حضور دارد در نهایت نتیجه گرفته بود که «هر آموزشی در کودکی بدون لذت باشد به زودی فراموش خواهد شد.»در سیستمهای آموزشی مدرن ما با برقراری نظم و انضباط سخت در سر کلاسها و نشاندن هر روزه بچهها به مدت زیاد پشت میزها، آن هم نه یکی دو سال بلکه برای مدت حداقل 12 سال، آن هم در سالهایی که کودک نیاز به تحرک و بازی و شناسایی جهان دارد، در واقع خلاقیت و تخیل را در او نابود میکنیم و از این رو نیازمند بازنگری جدی در سیستم آموزشی و معماری آموزشی دبستان و مهدکودکهایمان هستیم.البته تحمیل این نظم و انضباط صرفاً در سیستم آموزش و پرورش رسمی نیست. در تعلیم و تربیت غیر رسمی چون خانواده اتفاقات سهمگینتری می افتد. مثلاً تحت فشار قرار دادن بچهها برای شرکت در کلاسهای آموزشی مختلف. در واقع بزرگترین دلیل گذاشتن کودکان درکلاس های مختلف ترسی است که والدین از عقب ماندن فرزندشان از دیگر بچهها دارند.البته والدین در این تلاش برای دانشمند ساختن از کودکانشان کودکی آنها را نابود میکنند. در حقیقت یک سال اول زندگی کودک تنها بر پایه حس است. بین یک تا شش سال زندگی کودک بر پایه احساس و تخیل است. نیاز کودک در شش سال اول پرورش تخیل و احساسات کودک یا همان هوش هیجانی است و کودک تنها و تنها از طریق بازی رشد سالم روانی خواهد داشت.عقل که پایه آموزشهای علمی است از حدود شش سالگی کم کم به وجود میآید و کودک تخیل را کم کم رها میکند و به سمت علم خواهد رفت. قبل از شش سالگی چون مغز برای فهم مفاهیم علمی رشد کافی ندارد، به احساسات کودک که نیاز به رشد دارند آسیب خواهد زد. همانگونه که ما تمام سعی خود را میکنیم فرزندانمان را از بیشتر جنبههای دیگر زندگی مانند رابطه جنسی دور نگه داریم، چون واقف به آسیب هستیم، چرا آنها را با دانشمند ساختن، به دنیای بزرگسالان پرت میکنیم. ولی بازی کردن به کودک قوانین طبیعت و کشف دنیا و تواناییهای خود را میآموزد که هیچ علمی آنرا به کودکان نخواهد آموخت.کودکانی که وقت خود را به جای احساس و تخیل صرف آموزش علمی میکنند تبدیل به موجودات خارق العادهای میشوند که سر بزرگ اما دستان کوچک دارند. کودکی که به جای بازی پشت میز کلاس زبان نشسته و به جای اینکه با مداد نقاشی بکشد الفبا را آموخته، رشد سالم روانی را که بین یک تا شش سال اول باید اتفاق بیافتد از دست خواهد داد. ریسک بزرگی وجود دارد؛ به دلیل اضطرابی که آموزش زودرس به کودکان میدهد باعث شود اضطراب با درس خواندن گره بخورد و کودک برای همیشه با آموزش و درس به مشکل بخورد.رقابت زیر شش سال باعث ایجاد حسادت و اضطراب در کودکان خواهد شد. رشتههای انفرادی مثل ژیمیناستیک به کودکی که باید در رابطه همکاری و بازی با دیگران رشد کند، ویژگیهای کودکان خودشیفته و کمال پرستی را خواهد آموخت. کودکان همین چند سال را برای بازی و شادی وقت دارند. این تصور شما به عنوان یک بزرگسال است که کلاسهای مختلف کودکتان را از خوشحالی کودکی دور نمیکند، زمانی متوجه میشوید که هیچ راهی برای پس دادن کودکی آنها نیست.نباید کودکان را وسیله پز دادن کنیم چون پز دادن با کودک از آنها موجوداتی خالی با ظاهری پف کرده خواهد ساخت که همان خودشیفتگی است. نباید از کودکی، فرزندان را تحت فشار برای رفتن به مدارس نمونه کنیم. کودک شاد امروز انسان خوشبخت فرداست. کودک دانشمند امروز، انسان مضطرب فرداست که شانس پیشرفت در بسیاری از زمینههای احساسی را از دست داده است.کودکی که خواندن و نوشتن بلد است و به کلاس اول میرود تنها بیحوصلگی و خستگی را از سال اول میآموزد. نباید خام تبلیغات صاحبان مهد کودک، یا کلاسهای آموزشی شد که میگویند میتوانند از فرزند شما نابغه بسازند ولی در واقع با آسیب به فرزندتان جیب آنها را پر پول میکنید. در شش سال اول زندگی کودک، تحرک مهمترین دلیل رشد است. کودکان را به جای پارک نباید پشت میز بنشانیم. هر نوع آموزشی با بازی و تحرک و شادی برای کودک بسیار عالی است.کودکان بین دو تا چهار سالگی حتماً باید مهد رفتن را به عنوان محملی برای بازی با همسالان آغاز کنند. تمام زندگی کودک بین دو تا شش سالگی، بازی با همبازی و اسباب بازی است. البته به شکلی کنترل شده اجازه بدهیم بازی کنند و شیطنت و خلافکاری!* یادداشت از پدرام کاوند هریری - روزنامه صبح نو
زمانبندی انتشار: 5 مرداد 1396 - 12:08
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]