تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی که خودت با گناه راه اجابت آن را بسته ای.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817455101




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جان‌باختن تلخ 2 سیم‌بان در سکوت +عکس


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: چند ساعت بیشتر به مراسم خواستگاری پیام نمانده بود که ناگهان ماموریت مهمی پیش آمد. برف شدیدی که از دو سه روز پیش ارتفاعات کردستان را سفیدپوش کرده بود، حادثه‌ای مرگبار برای پیام محمدی و داریوش شکری دو سیم‌بان 20 و 21 ساله روستای چشمیدر سروآباد رقم زد.



کولاک بی وقفه باعث شده بود تا برق چندین آبادی از جمله پاسگاه ژالانه در نزدیکی مرز ایران و عراق قطع شود. دو سیم‌بان جوان فهمیده بودند که اشکال کار از تیر چراغ برق بالای کوه است، اما نصف جاده زیر چهار متر بهمن محو شده بود و آنها باید مسافت 200 متری را با پای پیاده ‌روی برف‌ها طی می‌کردند تا به تیر برق برسند. آنها خطر را به جان خریدند و مشکل برق را رفع کردند، اما درست زمانی که 450 خانوار در روستاهای اطراف از شوق روشنایی دوباره لبخند می‌زدند، برف زیر پای پیام و داریوش به حرکت درآمد و حجم سهمگین بهمن در عرض چند ثانیه آنها را به درون خود کشید. نیروهای راهداری با کمک مردم پس از سه ساعت جست‌وجو، پیکر این دو سیم‌بان را از زیر حجم عظیم برف بیرون کشیدند؛ درحالی که عروس پیام انتظار او را می‌کشید و پدر و مادر داریوش چشم به راه فرزندشان بودند. جان باختن هنگام انجام ماموریت پیام و داریوش در همان روزهایی که بیشتر توجه‌ها به شهادت 16 آتش‌نشان پلاسکو و جان باختن چهار کولبر در بهمن سردشت بود، جان خود را از دست دادند تا خانواده‌هایشان از غریبی آنها سخن بگویند.

دایی داریوش با اشاره به این‌که پدر و مادر این دو جوان در غم از دست دادن فرزندانشان هستند، به «جام‌جم» می‌گوید: «دو سه روزی می‌شد که برف شدیدی در منطقه باریده و ارتفاعات کوهستان یکدست سفیدپوش شده بود. روز حادثه ـ صبح 11 بهمن ـ خبر رسید که برف سنگین، برق 14 آبادی اطراف اورامان از جمله سه هنگ مرزی را قطع کرده است. از پاسگاه ژالانه که فقط صد متر تا مرز عراق فاصله دارد هم با شهرداری و فرمانداری تماس گرفتند و این موضوع را تائید کردند. طرف‌های ساعت 11 ظهر، فرماندار و شهردار و دیگر نیروها برای بازدید از محل و بازکردن جاده پربرف،‌ راهی منطقه شدند. پیام و داریوش که سیم‌بان بودند هم سوار پاترول خود شدند تا بعد از بازگشایی راه، مشکل برق را حل کنند. حجم برف اما خیلی سنگین بود. سه چهار متر ارتفاع داشت و نیروها فقط توانستند نصف جاده را باز کنند. اگر قرار به رفع اتصالی برق بود، باید 200 متر روی برف پیاده می‌رفتی تا به تیر چراغ برسی. فرماندار و شهردار به دو سیم‌بان ما گفتند که شرایط خطرناک است و ما خودمان جرات نمی‌کنیم بیشتر پیشروی کنیم، اما پیام و داریوش گفتند که حاضر نیستند برق نصف خانه‌های منطقه قطع بماند. آنها باشجاعت، 200 متر روی برف پیاده‌روی کردند، به تیر برق رسیدند و مشکلش را حل کردند، اما موقع برگشتن، بهمن بالای سرشان ریزش کرد. آنها فقط 70 متر با پاترولشان فاصله داشتند که اسیر بهمن شدند. مردم دیده‌اند که آنها 50 متر روی بهمن فرار کردند، اما ناگهان بهمنی دیگر که 300 متر عرض داشت؛ از بالای سر، رویشان ریخت و آنها را زیر گرفت.» دایی داریوش که غم از دست دادن خواهرزاده‌اش لحن صدای او را اندوهناک ساخته، می‌گوید: «بلافاصله مردم به فرمانداری زنگ زدند. نیروهای راهداری که در محل بودند و سایر مردم هم با هرچه به دستشان می‌رسید و بیل و کلنگ، عملیات نجات را شروع کردند، اما بعد از سه ساعت، پیکر دو سیم‌بان جوان ما از زیر آوار برف بیرون کشیده شد.» خانواده‌ها باور نمی‌کردند جان باختن دو سیم‌بان جوان آنقدر ناگهانی و دردآور بود که هیچ‌کس نمی‌دانست چطور باید خبر آن را به خانواده‌هایشان بدهد. پیام محمدی، جوان 20 ساله قرار بود شب حادثه به خواستگاری دختر مورد علاقه‌اش برود. عموی او به «جام‌جم» می‌گوید: «پیکر پیام را به بیمارستان سروآباد برده بودند. همان موقع یکی از پیرمردهای فامیل در آن بیمارستان بستری بود. به بهانه این‌که پیرمرد حالش بد شده، پدر پیام را به بیمارستان بردیم، اما وقتی فهمید پسر خودش در سردخانه است، دنیا روی سرش خراب شد. مادر پیام هم چشمانش انحراف پیدا کرد.»

عموی پیام درباره شرایط دختر جوان نیز می‌گوید: «موقعی که خبر فوت را دادند، او هم در بیمارستان بود. آنقدر حالش بد شد که ما همه حال خودمان را فراموش کردیم. پیام دانشجوی کارشناسی برق دانشگاه پیام نور بود و فقط 20 سال داشت. او سه تا خواهر و یک برادر هم دارد که همه‌شان ازدواج کرده‌اند بجز خواهر ده ساله‌اش. پیام خرجی این خواهر و پدر و مادرش را تامین می‌کرد. نان‌آور خانواده‌اش بود. هرو؛ خواهر ده ساله از وقتی پیام فوت کرده، به وسایلی که او برایش خریده نگاه کرده و گریه می‌کند»

خانواده داریوش نیز شرایط مشابهی دارند. آنها نیز در غم از دست دادن جوانشان هستند و تاب حرف زدن ندارند. دایی داریوش می‌گوید: «زنگ زدند و گفتند بهمن زیرشان کرده اما سالم‌اند و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده‌اند. ما پدر و مادرش را خبر کردیم و با هم به بیمارستان رفتیم. نمی‌توانم بگویم چه‌حالی شدند وقتی خبر فوت را شنیدند. آنها هنوز خبر فوت داریوش را باور نکرده‌اند. قرار بود تابستان دنبال عروس برایش باشند. 12ـ 10 نفر از خانواده، اطراف مادر و پدر داریوش هستیم تا آرامشان کنیم. داریوش نان‌آور خانواده بود. او دو خواهر و دو برادر دارد که همه‌شان ازدواج کرده‌اند و مسئولیت تامین هزینه زندگی پدر و مادر به‌عهده داریوش بود. خیلی به کار برق علاقه داشت. دیپلم برق داشت و وقتی پارسال سربازی‌اش تمام شد، چهارماه به شکل افتخاری در شرکت برق روستا کار کرد و بعد استخدام شد. ماهی 800 هزار تا یک میلیون تومان می‌گرفت. آن موقع که می‌خواست سیم‌بان شود، با همه ما مشورت کرده بود، نمی‌دانستیم قسمت این طور می‌شود.» نباید فراموش شوند پیام و داریوش نان‌آور خانواده خود بودند و چشم پدر و مادرشان به آنها بود. حالا پیکر این دو در کنار هم، در مزار روستای چشمیدر به خاک سپرده شده است. آنها بیمه بودند، اما موضوع مستمری‌شان هنوز حل نشده است. دایی داریوش می‌گوید: «امیدواریم خانواده این دو جوان فراموش نشوند. آنها سخت زندگی می‌کنند و بیمار هستند. درآمد آنچنانی هم ندارند. فرزندان آنها هنگام انجام ماموریت جان خود را از دست دادند و افتخاری برای کشور شدند. درست همان موقع که داریوش و پیام زیر بهمن ماندند و جان باختند، 500 متر آن طرف‌تر، اهالی روستا از این‌که دوباره روشنایی به خانه‌هایشان آمده، خوشحال بودند. این دو سیم‌بان ما، پلاسکویی در وسعت کوچک‌تر رقم زدند.» فاتحه‌خوانی در حضور 8000 نفر پیام و داریوش خاطرات شیرینی را برای اهالی روستاهای اطراف رقم زده‌اند. حضور 8000 نفر در مراسم فاتحه‌خوانی، این موضوع را ثابت می‌کند. دایی داریوش می‌گوید: «روستای ما (چشمیدر) 350 خانوار دارد و هزار متر بیشتر نمی‌شود. روز فاتحه‌خوانی نه‌تنها اهالی روستای ما بلکه از 40 آبادی دور و نزدیک دیگر هم آمده بودند تا با خانواده داغدار همدردی کنند. روستا شده بود عزا و ماتم. خیلی از مسئولان هم آمده بودند.»

او با تعریف خاطره‌ای از مراسم تشییع، حرفش را پی می‌گیرد: «در مراسم فاتحه‌خوانی و تشییع نزدیک 8000 نفر آمده بودند. در بین آنها زنی سالخورده بود که خیلی ناله و بی‌تابی می‌کرد. از او پرسیدم مادرجان، چرا اینقدر گریه می‌کنی؟ گفت: «چطور گریه نکنم؟ من چند وقت پیش با هزار بدبختی پول جمع کرده و دو کیلو مرغ خریده بودم. آنها را در یخچال گذاشته بودم، اما نیمه شب، برق خانه‌ام رفت. نگران بودم مرغ‌ها خراب شوند. به داریوش زنگ زدم و کمک خواستم. او برای این‌که دل مرا نرنجاند، از خانه‌اش به روستای ما که 50 کیلومتر فاصله دارد آمد و برق خانه‌ام را وصل کرد. او می‌خواست دل مرا نرنجاند. چطور گریه نکنم؟»

عموی پیام، پسری که نشد خانواد‌ اش رخت دامادی را بر تن او ببینند هم می‌گوید: «روز تشییع خیلی شلوغ بود. تا به حال چنین جمعیتی ندیده بودم. حتی از اورامان که چندین کیلومتر با ما فاصله دارد هم آمده بودند. کل کردستان داغدار شده بود. همه از این دو جوان خاطرات خوبی داشتند. یادم می‌آید چند وقت قبل از حادثه برای کاری در ترمینال اورامان بودم. از مسافری پرسیدم آیا این دو سیمبان ما را می‌شناسی؟ کمی که سوال و جواب کردیم، گفت: «آها، همان پیام کوچولوی خودمان را می‌گویی؟ خدا می‌داند که او و داریوش، هر مشکل برقی که ما داشته باشیم، حل می‌کنند. حتی وقتی مشکل از برق خانه خودمان است و وظیفه‌ای در قبالش ندارند.» یزدان مرادی - حوادث




پنج شنبه 21 بهمن 1395 ساعت 08:58





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن