واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نه فقط او، بلکه بسیاری از تئاتریهای دیگر مثل حسن معجونی، محمد نادری و بهنام تشکر را هم تا وقتی پا به تلویزیون نگذاشته بودند، عموم مردم نمیشناختند. با حضور در سریال ساختمان پزشکان و در نقش همسر دوم دکتری روانشناس که نقش او را هم یک تئاتری کمتر شناختهشده بازی میکرد، چهره شد اما سالها بود پای ثابت نمایشهایی بود که منیژه محامدی با همراهی گروه پیوند اجرا میکرد و میکند. حالا 15 سال از این همکاری میگذرد و فرناز رهنما در تازهترین نمایشی که محامدی روی صحنه آورده حاضر است؛ نمایش حادثه در ویشی، نوشته آرتور میلر. این نمایش، شنبهشب در سیوپنجمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر روی صحنه رفت. با فرناز رهنما، بازیگر این نمایش، درباره حضور چندینسالهاش در آثار منیژه محامدی و اجرای متون ماندگار خارجی به گفتوگو نشستهایم.
شما از ابتدای فعالیت تئاتریتان هر سال به عنوان بازیگر، نمایشی را روی صحنه دارید و از طرفی در پانزده سال اخیر، جزو بازیگران ثابت آثاری بودهاید که منیژه محامدی اجرا کرده است. چرا او انتخاب اول شماست؟ در اهمیت نقش منیژه محامدی در تئاتر ایران تردیدی نیست، اما ماجرای من با ایشان و کارکردن در آثاری که اجرا میکنند، به گذشتهها مربوط است؛ من دانشجوی ایشان در رشته تئاتر بودم. منیژه محامدی مرا وارد تئاتر حرفهای کرد. اولین بار او بود که مرا به کار گرفت و در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفتم. همه اتفاقهای خوب آغازین روزهای فعالیتم، مربوط به همان اجراست. از او یاد گرفتهام و یاد میگیرم. گذشته از این، گروه نمایش پیوند محصول زحمات خانم محامدی است و دهههاست مثل خانوادهای کنار هم کار میکنیم. در این وانفسا که گروهها مدام و هر روز از هم میپاشد، این اتفاق مبارکی است و باید غنیمت شمرده شود. به هر حال، ایشان اولویت من است، اما اگر نمایشی به من پیشنهاد بشود که قابلیتها و ویژگیهای نمایشی از جنس آثار محامدی را داشته باشد، در آنها هم ایفای نقش میکنم؛ چهبسا که تاکنون نیز همین طور بوده است. مشخصا چه عناصری در کار منیژه محامدی هست که شما را به خود جذب میکند؟ او تجربه دههها کار تئاتر را دارد. یک نسل اولیِ کاردرست و کاربلد که خوشحالیم هنوز هست و کار میکند. تجربه دههها اشتغال در تئاتر، مشخص است که پختگی به همراه دارد، اما این تجربه و سابقه باعث نشده که خانم محامدی، درجا بزند و همین امر، مهمترین ویژگی آثار اوست؛ این که هر بار سعی میکند همه چیز را در اجرا بهروز کند، در کمتر کارگردانی دیده میشود، بخصوص در کسانی کمتر دیده میشود که به امضای خود دست پیدا کردهاند و تغییر و تحول را برنمیتابند. در جشنواره فجر در تئاتر حادثه در ویشی به ترجمه و کارگردانی منیژه محامدی حضور دارید. از این اجرا بگویید. این نمایش را پیش از جشنواره هم برای عموم مردم اجرا کردیم و شاید بسیاری از علاقهمندان هنر نمایش پیش از برگزاری جشنواره تئاتر فجر آن را دیدهاند، اما حضور این اثر در جشنواره بنا به دلایلی لازم بود. به هر حال روزهای برگزاری جشنواره تئاتر فجر، روزهای حضور گروههای مختلف تهرانی، خارجی و مهمتر از اینها شهرستانی است. کسانی که در طول سال شاید فرصت تماشای تئاترها را پیدا نمیکنند، حالا در قالب برنامه جشنواره آنها را میبینند. دانشجویان هم اغلب خودشان را به این رویداد میرسانند و تماشای این تئاتر، بخصوص برای دانشجوها بسیار مفید است. تاکیدتان روی دانشجوها برای چیست؟ از این رو میگویم حضور حادثه در ویشی در جشنواره لازم و تماشای آن برای دانشجوها مفید است که مگر چند منیژه محامدی داریم؟ از سویی، با این حقیقت تلخ مواجهیم که از نسل ایشان، فقط خودش در جشنواره حضور دارد. تئاتر ما مدتی است عوض شده، چرا این را میگویم؟ الان در همین تهران شبی صد نمایش اجرا میشود. آثار خوب بین خرواری از آثار کممایه گم میشود. جشنواره میتواند فرصت غربال باشد. پیش از این محامدیها زیاد بودند؛ از پیشکسوتها استفاده میکردیم و از آنها یاد میگرفتیم. چه جمعیتی برای تماشای بهترین تئاترها صف میکشید! حالا شور و هیجان بر فضای هنرهای نمایشی ما حاکم نیست. با این حال هنوز گاهی شاهد اتفاقهای خوب هستیم و امیدواریم که اینها تداوم یابد. شاید یکی از دلایل استقبال نشدن از نمایشهای ماندگار خارجی، این است که انگار در تاریخ خود فریز میشوند و تن به بازنمایی نمیدهند. البته این اتفاق کمتر در آثار منیژه محامدی میافتد، چرا که او متون قدیمی را با ملاحظات اجتماعی روز همراه میکند. دقیقا. او معمولا نمایشها را بهروز میکند و به همین دلیل از آسیبی که عنوان کردید دور میشود. فارغ از این حرفها، سوال اینجاست که پس کی میخواهیم به تماشای این نمایشها که اساس هنرهای نمایشی را شکل دادهاند بنشینیم؟ دانشجوها کی میخواهند اینها را ببینند؟ حادثه در ویشی قصه محصورین جنگ جهانی در آلمان نازی است. دقیقا با همین موضوع، یک رمان و یک فیلم به خاطرم میآید؛ یکی فیلم زیرزمین از امیر کاستاریکا و دیگری رمان تحسینشده سلاخخانه شماره پنج نوشته کورت وونهگات. در این هر دو اثر، فاجعه، کمدی میسازد و تلطیف میشود؛ در تراژیکترین لحظات ما میخندیم. این رویکرد، مدتهاست در بازنمایی فاجعه، غالب است. نگاه آرتور میلر به این فاجعه چگونه است؟ این که فاجعه را در مسیر خودش یعنی تراژدی دنبال کنیم یا برای تلطیف آن دست به دامان کمدی شویم، دو نوع نگاه و دو سلیقه است. میلر قاعدتا این روش را انتخاب نمیکند. پایاننامه کارشناسی من در همین باره بود با عنوان آرتور میلر، زندگی، آثار و اندیشهها که اتفاقا استاد راهنمای این پژوهش، خانم محامدی بود. عنوان نتیجهگیری این پایاننامه هم بود: میلر، مرد تراژدیهای نوین. به هر حال او بود که بنیانهای تئاتر معاصر جهان را دستخوش تغییر و تحول کرد. البته در حادثه در ویشی هم در عمق فاجعه، ممکن است خندهتان بگیرد. محامدی؛ کارگردان کار بلد تجربه زیست و تحصیل منیژه محامدی در خارج از کشور، شناخت و آگاهی عمیقی را از نمایش در جهان برای او به همراه داشته است. همین تجربه و موانست و اشراف کامل او بر این هنر، سببساز این ممارست و تاکید و اصرار است. در نظر بگیرید که این تجربه، با اجرای چندین نمایش در داخل کشور عجین شده و از او کارگردانی ساخته که جامعهشناسانه به هر دو سوی نگاه میکند. او دست روی متونی میگذارد که به معنای دقیق کلمه تئاترند؛ متونی که جوانترها به خاطر سختی کار و ترس از به فروش نرسیدن بلیتها جسارت اجرایشان را ندارند. میپرسید مخاطب این دست از نمایشها باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ نخستین عنصری که باید در خودش تقویت کند، حوصله و صبر است. صبری که با لذت همراه است، اما کمتر کسی این روزها تاب تماشای اجرایی سه ساعته از متون کلاسیک خارجی را دارد؛ کاری که مثلا حمید امجد هم با چخوف میکند و البته مخاطب خاص خودش را دارد. اینها تئاترند. اجرای اینها، برای کسب شناخت از تئاتر واجب است. ما مدتهاست به جای تئاتر، با شبهتئاتر مواجهیم. پیش از اینها اگر ده تئاتر هر روز اجرا میشد نصفش مربوط به نمایشنامههای خارجی بود و از این رو حق انتخاب داشتیم. وقتی الان با چنین وضعی مواجه نیستیم، باید قدر محامدی و هادی مرزبان و اینها را بدانیم. صابر محمدی
دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت 11:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]