واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اولويتم خانواده ايراني و حرمت آن بود
مجموعه تلويزيوني «آرام ميگيريم» با نزديک شدن به قسمتهاي پاياني خود توانسته است يکي از پربينندهترين سريالهاي زمستان 95 صداوسيما باشد.
نویسنده : محمدصادق عابديني
مجموعه تلويزيوني «آرام ميگيريم» با نزديک شدن به قسمتهاي پاياني خود توانسته است يکي از پربينندهترين سريالهاي زمستان 95 صداوسيما باشد. سريال شبکه دوم سيما نسبت به دو مجموعه تلويزيوني که از شبکههاي يک و 3 پخش ميشوند، بينندگان بيشتري دارد و رسانهها هم به همين ميزان توجه بيشتري را به آن معطوف کردهاند؛ سريالي که با همه مشکلات، کارشکنيها و عدم همراهي نهادهاي ذيربط بالاخره به توليد رسيد و نشان داد که ميتوان در عين اينکه داستانگو بود، روايتي عامهپسند، اما ارزشمند داشت. امروز آخرين جلسه فيلمبرداري اين سريال برگزار خواهد شد و تا انتهاي سال نيز پخش آن از تلويزيون به پايان ميرسد، به همين مناسبت گپوگفت کوتاهي با روحالله سهرابي، نويسنده و کارگردان اين مجموعه داشتهايم. در شرايطي که کمتر چهره خانواده ايراني در سريالهاي تلويزيوني نشان داده ميشود، «آرام ميگيريم» توانست تصويري از خانوادهاي را نشان دهد که در آن شاخصههايي از خانوادههاي ايراني ديده ميشود. به نظرتان چقدر توانستيد به تصوير خانواده ايراني و مشکلات و معضلاتش نزديک شويد؟ معتقدم بهرغم تمام مشکلاتي که در جامعه يا خانوادهها وجود دارد، وقتي در جايگاه نمايش و خلق اثر هنري قرار ميگيريم، چه خلق فيلم، چه کتاب يا موسيقي بايد در کنار طرح يک مشکل اجتماعي راهحل آن را نيز نشان دهيم، وقتي يک «نه» را نشان ميدهيم در کنارش حتماً «آري» آن را هم به تصوير بکشيم. حتي نشان دادن نقطه مطلوب از نشان دادن مشكلات مهمتر است. اگر قرار باشد فيلمساز فقط بديها را ببيند همه مردم جهان فيلمساز خواهند بود زيرا همه بديها را ميبينند. ارزش هنر در اين است که راهکار خروج از بديها و رسيدن به خوبي را نشان دهد. اما در مورد «آرام ميگيريم» با يک خانواده بزرگ روبهرو هستيم که هر کدام از اعضايش مشکلات و کم و کاستيهايي دارند. تلاش کردم داستان سريال بهگونهاي باشد که هر بينندهاي با آن ارتباط برقرار کند و نوع مشکلات شخصيتها يا براي خود فرد يا براي يکي از نزديکانش پيش آمده باشد. نخواستم چيزي را در سريال نشان دهم که در جامعه نباشد يا چيز ديگري باشد. تا چه حد به اين خواسته نزديک شدهايد؟ در سريال «آرام ميگيريم» اولويتم خانواده ايراني، انسجام و حرمت آن بود. با توجه به بازخوردهايي که تا امروز دريافت کردهايم و نقدهايي که در رسانهها خواندهام، ميتوانم بگويم خدا را شکر کار طبق انتظارمان مورد توجه بينندگان تلويزيون قرار گرفته است. در تيتراژ سريال به رمان «آرام ميگيريم» نوشته خودتان اشاره شده، تا چه حد در فيلمنامه به آن رمان وفادار بودهايد؟ رمان نيست، يک فيلمنامه کامل 42 قسمتي است، نسبت به متن اصلي فيلمنامه وفادار بودهايم، اما در طول کار نسبت به شخصيتها و اولويتهايي که به وجود آمد، تغييراتي در آن داديم. اين تغييرات شايد نزديک به 50 تا 60 درصد نسبت به فيلمنامه قبلي باشد. اين تغييرات زياد نبود؟ «آرام ميگيريم» باعث شد ساختار ساخت سريال در ذهنم تغيير پيدا کند، الان باورم اين است که سريال آن چيزي نيست که صرفاً در شوراي فيلمنامه تصويب شود بلکه بايد در حين کار و اولويتهايي که به وجود ميآيد کار را تغيير داد. لازم نيست حتماً بر قواعد قديمي باقي بمانيم. بزرگترين دستاورد ساخت «آرام ميگيريم» از نظر خودتان چيست؟ به نظرم آرام ميگيريم برخلاف سريالسازي تلويزيوني که فضايش اجتماعي محض است و به صورت خيلي کمرنگ به خطوط ارزشي و انقلابي ميپردازد يا حتي رنگي در آن ديده نميشود، نشان داد که ميشود متعاليترين ارزشهاي انقلاب مانند شهادت و ايثار را به راحتي و با تصويري دوست داشتني به مخاطب ارائه داد. بعضيها ميگويند نبايد درباره شعارهاي انقلاب کار ساخت چون کار شعاري ميشود، به نظرم اگر شعارهاي انقلاب درست است چرا نبايد براي آنها کار ساخت و پرچم آن شعار را بالا نگه داشت؟! چرا نبايد بگوييم امنيت امروز ما مديون کساني است که رفتند و با شهادتشان امنيت کشور را تأمين کردند؟ اتفاقاً بيشترين درگيري ذهني مخاطبان در بازخوردهايي که گرفتهايم، مربوط به خط ارزشي سريال است. يعني کدام بخش از سريال بيشتر مورد توجه بوده؟ تصورمان اين بود که خط داستاني «جلال و فاطمه» بايد بيشترين توجه مخاطب را جلب کند، اما ديديم که خط داستاني «مجتبي و ليلا» توجهها را به خود جلب کرده است. جالب اينجاست که در فيلمنامه «آرام ميگيريم» مطلقاً نامي از مجتبي و ليلا ديده نميشود و اين داستان در طول کار شکل گرفت و به سريال اضافه شد و همين بازتابها باعث شد فضاي بيشتري به اين داستان اختصاص دهيم، مثلاً بعد از شهادت مجتبي، سکانسهاي مربوط به اين زوج تمام نشد و با حضور ليلا بر مزار همسر شهيدش، در فلاشبکهايي به زندگي آنها خواهيم پرداخت. اگر قرار بود دوباره «آرام ميگيريم» را بسازيد، چه بخشهايي را پررنگتر و چه بخشهايي را كمرنگ يا حذف ميکرديد؟ قطعاً بخش داستاني «مجتبي و ليلا» را پررنگتر ميکردم. اصلاً باورم نميشد تا اين حد داستان اين دو براي مخاطب شيرين باشد. در مقابل هم سعي ميکردم از پراکندگي قصهها کم کنم تا داستان منسجمتر باشد و خط اصلي قهرمان داستان بيشتر به چشم بيايد. البته همين تعداد خردهداستانها در بعضي جاها به ما کمک کرد. چطور؟ «آرام ميگيريم» سريال پربازيگري است و هماهنگي اين تعداد بازيگر سرشناس کار سختي است. کار هم طولاني بود و بازيگران درگير کارهاي ديگري ميشدند، براي همين تعدد داستانها باعث ميشد در جايي که برخي از چهرهها نبودند، ديگر داستانها را پيش ببريم. اين موضوع سختي کار را بيشتر نميکرد؟ کار که خيلي سخت ميشد، پرنقش بودن سريال لازمهاش تعدد بازيگر است و نميشود چند خط داستاني را با بازيگران چهره کار کرد و باقي را نه! چون تقابل پيش ميآورد و به کار صدمه ميزد. همين باعث سختي و مصيبتهايي ميشد، اما نتيجه کار برايم مهمتر از هر چيزي بود که خدارا شکر رضايتبخش است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۲۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]