واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: درباره لئونارد کوهن که سال گذشته در ٨٢ سالگی درگذشت
امیر بهاری میگوید مردم ایران نهایتا سه آهنگ لئونارد کوهن را گوش دادهاند و بعید است اغلب آنها که حتی با این ترانهها عاشقی کردهاند، به اندازه یک آلبوم کوهن گوش کرده باشند.
آفتابنیوز :
امیر بهاری در سالنامه «شرق» درباره لئونارد کوهن که سال گذشته در ٨٢ سالگی درگذشت نوشته است:
«مرگ لئونارد کوهن با همه غم و اندوهی که برای علاقهمندان موسیقی داشت (مخصوصا با توجه به این که دو آلبوم آخرش عالی از آب درآمدند) بهانه بُروز بحثهای خوبی شد. مرگ کوهن این فضا را به وجود آورد تا تعدادی از روزنامهنگاران و اهل نظر کمی کنکاش کنند و درباره زوایای هنری مختلف او بنویسند و ترجمه کنند. من میخواهم در این نوشته «آخر سالی» سه نکته شاید مغفولمانده درباره او را کمی باز کنم.
اول این که او در کانتکست موسیقی پاپ یک موسیقیدان مؤلف بود، دوم این که بحث پاپیولار بودن کوهن در ایران بیشتر شبیه شوخی است و سوم این که او در پایان عمرش تعدادی از بهترین آثارش را ارائه داد و این مورد جالبی به ویژه برای قیاس با هنرمندان ایرانی است.
هنرمند مؤلف در موسیقی پاپ (لطفا کلمات پاپ، پاپیولار و مردمی را در این نوشته ارزشگذاری منفی نکنید) با آن چه تاریخ کمتر از ٧٠ ساله این موسیقی به ما میدهد، اغلب کسی است که سانگ رایتر (songwriter) است؛ یعنی خودش میسراید، میسازد و خیلی اوقات مینوازد و میخواند. لئونارد کوهن در کنار آهنگسازی و خوانندگی، ترانهسرا هم هست. او یک هنرمند مؤلف در موسیقی است. این که به واسطه پیشینه ادبیاش او را صرفا شاعری بدانیم که آهنگساز بدی هم نبود و به واسطه اشعار (ترانههایش) در بستر موسیقی موفق بود کمی بیانصافی است. لئونارد کوهن از همان اولین تکآهنگش ،«سوزان» نشان داد در آهنگسازی یا در واقع نوشتن یک ملودی جذاب که مخاطب را همراه کند، استعداد خوبی دارد و این از یک شاعر صرف برنمیآید. آلبوم اولش آنقدر قطعه خوب دارد که در بازنگری رسانههای تخصصی از آن به عنوان شاهکار یاد میشود. هنرمندان بسیاری ترانههای این آلبوم را بازخوانی کردند. خود ترانه «سوزان» در نظرسنجی سایت تخصصی پیچفورک به عنوان چهلمین ترانه تأثیرگذار دهه ١٩٦٠ میلادی انتخاب شد (دهه طلایی ٦٠). اصلا هیچکدام از اينها هم نبود، مخاطب خودش حی و حاضر است؛ وقتی پس از حدود ٥٠ سال همچنان شنیدنی است، دیگر ستاره، نقد و ... چه اهمیتی دارد؟
چه کسی میتواند تأثیرگذاری ملودیهایی همچون «من مرد توام»، «آینده»، «مرا تا انتهای عشق به رقصآر»، «بارونی مشهور آبیرنگ» و «این والس را بپذیر» را انکار کند؟ او یک ترانهساز قهار بود و جالب این که برخلاف تصوری که ما در ایران داریم، به جز کشور کانادا، او جایگاهی که نزد منتقدان و هنرمندان داشت، در نزد عام مردم نداشت. درست که همان اولین قطعهاش هیت شد و آثارش همیشه با استقبال نسبی روبهرو شدند، ولی او هیچگاه یک ستاره یا یک چهره بسیار سرشناس موسیقی پاپ نشد. تام ویتز، نیک کیو، بونو، هربی هنکاک و... از علاقهمندانش هستند. آثارش هم بسیار بازخوانی یا بازنوازی شدند، اما او در فروش آلبومهایش هیچگاه حتی نزدیک سوپرگروهها و سوپراستارها نشد. جمع آلبومهایش به اندازه نصف یکی از آلبومهای پینک فلوید هم مخاطب نداشته است. ولی آنقدر جایگاه شامخی نزد منتقدان داشت که هر کتاب یا آلبومش با دهها نقد و تحلیل تفصیلی مواجه شود. در ایران هم آنقدر که بر سر او بحث میشود، پاپیولار نیست. اگر بپذیریم موفقیت مردمی یک هنرمند به میزان طرفدار (فن) داشتن اوست و اگر این پیشفرض را هم بپذیریم که فن واقعی کسی است که اغلب آلبومهای هنرمند محبوبش را گوش داده و حداقل به اندازه یک کنسرت (حدود ١٥ آهنگ) از آهنگهای هنرمند محبوبش را دوست دارد؛ پس لئونارد کوهن طرفداران چندانی در ایران ندارد. مثل گروه ایگلز که تنها با ترانه «هتل کالیفرنیا» در ایران شهرت دارند و ٩٥ درصد آنها که این ترانه هنوز در پلیرهایشان تکرار میشود، حتی یک آهنگ دیگر از این گروه گوش نکردند. لئونارد کوهن هم همین است؛ نهایتا سه آهنگ دارد که در ایران مردم گوش دادند و بعید است اغلب آنها که حتی با این ترانهها عاشقی کردند، به اندازه یک آلبوم کوهن گوش کرده باشند. این موضوع در فرهنگ موسیقی ایران مستقلا نیاز به آسیبشناسی دارد. محمدرضا شجریان، خواننده برجسته موسیقی ایرانی را که اگر محبوبترین نباشد، یکی از محبوبترین هنرمندان زنده ایران است مردم تنها با «مرغ سحر» میشناسند. نهایتا تصنیفهایی مثل «سپیده»، «جان جهان» و «بارون» را هم بخش عمدهای از علاقهمندانش بشناسند. ولی تنها تصنیفی که همیشه در کنسرتهای استاد درخواست میشود «مرغ سحر» است. واقعا این همه طرفدار صرفا او را دوست دارند یا آثارش را هم گوش کردهاند؟ متأسفانه یا شاید هم خوشبختانه آن طرفدار وفاداری که مبنای علاقهاش به هنرمند صرفا آثار او باشد و به شکل پیگیر آثار هنرمند محبوبش را هم دنبال میکند، در ایران امروز کم پیدا میشود. به جز هنرمندان موسیقی پاپ دهه ١٣٥٠ شمسی و نمونههای نادری مثل محسن چاووشی و حتی همایون شجریان، کمتر ستارهای یا هنرمند محبوبی چه داخلی و چه خارجی در ایران اینگونه طرفدار دارد. کوهن هم از این قاعده مستثنا نیست. کوهن تنها به واسطه چند آهنگ در ایران محبوب است و تا پیش از امسال، چندان هم مطلبی درباره او نوشته نشده بود. در صورتی که کوهن حداقل به واسطه دو آلبوم آخرش که در ٨٠ و ٨٢ سالگی منتشر کرد، بهشدت موضوع جالبی برای بحث و نظر در ایران بود. او در دو آلبوم آخرش بسیار عصیانگر است. به واسطه مفاهیم اشعارش و به دلیل رفتن به سمت موسیقی مدرن امروزی، او در آخرین آثارش نشان داد مشاعر هنریاش خوب کار میکند. موضوعی که هنر ایران از نبودش بهشدت آسیب دیده است. بسیاری از هنرمندان ما بعد از ٦٠سالگی واقعا دیگر حرفی برای گفتن ندارند. حتی در مواضع اجتماعی خود محافظهکارتر میشوند. تعداد آثاری که هنرمندان و استادان ایرانی بعد از ٦٠، ٧٠سالگی ارائه کردند و آثار قابل تأمل و تحلیلی است، بسیار اندک است.
کوهن بهشدت درگیر ادبیات بود و همچنین علاقه زیادی به فلسفه شرق داشت؛ طوری که سالها به ذن و مراقبه پرداخت و اثری منتشر نکرد. حتی درگیریاش با مبانی مذهبی دین یهود تا پایان عمرش با او بود و خیلی خوب این موضوع را دستمایه خلق اثر میکرد. او آثار دیگر هنرمندان را گوش میداد و در پی این بود که با نوازندگان بااستعداد نسل جوان کار کند. خب ترکیب این خلقیات به او کمک کرد تا روزهای پایان عمرش عاقلانه سخن بگوید و اثر خلق کند. برای ما که در ایران زندگی میکنیم زندگی و مرگ کوهن درسهای بسیاری دارد.»
۰۳ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]