تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817688182
ترس عروس ۱۳ ساله در شب حجله از داماد | آن شب کتک خوردم و … - رادیو سهام
واضح آرشیو وب فارسی:رادیو سهام: سایه سنگین بازگشایی دومین نماد معاملاتی بانکی بر بازار سهام| شاخص کل 560 واحد ریخت Reviewed by سایت رادیوسهام on Feb 2 Rating: 4.0 سایه سنگین بازگشایی دومین نماد معاملاتی بانکی بر بازار سهام| شاخص کل 560 واحد ریخت سایه سنگین بازگشایی دومین نماد معاملاتی بانکی بر بازار سهام| شاخص کل 560 واحد ریخت زن جوان سرنوشت شومی دارد از ۱۳ سالگی شوهر کرد و وقتی مادردوقلوها بود برای سیرکردن شکم بچه هایش کیف قاپی کردو به زندان افتاد. اولین چیزی که در صورت سهیلا جلب توجه می کند، جای خالی چند دندان در فک بالایی اش است. برای همین کلمات را نمی تواند درست ادا کند. بیشترین حرفی که به گوشم می خورد، حرف «سین» است. زنی ۳۰ ساله، لاغر اندام با پوستی گندمگون که تازه شش ماه است پشت اعتیاد را به خاک رسانده و زندگی تازه ای را شروع کرده است. از این پا و آن پا کردنش مشخص است حوصله مصاحبه و خبرنگار را ندارد، اما قبول می کند حرف بزند. وقتی می خواهم بگوید چرا درگیر اعتیاد شد، دستی به موهایش می کشد و سرش را پایین می اندازد. چند دقیقه ای همین طور می ماند. سکوتش را نمی شکنم و صبر می کنم تا خودش به حرف بیاید. سرش را که بلند می کند، با صدای پایینی که به زحمت قابل شنیدن است، می گوید: «ازدواجم زورکی بود. ۱۳ سال بیشتر نداشتم. شوهرم برادر نامادری ام و ۱۸ سال بزرگ تر از من بود. هیچی از زندگی زناشویی نفهمیدم و… شب حجله وقتی از شوهرم ترسیده بودم همان شب کتک خوردم و …» با نگاهی پر از معصومیت و چشمانی لرزان، از مشکلی حرف می زند که بسیاری از زنان تجربه کرده اند، اما نمی شود در مورد آن چیزی نوشت. روی مبل بی قرار است و مدام جا به جا می شود: «بعد از ازدواجم فهمیدم شوهرم، مادرشوهرم و خواهران شوهرم همگی مواد مخدر Drugs می کشند، اما خودم سمت مواد نرفتم. شوهرم خیلی بداخلاق بود و کتکم می زد.» جای خالی دندان هایش را با دست نشان می دهد و می گوید: «ببینید با میله کوبید به دهانم و چند تا از دندان های بالایم را خرد کرد. ۱۰، ۱۲ سالی که با هم زندگی کردیم، یک روز خوش نداشتم. شوهرم وسایل خانه را می فروخت و خرج موادش می کرد. سر سیاه زمستان گورش را گم می کرد و می رفت و مرا با سه بچه تنها می گذاشت. هیچ وسیله گرمایشی نداشتیم و زجر می کشیدیم. سه ماه بعد هم دوباره برمی گشت و می افتاد به جان وسایل خانه. دردم فقط همین نبود و از دست صاحبخانه مان هم خیلی عذاب کشیدم. بی اخلاق بود و…» حرفش را می خورد. کنجکاو می شوم و می پرسم چه می کرد؟ سهیلا گوشه ناخنش را با استرس و نگرانی می جود. نگاهش پر از بی اعتمادی و ترس است. با صدای بسیار آرامی که به زور می شنوم، می گوید: «دوست ندارم در مورد آن حرف بزنم، ناراحتم می کند.» کمی سکوت می کند و با بی حوصلگی موهایش را به هم می ریزد. بالاخره به حرف می آید و علتش را توضیح می دهد: «درخواست رابطه نامشروع داشت. وقتی موضوع را به شوهرم گفتم، کتک مفصلی زد و از خانه رفت.» همان طور که حرف می زند، نگاهم به مچ دست چپش می افتد. رد بریدگی زخم کهنه ای روی آن می بینم. دلیلش را می پرسم. سهیلا رد زخم را با انگشت لمس می کند و ادامه می دهد: «از زندگی خسته شده بودم و می خواستم خودم را راحت کنم. آن روز من و پسر کوچکم در خانه تنها بودیم. تیغ را برداشتم و کشیدم روی مچ دستم. خون فواره زد و بی حال شدم و روی زمین افتادم. پسر کوچکم امیرحسین، چهاردست و پا از پله ها بالا رفت و دختر صاحبخانه را خبر کرد. اگر به دادم نمی رسید، مرده بودم. همراه پدرم از بیمارستان به خانه رفتیم و گفت باید با شوهرم محمد حرف بزند. محمد آمد و پدرم بعد از این که با او حرف زد، گفت برگرد سرخانه و زندگی ات. برگشتیم، اما اوضاع از قبل هم بدتر شد. چند وقت بعد محمد همراه پسرعمویش رفتند به یکی از شهرستان ها تا گوسفند بدزدند. من باز تنها ماندم. یکی از اقوام شوهرم که کیف زن بود، پیشنهاد داد کیف زنی کنیم. پسرم غذا می خواست و چون نمی توانستم برایش بخرم، از روی ناچاری قبول کردم، اما هر دو دستگیر شدیم. آش نخورده و دهان سوخته. سه ماه زندان Prison برایم بریدند. پسرم پیش پدرم بود و چون اذیتش می کرد، تصمیم گرفت سند بگذارد تا بیایم بیرون. اگر پسرم نبود، پدرم سند نمی گذاشت. از زندان که بیرون آمدم؛ احساس خیلی بدی داشتم و فکر می کردم همه خبردارند زندان بوده ام.» آستین لباسش بالا می رود و رد زخم بزرگ و عمیقی را روی بازوی چپش می بینم. یک لحظه آرام است و لحظه دیگر بیقرار. مشخص است که یادآوری خاطرات گذشته آزارش می دهد: «صاحبخانه مان می خواست بیرونمان کند. بریده بودم دیگر. شوهرم آن موقع کارش جمع کردن ضایعات بود و لابه لای ضایعاتی که آورده بود، یک کیسه قرص تاریخ مصرف گذشته پیدا کردم. بدون این که فکر کنم، همه را خوردم. ۱۰ روز در کما بودم.» خنده تلخی روی لبانش نقش می بندد: «نمردم و باز زنده ماندم. برادرشوهرم گفت از شوهرت جدا شو هوایت را داریم، اما می خواستم اسم شوهر رویم باشد تا مردی جرات نکند به من نزدیک شود، اما جدا شدیم. مدتی بود درد داشتم و رفتم دکتر. تشخیص آپاندیسیت دادند و بعد هم جراحی شدم. بعد از عمل خواهرم زنگ زد و گفت بابا و نامادری، دوقلوهایم را به بهزیستی تحویل داده اند. از بیمارستان فرار Escape کردم و بعد هم از روی ناچاری رفتم خانه مادرم که شوهر کرده بود.» سهیلا گاهی ناخن هایش را می جود و همان طور که یک درمیان وسط جمله هایش سکوت می کند، ادامه می دهد: «بعد از مدتی کار پیدا کردم تا خرجم را دربیاورم. یکی از دوستانم گفت بیا و شیشه بکش حسابی مخت را باز می کند. هوشیار می شوی و می توانی خوب کار کنی. از اینجا بود که با مواد آشنا شدم. هرچه پول در می آوردم، خرج شیشه می کردم و گاهی با ناپدری ام پای بساط می نشستم.» این بارآستین دست راستش را بالا می زند و دوباره رد بریدگی را نشانم می دهد: «یک بار هم در خانه ناپدری رگم را زدم. یکی از دوستانش را به خانه آورده بود و مشغول کشیدن مواد بودند. عصبانی شدم و دست انداختم یکی از عسلی ها را برداشتم و داد زدم تمامش می کنید یا نه؟ بعد برای این که بترسند و بساطشان را جمع کنند، با شیشه رگم را زدم.از زندگی با ناپدری ام خسته شده بودم. پسر بزرگ ترم را پدرش با خودش برده بود، اما نامادری ام یک روز خبر داد که کجایی پسرت به دلیل رفتارهای پدرش می خواست خودش را دوبار دار بزند. هرطور بود پسرم را پیش خودم آوردم و الان هم همین جاست. مواد خسته ام کرده بود، به اندازه ای که تصمیم گرفته بودم یا خودم را بکشم یا بالاخره راهی پیدا کنم و از شر مواد خلاص شوم. شرایط بدی داشتم، اما خدا را شکر یک روز که به مرکز پزشکان بدون مرز رفته بودم، از طریق یک نفر با سرای مهر طلوع آشنا شدم و آمدم و پاک شدم.» با دست به بیرون از اتاق اشاره می کند و می گوید که پسرش امیرحسین همین جاست و مدام به او اصرار می کند که از سرا بروند و خانه ای اجاره کنند. دل سهیلا برای دیدن دو قلوهایش پرمی کشد که الان باید چهار ساله باشند. یک بار در بهزیستی برایشان جشن تولد گرفت، اما حالا دو سه سالی هست که آنها را ندیده و بیتابی شان را می کند. منبع: رکنا
جمعه ، ۱۵بهمن۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رادیو سهام]
[مشاهده در: www.radiosaham.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]
صفحات پیشنهادی
ازدواج عروس ۲۹ ساله با داماد ۹۲ ساله!
ازدواج عروس ۲۹ ساله با داماد ۹۲ ساله ازدواج عروس ۲۹ ساله با مرد ۹۲ سالهازدواج دختر ۲۹ ساله زامبیایی با تاجر ثروتمند ۹۲ ساله آفریقای جنوبی خبرساز شد این زوج ۶۳ سال با یکدیگر اختلاف سنی دارند و بیشتر مردم معتقدند که این دختر جوان به خاطر پول تاجر با وی ازدواج کرده است یک منتقدسرنوشت تلخ نوعروس 16 ساله در خانه داماد ابله
سرنوشت تلخ نوعروس 16 ساله در خانه داماد ابله روز نو دیه عروس 16ساله که 7 سال قبل به دست تازه داماد دیوانه کشته شده بود با حکم قضایی از صندوق بیت المال پرداخت می شود عصر 28 فروردین ماه سال 89 اصغر27ساله که تنها 10 ماه از ازدواجش با فاطمه 16ساله گذشته بود وقتی از محل کارش به خانهعروس 15 ساله سیاه بخت شد
عروس 15 ساله سیاه بخت شد روز نو ازدواج زودهنگام و انتخاب نامناسب زندگی زن جوان و کودکش را به ویرانه تبدیل کرد به گزارش رکنا غرق در عالم کودکی خود بودم که روزی مادرم لباس جدیدی را که برایم دوخته بود آورد و بدون آن که مناسبتش را بگوید از من خواست تا فردا شب آن را در مهمانیداماد اهوازی برای مراسم عروسی خود، یکی از گرانترین خودروهای جهان را به ایران آورد (+ عکس)
داماد اهوازی برای مراسم عروسی خود یکی از گرانترین خودروهای جهان را به ایران آورد عکس یک شهروند اهوازی برای مراسم عروسی یک اتومبیل فِراری را با پلاک موقت وارد کشور کرد و بعد از برگزاری مراسم عروسی آن را به تهران آورد به گزارش ایلنا پایتخت نشینان صدای خودرویی را شنیدنداقدام زیبای عروس ایتالیایی و داماد ایرانی
اقدام زیبای عروس ایتالیایی و داماد ایرانیتاریخ انتشار چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵ ساعت ۲۳ ۵۰ بانوی روان شناس اهل کشور ایتالیا که روز چهارشنبه به اتفاق همسرش برای نخستین بار به حرم امام رضا ع وارد شده بود با حضور در مدیریت امور زائران غیرایرانی آستان قدس رضوی و گفتن شهادتین مسلمان شرکوردزنی عجیب شاهداماد پرسپولیس در شب عروسیاش
رکوردزنی عجیب شاهداماد پرسپولیس در شب عروسیاش روز نو روزنامه همشهری ورزشی در شماره 12 بهمن خود اعلام کرده است که امیری 8 هزار پرس چلوماهیچه به مهمانان داد تاریخ انتشار ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰ ۲۰اقدام زیبای عروس ایتالیایی و داماد ایرانی+عکس
اقدام زیبای عروس ایتالیایی و داماد ایرانی عکس بانوی روانشناس اهل کشور ایتالیا که روز چهارشنبه به اتفاق همسرش برای نخستین بار به حرم امام رضا ع وارد شده بود با حضور در مدیریت امور زائران غیرایرانی آستان قدس رضوی و گفتن شهادتین مسلمان شد و مذهب شیعه را برگزید آفتابنیوز رنجات عروس و داماد گرفتار در برف و کولاک پلدختر از مرگ حتمی
نجات عروس و داماد گرفتار در برف و کولاک پلدختر از مرگ حتمی خرم آباد - ایرنا - رییس جمعیت هلال احمر پلدختر گفت با تلاش امدادگران جمعیت هلال احمر پلدختر عروس و داماد گرفتار در برف و کولاک در این شهرستان از مرگ حتمی نجات یافتند علی کیانی روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزوبلای سیاهی که پشت شمشادهای پارک بر سر نوعروس آمد | سیما ۱۸ ساله دستگیر شد+عکس - رادیو سهام
او به اشتباه فکر می کرد می خواهم با شوهرش ازدواج کنم حال آنکه خودم نامزد داشتم و قرار بود به زودی عروسی بگیریم این گفته های زن جوانی به نام سیماست که مدتی قبل در شهرستان دهدشت قربانی اسید پاشی شد و از آن روز تا حالا هنوز درد و سوزش اسید را همراه خودش دارد او که یک چشم و یک گوشعکس/ ۸ هزار مهمان در عروسی داماد پرسپولیسی!
عکس ۸ هزار مهمان در عروسی داماد پرسپولیسی روز نو همشهری ورزشی از سرو ۸ هزار پرس غذای در عروسی وحید امیری خبر داد تاریخ انتشار ۱۴ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸ ۱۵-
گوناگون
پربازدیدترینها