واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: حسين سهيلي زاده بعد از سريا ل هاي «ترانه مادري» و «دلنوازان» كه اتفاقا هر دو جز سريال هاي پر مخاطب تلويزيون بودند ، تابستان امسال سريال « فاصله ها» را با تركيبي از بازيگران دو سريال قبلي اش روانه آنتن كرده سريالي كه در قياس با دو سريال قبلي يك ويژگي بارز دارد، او تم جوانانه كارهاي قبلي اش را با مفاهيم ديني و مذهبي در آميخته ، اما ماحصل كار او اثري شعاري و پر از پند و اندرز شده، اثري كه در آن همه راه به راه شعار مي دهند و نصحيت مي كنند. او در روزهاي كه سخت درگير تصوير برداري قسمت هاي باقي مانده سريالش است، پذيراي ما شد و در لابه لاي ضبط سكانس هاي سريالش به سوالات انتقادي ما با روي باز پاسخ داد. *چرا سریال اينقدر پر از پیامهای رو و گل درشت است. به قول یکی از دوستان شده شبیه کتابهای معارف مصور. ببينيد براي بيان مسایل تربیتی ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد. اما بین اين اين ديدگاه ها دو حالت مشخصتر است،یا مسائل به صورت نامحصوص و زیرپوستي بیان مي شود و یا واضح و مستقیم. در خیلی از سریالها حتی سریالهایی که خودم ساختم مسائل اخلاقي و تربيتي خیلی زيرپوستي بيان شده. اما ما برای این تصميم گرفتيم مستقیم حرف بزنيم و نكته ها را مستقيم منتقل کنیم. دلیل انتخاب اين دیدگاه هم خط قرمزهایی زيادي بود که در سریال و فیلمنامه وجود داشت. پس ما تصميم گرفتيم هم این خط قرمزها برای بیننده ملموس باشد هم حرفهایی که این خطوط خواهند گفت يعني پیامهای اخلاقی که درونشان وجود دارد. به هر وقتی روي کاری در این وسعت نوشته ميشود -که میدانم قطعا حدود 70-80 درصد بیننده خواهد داشت - شورایی به نام شورای عالی تلویزیون آن نظارت کرده است.در همین شورا هم به این نتیجه رسیدم که اينبار روتر به مسائل بپردازیم. *اما این م رو بودن درباره مسائل مذهبی و عقیدتی چند برابر میشود. مثل توصیه به نماز خواندن، یا قضیه ربا که نزدیک دو قسمت سریال را گرفت يا رابطه پسر و دختر است. این سوژه آخر در ترانه مادری هم بود. اما زیر لایههای درام مخفی شده بود و غیرمستقیم به بیننده گفته میشد. چرا لحن شما در فاصله ها اینقدر تغییر کرده؟ ما نمیدانیم چه شيوه اي بهتر است. ما آمدهایم تا با شیوه آزمون و خطا جلو برویم! ما در ترانه مادری غیرمستقیم پیام میدادیم اما در فاصلهها داریم بر عکس عمل میکنیم. واقعیت این است که مردم ما دوست دارند همه چیز را روتر ببینند. استنباط ما این بوده، شاید هم اشتباه كرده باشيم. به هر حال این سریال برای خود من تجربه جدیدی است. . حالا بايد منتظر بازتاب كار باشيم تا ببینم اشتباه کرديم یا مسیر درست را رفتهايم. *اما جوانهای سریال یکجورایی دائم در معرض پند و اندرز مستقیم باقي شخصیتها هستند. فرقي ندارد شخصیت روبرو جوان سابق باشد یا جوان امروزی. نمیشد حداقل کمی اینها را کمتر کرد یا غیرمستقیمتر بیانشان کرد؟ جوابتان مثل سوال قبلی است. من نمیتوانم بگویم این قضیه درست است یا نه. من میخواهم یک روش جدید حداقل در جریان سریال سازی خودم را امتحان کنم، منی که سه سال در جریان سریالسازی تلویزیون هستم و سریالهایی که تا الان ساختم حداقل بیش از 80-90 درصد بیننده داشته. «فاصلهها» یک گویش جدیدی است که ممکن است بیننده آن را پس بزند و یا به خانهاش راه بدهد. نکته بعدی این است که به غیراز پیامهای رو، کلی پیام غیر مستقیم هم در لایههای زیرین سریال گنجانده شده. اما همانطور که دیدگاههای منفی سریال پررنگ هستند مجبور بودیم پیامهای مثبت آن را هم رو و پررنگ کار کنیم. *اگر میخواهید پیام مستقیم بدهید پس چرا مستند نمیسازید؟ مستند مخاطب ندارد.مستند نمي تواند مخاطبی که سریال درام میتواند پای تلویزیون بکشاند را جذب كند. مخصوصا درامی که خوب ساخته شود. اما در رابطه با گفتن پیامهای مستقیم من حرف شما را هم قبول دارم. با این همه ما مشکلاتی داشتیم درباره خط قرمزهایی که در سریال وجود داشت چراکه برای اولین بار است که این خطها در سریال تلویزیونی زیرپا گذاشته میشود. نگرانی درباره این خطها باعث شده کمی روی گفتن پیامها به این شکل عمل کنیم. *رسیدیم به اینجا که انگار ماهیت سریال دادن پند و اندرز است و اصلا یا این هدف ساخته شده است. اگر شما در خانواده خودتان هم نگاه کنید میبینید که ماهیتا خانوادههای ما اینگونه هستند. یعنی اتفاقا در این بخش من فکر میکنم به خانوادهها خیلی نزدیک شدیم. یعنی همیشه پدرها و مادر و دیگر اعضای خانواده این شکلی هستند. ژست همهشان این است که چون این جوان و بچه است باید راهنماییشان کنیم. خودشان هم ممکن است این راه را اشتباه رفته باشند، اما خود او درباره همان کارهای اشتباه خودشان هم به فرزندانشان تذکر میدهند. این چیزی است که واقعا وجود دارد. ما هم نمیخواهیم بگوییم این پند و اندرزها درست هستند یا غلط. ما فقط میخواستیم تصویر را به خانواده ایرانی خیلی نزدیک کنیم * اما براي اين كار در ورطه تكرار افتاده ايد؟ این بر اساس همان فرمی است که ما برایش تعبیه کرده بودیم *فکر نمیکنید خیلی از شخصیتهای داستان تک بعدی هستند؟مثلا ساسان و بی تا؟ راجع به ابعاد شخصیتها الان نمیشود صحبت کرد. چون ما 50درصد سریالمان گذشته و در قسمتهای آینده شما ابعاد جدیدی از این شخصیتها را در داستان خواهید دید. *یعنی شخصیتشان تغییر خواهد کرد؟ منظورم تغییر شخصیت نبود. اما عملکرد آنها به واسطه یک اتفاقاتی که در زمینه شخصیتی آنها وجود دارد تغییر میکند. نمیشود تک بعدی به آنها نگاه کرد. باید ببینید این آدمها چگونه و در چه محیطی تربیت شدهاند. ریشه این آدمها در فیلم کالبد شکافی میشود. *مثلا شخصیتی که رضا توکلی در فیلم دارد. آنقدر شخصیت مثبت و سفید است که تقریبا غیر قابل باور شده است. شخصیتی که هیچ اشتباهی انجام نمیدهید و کلید حل همه مشکلات را هم دارد. من در این مورد با شما کاملا موافقم. به نظرم لازم نبود که این کاراکتر ابعاد دیگری هم داشته باشد. بالاخره یک الگوی در این وسط لازم هست که نقطه سفید داستان باشد. شما ببینید حتی حاج محسن که یک فرد مومن، معتمد محل، رزمنده، انسان به شدت معتقد را هم میگوییم در تربیت فرزندانش کوتاهی کرده. در واقع عمو رضا الگویی است در فیلم که تمام خصوصیات حاج محسن را دارد با اين تفاوت كه او فرزندانش را هم درست تربیت کرده است. *خب در خانواده عمو رضا اصلا چنین مشکلاتی به وجود نیامده است که شما بخواهید در مورد اثرات آن قضاوت کنید. خب داستان زندگی عمو رضا در نقطهاي قرار دارد که زندگی آنها به ثبات رسیده است. در واقع چیزی هم که شما میگویید بیشتر در دیالوگها مشخص است. وگر نه ما قسمتهایی از داستان داریم که رضا به محسن میگوید من هم با بچههایم مشکل دارم. اما با مشکلات جوری روبرو شده است که با فرزندانش درگیر نشود و رابطه اش با فرزندانش به گونه ایست که هر وقت مشکلی داشته باشند راحت با پدرشان در میان میگذراند. ما میخواهیم به یک روش تربیتی در این سریال برسیم و روشي كه بخشي از آن در خانواده عمو رضا اتفاق میافتد. *بعضی وقتها آدم بزرگهای مجموعه چه آنهایی که مثبت یا منفی دارند، خیلی ابلهانه رفتار میکنند. مخصوصا این در باره فرهاد و محسن بیشتر است. ما در محسن و فرهاد که اتفاقا آدمهای جبهه رفتهای هم هستند نقصهایی را در کاراکترشان گذاشته ایم. چه اشکالی دارد که آدمها باتجربه و پخته ما هم کارهای ناپخته انجام دهند. مگر در واقعیت این اتفاق نمیافتد؟ مثلا من یک کارگردان پخته ولی بعضی وقتها یک سکانس مزخرف میگیرم. اتفاقا این به واقعیت زندگی خیلی نزدیکتر است. خیلی هم سلیقهای است و به نظر کارگردان هم بستگی دارد. *چرا شاهرخ استخري را برای نقش سعید انتخاب کردید؟ ما خیلیها را برای بازی در این نقش تست کردیم. حتی نظرمان این بود که یک آدم جدیدی را برای این نقش استفاده کنیم. اما زمان زیادی نداشتیم. چون ما بیشتر 30-40 روز در پیش تولید نبودیم. در این مدت هم کسی که بتواند این نقش را که خیلی سخت هم بود اجرا کند پیدا نکردیم. برای همین رفتیم سراغ شاهرخ استخری که کمی تجربه هم برای این نقش داشت. *به نظرتان شخصیت خود سعید تناقض ندارد؟ چرا. خیلی تناقض دارد. گاهی اوقات بچه میشود. گاهی اوقات میخواهد مثل آدم بزرگها رفتار کند. گاهی اوقات خیلی ساده است و برعکس خیلی اوقات خیلی زرگ بازی در میآورد. سعی کردیم این تناقضها در بازی هم خودش را نشان دهد. *اما روایت طوری است که این تناقض شخصیت را غیر قابل باور میکند. مثلا این جوان در قسمتهای اول سریال پارتی میرود، در دانشگاه از بچه زرنگهاست، اما در رابطه اش با بیتا دچار مشکل است. رابطه با بی تا خیلی متفاوت است. ممکن است یک پسر با ده تا دختر هم رابطه داشته باشد. اما یک جایی دلش میلرزد و فکر میکند که بهترین دختر زندگیاش را پیدا کند. نمونه علاقه سعید به به بی تا هم از این جنس است. * فکر نمي كنيد كاراكتر سعيد بيش از حد در مركز قرار گرفته و نصيحت پذير شده؟ حتي مجبور است حرف برادر كوچكش وحيد را هم گوش كند. كاراكتر وحید بيشتر جنبه طنز دارد، سر به سر سعید مي گذارد و با او شوخي مي كند. *اما اگر خودمان را جای سعید بگذاریم گاهی حرف های وحید مثل خنجر می ماند.اصلا بعضي نصيحت هايي وحيد بزرگ تر از سن و سال خودش است و در رابطه برادري نميگنجد. نه اينطور نيست. به نظر من رابطه این دو برادر خیلی خوب در آمده.خیلی ها هم توانستند با اين رابطه همذات پنداری كنند. مثلا یکی از اقوام تماس گرفته گفته این دو برادر مثل پسرهای خودم می مانند. این كه توی سر و کله هم می زنند، با هم شوخی می کنند. رابطه وحيد و سعيد مثل رابطه دو برادر واقعي طبيعي و راحت است. *رابطه محسن و سعيد چه طور؟ چرا محسن اينقدر امر و نهي مي كند. رابطه آنقدر از بالا به پايين است كه حس پدر و پسري از بين رفته. ببينيد اين رابطه کاملا پدر و پسری ست. این امر و نهی ها همیشه بين پدرها و پسرها هست. من یک پدرم، خب فرزندم را نصیحت می کنم اما ممكن است خودم هم در جواني خلاف یا اشتباه کرده باشم. در اين قصه ما روي رابطه ها دقت زيادي كرده ايم. نمی خواهیم بگوییم ارتباط دختر و پسر يا زن و مرد ارتباط غلطی است، برعكس می خواهیم بگوییم اگر این ارتباط از راه صحیح اتفاق بيفتد،كارآمد هم هست. اصلا نمی شود این دو بخش صحیح و ناصحیح بودن را از هم جدا کرد. *یعنی شما نشان داده ايد چه رابطه اي صحيح است و چه رابطه اي ناصحیح؟ بله! صد در صد. اصلا پیام فیلم مان همين است. مثلا ما علی و ریحانه را داریم که در دانشگاه با هم ارتباط دارند، ولی این ارتباط صحیح است. از طرف دیگر بیتا و سعید را داریم كه درگير رابطه اشتباهي شده اند. رابطه لیلا و محسن هم رابطه نامشروعی نيست چون وقتي به هم می رسند، قصد دارند مشکلات هم را برطرف کنند. *اما جوان هايي كه شما مي گوييد رابطه صحيح دارند زيادي حرف گوش كن هستند. به نظر شما واقعا جوان های ما این شکلی هستند؟ نه. ولی جوان این شکلی هم داریم. به همين دليل اين گروه از جوان ها خط اصلی قصه ما نیستند. ما خواستيم دو گروه جوان ها را نشان بدهيم. اگر جوانی مثل سعید داریم که سرکش است، جوانی هم داریم که تابع پدر و مادرش است. *پس چرا ا ساسان را اينقدر تیره و تار نشان دادی؟ نه ساسان تيره و تار نيست، تابع شرایط است. ساسان کسی است که کلاه به کلاه میکند تا زندگی کند. این نكته در همه ابعاد زندگي اش کاملا محسوس است. به نظر من ساسان خاکستری است نه سياه. *اما وجه تيره اش بيشتر است، چون هر کاری می کند تا به هدفش برسد. خیلی از جوان های ما این طوري زندگي می کنند. *واقعا؟ یعنی خيلي از جوان ها براي رسيدن به هدفشان دست به هر کاری مي زنند؟ بله! شما به روزنامه ها و زندان ها سر بزنید. جوا ن های ما خیلی خوب هستند ولی نمیتوانيم بگوييم بین اين جوان ها قاتل نيست ، دزد نيست. اتفاقا خیلی از مجرمان ما جوان هستند. ما نمی توانیم بگوییم چون جوان هستند پس تطهیرند . ما نميتوانيم يك بعدي نگاه كنيم. منبع : همشهري جوان سینمای ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 890]