تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):بر خداوند است كه هيچ گرفتارى به زيارت من نيايد مگر آن كه او را شادمان بازگردانم و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799043744




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قلب دختر 9 ساله دلفانی دیگر توان تپیدن ندارد


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
قلب دختر 9 ساله دلفانی دیگر توان تپیدن ندارد
قلب دختر 9 ساله دلفانی دیگر توان تپیدن ندارد پدر، به این روزها که فکر می‌کند ناگهان می‌گوید: الان هم در خانه‌ای موقت ساکن هستیم، اگر صاحب‌خانه، خانه‌اش را بخواهد، تکلیف مهتاب چه می‌شود؟


به گزارش فرهنگ نیوز؛ آرام و نحیف روی تخت نشسته، با چشمانی بی رمق که دردی بزرگ را به دوش می کشند. چشمانی معصوم که حالا روایتگر دردهای "مهتاب" شده اند و از دردی بزرگ بر شانه های نحیفش روایت می کنند. مهتاب هنوز کودک است؛ 9ساله ای  که این روزها خبری از خنده ها و شیطنت های کودکانه اش در محیط خانه و مدرسه نیست.
 
او با چهره ای غمگین تنها به انتظار نشسته است، انتظاری تلخ برای زنده ماندن! همه بدانید که مهتاب می خواهد زنده بماند، درست مثل همکلاسی ها و هم سن و سال هایش. می خواهد برای عید لباس نو بپوشد و یک سال دیگر را با همان چشمان معصومش مرور کند.
 
امروز پانزدهمین روز بستری شدن مهتاب در بخش مراقبت های ویژه مرکز طبی کودکان تهران است. دکترها می گویند قلبش تنها با 20درصد از توان خود کار می کند و غیر از پیوند راهی دیگر برای زنده ماندن ندارد.
 
روپوش صورتی رنگ بخش مراقبت های ویژه را به سختی بر تنم می کنم و به دیدن مهتاب می روم. درگوشه ای از بخش، برایش یک اتاق اختصاصی در نظر گرفته اند. با نگاهی بی روح سرش را به سمت  صدا بر می گرداند و سلامم را با تکان دادن سر جواب می دهد. فضای اتاق را سکوتی عجیب پر کرده است و تنها صدای بوق های مقطع دستگاه ضربان قلب است که سکوت مرگبار اتاق را می شکند؛ بوق هایی که یک پیام دارند و آن زنده بودن مهتاب است.
 
مردی روستایی با یکی از همان روپوش های صورتی رنگ به سمتم می آید. نامش سید عبد علی ابراهیمی است.  به تازگی وارد 50سالگی شده و 15روزی می شود که بار سفر را از روستای عزیزکشته در شهرستان دلفان به قصد درمان دختر بیمارش بسته و راهی تهران شده است.
 
پدر کوهی از درد است اما استوار. گویی بودنش در کنار مهتاب به او امیدی دوباره می دهد. درست مثل کوهی که می توان به او تکیه داد و خستگی و دردها را به فراموشی سپرد. عبد علی اما پر از درد است؛ درد فقر، درد بیماری و دختری که هر لحظه ممکن است دیگر در بینمان نباشد.
 
بیرون از این اتاق اما خبری از آن کوه استوار نیست. درد بیماری دخترک، درد غریبی در هیاهوی پایتخت و فقری که تا استخوانش را می سوزاند. با بغضی در گلو می گوید: اگر قلب پیوندی برایش پیدا نشود زنده نمی ماند. دکترها نامش را در لیست انتظار نوشته اند، درست مثل یکسال قبل که از قضا قلبی هم برایش پیدا شد اما به دلیل دوری راه نتوانستیم به تهران بیایم و فرصت از دستمان رفت.
 
عبد علی می گوید: پارسال بود که مهتاب سرمای سختی خورد. چندین بار به دکتر رفتیم اما حالش بدتر می شد. نفسش به شماره افتاده بود و هر روز نحیف تر می شد. تا اینکه یکی از پزشکان دلفانی تشخیص داد که قلبش مشکل دارد و برای درمان باید به تهران بیاید.
 

فرصتی که با دوری راه از بین رفت
 
ادامه می دهد "به تهران که رسیدیم، مهتاب را برای 45روز در مرکز طبی کودکان بستری کردند و در نهایت در سخت ترین دوراهی زندگی قرار گرفتم. مرگ تدریجی مهتاب یا عمل پیوند قلب. چاره ای نداشتم و دومین گزینه را انتخاب کردم."
 
"نام مهتاب در لیست انتظار دریافت قلب قرار گرفت و ما راهی لرستان شدیم. چند ماه بعد اما از طرف بیمارستان تماس گرفتند و گفتند تا سه ساعت دیگر خودتان را برای پیوند به اینجا برسانید. ولی ما فقط سه ساعت تا نزدیکترین شهر به روستایمان فاصله داریم و همین باعث شد فرصت پیوند قلب از دست برود."
 
فرصت دوباره زندگی به لطف جهادگران بسیجی
 
عبد علی با نام بردن از چند بسیجی، خدا را شکر می کند و می گوید: تا اینکه 15 روز پیش به لطف جهادگران بسیجی که برای اردوهای جهادی به روستای عزیزگشته آمده بودند به تهران آمدیم و در خانه ای که از طرف یکی از خیرین در اختیارمان قرار گرفته ساکن شدیم. مهتاب هم در بیمارستان بستری است تا به لطف خدا قلبی که مناسبش باشد پیدا شود.
 
اشک در چشمانش حلقه می زند و می گوید: مهتاب بی قرار مادرش بود. به همین خاطر همسرم و کوچکترین فرزندم که الان 9ماهه است را به تهران آوردم. شرایط اقتصادی خیلی سخت است و خرج و مخارج بچه ها و بیماری مهتاب کمرم را شکسته است. تا قبل از این برای خرید داروهایش که همگی خارجی و گران قیمت بودند گوسفندهایمان را می فروختم و هزینه می کردم. اما الان دیگر گوسفندی برایمان باقی نمانده و شرایط برایم خیلی سخت شده است.
 
نگرانی های عبد علی تمامی ندارد. در خوشبینانه ترین حالت به روزهای بعد از پیوند قلب فکر می کند و داروها و هزینه ای که باید برای نگهداری قلب پیوندی کند. به اینکه دکترها گفته اند تا چند سال باید در تهران زندگی کنی و دخترت را دائم زیر نظر داشته باشیم. به روستای محرومشان که حتی کشاورزی هم در آن از رونق افتاده است.
 
به تمام این روزها که فکر می کند ناگهان می گوید: الان هم در خانه ای که ساکن هستیم موقتی است؛ اگر صاحبخانه، خانه اش را بخواهد، تکلیف مهتاب چه می شود؟ از آنطرف بچه های بسیج سازندگی دلداری اش می دهند، می گویند خدا بزرگ است هزینه های درمان، مراقبت و اسکان تان در تهران جور می شود. شما برای پیدا شدن قلب دعا کن.
 
ساعت ملاقات تمام است. پرستار به آرامی به بیرون از بخش هدایتمان می کند و به دور از چشم پدر می گوید: ما هر کاری از دستمان بر بیاید انجام می دهیم اما حال مهتاب اصلا خوب نیست. خدا کند برایش قلب پیوندی پیدا شود و عمرش به دنیا باشد.
 
از هزینه های بعدش که می پرسم می گوید: مهتاب اولین و آخرین نفر نبوده است. مردم خوبی داریم مطمئن باش پدرش را تنها نمی گذارند.   
حالا تا فرصت باقی است و آفتاب زندگی مهتاب، بر بام زندگی می تابد می توان با اندک همت و هزینه ای، زندگی مجدد را به لطف الهی، برای او جاری ساخت و با این فکر خشنود شد که حیات این کودک معصوم، با کمک ما تداوم یافته است.
 
 
******
 
 در صورت تمایل، میتوانید کمک های خود را از طریق شماره کارت 7690-4840-6940-6037 بانک صادرات (شماره حساب 0210760216009) به نام "رضا داوری" به دست والدین مهتاب برسانید.

مشرق تا رسیدن به نتیجه، این موضوع را با درخواست از مردم نوعدوست و مسوولین وزارت بهداشت پیگیری و گزارش آن را به اطلاع مخاطبان خواهد رساند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این رابطه می توانید با شماره 88948530  تماس حاصل فرمایید

منبع: مشرق


95/12/2 - 07:14 - 2017-2-20 07:14:59





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن