تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى‏لله‏ عليه ‏و ‏آله و بدترين ام...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817509523




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت ناصر محمدخانی از ربوده شدن! :: ورزش سه


واضح آرشیو وب فارسی:ورزش سه: روایت ناصر محمدخانی از ربوده شدن!
ناصر محمدخانی روزی ستاره اول فوتبال ایران بود. عنوان غزال تیزپا را اولین‌بار برای او استفاده می‌کردند. 

به گزارش "ورزش سه" و به نقل از تماشاگران امروز، اما حالا اقلا دو دهه است که دیگر خبری از آن اسطوره محبوب فوتبال نیست. هر خبری از او شده درباره بحران‌های زندگی‌‌اش بوده. ابتدا مرگ همسرش به دست شهلا جاهد و حاشیه‌های آن دادگاه و حالا ماجرای دزدیده شدنش توسط خانواده همسر جدیدش سر پول. حرف‌هایش را در این باره بخوانید. حرف‌هایی که به تماشاگران امروز زده است!   *شما ربوده شده بودید؟ دوباره درباره یک اتفاق خانوادگی خبرساز شدید. بله صحت داشته. من را تهدید کردند. در اتوبان آزادگان زمانی که در ماشین دوستم بودم با چند ماشین و موتور به من حمله کردند و من را گروگان گرفتند.   *گفته بودند به شما پول قرض داده‌اند و پول‌های‌شان را پس نداده‌ بودید. نه اصلاً چنین چیزی نیست. یک هزار تومانی هم به من نداده‌اند. پول به خواهرشان داده‌اند؛ بروند از او بگیرند. من به پول‌های این آدم‌ها نیازی ندارم.   *ماجرای چک و پلاسکو که گفتند پول‌های شما در پلاسکو بوده، را توضیح می‌دهید؟ من چک دادم. این چک مال یکی از دوستانم بود. یکی از این افرادی که مغازه‌شان در پلاسکو بود. سوخت رفت پی کارش. چطور باید پُرش می‌کردم؟ تازه من یک چک ضمانت به این خانم و خانواده‌‌اش داده بودم که بروند حساب‌شان را پر کنند. پول خودشان که نبود. اصلاً صحبت‌هایی که می‌کنند صحت ندارد.   * این خانم با شهلا جاهد دوست بوده؟ این موضوع صحت دارد؟ نمی‌دانم. خواهرش با روزنامه همشهری مصاحبه کرده و این حرف‌ها را زده. من چنین چیزی را نمی‌دانم. خودم هم در همشهری ماجرا را خواندم و شوکه شدم!   *شما چند سال است با این خانم زندگی می‌کنید؟ چهار پنج سال است که با هم زندگی می‌کنیم ولی همه این مشکلات به خاطر خانواده‌‌اش بود که در زندگی ما دخالت می‌کردند.   *یعنی کاملاً قانونی با هم زندگی می‌کردید؟ بله. کاملاً قانونی و فرزندانم هم در جریان بودند.   * زندگی‌‌تان کلاً تبدیل به داستان‌های سینمایی شده است. بله. همین زنم تهدیدم کرد که کاری می‌کنم یک فیلم دیگر هم برایت بسازند. برادر و خواهرانش در زندگی ما دخالت می‌کردند. من به خودش هم گفتم که مقصر هستی. او هم قبول کرد و خواهش کرد که باهم زندگی کنیم اما من گفتم نه دیگر تمام شده است.   *الان شما شاکی پرونده هستید؟ بله. من شاکی هستم. جرم آنها هم آدم‌ربایی است. با دو ماشین و دو موتور مرا در اتوبان آزادگان دزدیدند. تعدادشان زیاد بود. سه چهار ساعت هم مرا دزدیده بودند و در را قفل کرده بودند و می‌خواستند مجبورم کنند که خواهرشان را عقد کنم. من هم گفتم باشد! بمانید تا برویم عقدش کنیم! دنبال وقت بودم چون می‌دانستم پسرم به پلیس خبر می‌دهد. از همان‌جا به پسرم پیام دادم. بعد نیروی انتظامی با حکم قضایی وارد منزل شد و مرا نجات دادند.   *کتک‌‌تان که نزدند؟ در اتوبان با آنها درگیر شده بودیم. برادرهایش من را زدند. من هم زدم ولی آنها تعدادشان خیلی بیشتر بود. مرا دزدیدند و بردند به خانه خودم. زندانی‌ام کردند. من یک ماهی بود که به خانه خودم نمی‌رفتم و از دست این افراد آرامش نداشتم. رفت‌و‌آمدشان زیاد بود. خانمم الان گریه می‌کند و می‌گوید دیگر اجازه نمی‌دهم کسی پایش را به خانه ما بگذارد. من گفتم دیگر فایده‌ ندارد و دوباره همین‌‌ آش است و همین کاسه.   *پس شما نمی‌دانید که با شهلا ارتباط داشته‌اند یا نه؟ نه من چنین چیزی نمی‌دانستم. شاید بعضی افراد از خانواده‌شان در ارتباط بوده‌اند اما خود خانمم ارتباطی با شهلا نداشت.   *این فیلم‌هایی که درباره شما ساخته‌اند را دیده‌اید؟ «خشم‌و‌هیاهو» را دیدم.‌ چی باید بگویم. قصه که مشخص است درباره چه کسی است. ولی «یادم تو را فراموش» را ندیده‌ام.   *گلایه‌ای ندارید؟ چه بگویم، ولی به موقعش حتماً اقدام خواهم کرد.

09:45  1395/11/26





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ورزش سه]
[مشاهده در: www.varzesh3.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن