تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829517989




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شرط علیرضا 3 ماه بعد از عروسی برای پرستو چه بود؟ نوعروس حاضر نشد و ... - پایگاه خبری و اطلاع رسانی رکنا


واضح آرشیو وب فارسی:رکنا: رکنا: پرستو فکرش را هم نمی کرد روزی با شوهرش مشکل پیدا کند و مجبور شود به جدایی فکر کند، اما سه ماه پس از زندگی مشترک علیرضا خود واقعی اش را نشان داد و شرطی پیش پای همسرش گذاشت که پرستو نمی توانست آن را قبول کند.زن جوان می گوید: خیلی تنها هستم و تنها جایی که راحت می توانم حرفم را بزنم و کسی قضاوت Judgment و سرزنشم نکند، همینجاست. من و همسرم یک سال و نیم است که ازدواج کرده ایم. در دوران نامزدی مشکل خاصی نداشتیم، اما عقد که کردیم، مشکلاتمان هم شروع شد. همیشه برای همین اختلافات با هم دعوا داشتیم و با این که یک سال از ازدواجمان می گذرد، اما یادآوری آن روزها و دعواهایی که کرده ایم، ناراحتم می کند. ناراحتی که تبدیل به عقده و کینه شده و هر بار این موضوعات یادم می افتد، دوباره با هم جنجال داریم. می دانید مشکل اساسی من کجاست؟ توقع بالای علیرضا و خانواده اش. آن ها اعتقاد دارند زن خوب، زنی است که شاغل بوده و برای خودش درآمدی داشته باشد. منظورشان این است که زن نه تنها باید خرج خودش را دربیاورد، بلکه بتواند شوهرش را هم بالا بکشد و در خرج و مخارج زندگی به او کمک کند. البته این حرف شوهرم نیست و در واقع تفکرات مادرشوهرم است که به او و همه بچه هایش تلقین کرده است. آن قدر روی شوهرش تاثیر دارد که حتی این را به همه دیکته کرده که اگر شوهرم هم به جایی رسیده به دلیل تفکر من بوده و برای همین هم فرزندانش به این نتیجه رسیده اند که زن خوب، چنین زنی است. بارها شنیده ام که به پسرهایش همیشه می گوید ببینید عروس ها یا بعضی از دخترهای فامیل چه ارث و میراثی دارند. این تفکرات در حالی است که من این طوری تربیت نشده ام و دختر وقتی ازدواج می کند، تحت حمایت شوهرش است، بدون این که شوهر یا خانواده شوهر منتی روی سرش بگذارند. زن جوان ادامه می دهد: علیرضا هم تحت تاثیر چنین فضایی تربیت شده و همین انتظار را از من دارد که باوجود میل باطنی ام بروم کار کنم. مدام نیش به جانم می زند و سرکوفت می شنوم. مدام می گوید چرا نمی خواهی سرکار بروی تا پیشرفت کنی؟ مگر پیشرفت کردن به کار کردن است؟ یعنی زنانی که سرکار نمی روند، پیشرفت نمی کنند؟ از نظر شوهرم زن خانه دار یعنی یک زن بی عرضه و بی ارزش. بدون این که از حرف هایش خجالت بکشد، می گوید من از زن های خانه دار بدم می آید. اصلا چشم ندارد ببیند در خانه هستم و مشغول انجام کارهای خانه یا حتی در حال استراحت هستم. همیشه در حال تحقیر کردن من است. پرستو می گوید: در فامیل ما هم زن هایی هستند که پابه پای شوهرشان کار می کنند، اما با میل و اراده خود آن هاست و به اجبار نیست. درآمدی هم دارند برای خودشان است و اگر دلشان بخواهد در خرج و مخارج خانه سهیم می شوند. حتی با وجود این که کار می کنند، باز هم شوهرشان خرجی می دهد. حالا رفتارهای عجیب خانواده شوهرم در مغزم نمی گنجد و همین موضوع باعث شده تا احساس بدی نسبت به او وخانواده اش پیدا کنم. سه ماه بعد از ازدواجمان علیرضا پایش را در یک کفش کرد و گفت باید بروی سرکار چون من به تنهایی از خرج و مخارج زندگی برنمی آیم. واقعا دیگر از رفتارهای زشت و زننده شوهرم خسته شده ام و بریده ام. بدتر از همه یک مدت به من پیله کرده بود که به پدرت بگو سهم الارثت را زودتر بدهد. مگر می شود به پدری که هنوز زنده است بگویم سهمم را بده؟ از پدرم خجالت می کشم یا به جانم غر می زند که چرا پدرت برای خواهرت خانه خریده، اما به تو چیزی نمی دهد؟ باید حقت را از خانواده ات بگیری. همین مسائل باعث شده تا میان پرستو و شوهرش جدال باشد. او علاقه ای به شاغل شدن ندارد و فکر می کند اگر سرکار برود، شوهرش خانه نشین می شود و خرج و مخارج خانه روی دوش او می افتد. او ادامه می دهد: همین الان هم نه خرجی به اندازه می دهد نه خواسته هایم برایش مهم است. طوری رفتار می کند که انگار دوست ندارد برای خانه خرید کند و زجر می کشد. همیشه بدترین و بی کیفیت ترین چیزها را برای خانه می خرد. پدرم که متوجه شده علیرضا خرجی خانه نمی دهد، به من پول می دهد. حس بدی است. او اخلاق های بد دیگری هم دارد. مثلا به هیچ عنوان در کارهای خانه کمکم نمی کند. محض رضای خدا حتی در جمع کردن میز غذا یا حتی برداشتن یک قاشق. تازگی ها هم دست بزن پیدا کرده و اگر در مورد موضوعی با او مخالفت کنم، بشدت عصبانی می شود و کتکم می زند. مواقع عصبانیت متوجه رفتارهایش نیست. گاهی اوقات طوری کتکم می زند که تا چند ساعت نمی توانم از جایم بلند شوم. چند بار تصمیم گرفتم به پزشکی قانونی بروم و گواهی بگیرم، اما برای عواقب بعدش پشیمان شده ام. به خانواده اش شکایت کردم و گفتم پسرتان این طور رفتار می کند، می دانید چه گفتند؟ به جای این که با علیرضا برخورد کنند، می گویند لابد کاری کرده ای که کتکت زده است. زن اگر به حرف شوهرش گوش کند، کتک نمی خورد. پرستو می گوید: آن ها بسیار خسیس هستند و در فامیل معروفند به خساست. بخصوص مادرشوهرم که نه تنها برای من که برای هیچ کدام از عروس هایش حتی یک کادو هم نخریده است. وقتی مهمان دعوت می کنند، طوری شام یا ناهار درست می کنند که کمترین خرج را روی دستشان بگذارد. با خرج کردن مشکل دارند و تحمل چنین آدم هایی برای من خیلی سخت است. قبل از این که تصمیمم را برای جدایی بگیرم، چند بار از شوهرم خواستم به روان شناس مراجعه کنیم، اما گفت دیوانه خودت هستی. از آن ها متنفرم. بعد از یک سال و نیم زندگی جانم به لبم رسیده و دیگر حاضر نیستم حتی یک روز هم با شوهرم زندگی کنم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید. منبع: جام جم


جمعه ، ۱۵بهمن۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: رکنا]
[مشاهده در: www.rokna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن